مریم فضائلی- محمدحسین سلطانی، گروه فرهنگ: حدود یکماه پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در سال 72 و در روزهایی که علی لاریجانی سکاندار وزارت ارشاد است، گروه تولید مجموعه روایت فتح به دیدار رهبر انقلاب میروند، ایشان پشت میکروفون میروند، هنوز محاسنشان آنقدری سفید نشده و رو به رویشان تیمی نشسته که نزدیک به شش ماه است، کارگردانشان یعنی مرتضی آوینی را از دست دادهاند اما همه صحبتهای رهبر انقلاب درباره آوینی نیست، بلکه به موضوعی اشاره میکنند که از دید رسانهها دور میماند: «ما از لحاظ هنرمند و بازیگر، خیلى مشکل نداریم. هنرپیشههاى خیلى قوىِ خوبى داریم. بهخصوص در کار جنگ که عدّهاى حسابشده وارد شدهاند و به میدان آمدهاند. لکن فیلمنامهها غالباً ضعیف است.»
دولت عوض میشود و حالا رویکرد ارشاد و تلویزیون هم تا حد زیادی تغییر کرده است، اما در دیدار رهبر انقلاب با هنرمندان و مسئولان سیما در سال 81، صحبتها شبیه به صحبتهای سال 72 است: «هنرمندى، هم در نوشتن داستان فیلم لازم است، هم در بازیها، هم در کارگردانى و هم در بقیه کارهاى فنى یک نمایش. بایستى در همه بخشها، آن حد نصاب هنرى واقعاً رعایت و حفظ شود تا بتواند آن پیام را درست القا کند. این کارى خیلى مهم و البته دشوار است. یک درجه پایینتر از آن، محاورهها یا به قول شما دیالوگهاى فیلم است که خیلى مهم است. از اینها نباید غفلت کرد.»
نه خاتمی روی صندلی ریاست جمهوری است، نه لاریجانی و نه مسجد جامعی، در سال 1385 و در زمانی که صفارهرندی مسئولیت ارشاد را بر عهده گرفته و احمدینژاد یک سالی میشد بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زده بود. اینبار با جمعی از هنرمندان سینما و تلویزیون به دیدار رهبر انقلاب میروند؛ «دوستان به مسئله قصهنویسى اشاره کردند. بله، من عقیدهام این است ما ضعیفیم.» حالا دیگر اشاره رهبر انقلاب به موضوع قصه و فیلمنامه در آثار سینمایی بهخصوص آثار دفاع مقدس، آنقدری تکرار شده که دیگر میشود حدس زد که رهبر انقلاب در دیدارهایش با هنرمندان قطعاً اشارهای به این موضوع میکند.
حالا از آن سخنرانیها حدود 18 سال میگذرد و به نظر میرسد که دغدغهها و موضوعات اصلی حالا تغییر کرده باشد، اما باز هم سخنرانی دیگری منتشر میشود و نشان میدهد رهبری باز هم دغدغههای همان سالها را در نظر دارند، دغدغهای که حالا در زبان دیگری مطرح میشود: «صِرف ساختن فیلم کافی نیست؛ ممکن است یک فیلمی را زحمت بکشند بسازند، بیننده هم نداشته باشد، کسی نگاه نکند. فیلمی که کارگردانی خوب نداشته باشد، ساخت خوب نداشته باشد، مضمون خوب نداشته باشد، شیرین و زیبا نباشد، خب زحمت کشیدید، پول خرج کردید، کسی هم به این فیلم نگاه نمیکند! بروید سراغ بهترین کارگردان، بهترین سناریونویس و فیلمنامهنویس، بهترین پشتیبان و تهیهکننده؛ بروید سراغ اینها. به جای 10 فیلم، دو فیلم بسازید، منتها دو فیلمی که وقتی پخش شد، همه بگویند که باز هم پخش کن.»
