حانیه قاسمیان، خبرنگار گروه جهانشهر: در سالگرد عملیات طوفان الاقصی، روزنامه صهیونیستی هاآرتص گزارشی مفصل منتشر کرد که به امیدها و نگرانیهای سربازان ذخیره ارتش رژیم صهیونیستی میپردازد. این روزنامه عنوان گزارش را از نقل قولی از یک افسر ذخیره انتخاب کرده است که درباره رژیم تلآویو گفته است: «این دیگر کشوری نیست که برایش جانم را فدا کنم.»
گزارش روایت بخشی از داستانهای بیش از ۱۳۰ سرباز و افسر ذخیره ارتش رژیمصهیونیستی است که همه آنها اعلام کردهاند که دیگر حاضر به خدمت مجدد نخواهند بود، مگر اینکه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی، بتواند با حماس به توافقی برسد که شامل آزادی اسیران صهیونیستی در دست مقاومت و پایان دادن به جنگ باشد. برخلاف شرایط معمول که سربازان به دلیل خستگی جسمی و روانی ناشی از حضور طولانی مدت در جبههها دست از کار میکشند، این بار دلایل دیگری باعث تهدید سربازان به کنارهگیری شده است. آنها میگویند: «روزی که دیگر وظیفه خود را انجام ندهیم نزدیک است!» برای اولینبار، این پرسش مطرح شده که آیا این جنگ از لحاظ اخلاقی و عملی توجیه دارد؟ همانطور که یکی از سربازان ذخیره به نام یاریو به هاآرتص گفته است، همسرش چنین بیان کرده: «اگر در این جنگ کشته شوی، روی سنگ قبرت مینویسم او احمق بود.»
چند هفته پس از انتشار این گزارش، روزنامه جروزالم پست خبر از نامهای داد که ۱۵۳ سرباز ذخیره آن را امضا کرده و به نتانیاهو تحویل دادهاند. در این نامه تهدید کردهاند که از انجام خدمت نظامی خودداری خواهند کرد.
سربازان ذخیره نمیآیند
این تنها یک موضعگیری گذرا از سوی برخی سربازان ناراضی نبود. بسیاری از رسانههای صهیونیستی از کاهش قابل توجه مشارکت سربازان ذخیره در ارتش خبر دادهاند. بهطور مثال، روزنامه یدیعوت آحارانوت در ۱۱ نوامبر اعلام کرد که ارتش رژیم صهیونیستی از کاهش میزان خدمت سربازان ذخیره بین ۱۵ تا ۲۵ درصد نگران است. افزایش نارضایتی و خشم در میان نیروهای ذخیره رژیم صهیونیستی مسئلهای بیاهمیت نیست. از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، نیروهای ذخیره بهعنوان یکی از مهمترین ارکان هویت ملی و انسجام اجتماعی شناخته شدهاند و حتی بهعنوان یکی از گاوهای مقدس جامعه صهیونیستی توصیف شدهاند؛ تعبیری که گابریل بن دور، مدیر برنامه مطالعات امنیت ملی دانشگاه حیفا، به کار برده است.
یکی از ارکان هویت صهیونیستی این است که صرفنظر از شرایط فرد، پاسخ مورد انتظار از هر کسی که هویت صهیونیستی دارد، پیوستن فوری به ارتش در صورت دریافت احضاریه است. رهبران اولیه رژیمصهیونیستی به خطر شکاف انسانی بین رژیم صهیونیستی و دشمنان عربش کاملاً واقف بودند و میدانستند که رژیم صهیونیستی با این محدودیتها نمیتواند نیروی نظامی دائمی داشته باشد که قادر به مقابله با تهدیدهای امنیتی اطرافش باشد. بنابراین، نظریه امنیت ملی رژیمصهیونیستی بر پایه یک ملت تحت سلاح شکل گرفت. این نظریه، نیروهای ذخیره را بهعنوان پشتوانهای اساسی برای امنیت رژیم صهیونیستی در مواقع اضطراری و جنگ تعریف کرد.
