علی محمولی، مترجم: دانشگاه در همه کشورها، بهخصوص کشورهای درحال توسعه و توسعهیافته، محل رشد و بلوغ انفرادی و اجتماعی مردم است و رهبری تربیت مدیران و متخصصان آینده کشورها را بر عهده دارد که موجبات شکوفایی اقتصادی را فراهم میآورند. اما در دو دهه اخیر و با جابهجایی نقطه ثقل تمرکز دانشگاهها از تولید علم بر تولید ثروت و همچنین ایجاد تغییراتی در نگرش جذب نیروی بخش خصوصی، اثرگذاری دانشگاه در اذهان عمومی کاهش یافته، از این رو میل به ادامه تحصیل در مقاطع تکمیلی نیز افزایشی شده است. بااینحال آنچه در اذهان عمومی وجود دارد با آنچه واقعاً در کف بازار کار رخ میدهد، تفاوت فاحشی دارد. در این مقاله از اکونومیست، با ارائه ادله، چنان بیان میشود که تحصیلات تکمیلی بهرغم باور عمومی، نهتنها در اکثریت موارد، موجبات افزایش درآمد را درپی ندارد، که بعضا اشخاص را با کاهش درآمد و انبوهی بدهی روبهرو میکند. این مقاله با بررسی دو کشور ایالاتمتحده و بریتانیا نشان میدهد بیش از آنکه انتخاب یک دانشگاه معتبر و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بر حقوق افراد اثر داشته باشد، داشتن تحصیلات باکیفیت با هزینه معقول و ورود سریع به بازار کار پس از گرفتن مدرک کارشناسی، نتیجه بسیار بهتری دارد.
به گزارش اکونومیست، در ماههای آینده، میلیونها نفر در نیم کره شمالی زمین برای ادامه تحصیل در کارشناسی ارشد ثبت نام میکنند. بیشتر آنها بهدنبال ارتقای تحصیلی خود در ارشد هستند، به این امید که مدرک بالاتر در بازار کار رقابتی، تفاوتی میان آنها و دیگران ایجاد کند. باب شایرمن از بنیاد سنچری که یک اندیشکده مایل به چپ در نیویورک است در این رابطه میگوید: «علت اولی که مردم برای دریافت این مدارک اقدام میکنند، حس ناامنی است؛ اینکه برای پیدا کردن شغلی جدید یا ماندن در شغل فعلی، به مدرک ارشد نیاز دارند.» بااینحال بهطور میانگین، مدرک ارشد تغییر نامحسوسی در درآمد اشخاص ایجاد میکند. تحلیل دادههای یک مطالعه جدید نشان میدهد برخلاف انتظار، سهم بالایی از دورههای ارشد، اوضاع افراد را بدتر از قبل میکند.
در ایالات متحده، نزدیک به 40 درصد افرادی که دارای مدرک دانشگاهیاند، مدرک کارشناسیارشد خود را بهرخ میکشند. در دهه منتهی به 2021، تعداد دانشجویان ارشد شاهد رشد 9 درصدی بوده، درحالیکه دانشجویان کارشناسی کاهش 15 درصدی داشتهاند. هرچند مدرک دکتری که نیاز دانشگاههاست و دیگر مدارک تحصیلی که گذراندن آنها طولانی است و به کار پزشکان و وکلا میآید، درحال محبوب شدن هستند. اما همچنان دورههای ارشد بیشترین رشد را داشتهاند. این موضوع، تبدیل به تجارت خوبی در بریتانیا شده؛ چراکه دانشگاههای این کشور به ازای هر پنج مدرک کارشناسی، چهار مدرک ارشد صادر میکنند. البته این موضوع ناشی از رشد انفجاری داوطلبان ارشد از کشورهایی نظیر هند و نیجریه نیز هست. البته انگلیسیها هم دست به کار شدهاند و تعداد ثبتنامیهای دورههای ارشد با رشد 60 درصدی در 15 سال اخیر مواجه شده است. یکی از دلایل مهم این واقعه، نیاز روزافزون کارفرمایان (بهویژه در حوزههای علم و فناوری) به کارمندان با سطح تحصیلات بالا است؛ چراکه این حوزه هر روز پیچیدهتر میشود.