تکرار یک موضوع نزدیکبه 31 سال نشان میدهد آنچه در سینمای ایران و بهخصوص دفاع مقدس در حال وقوع است، آنچنان که برخی از مسئولان میگویند خوب و مطلوب نیست. حجم آثار نوشتاری و تصویری و بنیادها و سازمانهایی که در حوزه دفاع مقدس کار میکنند کم نیستند، اما مجموعه این اتفاقات هنوز هم نتوانسته سینمای دفاع مقدس را به سطح مطلوب برساند. اگر نگاهی به فضای سینما و هنر و رسانه کشور بیندازیم حتی در دیدگاه منتقدان و تماشاگران هم مسئله قصه به چشم میخورد. فیلمنامهها و ضعف در قصهپردازیها به حدی چشمگیر میشود که حتی در جشنوارههای 10سال اخیر نقل دهان منتقدان شده است؛ فیلمنامه و فیلمنامه و فیلمنامه. در صحبتهای اخیر رهبر انقلاب، بهجز مسئله فیلمنامه به حجم هزینههای خرج شده در فیلمها هم توجه میشود. حجم هزینههایی که در سالهای اخیر درباره دفاع مقدس خرج میشود، وضعیتی را پدید آورده که حالا خروجی این فیلمها هم مسئله شده است. ما در این گزارش به بررسی 8 اثر ضعیف دفاع مقدسی پرداختیم، آثاری که نه توانستند اقبال مخاطبان را جلب کنند و نه تأیید منتقدان را گرفتند.
دسته دختران
منیر قیدی آنقدر دغدغه قصه گفتن از زنها را داشت که در دومین کارش هم به سراغ گروهی از دختران و زنان رفت. «دسته دختران» دومین تجربه او بعد از ساخت فیلم سینمایی موفق «ویلاییها» بود. دسته دختران که میتواند جزء فیلمهایی با پروداکشن بزرگ باشد، روایت پنج زنی است که هرکدام با داستانی متفاوت، دور هم جمع شدهاند. نیکی کریمی که به خاطر بازی نسبتاً ضعیفش با انتقادهای زیادی روبهرو شد، با گریم و ظاهری متفاوت از دیگر فیلمهایش حضور پیدا کرده بود. فرشته حسینی به صورتی ظاهر شده که نهتنها در فیلم، بلکه حتی انگار برای آن دوره و زمانه هم وصلهای ناجور حساب میشود. حسینی که بهطرز عجیبی امروزی است، تصویری متفاوت از خود به جای گذاشته. شاید همین تصویر متفاوت او باعث شد تا هیئت داوران جشنواره چهلم، به او دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را بدهند! پانتهآ پناهی با ظاهری شبیه به فیلم «خروج»، نقشآفرینی به نسبت بهتری از دیگران داشت. ضلع چهارم این گروه، هدی زینالعابدین است. او که در قامت یک دانشجوی پزشکی به آنها اضافه میشود، خانه بزرگی بهعنوان «مقر» را در اختیار آنها قرار میدهد. این مربع که با حضور صدف عسگری به پنجضلعی تبدیل میشود، میخواهد مخاطب را بدون هیچ هدفی، صرفاً سرگرم کند.
دسته دختران باوجود اینکه سه نویسنده داشت اما اقتباسی از یک رمان با چند داستان مختلف هم بود. اما اینها برای آنکه ضعف فیلمنامه را محو کرده و سرعت فیلم را از کندی نجات دهد، کافی نبود. در فیلم سینمایی دسته دختران، قصه و روایت فدای اهمیت زیاد به تکنیک شده است. تا حدی که آنقدر شلیک و جنازه نشان داده میشود که حوصله بیننده را سر میبرد. البته باتمام این نقدها، جلوههای بصری فیلم برنده اعلام شد. علاوهبراین، فیلم دارای عمق نیست. تنوع شخصیتها باعث میشود تا قصهها ناقص روایت شود و در سطح بمانند. دسته دختران میتوانست زنان قهرمانی را در سینمای ایران به وجود بیاورد و شخصیتهای ماندگاری خلق کند اما به خاطر اشتباهاتی که داشت مانع از رخ دادن چنین اتفاقی شد. امروزیکردن بیدلیل شخصیتها، دیالوگها و فاصلهگرفتن از ذات مستندگونه این سبک از فیلمها، نتوانسته به غنای تصویری و روایی فیلم کمک کند.
