سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: داس و چکش که نماد کشاورزان و کارگران بود در پرچم اتحاد جماهیر شوروی حک شد تا نشاندهنده حمایت این حکومت از ضعیفان باشد، اما رفتارهای بعدی این اتحاد نشان داد آنها داغ و درفش بودهاند؛ کمونیستها در داخل و خارج روسیه و شوروی کشتند و سرکوب کردند. پس از سالها، این بار روح استالین یکی از خطرناکترین رهبران شوروی سابق، در جسم دونالد ترامپ رئیسجمهور منتخب آمریکا حلول کرده است. در همین راستا پایگاه خبری- تحلیلی هیل گزارش کرده اظهارات ترامپ درمورد استفاده از ارتش علیه آنچه که وی «دشمن داخلی» خواند، سبب نگرانیهای فزاینده در حزب دموکرات شده است. به گزارش ایرنا به نقل از هیل، ترامپ در اواخر ماه اکتبر (اوایل آبانماه)، پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در مصاحبهای با شبکه خبری فاکس، دشمنان داخلی را خطرناکتر از دشمنان خارجی توصیف کرده بود؛ ادعایی که زمینهسازی برای ارعاب رقبای انتخاباتی و مشروعیتبخشی برای سرکوب آتی آنان بود.
ترامپ در این مصاحبه خواهان استفاده از گارد ملی و ارتش برای مقابله با دیوانههای چپ رادیکال شده بود؛ لقبی که او برای حزب دموکرات استفاده میکند. آدام اسمیت، عضو ارشد کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا هشدار داده نگران استقرار نیروهای ارتش در داخل کشور علیه مردم است. او انتخاب پیت هگسث، مجری افراطی شبکه خبری فاکس به سمت وزارت دفاع را نشانهای از احتمال عملی شدن این موضوع میداند. پیش از این و در دولت اول ترامپ، مارک اسپر وزیر دفاع او در برابر دستورات رئیسجمهور برای استقرار در خیابانها ایستادگی کرده بود. اسمیت میگوید: «بسیاری از افرادی که در پنتاگون و یا در ارتش کار کردهاند، در طول دوران فعالیت حرفهای تعهد قاطع خود را ابراز کردهاند اجرای قانون بر عهده ارتش نیست.» ترامپ که بسیاری از قواعد را زیر پا گذاشته و از خطوط قرمز عبور کرده است، اهمیتی برای رویه مرسوم در ارتش قائل نیست؛ او فقط فرمانبرداری میخواهد چه از ارتش و چه غیر آن.
ترامپ یکجانبهگراست که با اعمال زور حداکثری و قلدری میکوشد سیاستهایش را اجرا کند. در دوره اول ریاستجمهوری او اقدامات یکجانبهگرایانه وی در سیاست خارجی نمود بیشتری از یکجانبهگراییهای داخلیاش یافت، اما به نظر میرسد در دولت دوم موضوع تا حد زیادی فرق کرده باشد.
یکجانبهگرایی خارجی؛ دشوارتر از قبل
شرایط برای یکجانبهگرایی در سیاست خارجی همانند سال 2017 که ترامپ وارد کاخ سفید شد و نخستین روزهای 2021 که آنجا را ترک کرد، نیست. یکجانبهگرایی ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش تقریباً بدون استثنا بود و تمام دولتهای دشمن، رقیب و متحد را در برگرفت. برای فهم این موضوع باید به تفاوت شرایط کنونی و دوره قبل نسبت به هرکدام از دولتها و مجموعهها پرداخت.
در این میان نکاتی عمومی هم وجود دارند؛ اولین مورد عدم غافلگیری است. در دوره قبل تقریباً تمام دولتها از حرکات عجیب ترامپ و دولتش غافلگیر شدند. آنها فکر نمیکردند دولت ترامپ از توافقنامههای بینالمللی خارج شود، سازمانهای بینالمللیای که خود آمریکا قوام بخشیده تضعیف کند و دست به جنگ تجاری بزند. او اما همه این اقدامات را انجام داد. در دولت دوم ترامپ دیگر کسی از اقدامات او، هرچه که باشند، شگفتزده نمیشود؛ آنها انتظار انجام هرکاری را از ترامپ دارند.
موضوع دوم، تضعیف جدی هژمونی آمریکاست. حمله روسیه به اوکراین و حماس به رژیمصهیونیستی، درحالیکه تهاجم به این دو خط قرمز آمریکا بود، نشانههایی جدی از تضعیف قدرت این کشورند. واشنگتن علیرغم تلاشها هنوز نتوانسته هیچکدام از این دو جنگ را حلوفصل کند. جنگ در اوکراین از سال 2022 و جنگ در غزه از 2023 بیوقفه جریان داشتهاند.