در بریتانیا، هزینه تحصیل در مقطع کارشناسی توسط دولت محدود شده و بهسختی درطول یکدهه اخیر افزایش یافته است. از این جهت، ثبتنام افراد بیشتر در دورههای ارشد و از آن طریق، تحمیل هر هزینهای که دانشگاه مایل باشد، یکی از راهکارهای مقابله با محدودیت اعمالی دولت است. در سوی دیگر اطلس، سن جمعیت آمریکاییهایی که در دانشگاه تحصیل کردهاند بهزودی کاهش خواهد یافت. مدیران دانشگاههای آنجا امیدوارند که «مشتریان ثابت»، کسبوکار دانشگاهشان را سر پا نگه دارند. بنابر گزارش مرکز تحصیل و نیروی کار دانشگاه جورجتاون، از سال 2000، هزینه تحصیل در مقطع ارشد در ایالات متحده، رشدی بیش از سهبرابری را تجربه کرده است. بهطور میانگین، افرادی که برای ادامه تحصیل در مدرک دوم خود وام میگیرند، 50 هزار دلار بدهکار میشوند که با احتساب نرخ تورم دلار در سال 2022، از مبلغ 34 هزار دلار بدهی در سال 2002 خیلی بیشتر است. تقریباً نیمی از پولی که دولت آمریکا به دانشجویان پرداخت میکند، صرف تحصیل در مقطع ارشد میشود، هرچند دانشجویان این مقطع تنها 17 درصد از کل جمعیت را شامل میشوند. در سال 2021 در بریتانیا، دانشجویان بومی سالانه 9500 پوند (13 هزار دلار) برای ارشد خرج میکنند که با احتساب تورم، 70 درصد بیشتر از هزینه تحصیل در سال 2011 است.
دانشجویان با هزینه بالای این مدارک کنار آمدهاند، چون فکر میکنند منجر به افزایش حقوق آنها خواهد شد و ارزشش را دارد. بت اکرز از مؤسسه امریکن انترپرایز (اندیشکدهای راستگرا) در اینباره معتقد است: «گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر برای بسیاری از دانشجویان ناشی از باور آنها به افزایش درآمد حاصل از تحصیلات عالی نیست، بلکه ناشی از بلندپروازی آنهاست.» در نگاه اول ممکن است این کار دانشجویان، اقدام درستی باشد. در ایالاتمتحده، کارکنان تماموقت با مدرک دانشگاهی حدود 70 درصد بیشتر از افرادی که صرفاً دبیرستان را گذراندهاند، پول دریافت میکنند و درصورتیکه مدرک ارشد داشته باشند، 18 درصد دیگر بر آن افزوده میشود.»
با وجود این، حقوقها بنابر حوزه فعالیت و محل کار بسیار متفاوتند. همچنین دانشجویان ارشد معمولاً از خانوادههای متمولند و در کارشناسی، نمرات بهتری از همکلاسیهای خود گرفتهاند. به همین دلیل، در زندگی نیز موفقتر خواهند بود، فارغ از اینکه مدارک تحصیلی بیشتری داشته باشند. برای محاسبه ارزش واقعی تحصیل در مقاطع بالا، باید نتایجی را که ثروتمندان باهوش داشتهاند با نتایج افرادی که به همان میزان باهوش بودهاند ولی به سوی تحصیلات عالیه نرفتهاند، قیاس کرد.
پرستون کوپر که سابقاً تحلیلگر بنیاد مطالعات فرصتهای برابر در تگزاس بوده، معتقد است با بررسی موضوع از منظر فوق، هر دانشجوی ارشد درطول عمر خود، بیشتر از 50 هزار دلار به نسبت دیگران به حساب بانکیاش اضافه نخواهد شد که این عدد، بدون لحاظ درآمد بالقوهای است که دانشجویان درطول تحصیل ممکن است عایدی داشته باشند. بدتر از آن، حدود 40 درصد از شاغلان به تحصیل در مقطع ارشد در ایالاتمتحده یا افزایش درآمد خیلی کمی را تجربه میکنند یا حتی با زیان مالی مواجه میشوند. این دست افراد ریسک بالاتری را تجربه میکنند تا افرادی که تنها کارشناسی را گذراندهاند که بهگفته دکتر کوپر، در 75 درصد از موارد با وضعیت مثبت مالی مواجه میشوند.
