فیلترینگ در ایران نهتنها به اهداف خود نرسیده، بلکه به دلیل استفاده گسترده از ویپیانها، دسترسی آسانتر به محتوای نامناسب را برای کودکان و نوجوانان فراهم کرده است. پوریا آسترکی، کارشناس حوزه فناوری معتقد است این سیاستها باعث شده مشاهدهپذیری و کنترل فضای مجازی از دست برود و در عین حال نارضایتی عمومی بیشتر شود. او تأکید میکند که تعامل شرکتهای بزرگ فناوری با کشورهای دیگر به دلیل نبود تحریم ممکن است، اما ایران به دلیل تحریمهای بینالمللی امکان چنین تعاملی را ندارد. در ادامه متن کامل این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
والدین باید فرزندانشان را در فضای مجازی مدیریت کنند
گزارش رویترز درباره کودکان موضوع تازهای نیست. پوریا آسترکی درباره پیشینه محدودیتهای کودکان برای استفاده از فضای مجازی گفت: «حدود ۱۵ سال پیش، یعنی در اوایل فعالیت فیسبوک، این شرکت مقرراتی وضع کرد که استفاده از فیسبوک برای افراد زیر ۱۳ سال ممنوع باشد. این شبکههای اجتماعی مطرح، خودشان مقرراتی برای این موضوع دارند. اما اینکه دسترسی به این شبکهها داده شود یا نه، موضوعی است که به خانواده، بهویژه پدر و مادر، مربوط میشود. همچنین، راهکارهایی که والدین میتوانند اجرا کنند، موضوع تازهای نیست. از اوایل ظهور اینترنت، نرمافزارهای تحت ویندوز وجود داشتند که مثلاً تصاویر یا متون نامناسب را هنگام جستوجو در وب فیلتر و نمایش نمیدادند. بنابراین، بحث محافظت از کودکان در اینترنت حدود ۲۰ سال سابقه دارد و موضوع جدیدی به حساب نمیآید.
حالا چرا ارائه راهحلها به حکمرانها، خانوادهها، یا هر دو مرتبط است؟ این موضوع چند جنبه دارد. جنبه اول حاکمیت و نظارت کلان است. اولاً میتوان استانداردهایی برای تعیین سطح سنی مناسب برای دسترسی به محتوا یا سایتهای خاص تعریف کرد. این کار بهویژه در سایتها و اپلیکیشنهای داخلی بهسادگی قابلپیادهسازی است. این استانداردها میتوانند مانند یک نماد اعتماد عمل کنند و مشخص کنند کدام محتوا برای کودکان مناسب است. با این روش، تشخیص محتوا برای والدین و کاربران آسانتر خواهد شد. همچنین میتوان اپلیکیشنهایی طراحی کرد که با نصب روی موبایل، دسترسی کودکان به اپلیکیشنهای نامناسب را مسدود کنند.
دومین جنبه نقش والدین است. بخش عمده مسئولیت بر عهده پدر و مادرهاست. آنها باید آموزش ببینند تا بتوانند دسترسی فرزندانشان به اینترنت را مدیریت کنند. وقتی والدین برای کودکان ۵ساله تبلت متصل به اینترنت تهیه میکنند، لازم است که خودشان از نرمافزارهای نظارتی استفاده کنند. حتی سیمکارتهای مخصوص کودکان هم پیشتر معرفی شدهاند، اما این طرحها هرگز به شکل مستمر پیگیری نشدهاند.
به عنوان سومین جنبه، نبود پیگیری و فراگیری هم مهم است. یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت این راهکارها، نبود یک جریان فراگیر و مداوم است. چنین برنامههایی هرگز چندین سال به شکل پیگیرانه دنبال نشدهاند تا نتایج ملموسی داشته باشند. هدف این است که استفاده کودکان از اینترنت بدون ایجاد اختلال، بهصورت ایمن امکانپذیر شود، اما این هدف هیچگاه عملیاتی نشده است.
در ایران نیز، این موضوع بهطور جدی مورد کارشناسی قرار نگرفته است. دلیل اصلی آن این است که در این حوزهها، نه اپراتورهای موبایل، نه سازندگان اپلیکیشن، و نه دیگر نهادها، منافع مستقیم خود را نمیبینند. هر کس بیشتر به دنبال برنامهها و منافع دیگری بوده است و گاهی موضوع کودکان را فقط بهانهای برای انتشار نظرات و اهداف خود میکنند.