سومین مورد که با تضعیف هژمونی آمریکا مرتبط است اما معنای متفاوتی نیز دارد، تشدید روند تکثر قدرت در جهان است. در سال 2023، در روزهای 7 و 8 اکتبر، این دو گروه و 9 دولت بودند که به رژیمصهیونیستی حمله کردند. در 7 اکتبر نیروهای حماس به منطقه صهیونیستنشین غلاف غزه حمله کرده و یک روز بعد در 8 اکتبر، مقاومت لبنان هم حملاتش به نوار مرزی شمال فلسطین اشغالی را آغاز کرد. همزمان دولتهای اروپایی درحال تقویت قوای خودند و دولتهای جهان درصدد تقویت قوای هستهای برآمدهاند. تقویت قوای هستهای ایران، اوکراین، چین و کره شمالی در این راستا قابل ارزیابیاند. روند تکثر قدرت، با تقویت قدرت هریک از دولتها و همچنین توانمند شدن گروهها در برابر دولتها، باعث شده تا دیگر صحبت از هژمونی و اعمال آن به آسانی گذشته نباشد. عدم غافلگیری دولتها از تحرکات ترامپ، تضعیف هژمونی آمریکا و تشدید روند تکثر قدرت در جهان عواملیاند که نمیگذارند دولت دوم ترامپ، با همان معنای دولت اولش تکرار شود. واشنگتن در برابر تکتک رقبای خود هم با مشکلاتی روبهروست. چینیها اقتصاد خود را تقویت کرده و درصدد رشد نسبت مصرف کالا در داخل به صادرات برآمدهاند تا وابسته به صادرات نباشند. این کشور همچنین با رونمایی از جنگنده نسل پنجم جی-20 و تولید دهها فروند از آن، فاصلهاش را با قدرت هوایی آمریکا کم کرده است.
چینیها همزمان با توسعه بمبافکنهای پیشرفته و بهکارگیری ناوهای هواپیمابر، توانایی خود برای هماوردی با آمریکاییها را تقویت میکنند. در موضوع روسیه، این کشور طی سه سال رویارویی نظامی با ناتو در اوکراین ضرباتی دریافت کرده اما در مقابل، ضربات بزرگی نیز بر پیکره این سازمان وارد کرده است. غرب برای کمک به اوکراین دهها میلیارد دلار اختصاص داد که نقش بزرگی در کاهش توانمندیاش برای کمک به صهیونیستها داشت. تنها آمریکا 180 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده درحالیکه طی یک سال جنگ طوفان الاقصی، 23 میلیارد دلار کمک در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است.
اگر جنگ اوکراین نبود آمریکا میتوانست تعداد بیشتری سامانههای پدافند موشکی پاتریوت، ماشینهای زرهی و دیگر ادوات را برای صهیونیستها ارسال کند. هزینههای جنگ برای تلآویو تاکنون بین 70 تا 120 میلیارد دلار تخمین زده شده است. این هزینه باعث شده صهیونیستها با مشکلات اقتصادی بزرگی مواجه شوند که صفر شدن نرخ رشد اقتصادیشان یکی از تبعات آن است. اگر آمریکا و اروپا مجبور نبودند طی سه سال گذشته دهها میلیارد دلار کمک برای تقویت مالی دولت اوکراین و پرداخت حقوق کارکنانش هزینه کنند، رژیم با دریافت کلان، با چنین بحرانی مواجه نمیشد.
حمله روسیه به اوکراین، ماشین جنگی غرب را سرکوب کرده، توان مالیاش را کاهش داد و آن را در دیگر مناطق مانند غرب آسیا تضعیف کرد.
ترامپ در رویارویی با ایران نیز قادر به تکرار گذشته نیست. به لحاظ سیاسی، تهران روابط خود را با همسایگان بهبود بخشیده و واشنگتن بهراحتی نمیتواند سیاست فشار حداکثری خود را اعمال کند. بدون همکاری مؤثر همسایگان ایران، فشار حداکثری راه به جایی نخواهد برد.
از نظر اقتصادی نیز در وضعیتی که نفت روسیه به دشواری صادر میشود و اروپا تمایلی به تقویت اقتصادی مسکو از طریق خرید انرژیاش ندارد، تحریم انرژی ایران کار آسانی نیست.