از آنجا که داده آمریکاییها در این حیطه ناهمگن است، جمعبندی حول موضوع نیازمند میزان زیادی تخمین زدن است. اوضاع در انگلیس کمی شفافتر است؛ چراکه اگر محققان آنجا محترمانه درخواست کنند ممکن است بتوانند به دادههای مالیاتی و تحصیلی میلیونها جوان دسترسی پیدا کنند. در سال 2019، پژوهشگران مؤسسه مطالعات مالی (اندیشکدهای مستقر در لندن) به این نتیجه رسیدند که یکپنجم فارغالتحصیلان مقاطع کارشناسی و کاردانی، اگر از اول دانشگاه نمیرفتند، اوضاع بهتری داشتند.
اخیراً نیز این مؤسسه، به بررسی نتایج فارغالتحصیلان از مقطع ارشد پرداخته و نتایج جالبتری یافت کرده است. پژوهش اخیر این مؤسسه میگوید تا 35 سالگی، افرادی که در ارشد تحصیل کردهاند، هیچ مبلغ اضافهای بیشتر از همدانشگاهیهای کارشناسی خود دریافت نکردهاند و این، با لحاظ کردن پیشینه خانوادگی بهتر و نمرات تحصیلی بالاتر بوده است. جک بریتون که از پژوهشگران مطالعه مذکور بود، نتایج را «حقیقتاً تعجببرانگیز» توصیف کرده بود.
در هر دو سوی اقیانوس اطلس، انتخاب رشته تحصیلی، مهمترین عامل تأثیرگذار در تعیین میزان افزایش درآمد ناشی از مدرک کارشناسی ارشد است. در آمریکا، بازده مالی مقطع ارشد در علوم کامپیوتری و ارشد بالا بوده است. اختلاف در دیگر رشتههای علمی بسیار کم بوده؛ چراکه افراد شاغل در این رشتهها صرفاً با مدرک کارشناسی، درآمد بسیار زیادی کسب کردهاند. حتی در آموزشوپرورش هم که درآمدها پایینتر است، معلمانی که مدرک تحصیلی بالاتر داشتهاند، درآمد بیشتری کسب کردهاند، زیرا مدارس بسیاری از مناطق آمریکا بهطور خودکار، دستمزد معلمان تحصیلکردهتر را بالا میبرند.
نکته عجیبتر البته بازده منفی برخی رشتههاست. مردان انگلیسی که ارشد علوم سیاسی دارند در 30 سالگی خود، 10 درصد کمتر از انگلیسیهایی که فقط کارشناسی دارند، دریافت میکنند. بازده منفی برای تحصیلکردگان رشته تاریخ حدود 20 درصد و برای رشته ادبیات انگلیسی، نزدیک به 30 درصد است.
دکتر بریتون میگوید بسیاری از افرادی که در این رشتهها تحصیل میکنند با آنکه میدانند درآمد کمتری خواهند داشت، به مطالعه خود ادامه میدهند، چون میدانند از آن لذت خواهند برد. اما برخی تحصیلات عالی را ادامه میدهند، چون هنوز نمیدانند چه شغلی را میخواهند داشته باشند. جای تعجب نیست که این دسته از افراد نسبت به دیگر همدانشگاهیهای خود که مستقیم از کارشناسی شاغل شدهاند، درآمد متوسطی دارند.
برخلاف باور عموم، اینکه افراد در چه دانشگاهی تحصیل کنند، اهمیت کمتری دارد. به گفته توماس مونارز و جوردن ماتسودیرا از وزارت آموزش ایالاتمتحده، هرچند هزینه تحصیل در مقطع ارشد دانشگاههای مختلف بسیار متفاوت است، اما رابطه خاصی بین هزینه تحصیل و میزان درآمد اشخاص وجود ندارد (نمودار 2).
دکتر کوپر میگوید: «مجموعههای آموزشی که نام آنها تبدیل به برند شده متوجه شدهاند که میتوانند از نام خود برای ارائه دورههای آموزشی با پرستیژ تبلیغ کنند، دورههایی که البته فاقد آورده خاصیاند که هزینه آنها را توجیه کند.»
