زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: ساعت ۲۳ شب ۲۱ آبان ماه، در منطقه رجایی شهر یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، دکتر مسعود داوودی متخصص قلب و عروق در مسیر منزل خود توسط فردی با استفاده از سلاح گرم به قتل رسید. درباره انگیزه قتل براساس استوریهای منتشر شده از قاتل آمده که برادر قاتل 3 سال پیش از این در اورژانس بیمارستان یاسوج توسط دکتر داوودی ویزیت شده و علیرغم تلاش کادر درمان بیمارستان یاسوج اما به دلیل سکته قلبی گسترده، برادر قاتل فوت کرده بود. پس از آن خانواده بیمار به دلیل قصور پزشکی از دکتر داوودی شکایت میکنند؛ اما در دو دادگاه، قصور پزشکی دکتر داوودی در معالجه بیمار نامبرده، رد شده بود. درنهایت پس از سه سال، برادر بیمار فوت شده با شلیک گلوله دکتر داوودی را به قتل رساند. قاتل درباره انگیزه قتل خود در صفحه اینستاگرامش نوشته بود: «این کار را کردم که پزشکان یاد بگیرند، بیمار را زودتر عمل کنند و ویزیت بیماران را به کارآموزانشان نسپارند.»
قتل دکتر داوودی به دست برادر بیمار، آن هم پس از سه سال از فوت بیمار، اذهان عمومی و خصوصاً جامعه پزشکی را در چند روز گذشته با خود همراه کرد. برخی از افراد به دلیل میزان بالای خشونت صورت گرفته، نسخهها و راهکارهای غیرمنطقی ارائه میدادند و برخی نیز دلیل ماجرا را ریشهیابی میکردند. در این بین اما پرسشهای اساسی این است که برای جلوگیری از وقوع چنین اتفاقات مشابهی در آینده چه باید کرد؟ دلیل وقوع چنین اتفاقاتی توسط خانواده فرد ازدسترفته چه چیزی است و تا چه میزان فرهنگسازی در ماجرا دخیل است؟
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس: باید فرهنگ گفتوگو را در میان جامعه سلامت جاانداخت
عالیه زمانی نماینده مردم ساری و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «فرهیختگان» خبر داد که ماجرای خشونت علیه پزشکان درحال حاضر در کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در دست بررسی است. او معتقد است از هر منظری خشونت علیه پزشکان محکوم است و نباید این اتفاق میافتاد. زمانی گفت: «چه میشود که چنین اتفاقی میافتد؟ این ماجرا فاکتورهای متعددی دارد. بیشتر از همه اما قصور از ناآگاهی جامعه نسبت به مراحل پذیرش بیمار در یک مجموعه درمانی است. معمولاً عدم آگاهی از سیر درمان، منجر به برداشتهای شخصی توسط افراد میشود. همچنین باید ارتباط مناسبی میان ارائهدهنده خدمات و دریافتکننده خدمات به وجود بیاید. یعنی ما باید بتوانیم در یک فضای مناسبی با همراه بیمار یا خود بیمار، طرح موضوع کنیم. مثلاً بیمار یک اقدام درمانی خاص نیاز داشته باشد یا سیر درمانی خاصی لازم داشته باشد. تمام این موارد باید در فضای مناسب با خانواده طرح شود و با خانواده گفتوگو کنیم. گاهی اوقات نمیتوان به راحتی با خود بیمار گفتوگو کرد ولی گاهی اوقات نیز میتوان با خود بیمار مطرح کرد. این فرایند متأسفانه در جامعه ما کمرنگ است و اگر هم جایی این روند پیش گرفته شود؛ اما باز هم فرهنگ غالب نیست. یعنی اگر جایی هم بخواهیم این روند گفتوگو با خانواده بیمار را پیش بگیریم، تقابل اتفاق میافتد.»
زمانی که خودش نیز متخصص بیهوشی است، همچنین درباره تشریح وضعیت بیمار در گفتوگو با خانواده او عنوان کرد: «جنبههای دیگر ماجرا نیز بستگی به تحریکاتی است که اتفاق میافتد. معمولاً تحریکات مهمترین عامل بروز این اتفاقات است. تحریکات عمدتاً مربوط به خارج از جامعه پزشکی است. مثلاً خانواده بیمار را به شکایت تشویق میکنند یا احساساتشان را نسبت به ماجرا تشدید میکنند. گاهی اوقات هم فرافکنی نسبت به موضوع است. اما بحث این است، فردی را که دست به قتل یک پزشک میزند، اگر تحت بررسی قرار دهیم، میبینیم درگیر چالشهای دیگری نیز بوده است. میتواند مثلاً این باشد که فرد به دنبال مقصر فوت بیمارش است و قصد دارد تمام تقصیرات را گردن یک فرد بیاندازد. تمام اینها فاکتورهای خاص ماجراست و قابلیت تحلیل جداگانه دارد.»