دست ناپیدا
نوروز 1402 برای اولین بار خبر ساخت این فیلم منتشر شد. خبرگزاری تسنیم، 15 فروردین در مصاحبهای با انسیه شاهحسینی نوشت: «ایـــن فـیلـم بـا الهام از دو کتاب «حوض خون» و «چایخانه» ساخته میشود و درباره تلاش و مجاهدت زنانی است که پشت خطوط جنگی و جبههها به کمک رزمندهها رفتهاند.» اما بهمرور تاجایی پیش رفت که شاهحسینی اقتباس را رد و فیلم را برگرفته از خاطرات شخصیاش معرفی کرد. داستان اقتباس کردن یا اقتباس نکردن شاهحسینی آنقدر کش آمد که تا ایام جشنواره هم رسید اما با پخش فیلم، مسئله دیگر تنها اقتباس نبود، بلکه ساخت همچین اثر ضعیفی و ورودش به جشنواره باعث شد انتقادهای زیادی به هیئت انتخاب وارد شود.
کتاب حوض خون، روایتگر زنانی است که در رختشویخانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک مشغول فعالیتند و به شستوشوی البسه رزمندگان میپردازند. داستان فیلم هم نزدیک به کتاب است؛ روایت عکاسی به نام لیلاست که به علت مشکل مالی به همراه گروهی برای عکاسی جنگ به جبهه میآید اما به دلایلی از گروه جا میماند و مجبور میشود به خانمهای فعال در رختشویخانه اندیمشک بپیوندد. حال و هوای رختشویخانه و بانوان فعال در آن، لیلا را وادار به ماندن میکند و او به جای عکاسی در جبهه، فعالیت در رختشویخانه را انتخاب میکند.
بااینکه ساخت این فیلم، اولین تجربه انسیه شاهحسینی نبود، اما آنقدر در بدیهیات ضعیف ظاهر شده بود که هیچ جای دفاع از این اثر نمانده بود. برای مثال در برخی سکانسها با تصاویری مواجه میشویم که برای فردی که نامش کارگردان است، بسیار بعید بهنظر میرسد یا دیالوگهایی میشنویم که خندهدار است. همچنین حضور خردهداستانها در کنار سوژه اصلی، باعث شده تا با ملغمهای مواجه باشیم. با این حال، دست ناپیدا در جشنواره چهلودوم فیلم فجر، برنده سیمرغ جلوههای ویژه شد. بها دادن به تولیداتی که شأن جشنواره و هیئت انتخاب و داوران را زیر سوال میبرد، موضوعی است که هنوز جای تعجب دارد!
شب بخیر فرمانده
فیلم «شب بخیر فرمانده» محصول سال 1384 است. شاهحسینی که خودش نویسنده و کارگردانی این کار را برعهده داشته، داستان خبرنگار جنگی را روایت میکند که هنگام عملیات از بقیه همراهانش جدا میافتد. عدم شناخت او از منطقه و وضعیت بد جوی او را با مشکلات و شرایط خاصی روبهرو میکند؛ که این خود آغاز ماجراست. تک خطی فیلم، داستانی جذاب دارد اما متاسفانه شاهحسینی نتوانسته این را در تصویر دربیاورد.