ارتش رژیمصهیونیستی عمدتاً از نیروهای ذخیره تشکیل شده است و این موضوع تمایز بین غیرنظامیان و نظامیان را دشوار میکند. همانطور که عبدالوهاب مسیری میگوید: «تقریباً غیرممکن است مرز مشخصی میان نخبگان نظامی و نخبگان سیاسی در رژیم صهیونیستی پیدا کنیم، زیرا اعضای این دو گروه دائماً نقشهای خود را جابهجا میکنند و ائتلافهایی در احزاب، کنست و دیگر نهادها ایجاد میکنند.»
شکافها عمیقتر شدند
با این حال، بحران نیروهای ذخیره که روز به روز شدت میگیرد، تنها به وقایع عملیات طوفان الاقصی محدود نمیشود. چندین ماه پیش از آغاز جنگ، افسران و سربازان ذخیره در اعتراض به نتانیاهو و متهم کردن او به فساد شرکت داشتند. این اعتراضات در زمانی صورت گرفت که دولت او درصدد تصویب اصلاحاتی در قانون بود که از قدرت دیوان عالی رژیم صهیونیستی میکاست. در آن زمان، ۱۶۱ خلبان و افسر بلندپایه نیروی هوایی نامهای به فرمانده این نیرو، ژنرال تومر بار، نوشتند و در آن با عنوان توقف فوری داوطلبی در نیروهای ذخیره اعلام کردند: «ما امضاکنندگان این نامه، که از اعضای اصلی فرماندهی عملیات نیروی هوایی هستیم، از همین لحظه داوطلبی خود در نیروهای ذخیره را متوقف میکنیم.» این موضوع را روزنامه یدیعوت آحارانوت گزارش داد.
این بدان معناست که برخی از ارکان انسجام و هویت ملی در جامعه رژیمصهیونیستی با شکافهای شدیدی مواجه شدهاند که پس از حمله ۷ اکتبر عمیقتر نیز شده است. نیروهای ذخیره رژیمصهیونیستی خود را درگیر جنگی طولانی و بیسابقه یافتند که آمادگی آن را نداشتند. این جنگ نه با حمله دشمنان رژیمصهیونیستی به سرزمینهای اشغالی، بلکه با حمله خود رژیم صهیونیستی آغاز شد. این شرایط باعث بروز بحرانهای روانی، اقتصادی و اجتماعی برای این نیروها شد، زیرا زندگی عادی آنها برای مدت طولانی متوقف شده است.
این تحولات اهمیت ویژهای به شناخت ساختار نیروهای ذخیره در ارتش رژیم صهیونیستی و نقش نمادین و غیرقابل انکار آن در جامعه صهیونیستی میدهد و این سؤال را مطرح میکند که بحرانهای آنها چگونه میتواند بر مسیر جنگ تأثیر بگذارد.
نقش محوری نیروهای ذخیره
از زمان جنگ ۱۹۴۸ که به تأسیس رژیمصهیونیستی منجر شد، دیوید بن گوریون، نخستوزیر اول رژیم صهیونیستی و معمار امنیت ملی آن، مفهوم ارتش - ملت را توسعه داد. این مفهوم به این معنا بود که همه مردم رژیمصهیونیستی آماده جنگ باشند تا شمار نیروهای صهیونیستی از تعداد نیروهای دشمنانش بیشتر شود، حتی اگر جمعیت کلی رژیمصهیونیستی از کشورهای عربی بسیار کمتر باشد. در اجرای این اصل، رژیم صهیونیستی در طول جنگ ۱۹۴۸ خدمت اجباری را برای همه افراد بین ۱۷ تا ۵۴ سال وضع کرد. پس از پایان جنگ، قانون خدمت اجباری برای تمامی شهرکنشینان یهودی ۱۸ ساله (زن و مرد) تصویب شد. پس از جنگ ۱۹۶۷، مدت خدمت اجباری به سه سال کاهش یافت و برخی گروهها از آن معاف شدند، از جمله زنان متأهل، مادران و مردانی که در مدارس دینی (حریدیم) تحصیل میکردند. همچنین عرب - اسرائیلیها (به جز دروزیها که از سال ۱۹۵۴ خدمت اجباری برایشان اعمال شد) معاف شدند.