به نظر من، اصلیترین توجه باید معطوف به والدین باشد. والدین باید بدانند که اگر دسترسی فرزندانشان به اینترنت را بهدرستی کنترل نکنند، نوعی کودکآزاری محسوب میشود. این مسئله بسیار جدی است. البته در کنار آن، استانداردسازی محتوا و اپلیکیشنها نیز ضروری است. اما چون این موضوع هیچگاه محور تصمیمگیریها نبوده و اغلب بهانهای برای تشدید فیلترینگ و سرکوب بیشتر اینترنت استفاده شده، تاکنون به نتیجه نرسیده است.»
فیلترینگ ویپیان را دودستی تقدیم کودکان کرد
پیش از فیلترینگ، بعضاً موبایلها مجهز به فیلترشکن بودند و حالا کمتر دستگاهی را میتوان پیدا کرد که اتصالش به فیلترشکن برقرار نباشد. آسترکی معتقد است بدترین اتفاق برای کودکان و نوجوانان همین فیلترینگ است که اکنون باعث شده ویپیان در اختیار همه قرار بگیرد و عملاً دسترسی به همهچیز برای همه فراهم شود. او در این باره توضیح داد: «اگر فیلترینگ وجود نداشت، حداقل در مواجهه با محتوای خشونتآمیز، محتوای جنسی، محتوای تروریستی و موضوعاتی مرتبط با مواد مخدر، شاید، و نه حتی شاید، قطعاً میتوانستیم موفقتر عمل کنیم. اما به دلیل وجود فیلترینگ، از طرفی همه به ویپیان دسترسی دارند و از طرف دیگر همهچیز برای همه باز شده است. این بزرگترین آسیب به کودکان و نوجوانان است. علت این مشکل این است که ابزار فیلترینگ کارآمد نبوده است. تمام ارزشها و معیارهای مربوطه درست هستند، اما چون ابزار فیلترینگ کار نکرده است، دلیلی ندارد که آن را ادامه دهیم و هزینههای سنگین دیگری را به کشور، نظام، و مردم تحمیل کنیم.
در مورد بحثی که در شورای عالی فضای مجازی در جریان است، اولاً مشخص نیست چرا دولت این بحث را به شورای عالی فضای مجازی برده است. موضوع تشدید فیلترینگ گستردهتر و کاهش تعمدی کیفیت اینترنت از طریق مختل کردن پروتکل HTTPS اساساً ارتباطی به شورای عالی فضای مجازی ندارد. تا جایی که من به خاطر دارم، هیچیک از شبکههای مطرح را شورای عالی فضای مجازی فیلتر نکرده است. تشدید فیلترینگ، که از سال ۱۴۰۱ نفسگیرتر شد، تصمیم شورای امنیت کشور (شاک) به ریاست وزارت کشور بوده است.
بنابراین، مسئلهای که باعث تشدید فیلترینگ شد مصوبه شورای امنیت کشور (شاک) بوده است و اگر قرار است فیلترینگ برداشته شود، این تصمیم نیز باید توسط شاک لغو شود. بخشی از موضوع که شاید مربوط به حجم دسترسی یا پهنای باند باشد، نیز به تصمیم شاک یا مسائل امنیت ملی بازمیگردد و آنها باید تصمیمشان را تغییر دهند. فیلترینگ تاکنون مرجع واحدی نداشته است و دستکم سه نهاد مختلف در این زمینه دخالت کردهاند:
قوه قضائیه: برخی شبکهها مانند توییتر و تلگرام از طرف قوه قضاییه و با حکم دادگاه فیلتر شدهاند.
کمیته تعیین مصادیق مجرمانه: این کمیته شامل دولت و مجلس است که با شش رأی اکثریت میتواند تصمیمگیری کند. دولت میتواند با تعامل با مجلس، برخی موارد فیلتر شده توسط این کمیته را لغو کند.
شورای امنیت کشور (شاک): این شورا نیز تصمیمهای مربوط به تشدید فیلترینگ را مصوب کرده است.