در شب بخیر فرمانده گم شدن زن و قرار گرفتن او در فضای مردانه و خشن جبهه زمینه قرار گرفتن او در قالبی مردانه را فراهم میکند. موقعیتی که موجب خلق تعلیق و تغییر سطح روایت میشود. به این مفهوم که قهرمان قصه فقط دچار تضاد با محیط اطراف نیست، بلکه هویت پنهان او موقعیت طراحی شده را ارتقا میدهد. یکی از نقدهای اصلی به فیلم، مربوط بروز رفتارهای مردانه از یک زن است. علیرغم قرار گرفتن شخصیت اصلی داستان در موقعیتی خاص و نامتعارف بهعنوان یک زن، فیلم نتوانسته به دفاع مقدس از زاویه دید یک زن بپردازد و نگاهی متفاوت به آن داشته باشد. درنتیجه، فیلم نتوانسته ابعاد انسانی و جزئینگرانهای از دفاع مقدس و جنگ را از دید یک زن به مخاطب نشان دهد. همین اتفاق باعث شده تا تصویر یکسانی از مردان و رزمندگان در این جنگ به نمایش گذاشته شود.
سطحینگری یکی دیگر از مشکلات اساسی شب بخیر فرمانده است. فیلم در بخشهایی از داستان به سنتهای قومی و مسائل فرهنگی باز میگردد و تلاش میکند شخصیت اصلی را درگیر این مسائل کند. با این حال، در این بخش، فیلم به شکلی غیرایجابی و سطحی به موضوعات پرداخته و نتواسته بهطور عمیقتر با آنها ارتباط برقرار کند. نقدی که به این بخش وارد است این است که داستان به دلیل ضعف دراماتیک در این قسمت، نتواسته آنطور که باید به گرهگشایی بپردازد و تنها با استفاده از تمهیدات روایی برای پوشش دادن این بخشها، داستان را پیش برده است. درمجموع، شب بخیر فرمانده فیلمی است که با وجود برخورداری از پتانسیلهای داستانی، نتواسته در تصویر هم خوب ایفای نقش کند و درنهایت در ارائه نگاه متفاوت و جدید نسبت به دفاع مقدس، موفق نبوده است.
زیباتر از زندگی
مخاطب مانند کلاف سردرگم دور خودش میچرخد، شاید چیزی از ساخته انسیه شاهحسینی متوجه بشود. «زیباتر از زندگی» ساخته شاهحسینی در دهه 90، که درمورد زندگی شهید علمالهدی است اما نکته اصلی اینجاست اصلا کارگردان به شخصیت این شهید به درستی نپرداخته. شخصیتی که مخاطب از شهید علمالهدی دارد، شخصیتی علمی و محکم بود، اما این فیلم شخصیتی فانتزی از این شهید ساخته است، داستان فیلم نیز بسیار فانتزی است؛ صحبتها، بازیها، روابط بین افراد و شخصیتپردازی هم فانتزی است.
کارگردان مدعی است داستان علمالهدی را به تصویر کشیده است ولی در حقیقت ما چیز خاصی از علمالهدی نمیبینیم. مشکل اکثر فیلمهای انسیه شاهحسینی اما کمرمق بودن آنهاست. رعایت نکردن ضرباهنگ و ریتم در فیلمنامه و ساختار در اکثر ساختههای این کارگردان سبب شده تا در ردیف آثار درجه دو و سه سینمای ایران قرار بگیرند. زیباتر از زندگی به نوعی درجا زدن انسیه شاهحسینی در موضوع مورد علاقهاش یعنی سینمای جنگ محسوب میشد.
کتاب «حماسه هویزه» اثر نصرتالله محمودزاده به بخشی از زندگی شهید علمالهدی میپردازد وکارگردان میتوانست با نگاهی به این اثر دقیقتر به زندگی این شهید بپردازد. علمالهدی در این فیلم امتداد و شخصیتی ندارد؛ فعالیتهای فکری، مبارزات قبل از انقلاب، زندان و شکنجههای ساواک، مسائل زمان جنگ و غیره در این فیلم به خوبی نمایش داده نشده است. در این فیلم شهری به نام هویزه وجود ندارد! اگر اطلاعات راجع به شخصیت این شهید در همین مقدار است باید در کنار آن داستان به گونهای پرداخته و حواشی در آن شاخ و برگ داده میشد که فیلم جالبی از کار در بیاید.