به این ترتیب، ساختار ارتش رژیم صهیونیستی به دو بخش نیروهای دائمی و نیروهای ذخیره تقسیم شد. بخش اول شامل سربازانی است که خدمت اجباری خود را انجام میدهند (۳۲ ماه برای مردان و ۲۴ ماه برای زنان) و شمار آنها حدود ۱۳۳ هزار نفر است. بخش دیگر نیروهای دائمی شامل ۴۰ هزار نفر است که پس از پایان خدمت اجباری بهصورت قراردادی با ارتش همکاری میکنند.
نیروهای ذخیره بخش وسیعی از ارتش را تشکیل میدهند که از افرادی تشکیل میشود که دوره خدمت الزامیشان به پایان رسیده، اما همچنان در حالت آمادهباش برای فراخوانی در مواقع اضطراری باقی میمانند. طبق گزارش سایت Global Fire Power در سال ۲۰۲۳، تعداد آنها به ۴۶۵ هزار سرباز میرسید. قانون احتیاط مدت زمان خدمت سالانه سربازان را بهطور متوسط ۱۸ روز در سال و ۵۴ روز هر سه سال تعیین کرده است، که این عدد طبق اصلاحات قانونی در سال ۲۰۰۸ صورت گرفته است. این در حالی است که خلبانان احتیاط نیروی هوایی رژیم صهیونیستی یک روز هفته برای حفظ آمادگی فنی خود فراخوانده میشوند و سایر روزهای هفته را به کارهای روزمره خود میپردازند.
در طول سه دهه اول عمر رژیم صهیونیستی، نیروهای احتیاط بهعنوان نیروی ضربتی عمل میکردند؛ همانطور که در جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ مشاهده شد، که در آنها عملیات عمدتاً با نقش مرکزی نیروهای زمینی همراه بود. این امر باعث افزایش ارزش معنوی و نمادین نیروهای احتیاط در آگاهی ملی صهیونیستی شد. بهطور مثال، در جنگ سوئز (تهاجم به مصر) در سال ۱۹۵۶، ۱۵۰ هزار سرباز صهیونیستی از نیروهای احتیاط در جبهه مصر مشارکت داشتند و در جنگ ششروزه در ۱۹۶۷، ۲۱۴ هزار سرباز احتیاط شرکت کردند، در حالی که مجموع نیروی رزمی ارتش رژیم صهیونیستی ۲۶۴ هزار نفر بود.
با این حال، مهمترین تحول برای نیروهای احتیاط در میان جنگ اکتبر 1973 و جنگ اول لبنان در 1982 که رژیمصهیونیستی آن را «عملیات صلح برای جلیل» نامید، رخ داد. پس از حمله غافلگیرکنندهای که رژیمصهیونیستی از جبهه مصری در اکتبر دریافت کرد، ارتش بهمنظور بازپسگیری حس برتری و آمادگی برای جنگ، گسترش یافت و تعداد یگانهای رزمی زمینی به 14 تیپ رسید که بیشتر آنها از نیروهای احتیاط بودند. در جنگ لبنان 1982، 7 تیپ رزمی در جنگ مشارکت داشتند که بیش از دو سوم آنها نیروهای احتیاط بودند.
الگوی جدید جنگها:
«نیروهای احتیاط، به عقب بازگردید!»
«اما همه آنها را به خاطر خواهیم سپرد...
چراکه دوستی مانند این هرگز
قلبهایمان را فراموش نمیکند.
عشق مقدس با خون...
دوباره بین ما شکوفا خواهد شد.»
این جملات یکی از محبوبترین آهنگها در ذهنیت جمعی صهیونیستیهاست که عنوان «هاریوت» را دارد، به معنای دوستی و رفاقت، و این آهنگ یک سال پس از آغاز جنگ 1948 نوشته شد، تجسمی از اصطلاحی که در رژیمصهیونیستی رایج بود؛ «برادران سلاح». در آن سالها، صهیونیستها در یاد خود دهها داستان نمادین از همبستگی نیروهای احتیاط (ملت سرباز) و سرعت آنها در مواقع اضطراری دارند.