در موضوع هستهای زمانی که ترامپ روی کارآمد به دلیل اجرای برجام میزان غنیسازی ایران بسیار محدود بود. ترامپ سال دوم ریاستجمهوریاش از توافق هستهای خارج شد و یک سال پس از آن بود که ایران تعدیل تعهداتش را شروع کرد. در نتیجه هنگامی که ترامپ از کاخ سفید خارج شد هنوز ابعاد برنامه هستهای ایران گسترش زیادی پیدا نکرده بود. امروز اما میزان غنیسازی به 60 درصد رسیده است و گفته میشود ایران طی چند ماه میتواند بیشتر از 12 کلاهک تولید کند. تهران همچنین دو حمله مستقیم به سرزمینهای اشغالی انجام داده که بنابر نقلهای مختلف حداقل 200 و حداکثر 520 موشک بالستیک در آنها استفاده شده است. یکجانبهگرایی در دورهای که ابعاد قدرت رقبا و دشمنان آمریکا گسترش یافته و آنها بر میزان همکاری با یکدیگر هم افزودهاند، سم مهلکی برای واشنگتن است. با اینحال به نظر میرسد دولت عمیق آمریکا اینگونه جمعبندی کرده که با روی کارآوردن ترامپ میتواند باعث گسست این وضعیت شود. ترامپ طرفدار تشدید اوضاع در برابر روسیه یا کره شمالی نیست و بیشتر بر چین و ایران تمرکز دارد؛ درحالیکه دموکراتها در دوره بایدن نشان دادند از تشدید در تمامی عرصهها حمایت میکنند. واشنگتننشینان امیدوارند ترامپ بتواند با آرام کردن روسیه و کره شمالی، روند فزاینده همگرایی این دو با چین و ایران را متوقف یا حداقل کاهش دهد. ماموریت دیگر ترامپ ایجاد رعب و هراس در پکن و تهران است تا این دو در پیگیری سیاستهای خود مردد شوند.
یکجانبهگرایی داخلی؛ آسانتر از دیروز
قلدری ترامپ که به یکجانبهگرایی سیاسی او منجر شده است، همانند سیاست خارجی در فضای سیاست داخلی آمریکا نیز همواره وجود داشته است. ترامپ در دولت اول خود با تمجید از ریاستجمهوری مادامالعمر در چین و یا تحسین «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه که طی سالهای اخیر همواره قدرت را در دست داشته است، تلویحاً خواهان تمدید دوران حکومت خود بود. اقدام دیگر ترامپ، سوءاستفاده از موقعیت پیش آمده در دوران ریاستجمهوریاش برای انتخاب قضات محافظهکار برای عضویت در دیوان عالی بود. این کار باعث شد تا 6 عضو از 9 عضو دیوان، محافظهکاران نزدیک به حزب جمهوریخواه باشند.
ترامپ در سال 2020 و در جریان شورشهای مرتبط با قتل «جورج فلوید»، شهروند سیاهپوست آمریکایی توسط پلیس، خواهان استقرار نیروهای ارتش در خیابانها شد. او حتی یک راهپیمایی نظامی همراه با «مارک میلی» رئیس ستاد ارتش برای بازدید از خیابانهای محل شورش در پایتخت انجام داد که مورد انتقاد قرار گرفت. میلی هرچند با دستورات ترامپ مخالفت داشت، اما در قضیه مزبور توسط ترامپ مورد سوءاستفاده قرار گرفت تا اعتبارش خدشهدار شود.
اوج یکجانبهگرایی ترامپ در 6 ژانویه 2021 بود. در حین برگزاری جلسه تأیید نتیجه انتخابات ریاستجمهوری 2020 در کنگره، هزاران نفر از طرفداران او این ساختمان را اشغال کردند. در صحنهای حیرتآور، اعضای مجلس نمایندگان، سناتورها و «مایک پنس»، معاون رئیسجمهور که همزمان ریاست مجلس سنا و جلسه درحال برگزاری را برعهده داشت، گریختند تا در دست طرفداران ترامپ گرفتار یا کشته نشوند. در آن برهه علاوه بر معاون ترامپ که جانشین وی تلقی میشد، وزیر دفاع و وزیر دادگستری وقت نیز مخالف رئیسجمهور بودند.
در دوره کنونی دیگر یاران قدیمی با ترامپ نیستند و کنار گذاشته شدهاند. در دولت نخست وی، جمهوریخواهان قدرتمند در داخل دولت و کنگره وی را مهار میکردند اما امروز هیچکدام نه در تیم و کابینه ترامپ و نه حتی در کنگره قدرتی ندارند.