او همچنین ادامه میدهد: «در این بین رسانههای ما بسیار مهمند. گاهی اوقات هنوز تمام ابعاد ماجرا مشخص نیست اما رسانه افراد را مقصر و محکوم میکند و نسخه تجویز کرده و رأی صادر میکند. این روند افراد سوگوار را بیشتر تحریک میکند و ممکن است خود را حق به جانب ببینند. رسانه نقش مهمی در پیشگیری از ماجرا دارد و فضای مجازی نیز مؤثر است. درمجموع اما اتفاقی که برای پزشک یاسوجی افتاد، برای ما زنگ خطر است که همه ما در عرصههای مختلف، چه سیاستگذاران و چه فعالان رسانهای؛ باید فرهنگ گفتوگو را در میان افراد جامعه جا بیندازیم. خصوصاً در بحث سلامت، اگر بیماری در معرض خطرات بیشتری قرار دارد یا سیر درمان خطرپذیر باشد، باید به سمت گفتوگو و پذیرش این روند برویم.»
دستیار تخصصی داخلی: خشونت علیه پزشکان نتیجه پروپاگاندا و تخریب وجهه پزشک است
محمدمهدی نوریه، دستیار تخصصی داخلی نیز معتقد است اطبا و روحانیون معمولاً از اقشار مورد احترام مردم در جامعه ایرانی بودند. پس از ورود اسلام به ایران و توجه اسلام به علم، این اطبا به عنوان حکیم شناخته میشدند و این احترام بیش از پیش شد. او در گفتگو با «فرهیختگان» گفت: «سیر احترام به طبیب در جامعه ما همیشه وجود داشته است. حتی در زمان قاجار که پزشک ایرانی کم بود نیز مردم برای طبیبان خارجی احترام ویژهای قائل بودند؛ اما متأسفانه از اواخر دهه 80، صداوسیما با ژست عدالتطلبی و عدالتخواهی که تا حدودی نیز پسزمینه سیاسی داشت، فوکوس عجیبی بر جامعه پزشکی کرد. قطعاً نمیتوانیم بگوییم جامعه پزشکی ایران مصون از اشتباه یا مقدس است. مانند همه جوامع صنفی دیگر در ایران و جهان، قطعاً خطاهایی دارد ولی بررسی و پیگیری خطا، نیاز به یک راه دقیق دارد، نه راهی که با پروپاگاندا و تاحدودی سیاهنمایی همراه باشد. درنهایت هم نتیجه این شد که مدام در رسانه ملی درباره مالیات پزشکان سخن بگویند یا طنزهای سریالی ساخته شود که کل وجاهت پزشکی ایران را زیرسؤال ببرد.»
او ادامه داد: «روند تخریبی که از اواخر دهه 80 آغاز شد، درنهایت اواخر دهه90 و به ویژه در دوره کرونا، به یک روند پرخاش عجیب از سوی مردم تبدیل شد که احساس میکنند حق دارند با هرشکلی با پزشک برخورد کنند. این برخورد ممکن است فیزیکی یا کلامی باشد. ما نمونههایی از تعرض نیز داشتهایم؛ اما متأسفانه کسی پیگیر مسئله نمیشود و بعضاً گفته میشود که به دلیل قصور و خطاهای پزشکی کسی پیگیر نمیشود. درحالیکه ما اگر کشورهای پیشرفته را هم درنظر بگیریم، نظام سلامت ما جزء کشورهایی است که سریعترین ویزیت بیماران را دارد. با توجه به فشار کاری کادر درمان اما ما حتی نسبت به کانادا نیز بسیار سریعتر، امور بیماران را رفعورجوع میکنیم. اما نکته مهمتر این است که این نفرتی که در جامعه کاشته شد، اکنون خودش را با یک موج خشونت علیه کادر درمان نشان میدهد. این تنها به پزشکان محدود نمیشود. ضربوشتم پرستاران، قمهکشی در بیمارستانها و... ازجمله نتایج این ماجراست.»