اما آنچه مسلم است این است که تغییرات زیادی در رژیمصهیونیستی و ارتش آن پس از سه دهه اول عمر دولت رژیمصهیونیستی رخ داده است. بهطور خاص، سال 1985 سال محوری بود، زمانی که ارتش رژیمصهیونیستی به فشار دولت دیگر نیروهای احتیاط را برای مشارکت در عملیاتهای رزمی در لبنان فراخوانی نکرد. این تصمیم پس از مشارکت بسیاری از افرادی که از جبهههای جنگ بازگشتند و در اعتراضات مردمی که خواستار پایان جنگ لبنان بودند، اتخاذ شد. این لحظه آغاز کاهش اجماع عمومی در مورد جنگهای رژیم صهیونیستی بود و به دنبال آن انگیزه کمتری برای مشارکت در جنگها بهوجود آمد.
از آن زمان نیروهای احتیاط بهطور قابلتوجهی در هیچکدام از جنگهای بعدی رژیمصهیونیستی مشارکت نکردند، حتی در عملیات طوفان الاقصی که طبق یک مطالعه مفصل منتشرشده توسط سایت دانشگاه هوایی رژیمصهیونیستی در سال 2014، انجام شد. اما عواملی فراتر از عوامل شخصی و انگیزه افراد برای جنگیدن در این تغییرات دخیل بودند. نخستین عامل این بود که الگوی تهدیدات امنیتی که رژیمصهیونیستی با آن مواجه بود تغییر کرد. در دهههای 1980 و 1990، خطر وقوع جنگهای نظامی بین رژیمصهیونیستی و ارتشهای عربی کاهش یافت و تهدیدات جدیدی پدیدار شدند، مانند تأسیس جنبش جهاد اسلامی فلسطین در سال 1981، حزبالله در لبنان در سال 1982 و سپس حماس در سال 1987. در پی این تحولات، دکترین عملیاتی ارتش رژیمصهیونیستی تغییر کرد و بهجای عملیاتهای زمینی وسیع، بر توسعه نیروی هوایی و اطلاعات برای انجام حملات دقیق و تعیینکننده تمرکز شد.
عامل دیگر بحران اقتصادی شدید رژیمصهیونیستی در دهه 1980 بود که بهدلیل افزایش بیسابقه هزینههای نظامی پس از جنگ 1973 بهوجود آمد. یکی از پیامدهای این بحران توافقی بین وزارت دارایی و وزارت دفاع بود که وزارت دفاع مسئول هزینهکرد تمام هزینههای نیروهای احتیاط باشد. از آنجایی که وزارت دفاع مجبور نبود بودجهای خاص برای نیروهای احتیاط در نظر بگیرد، این وزارتخانه بودجههای خود را برای سایر بخشهای ارتش که اولویت بیشتری داشتند، مانند نیروی هوایی و پهپادهای مدرن، تخصیص داد.
بدینترتیب، نگاه ارتش به جایگاه نیروهای احتیاط تغییر کرد و نقش آنها در دکترین عملیاتی ارتش کاهش یافت؛ چرا که نقش عملیاتهای زمینی بهطور کلی کاهش یافته و ارتش به سمت ساخت نیرویی کوچکتر و حرفهایتر با تمرکز بر عملیاتهای سریع و قاطعانه حرکت کرد.
در طول این چهار دهه، نیروهای احتیاط فقط در حوادث انتفاضه الاقصی و عملیات نظامی که رژیمصهیونیستی آن را «عملیات دیوار محافظ» نامید، بهطور گستردهای فراخوانده شدند. هدف از این عملیات بازپسگیری مناطقی از کرانه باختری از جمله اردوگاه جنین بود. اما نیروهای احتیاط در هیچ یک از عملیات مهم نظامی در جنگهای 2006 در جنوب لبنان، جنگهای غزه در 2008، 2012 و 2014 مشارکت نداشتند و تنها در مأموریتهای حمایتی خارج از مناطق درگیری مهم نقش داشتند.
