مازیار وکیلی، خبرنگار: در میان ابرشرورهای دنیای خیالی بتمن پنگوئن یکی از متفاوتترین ضدقهرمانان است. او بهواسطه نقص جسمانی که در کودکی به آن دچار شده است تبدیل شده به پسری تنها که زیرنظر مادری کنترلگر و مقتدر تبدیل به مردی شرور میشود. هرچند روایتهای مختلفی از این ضدقهرمان دوستداشتنی وجود دارد. در یکی از روایتهای موجود از کامیک بوکهای بتمن پنگوئن هنگام تولد به قدری زشت و بدترکیب بوده که توسط خانواده طرد میشود و او را بلافاصله بعد از به دنیا آمدن از خانه بیرون میاندازند و برخی روایتها هم دلیل دشمنی پنگوئن با بتمن را پدر او میدانند که باعث ورشکستگی پدر اوسوالد (یا همان پنگوئن) شده است. هر کدام از این روایتها را درست بدانیم یک نکته قطعی است، پنگوئن پسری منزوی و تنهاست که عاشق پرندگان است و بهواسطه وضعیت جسمانیاش هیچگاه نتوانسته دوستی پیدا کند. این موضوع به شرارتهای اوسوالد یک ریشه قدرتمند روانی بخشیده که باعث میشود او از سایر دشمنان بتمن متمایز شود. این تفاوت مهم دست فیلمسازان را برای ساخت فیلم و سریال از پنگوئن باز گذاشته است. مثلاً تیم برتون روی وجوه غمانگیز زندگی پنگوئن تأکید کرده و او را موجود غمگین و تنهایی نشان داده که مهمترین همدم او پرندگانند. یا در همین مینی سریال پنگوئن اوسوالد کاپ تبدیل به گنگستر خشن و بیرحمی شده که قصد دارد سلطان شهر آشفته گاتهام شود تا مادرش را راضی کند و با تبدیل شدن به یک سلطان، فقدان خانواده در زندگیاش را جبران کند.
پیش از تماشای مینیسریال پنگوئن ما بهعنوان تماشاگر از خودمان میپرسیم که آیا دنیای بتمن هنوز میتواند ما را غافلگیر کند؟ پاسخ به این پرسش بعد از تماشای مینیسریال پنگوئن مثبت است. خالقان این مینیسریال تمام انگارههای فانتزی فیلمها و سریالهای بتمن را کنار گذاشتهاند و از پنگوئن یک گنگستر تمامعیار ساختهاند که بیش از آنکه یادآور پنگوئنهای قبلی باشد، یادآور تونی سوپرانو سریال درخشان سوپرانوهاست. مردی خشن، بیرحم و شیطانصفت که حاضر است همه چیز را فدای رسیدن به قدرت کند. سکانس درخشان کشتن وِک آگیلار که با اوسوالد یک رابطه برادرانه برقرار کرده بود بهخوبی ماهیت این ابرشرور بیرحم را نشان میدهد. او که در کودکی برادران خودش را بدون ذرهای ترحم به قتل رسانده وِک را هم به قتل میرساند. قسمت ترسناک ماجرا اینجاست که استدلال او برای به قتل رساند وِک درست است. خانواده و وابستگی همانقدر که میتواند خوب و مثبت باشد دست و پای گنگستری مانند اوسوالد را برای رسیدن به قدرت میبندد. پس اوسوالد باید انتخاب کند که میخواهد برای ادامه زندگیاش چه کند. آیا او میخواهد با ریشههای خانوادگیاش قطع ارتباط کند و به آرزویش یعنی سلطان شدن برسد؟ یا میخواهد با حفظ وابستگیهای عاطفیاش همان گنگستر خردهپا باقی بماند؟ او اولین راه را انتخاب میکند. بعد از اتفاقاتی که برای مادرش میافتد او همه چیز را ازدسترفته میبیند و تصمیم میگیرد با قربانی کردن قسمت خوب وجودش تبدیل به هیولایی شود که گاتهام را تحت تسلط خود در میآورد. انتخابی ترسناک که تماشاگر را شوکه میکند.