نکته مهم اینجاست که برخی معتقدند همین که فیلمهایی در حوزه دفاع مقدس ساخته میشود کافی است، حتی اگر فرم و روایت درستی ندارد. اگر یک فیلم جنگی به این صورت ساخته شود، ولو اینکه در گفتمان انقلاب اسلامی تعریف شود، به همان اندازه میتواند ضربهزننده باشد.
مجروح جنگی
در میان آثاری که به آنها پرداختهایم شاید مجروح جنگی از متفاوتترین آثار و البته کمترشنیدهترین نامها در آثار سینمای دفاع مقدس است. اگر مجروح جنگی در سالهای اخیر ساخته شده بود میتوانستیم دیده نشدن این فیلم را مربوط به صف اکران فیلمهای کمدی بدانیم یا اینطور بهانههایی را برایش بیاوریم اما مجروح جنگی در زمانی نمیفروشد که اتفاقا اقبال نسبت به فیلمهای جنگی کم هم نبوده است. سال 77 است اصغر نصیری پشت دوربین این اثر قرار گرفته و با هزینههای خود به سراغ اثری جنگی رفته است. عبدالرضا آشتیانی، رسول توکلی، سیدمحسن خرم دره و هوشنگ منصورخاکی در قامت بازیگران اصلی این فیلم قرار گرفتهاند. مجروح جنگی به عنوان اولین اثر نصیری از پختگی لازم برخوردار نیست و نمیتواند به قصه انسیه شاهحسینی آنطور که باید بپردازد. از طرفی این فیلم میان انبوه فیلمهای دفاع مقدسی آن سالها حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند مخاطب را جذب کند. این را هم باید گفت که مجروح جنگی عملا بازیگران چهرهای هم ندارد که بتواند مخاطب را با خود همراه کند.
داستان مجروح جنگی از این قرار است که در جریان حمله عراق به ایران، یکی از روستاهای کردنشین شناسایی و قرار میشود یک گروه از نیروهای عراقی به روستای مزبور حمله کند. آنها قصد دارند با زدن زاغههای مهمات، سکوی موشکی خودشان را به آن منطقه برای حمله به شهرهای غرب ایران منتقل کنند. سیدقاسم خرم دره همراه تعدادی از بسیجیهای رزمنده برای شناسایی و نجات روستاییان، عازم آن منطقه میشود ولی عملیاتشان توسط نیروهای ضدانقلاب لو میرود و محاصره میشوند. از طرفی، در مقر فرماندهی ایران، تصمیم گرفته میشود با توجه به دشواری راه آن توسط نیروهای متخصص، از سبحان که از دوستان خرمدره بوده و از افراد متخصص نیز هست، دعوت به همکاری شود. سبحان نیز با انتخاب همراهان خود ـمرتضی، جواد، جمال، حسین و رسول برای رهایی خرمدره و اهالی روستا عازم آن مناطق میشوند. در نبرد سختی بین نیروهای عراقی، به رغم شهادت تعدادی از رزمندگان از جمله سیدقاسم خرم دره، روستاییان از چنگ دشمن رهایی مییابند.
گلوگاه شیطان
گلوگاه شیطان، مقطع زمانی بین سالهای 62 تا 64 را روایت میکند و در آن عملیات هوایی و جنگ در آب و خشکی را به تصویر کشیده است. حمید بهمنی، کارگردان این فیلم معتقد است: «اولین مسئلهای که در «گلوگاه شیطان» به چشم میآید این است که اکثر آثار دفاع مقدسی عرضهشده در طول این سالها همواره به بیان آسیبشناسی مسائل جنگی بر جامعه و وجود شرایط بحرانی، تاریک و غمانگیز جامعه اشاره کرده ولی این فیلم با هدف به تصویر کشیدن مقدمات یک عملیات بزرگ و موفق دفاع مقدس تهیه شده و به سیاهنماییها پایان داد.» اما گلوگاه شیطان نه فیلم خوبی است نه در گیشه موفق بود؛ در گروه سینمایی خاص روی پرده رفت و خیلی زود از همان چند سالن محدود هم برداشته شد.