ذبح گاو مقدس
نتیجه تحولات پیشین در سبک جنگها و ماهیت دشمن، در سطح سیاسی و امنیتی رژیمصهیونیستی این باور را به وجود آورد که تهدیدات جبهه شمالی با حزبالله و جبهه جنوبی با گروههای غزه را میتوان از طریق حملات هوایی کنترل کرد، و تهدید اصلی که رژیمصهیونیستی را تهدید میکند، عمدتاً ایران است. این امر نیازمند توجه بیشتر به توسعه توانمندیهای هستهای و اطلاعاتی، همچنین تقویت و بهروزرسانی مداوم نیروی هوایی است. در نتیجه، این نوع جنگهای مدرن به نیروی زمینی عظیم نیازی ندارد.
با کاهش احساس تهدید وجودی در جامعه رژیمصهیونیستی، این جامعه بهتدریج از «ملت تحت سلاح» به جامعهای نئولیبرال تبدیل شد که ترجیح میدهد در بازار کار فعالیت کند، بهجای اینکه به خدمت نظامی برود؛ چرا که انگیزههای خدمت نظامی دیگر الهامبخش و جذاب نبود. از این رو، جایگاه نمادین نیروهای ذخیره در ذهن مردم رژیمصهیونیستی کاهش یافت و خدمت نظامی دیگر بهعنوان الگوی برتر در تصورات عمومی جامعه شناخته نمیشد. بهجای آن، مدلهای دیگری مانند موفقیت فردی در بازار آزاد و اقتصادی امیدوارکننده و احساس اطمینان از توانمندیهای ارتش حرفهای برای تأمین امنیت کامل رژیمصهیونیستی مطرح شد.
همزمان با این تغییرات، احساس تبعیض و نابرابری در توزیع بارهای خدمت نظامی نیز افزایش یافت، بهویژه به دلیل کنار گذاشتن بخشهایی از جامعه همچون یهودیان مذهبی «حریدیم». این مسئله اختلالی دوگانه در ساختار نیروهای ذخیره ایجاد کرد. از یکسو، اشتیاق دیگر شهرکنشینان به انجام خدمت نظامی کاهش یافت و از سوی دیگر، ارتش برای کاهش فشار عمومی، با غیبت از خدمت نظامی تساهل نشان داد و در فراخوانی نیروهای ذخیره در روزهای خدمتشان سختگیری نکرد.
براساس تحقیقی که توسط مؤسسه تحقیقات امنیت ملی رژیمصهیونیستی منتشر شد، در سال 2014، نزدیک به 60 درصد از نیروهای ذخیره برای انجام خدمت سالانه خود فراخوانده نشدند. در سه سال قبل از آن، 40 درصد از آنها فراخوانده نشدند. در سال 2016، تنها 6 درصد از نیروهای ذخیره مدت 18 روز را در سال خدمت کردند. همچنین، در طول اوج اعتراضات سراسری در رژیمصهیونیستی علیه آنچه که اصلاحات قضایی خوانده میشد، برخی واحدهای نخبه ذخیرهای تا بیش از 40 درصد از تمرینات خود را غیبت کردند. مطالعهای مشترک بین مؤسسه مطالعات امنیت ملی، مرکز علوم رفتاری ارتش رژیمصهیونیستی و فرماندهی کل ذخیرهها که در سال 2018 منتشر شد، هشدار داد که وضعیت نیروهای ذخیره در حال وخامت است و آمادگی رزمی آنها کاهش یافته و جایگاه معنوی آنها تضعیف شده است. با این حال، ارزیابی غالب در میان مقامات صهیونیستی این بود که اولویتهای دیگر برای هزینهکردهای نظامی از جمله نیروی هوایی پیشرفته از اهمیت بیشتری برخوردار است. در نتیجه، نیروی هوایی بیش از نیمی از هزینههای نظامی را به خود اختصاص داد و با جدیدترین سیستمهای تکنولوژیکی تجهیز شد، درحالیکه نیروهای ذخیره نادیده گرفته شدند و فقط تعداد کمی از آنها فراخوانده شدند، آن هم بدون آموزش کافی برای استفاده از سیستمهای جنگی مدرن.