البته استثناهایی نیز وجود دارد، مانند دورههای مدیریت کسبوکار (MBA). افرادی که این دوره را در مراکز آموزشی معتبرتری میگذرانند، درآمدی بسیار بیشتر از سایرین کسب میکنند. اما در دیگر رشتهها، ایجاد شبکه با افراد مهم چندان رابطهای با موفقیت در کار ندارد. مزیت این شرایط آن است که گذراندن عمر در دانشگاههای برگزیده به اندازه تحصیل در یک دانشگاه هزینهای، منطقی و عاقلانه نیست.
زنان شانس بیشتری برای دریافت حقوق بالاتر با داشتن مدرک کارشناسیارشد دارند. پژوهش مؤسسه مطالعات مالی نشان میدهد از بین هر 31 زنی که مدرک بالاتری دارد، 14 نفر حقوق بالاتری کسب میکند؛ این ارقام برای مردان 6 نفر بر هر 31 نفر است. این آمار حیرتآور است، چون حقوق ساعتی مردان از زنان بیشتر است و این اختلاف با افزایش تحصیلات، بیشتر میشود. اما زنانی که مدارک تحصیلی بیشتر دارند از زنانی که فاقد آن هستند در بحث حقوق بهتر عمل میکنند، چون آنها هم ساعت کار بالاتری دارند و هم زمانی که بچهدار شوند، تحتفشار قرار میگیرند که یا شغل نیمهوقت داشته باشند یا کلاً از اشتغال دست بردارند.
بازده پایین تحصیل در مقطع ارشد باید بسیاری از داوطلبان را نگران کند، اما باید منجر به شکل گرفتن سؤالات مهمی برای دولتمردان شود. در اروپا و آمریکا، سیاستمداران متهم به افزایش سهوی هزینهها شدهاند. در سال 2016، دانشجویان کارشناسی ارشد، واجد شرایط دریافت وام با حمایت دولتی شدند که البته شرایط بازپرداخت بسیار خوبی داشت. دولت فدرال ایالاتمتحده میزان وامی را که به دانشجویان مقاطع کاردانی و کارشناسی تعلق میگیرد، محدود میکند، اما از سال 2006، به دانشجویان تحصیلات تکمیلی اجازه داده که به هر میزان دانشگاه آنها شهریه دریافت میکند، میتوانند وام بگیرند. در هر دو مورد، پرداخت وام آسان به دانشجویان منجر به تولید تورم شدهاند.
بحثی مرتبط وجود دارد مبنیبر اینکه آیا دولت باید در تخصیص وام به رشتههای تحصیلات تکمیلی مشکلپسند باشد یا خیر؟ دکتر اکرز میگوید در آمریکا، پرداخت وام به دانشجویان رشته «آبیاری گیاهان دریایی» به همان میزان آسان است که به دانشجویان حقوق وام پرداخت میشود. در سال 2026، میتوان دانشگاههای سودده را از پذیرش دانشجویانی که وام فدرال برای تحصیل در رشته مدنظر خود دریافت میکنند منع کرد تا آنها را از ایجاد بدهی سرسامآور برای خود یا تحصیل در رشتههایی باز دارد که آیندهای برایشان ندارند، اما قوانین جدید شامل دانشگاههای دولتی یا غیرانتفاعی نمیشود که غالب داوطلبان را ثبتنام میکنند. در این دانشگاهها، صرفاً میتوان به داوطلبان هشدار داد که تحصیل در رشته مدنظر آنها، فاقد بازده کافی است.
شایرمن میگوید آمریکاییها از هر جناح سیاسی، تصدیق میکنند که تحصیلات تکمیلی «از کنترل خارج شده است.» این بدان معنی است که میتوان تغییرات را آسانتر در موضوعات مختلف مانند سازوکار پرداخت وام دانشجویی، اعمال کرد. اما بنابر نظر دکتر اکرز، باید دید که آیا دولت آینده ایالاتمتحده نیز به این معضلات اهمیت میدهد یا خیر؟ به گفته وی، نگرانی آنجاست که دولت ترامپ ممکن است «تمرکز خود را بیشتر بر شرمسار کردن عمومی دانشگاههایی بگذارد که سنگر توسعه و پیشرفتند و نه پیادهسازی اصلاحات واقعی.»
شماره ۴۲۸۹ |
صفحه ۶ |
دانشگاه
دانلود این صفحه
تحصیلات تکمیلی بهرغم باور عمومی، تأثیری در افزایش درآمدها نداشته است
مدرک کارشناسیارشد بیاهمیت شده است؟