تأکید بر عنصر جذابیت یکی از نکات مهم در فیلمهای دفاع مقدسی است که برخی از کارگردانهای این حوزه از آن غافلند. اگر صرفا و بدون درنظرگرفتن حقایق جنگ به کار گرفته شود، نتیجهاش میشود همان سینمای تجاری که حدود 20سال پیش رواج داشت و اگر صرفا حقایق و ارزشها مدنظر قرار بگیرند، نتیجهاش میشود گلوگاه شیطان که برای مردم عادی جذابیتی ندارد. اما چرا؟
وقایع و حقایق جنگ نکاتیاند که با تحقیق میتوان به آن نزدیک شد؛ و نه اینکه رسید، چون اساسا بحث حضور در جنگ و تجربه خط مقدم، چیزی است که با هزاران تحقیق و پژوهش نمیتوان به آن رسید. به همین دلیل هنوز هم کل سینمای دفاعمقدس را نمیتوان همپای مستندهایی مانند «روایت فتح» گرفت که در دل حادثه و واقعه، روایتگری میکردند. بحث جذابیت اما بر خلاف پژوهش، ربط زیادی به واقعگرایی و مستندنمایی ندارد. این بخش شامل مواردی میشود که به تخصص عوامل فیلم برمیگردد. داشتن قصهای خوب که حرف تازهای برای گفتن داشته باشد، اصل اولیه است. متأسفانه در سالهای اخیر قصههای جنگی انتخابشده توسط فیلمسازان، مایه لازم را برای تبدیلشدن به یک فیلم ماندگار نداشتهاند و تکرار فیلمهای قبلی بودهاند. در این خصوص گلوگاه شیطان، گام اول را به درستی برمیدارد. یعنی بهمنی به سراغ قصهای رفته که کمتر کسی در سینمای جنگ بدان پرداخته است. اما لطمه بزرگ را از جایی میخورد که اولا امکانات کافی و تکنسینهای وارد را برای نمایش درست صحنههای اکشن نداشته و ثانیا همین قصه تازه و خوب را با پرداختی سطحی و کلیشهای ضایع کرده است.
مستطیل قرمز
تلهفیلم «مستطیل قرمز» به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی یکی از آثار تلویزیونی است که در دهههای اخیر با موضوع دفاع مقدس و بازگشت رزمندگان به زندگی پس از جنگ تولید شده است. داستان این تلهفیلم درپی کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیت اصلیاش است که در جستوجوی هویت و درک زندگی جدید خود در دوران پس از جنگ است. فیلم با بهرهگیری از زبان سینمایی تلویزیونی، داستانی به نسبت ساده و قابللمس دارد، ولی برخی نقدهایی که به آن وارد شده، به ضعفهای ساختاری و محتوایی فیلم مربوط میشود.
داستان مستطیل قرمز حول محور جانباز جنگی به نام «کریم» میچرخد که پس از پایان جنگ به خانه بازمیگردد و با مشکلات متعددی در زندگی شخصی و اجتماعی مواجه میشود. او از نظر جسمی و روحی آسیبدیده و باید تلاش کند خود را با شرایط جدید جامعه و روابط خانوادگی تطبیق دهد. داستان از جایی شروع میشود که او با خاطرات جنگ و تأثیرات آن بر ذهن و روان خود دستوپنجه نرم میکند، درحالیکه تلاش دارد در محیط اجتماعی و خانوادگیاش جایگاه خود را پیدا کند. در این مسیر، او با چالشهایی چون عدم پذیرش کامل از سوی اطرافیان و مشکلات در ایجاد ارتباطات عاطفی مواجه میشود.