طوفان الاقصی: نیروهای ذخیره در قلب طوفان
در صبح روز هفتم اکتبر جامعه رژیمصهیونیستی با پرداخت هزینه اشتباههای ارزیابی قدرت ارتش منظم و دشمنان جدید رژیمصهیونیستی روبهرو شد. بیش از هفت ساعت طول کشید تا فرماندهی ارتش متوجه شود در غلاف غزه چه اتفاقی در حال رخ دادن است و نتوانست هیچ اقدامی برای نجات نیروهای خود و شهرکنشینان که از حملات نیروهای غزه و نفوذهای آنان که چند ساعت پیش رخ داده بود، انجام دهد. این لحظه همچون فروپاشی شدید تمامی فرضیات بود که در طول چهار دهه گذشته به آنها تکیه شده بود؛ بهطوریکه نیروی هوایی با فناوریهای عظیم خود قادر به جلوگیری از حملات گردانهای القسام به شهرکهای غلاف غزه نبود و نتوانست نیازهای جنگ تمامعیار را که فرماندهی سیاسی و امنیتی رژیمصهیونیستی مجبور به انجام آن در تمامی محورهای تهدیدات شد، برآورده کند تا احساس امنیت را در صهیونیستیها بازگرداند و حیثیت ارتش را در جامعه بازسازی کند.
پس از آن فرماندهی ارتش تصمیم به فراخواندن ۳۶۰ هزار نفر از نیروهای ذخیره گرفت که بزرگترین تعداد از زمان جنگ ۱۹۷۳ بود. با اینکه ارتش توانست در مدت سه هفته حداقل ۲۵۰ هزار نفر را به خدمت فراخواند، که عدد کمی نیست، مشکلات دیگری نیز برای این نیروها به وجود آمد.
ناگهان تمامی نقایص سیستم ذخیره آشکار شد که ناشی از سالها غفلت رژیم از آن بود و عملیات زمینی در نوار غزه چندین بار به دلیل عدم آمادگی تیمهای ذخیره، ضعف در آموزش، مشکلات در یکپارچگی در سیستم نظامی ارتش و ضعف در هماهنگی مناسب با دیگر واحدها، به تعویق افتاد.
علاوه بر این؛ هیچ تجهیزات نظامی کافی برای این نیروی عظیم وجود نداشت؛ بهطوریکه شهرکنشینان در رژیمصهیونیستی برای جمعآوری تجهیزات نظامی خاص مانند جلیقههای ضدگلوله اقدام به برگزاری کمپینهای کمک مالی انجام دادند.
تعطیلی 1000 کسبوکار نیروهای ذخیره در 6 ماه
علاوه بر ناتوانی در آمادگی رزمی نیروها به نظر میرسید که جامعه اقتصادی و بازار کار در رژیمصهیونیستی نیز برای غیبت ناگهانی این تعداد از نیروی کار آماده نبودند. گزارشهای منتشرشده از سوی مؤسسه بیمه ملی نشان میدهد ۱۰۰۰ کسبوکار تجاری متعلق به سربازان ذخیره در شش ماه نخست جنگ تعطیل شد، که معادل ۶ درصد از مجموع کسبوکارهایی است که در رژیم صهیونیستی تعطیل شدند و مهمتر از همه، تقریباً ۷۵درصد از این کسبوکارها در مراکز تجاری بزرگ مانند تلآویو و حیفا قرار دارند. علاوه بر این؛ یک مقاله تحقیقی که توسط وزارت مالیه در فوریه ۲۰۲۴ منتشر شد، نشان داد که ۲۰درصد از سربازان ذخیرهای که به ارتش پیوستند، در بخش فناوری پیشرفته کار میکردند؛ بنابراین هزینه غیبت آنها برای بازار بسیار بالا خواهد بود، بهویژه با توجه به اینکه جنگ بیشتر از آنچه که انتظار میرفت طول کشید.
کاهش 25 درصدی نیروهای ذخیره
اگر احساس تهدید وجودی صهیونیستها در هفتههای اولیه جنگ به جذب این تعداد عظیم از نیروهای ذخیره کمک کرد، بیش از یک سال از فرسایش و عدم افق سیاسی منجر به معکوس شدن این احساس شد. روزنامه یدیعوت آحارانوت در روز دوشنبه ۱۱ نوامبر ۲۰۲۴ گزارش داد ارتش رژیمصهیونیستی «نگران کاهش میزان خدمت نیروهای ذخیره بین ۱۵ تا ۲۵درصد است»، و توضیح داد که این احساس در هفتههای اخیر در لشگرهای رزمی در غزه و جبهه شمالی بهوضوح نمایان شده است.