نکته مهم این است که طرحی که به شورای عالی فضای مجازی ارائه شده، هنوز بهصورت رسمی مطرح نشده و هیچ رأیگیری در این شورا در مورد آن انجام نشده است. گزارشی که منتشر شده، مبنی بر اینکه چه کسانی موافق یا مخالف رفع فیلتر هستند، اساساً به موضوع دیگری مربوط بوده است. در جلسهای که قرار بود درباره فیلترینگ صحبت شود، یکی از اعضا طرح دیگری را مطرح کرده است. یکی از افرادی که طرفدار فیلترینگ بود، این طرح را ارائه داده و برخی به آن رأی مثبت دادهاند، برخی ممتنع بودهاند و برخی دیگر مخالف. بنابراین، رأیگیری انجامشده مربوط به موضوع فیلترینگ نبوده و به یک طرح معکوس مرتبط بوده است.
درنهایت، داستانی که باعث فیلترینگ شد، یک مسئله بوده، اتفاقاتی که در شورای عالی فضای مجازی در حال رخ دادن است مسئلهای دیگر است، و آنچه به مردم گفته میشود، گویا موضوعی کاملاً متفاوت است.»
میخواهید مردم از شما راضی باشند یا نه؟
آسترکی در ادامه به بحثهای شکلگرفته پیرامون شرایط پسافیلترینگ اشاره کرده و تصریح کرد: «گفته میشود فرض کنید یوتیوب بخواهد در ایران فعالیت کند، پس گوگل باید در ایران دفتر بزند و به ما پاسخگو باشد، این حرف اساساً بیپایه و نوعی مغلطه است. دلیلش این است که این شرکتها، از جمله گوگل و متا که شرکتهای آمریکایی هستند، و حتی شرکتهای غیرآمریکایی مثل تیکتاک، به دلیل تحریمهای آمریکا نمیتوانند در ایران فعالیت داشته باشند. وقتی نمیتوانند فعالیت کنند، انتظار اینکه در ایران دفتر تأسیس کنند، بیمعناست.
سپس برخی راهحلهایی ارائه میشود که بیشتر شبیه دور زدن تحریمها است. مثلاً میگویند گوگل میتواند شرکتی در ترکیه ثبت کند و آن شرکت در ایران دفتر بزند یا موارد مشابه. این نوع پیشنهادها نهتنها منطقی نیست، بلکه مشخص نیست چقدر عملی هستند. واقعیت این است که به دلیل تحریمها، شرایط برای تعامل این شرکتها با ایران فراهم نیست.
مثالی که زده میشود، تعامل شرکتهایی مانند توییتر با برزیل است. در این مثال، وقتی برزیل توییتر را مسدود میکند یا خواستهای مطرح میکند، توییتر به رأی دادگاه برزیل تمکین میکند. دلیل این تعامل این است که برزیل مسئله تحریمی ندارد و توییتر در آن کشور یک برنامه اقتصادی مشخص دارد. این کشور برایش از نظر فعالیت و تعداد کاربران ارزشمند است. بنابراین، توییتر با حکومت برزیل، ترکیه، یا اندونزی تعامل میکند. اما ایران در چنین شرایطی قرار ندارد. این شرکتها به دلیل تحریمها اصلاً اجازه تعامل با ایران ندارند. فرقی نمیکند که شما آنها را باز بگذارید یا ببندید؛ آنها نمیتوانند واکنشی نشان دهند یا تعامل کنند. بنابراین، تا زمانی که مسئله تحریمها وجود دارد، باید این شعارها را کنار بگذاریم.
یک موضوع بسیار مهم دیگر این است که در حکمرانی باید دو مؤلفه اصلی را در نظر گرفت: مشاهدهپذیری و کنترل. زمانی که فیلتر اعمال میشود و فیلترشکن بهصورت گسترده مورد استفاده قرار میگیرد، مشاهدهپذیری بهطور کامل از دست میرود. شما تا حد زیادی دیگر نمیتوانید بر فضای ترافیکی، اتفاقات و جریانات نظارت داشته باشید. کنترل خود را نیز از دست میدهید.
اینکه بخواهید روی محتوای اینستاگرام یا سایر شبکههای اجتماعی حکمرانی کنید، بهتنهایی کافی نیست و قابلقبول هم نیست. این نکته بسیار مهم است که عوارض جانبی این سیاستها از هر منفعتی که تصور شود، بیشتر است. حتی اگر هیچ منفعتی هم به دست نیاورید، آنوقت این سیاست به چیزی کاملاً بیفایده و پرضرر تبدیل میشود.»