یکی از مهمترین نقدهایی که به این فیلم وارد شده، مربوط به پرداخت سطحی به مسائل روانی شخصیتهای اصلی بهویژه شخصیت جانباز (کریم) است. فیلم به مشکلات روحی و روانی جانبازان پرداخته، اما برخی منتقدان معتقدند این مسائل بهطور عمیقتری بررسی نشدهاند و تنها به نمایش دادن برخی واکنشها و رفتارهای او اکتفا شده است. این کمعمقی در پرداخت به جنبههای روانی و ذهنی شخصیتها باعث میشود مخاطب نتواند بهطور کامل با درگیریهای درونی شخصیتها همذاتپنداری کند.
در نهایت «مستطیل قرمز» تلهفیلمی است که با هدف پرداخت به موضوعات مربوط به جنگ و بازگشت رزمندگان به جامعه پس از جنگ ساخته شده است. با وجود تلاشهای فیلمساز برای نمایش درگیریهای درونی و مشکلات فردی و اجتماعی شخصیتها، میتوان نقدهای زیادی ازجمله پرداخت سطحی به مشکلات روانی شخصیتها، تکراری بودن موضوع جنگ، عدم نوآوری در روایت و ضعف در نمایش روابط انسانی اشاره کرد.
2888
بیژن افسر کنترل شکاری در اتاق تاریک عملیات در انتظار بازگشت عباس دوران و محمود اسکندری دو خلبان هواپیماهای اف۴ است که برای بمباران به بغداد حمله کردهاند. برای لو نرفتن عملیات، بیژن باید سکوت رادیویی را حفظ کند. این داستان فیلم کیوان علیمحمدی است که در جشنواره فجر چهلم با نامش تعجب افراد زیادی را برانگیخت اما فیلم علیمحمدی با نوع ساخت متفاوت، فضای سیاهوسفید، در ابتدا نوید اثر متفاوتی را به مخاطبان میداد اما در ادامه اتفاقات مثبتی برای این اثر رقم نخورد.
به حدی که برخی منتقدان این فیلم را فاجعه دانستند. این فیلم با محور قرار دادن موضوعی مهم و ارزشمند بزرگترین خیانت را به معنا کرده، چون با پرداخت بسیار بد و نامأنوس خود، باعث شده مخاطب از اثر فراری شود. فیلم درباره رشادت خلبانان هشت سال دفاع مقدس است اما افسوس این معنا به هیچ وجه خوب از کار در نیامده است.
منتقدان و مخاطبان، «2888» را شبیه هیچیک از فیلمهای جنگی حاضر در جشنواره و البته ساختههای جنگی سینمای ایران تا امروز ندانستهاند. دریچه نگاه کیوان علیمحمدی به جنگ این بار از داخل کابین خلبانها و سیستمهای سایت راداری پدافند ارتش است. دوربین او برخی اوقات داخل کابین خلبان و برخی اوقات میان کادریهای داخل سوباشی بود. البته خانوادههای این رزمندگان از نظر فیلمساز غافل نمانده بودند.
۲۸۸۸ عملیاتهای پدافند هوایی را از نگاه ارتشیهای داخل سایت راداری روایت میکند. هرچند برخی اوقات صحنههایی از فضای عملیاتی نشان داده میشود، اما حقیقت اتفاقات در سایت بیان میشود. صدای خلبانان که مشغول مکالمه با شخصیتهایی مانند بیژن و محمودند، روایت فیلمساز را کامل میکند. گذر زمان در فیلم با نمادهایی مانند تغییر درجه کادریهای ارتش به مخاطب نشان داده میشود و تنها تاریخ مندرج در فیلم، هدف قرار گرفتن سایت سوباشی است.
خلاقیت علیمحمدی درنهایت نتوانست آنچنان که باید فیلم را در اکران نجات دهد و 2888 در اکران هم عملکرد موفقی نداشت و در لیست آثار کماستقبال جشنواره فجر در اکران قرار گرفت و فروشش به یکمیلیارد تومان هم نرسید.