این ممکن است به این دلیل باشد که نیروهای ذخیره احساس میکنند هزینه جنگ را بیشتر از دیگران میپردازند، نهتنها به دلیل خسارات اقتصادی و اجتماعی که متحمل میشوند، بلکه همچنین در جبهههای جنگ. دادههای منتشرشده توسط اداره توانبخشی ارتش رژیمصهیونیستی نشان میدهد در سال اول جنگ، ۱۲ هزار سرباز زخمی را در واحدهای خود پذیرش کرده است که دوسوم آنها از نیروهای ذخیره بودند.
در تلاش برای جبران بحران نیروهای ذخیره و افزایش نیاز به نیروی انسانی برای جنگ که زمان و مکان آن گسترش مییابد، دولت نتانیاهو در فوریه ۲۰۲۴ طرح قانونی را برای اصلاح برخی مواد قانون ذخیره ارائه داد تا اجازه دهد سن خدمت ذخیرهای در ارتش افزایش یابد، با هدف جذب تعداد بیشتری از سربازان. اما این قانون با اعتراض گستردهای در جامعه مواجه شد بهدلیل اینکه همچنان یهودیان متشدد حریدیم از این مسئولیتها معاف بودند، علیرغم اینکه نسبت آنها به جمعیت حدود 13.3درصد است، طبق آمار مؤسسه دموکراسی رژیمصهیونیستی.
درحالیکه نتانیاهو در تصمیمگیری برای جذب حریدیم تردید داشت، بهدلیل جلوگیری از فروپاشی ائتلاف حاکم که شامل احزاب دینی است که بهشدت با این گام مخالفت دارند، دادگاه عالی رژیمصهیونیستی در ۲۵ ژوئن گذشته تصمیمی صادر کرد که بر اساس آن حریدیمها موظف به خدمت در ارتش خواهند بود و کمکهای مالی به مؤسسات دینی که دانشآموزان آنها از خدمت سربازی خودداری میکنند، قطع خواهد شد. اما این تصمیم هنوز در هالهای از ابهام است؛ چرا که ارتش توانست تنها ۳۰۰۰ نفر از آنها را در مرحله اول جذب کند. نتانیاهو در تلاش است تا راهحلهای دیگری پیدا کند که هم نظر جریان راستگرای افراطی را جلب کند و هم نارضایتی در میان نیروهای ذخیره را کاهش دهد؛ از این رو طبق گزارش روزنامه یدیعوت آحارانوت، وزارت دفاع تصمیم گرفته که محدوده فعالیتهای نظامی گردانهای ذخیره را با هدف تشویق تعداد بیشتری به پیوستن به خدمت از نوامبر ۲۰۲۴ به بعد، از متوسط ۲۰ هفته برای هر سرباز به ۹ هفته کاهش دهد، اما این تغییر نتایج قطعی به همراه ندارد؛ به همین دلیل این روزنامه آن را یک ریسک حسابنشده میداند در شرایطی که نیاز به نیروها در حال افزایش است.
بهطور خلاصه، میتوان گفت گاو مقدس رژیمصهیونیستی که بار حمایت از پروژه دولت یهودی را بر دوش داشت و همیشه در رژیمصهیونیستی به عنوان الگویی منحصر به فرد در جذب نیروی انسانی برای خدمت سربازی به آن افتخار میشد، امروز دیگر همانند گذشته نیست. درحالیکه رژیمصهیونیستی طولانیترین جنگ تاریخ خود را تجربه میکند و در زمانی که در امتحان بقای خود برای حفظ امنیت و برتری در عرصه حیاتیاش قرار دارد، صهیونیستها شروع به از دست دادن توانایی دیدن معنای جنگ کردهاند. هر چه جنگ طولانیتر میشود، استهلاک مداوم در جبهههای جنگ بیشتر شده و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و معنوی آن عمیقتر میشود و دامنه سؤالات درمورد توجیه ادامه جنگ و لزوم خدمت نظامی در شرایطی که به اهداف نهایی دست نیافتهاند، گسترش مییابد.