اما مینیسریال پنگوئن درخشان از کار درنمیآمد اگر ضدقهرمان دیگر سریال یعنی سوفیا فالکون آنقدر جذاب و دوستداشتنی نبود. ریشههای مشترک سوفیا فالکون و پنگوئن باعث میشود تا رقابت این دو نفر برای رسیدن به قدرت آنقدر جذاب و پرتنش باشد که تماشاگران را مشتاق تماشای این مینیسریال نگه دارد. سوفیا فالکون برخلاف پنگوئن عضو یکی از بزرگترین و مشهورترین خانوادههای گنگستری گاتهام است. اما او هم مانند پنگوئن از خانواده و جامعه طرد و تبدیل به یک عنصر نامطلوب جامعه شده است. قسمت تلخ ماجرا برای سوفیا فالکون این است که او با توطئه پدرش و بهواسطه خیانت پنگوئن سر و کارش به آرکهام (تیمارستان گاتهام) افتاده و همین موضوع نفرت او از همه چیز و همه کس را چندبرابر کرده است. او خانوادهای ندارد که دوستشان داشته باشد. برای همین با خیالی راحت و بدون عذاب وجدان با خونسردی تمام و با یک نقشه کاملاً حسابشده تمام اعضای خانوادهاش را به قتل میرساند. اوضاع او از پنگوئن هم بدتر است؛ چرا که پنگوئن را فقر تبدیل به این هیولا کرده است اما سوفیا نه بهخاطر فقر که بهواسطه نفرت تبدیل به این هیولا شده است. او نمیخواهد یک فالکون باشد چون از فالکون بودن متنفر است و این نفرت عمیق و درونی از سوفیا هیولایی ساخته که به اندازه پنگوئن خطرناک است. تقابل این دو هیولا مهمترین عامل جذابیت مینیسریال پنگوئن است.
اما نمیتوان مینیسریال پنگوئن را تماشاگر کرد و به زیرمتن سیاسی آن بیاعتنا بود. پنگوئن بیش از هر چیز برای آنهایی که حوادث سیاسی و اجتماعی جامعه آمریکا را دنبال میکنند یادآورد دونالد ترامپ است. کسی که نماینده آن بخش نادیده گرفته شده جامعه آمریکاست. برخلاف دموکراتها که همیشه کوشیدهاند نماینده طبقات نخبگان جامعه آمریکا باشند، دونالد ترامپ نماینده اقشار کارگری و طبقات زیرمتوسط جامعه آمریکاست. ترامپ در چهار سال اول دوران ریاستجمهوری خود به این طبقات فرصت عرض اندام داد و اجازه داد تا دیده شوند. مثل پنگوئن که به نفرات دوم و زیردستهای خانوادههای خلافکار گاتهام این فرصت را داد تا جایگزین رئیسهایشان شوند. رئیسهایی که مدام آنها را تحقیر میکردند و اجازه نمیدانند تا زیردستانشان بهدرستی رشد کنند و از منافع مادی خانواده سود ببرند. سوفیا فالکون برای نابودی پنگوئن و گرفتن انتقام از او به سراغ سردسته خانوادههای مافیایی رفت. درست مثل کاملاً هریس که برای پیروزی در انتخابات آمریکا روی طبقات نخبگان جامعه آمریکا حساب باز کرده بود. غافل از اینکه این طبقات نادیدهگرفتهشده جامعه آمریکا هستند که سرنوشت سیاسی این کشور را مشخص میکنند. این موضوع را دونالد ترامپ و پنگوئن بهخوبی تشخیص دادند و با سرمایهگذاری روی این افراد تبدیل به سلطان بزرگترین اقتصاد جهان شدند. مینیسریال پنگوئن به این دلیل سریال خیلی خوبی است چون بخشی از روح زمانه را درون خودش دارد و آدرس درستی از آمریکای امروز به تماشاگر میدهد.
شماره ۴۲۸۵ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
شرور دوستداشتنی