ترامپ که بیشترین مخالفتها با خود در حزب جمهوریخواه را از نمایندگان این حزب در کنگره شاهد بود، طی چهار سال اخیر با اخراج و منزوی ساختن مخالفانش از ساختار جمهوریخواهان در کنگره، موفق شد بر آنها سیطره یابد. با «بله قربان گو»های تجمع کرده در تیم دولتی ترامپ و جمهوریخواهان کنگره، رئیسجمهور منتخب راه دشواری برای در پیش گرفتن یکجانبهگرایی در سیاست داخلی نخواهد داشت؛ اساساً او حزب را برای همین کار پاکسازی و یکدست کرده است.
«خالصسازی» یا «خالصسازی در خالصسازی»
«خالصسازی» صورت گرفته در آمریکا، عمق بیشتری از ظاهر جمهوریخواهش دارد؛ این پدیده خالصسازی در خالصسازی بوده است. نهتنها مجلس نمایندگان، مجلس سنا و کاخسفید در اختیار جمهوریخواهان قرار گرفته، بلکه ضد ترامپها نیز از حزب پاکسازی شدهاند تا این حزب یکدست در اختیار رئیسجمهور منتخب قرار بگیرد.
اگر حزب جمهوریخواه متهم بود که درحال تغییر به یک فرقه است و پیروی از یک شخص را قبول کرده است، این پروژه تکمیل شده و حزب به یکی از داراییهای ترامپ تبدیل شده است. اگر «ایلان ماسک»، مالک شرکت ایکس و تسلا است، ترامپ هم علاوه بر برجها و املاکش، صاحب یک حزب شده است.
چنبره زدن ترامپ بر تمام ارکان آمریکا بدون موافقت دولت عمیق آمریکا ممکن نیست و این دولت احتمالاً با محاسباتی پروژه «خالصسازی در خالصسازی» را اجرا کرده تا بتواند دستورکارهای بزرگی را اجرایی کند. دولت عمیق آمریکا که متأثر از آنگلوپروتستانها یا سفیدپوستان پروتستان مذهب است، نگرانی زیادی نسبت به تغییر نژادی دارد. لاتینتباران رنگینپوست و کاتولیک مذهب، رقابتی تاریخی با آنگلوپروتستانها دارند.
جریان فزاینده مهاجرت لاتینتباران از آمریکای لاتین به خاک آمریکا که توسط رهبران و سران این جامعه تحریک و تسهیل میشود، میتواند طی دهههای آتی نسبت جمعیتی سفیدپوستان پروتستان در آمریکا را به زیر 50 درصد برساند. ترامپ به نمایندگی از دولت عمیق مأموریت دارد 12 میلیون مهاجر غیرقانونی عمدتاً لاتینتبار حاضر در خاک آمریکا را اخراج کند. پیشبینی شده این اقدام 300 میلیارد دلار آب خواهد خورد. او همچنین باید مرزها با مکزیک را به طور مؤثری مسدود کند تا جریان مهاجرت متوقف یا دستکم به شدت تضعیف شود.
مأموریت بعدی ترامپ، تضعیف حزب دموکرات است. این حزب به محل تجمع اقلیتهایی تبدیل شده که در تضاد با منافع آنگلوساکسونها عمل میکنند.
جوبایدن رئیسجمهور کنونی آمریکا یک ایرلندیتبار کاتولیک مذهب است. معاون او نیز یک رنگینپوست است. پیش از این نیز اوبامای سیاهپوست رئیسجمهور دموکراتها بود و بایدن معاونتش را برعهده داشت؛ هرچند هریس و اوباما پروتستاناند، اما سفیدپوست نیستند.
روی کارآمدن ترامپ واکنش شدید آنگلوپروتستانها به این وضعیت بود. به نظر میرسد او اینبار ضربهای محکم به حزب دموکرات وارد کند. ترامپ در قالب رقابتهای انتخاباتی موفق شده ضرباتش را به قاعده طرفداران حزب وارد کند و احتمالاً سطح برخورد با این حزب را بیش از این افزایش خواهد داد. ترامپ از انتخابات 2016 سفیدپوستان اقشار پایین دست را از حزب دموکرات جدا کرد و در انتخابات 2020، این کار را با نیمی از لاتینتباران انجام داد.
رئیسجمهور منتخب با استقرار در دولت، احتمالاً دست به سرکوب سران حزب دموکرات خواهد زد تا بتواند «کف» و «رأس» حزب را توأمان درهم بکوبد. بر همین اساس بسیاری نسبت به کینهتوزی و انتقامجویی سیاسی ترامپ هشدار دادهاند؛ بهویژه که او در دوران نخست ریاستجمهوریاش و همچنین دوره انتظار چهارساله اخیر، به شدت توسط دادگاهها مورد آزار و اذیت قرار گرفت.