نوریه معتقد است این خشونت گاهی حتی به مهاجرت شغلی پزشکان نیز منجر شده است. او در ادامه گفت: «مشکل کار ما اینجاست که نهادهای متولی سلامت، وظیفه حمایت از مردم را بیش از حمایت از کادر درمان میدانند. این هم دلیلی شده که حتی با رفتارهای پوپولیسی از کنار ماجرا بگذرند. مثلاً در همین اتفاقی که افتاد، معاونت بهداشت دانشگاه به جای اینکه پیگیر اتفاق شود، بر زمان حضور بر بالین بیمار تأکید میکند و این امر نشان میدهد متولیان امر نمیخواهند زخمی را که بر پیکر جامعه سلامت وارد شده است، ترمیم کنند و این زخم را نادیده میگیرند.»
متخصص اطفال و فعال صنفی حوزه سلامت: باید فرهنگ روند ویزیت در مراکز درمانی اصلاح شود
نفیسه برهانی، متخصص اطفال نیز در اینباره معتقد است به وجود آمدن خشم از سوی مراجعهکنندگان عمدتاً به این دلیل است که اکثر بیماران خودشان را در شرایط حاد اورژانسی تلقی میکنند. او در گفتوگو با «فرهیختگان» گفت: «عمدتاً بیماران یا همراهانشان به تشخیص خودشان، حالشان بسیار بد است. این یعنی اگر رسیدگی به آنها اورژانسی صورت نگیرد، قصور و کوتاهی رخ داده و هرگز کسی برایشان رتبهبندی اصولی و علمی بیماران را بر اساس علائم و شواهد بالینی که پرستار با سابقه تریاژ آن را انجام میدهد، هرگز توضیح نداده و نمیدهد. بر اساس تریاژ، فقط بیماران رتبه یک و دو که علائم خطر جدی دارند، اورژانسی در حد ویزیت زیر نیمساعت محسوب میشوند و سایر ردهها حتی تا روز بعد هم زمان برای ویزیت متخصص دارند؛ اما بیمار که وارد اورژانس میشود حتی در ردهبندی ۴ و ۵ توقع دارد زیر یک ساعت تمام کارهایش انجام شود و از بیمارستان خارج شود. این موضوع در تنها کشوری که انجام میشود ایران است و باعث خستگی مفرط کادر درمان و عدم ایجاد زمان و تمرکز کافی برای رسیدگی به بیماران اورژانسی واقعی میشود.»
برهانی ادامه داد: «اولین اقدام اصلاح نحوه تریاژ و سطحبندی مراجعان به اورژانس بیمارستانها و اطلاعرسانی مکرر و دقیق به تمام مردم جامعه از طرق مختلف نظیر رسانهها، مساجد، مدارس، دانشگاهها و هر محیط فرهنگی و آموزشی دیگر است. این علاوه بر توجیه دقیق کادر خدمتدهنده در بیمارستان در اینباره است. چون متأسفانه بعضا دیده شده برخی از کادر درمان یا نیروهای خدمتدهنده در بیمارستان خودشان با دادن اطلاعات غلط به مراجعان موجب برآشفته شدن آنها و تصور قصور از جانب کادر درمان میشوند. مثلاً میگویند ما به پزشک اطلاع دادیم و نمیدانیم چرا نمیآید، درحالیکه در سطحبندی آن بیمار ذکر شده زمانبندی ویزیتش ۴ تا ۶ ساعت است و اورژانسی نیست و دستورات لازم تلفنی اخذ شده و در حال اجراست و کاری عقب نمانده که جان بیمار به خطر بیفتد.»
این متخصص اطفال همچنین عنوان کرد: «باید با اجرای صحیح نظام ارجاع، سطحبندی دقیق بیماران در اورژانس بیمارستانها و عدم خدمتدهی اورژانسی به بیماران غیراورژانسی جهت جلوگیری از هدررفت زمان و نیروی کادر بیمارستان و ذخیره آن برای انجام هرچه بهتر و کاملتر برای بیماران اورژانس و همچنین کاهش مصرف بیمورد دارو و تحمیل هزینههای غیرضروری به بیمهها، باعث خلوت شدن اصولی بیمارستانها خصوصاً در اورژانس شویم؛ چراکه هم روند رسیدگی به بیماران اورژانسی سریعتر، دقیقتر و با تمرکز کاملتر اتفاق میافتد و هم پزشک و پرستار فرصت کافی برای تعامل درست و کامل با بیمار اورژانسی و همراهانش را جهت توضیح دقیق تشخیصهای احتمالی و روند درمان و عوارض احتمالی ناشی از انواع درمان یا ترک درمان خواهند داشت؛ اما متأسفانه این مورد آخر حلقه مفقوده در نظام درمان است.»