میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر مسائل بین الملل: هر چه به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نزدیکتر میشویم، تحلیلها درمورد تأثیر نتایج این انتخابات بر سیاست خارجی ایالات متحده و به تبع آن مناسبات و فرایندهای بینالمللی بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. در این راستا دو دیدگاه متفاوت و در واقع متقابل وجود دارد؛ برخی قائل به آنند که پیروزی هر کدام از این نامزدها میتواند مصدر و منشأ تحولاتی مهم و البته متمایز در این حوزه شود، حال آنکه برخی دیگر فارغ از اینکه چه کسی به عنوان مستأجر جدید کاخ سفید برگزیده شود، مسیر سیاست خارجی آمریکا و و رویکردهای بینالمللی آن را در چهارچوب الگویی مستمر و پایدار مورد ارزیابی قرار میدهند.
با در نظر گرفتن این دو رویکرد متفاوت، اکنون میخواهیم ببینیم که سی راجا موهان، یکی از تحلیلگران برجسته هند و سردبیر بخش بینالملل روزنامه ایندین اکسپرس، در این زمینه چه دیدگاهی دارد. در عین حال توصیههای او در مورد نحوه تعامل هند و دیگر کشورها با تحولات در آمریکا نیز میتواند درخور تأمل و توجه باشد.
عدم تمایل به پذیرش شکست؛ روندی جدید در آمریکا
چشمانداز سیاسی فعلی در ایالات متحده با قطبی شدن شدید در تشکیلات آمریکایی مشخص شده است. این تکه تکه شدن ملاحظاتی را درمورد احتمال مناقشه در نتایج انتخابات ایجاد میکند، به خصوص اگر حاشیه پیروزی نامزدها اندک باشد. نتایج نزدیک به ویژه در ایالتهای نوسانی میتواند منجر به چالشهای قانونی و در نهایت مداخلات دادگاهی شود و در نتیجه ساختار دموکراسی آمریکا را تحت فشار قرار دهد. عدم تمایل به پذیرش شکست انتخاباتی روند نگرانکنندهای است که در سالهای اخیر در آمریکا پدیدار شده است. ترامپ به دلیل عدم پذیرش رسمی شکستش در انتخابات 2020 با انتقادات وسیعی مواجه شد؛ این در حالی است که باید یادآوری کرد که دموکراتها نیز به لحاظ سیاسی برای وفق دادن خود با پیروزی غیر مترقبه ترامپ در سال 2016 دچار مشکل بودند. در همین راستا پس از آن انتخابات، دموکراتها و رسانههای لیبرال، کمپینی را در رابطه با دخالت روسیه در انتخابات بر روی خروجیهای خود راه اندازی کردند که تلاشی برای تضعیف مشروعیت ترامپ در همان ابتدای دوران ریاستجمهوریاش محسوب میشد. واضح است که روایت «مداخله دستهای خارجی» منحصر به کشوری خاص نیست. این یک تاکتیک جهانی، از جمله در آمریکاست که برای بیاعتبار کردن مخالفان سیاسی به کار گرفته میشود. مثال اخیر آن هم تبلیغاتی است که ادعاهای «ارتباطات روسی» ایلان ماسک را برجسته میکند؛ چراکه او از شبکه اجتماعی ایکس(توییتر سابق) متعلق به خودش، برای تقویت موقعیت ترامپ استفاده میکند و در حال حاضر هم یکی از اهداکنندگان مالی عمده برنامه مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان به شمار میآید.
مخاطرات این انتخابات بسیار زیاد است و دموکراتها هشدار میدهند که دور دوم ترامپ میتواند برای نهادهای دموکراتیک ایالات متحده تهدیدآمیز باشد. با این وجود حامیان ترامپ این ادعاها را ریاکارانه میدانند و استدلال میکنند که دموکراتها سازمانهای اجرایی و سیستم قضایی آمریکا را هم در دوران ریاست جمهوری ترامپ و هم در دوران بعد آن، به سلاحی بر علیه او تبدیل کردهاند.
فراموش نکنید که ما صرفا یک ناظر بیرونی هستیم
کسانی مانند ما که خارج از ایالات متحده به سر میبریم، باید به فراسوی این «مسابقه سوارکاری» نگاه کنیم و تغییرات ساختاری در حال وقوع در سیاست آمریکا را درک کنیم. با وجود پوشش گسترده رسانههای جهانی، این موضوع مهمی است که به خاطر داشته باشیم ما در هند، ناظر این روند انتخاباتی و نه شرکتکنندگان آن هستیم. این پرسش که کدام کاندیدا یا حزب ممکن است برای هند بهتر باشد تا حد زیادی جنبه آکادمیک دارد، چراکه نهادهای خارجی واقعا نمیتوانند در نتیجه نهایی اثرگذار باشند. با توجه به نقش مهم ایالات متحده در صحنه اقتصاد و سیاست جهانی، حتی تغییرات جزئی در سیاست این کشور میتواند پیامدهای گستردهای را برای دیگر کشورها به دنبال داشته باشد. جامعه بینالمللی، از جمله هند، باید صرف نظر از ترجیحات شخصی و ایدئولوژیکی، برای تعامل سازنده با هر کسی که در ماه ژانویه قدرت را در کاخ سفید تحویل میگیرد، آماده باشد.
ایالات متحده؛ تداوم بازتعریف نقش جهانی و شاخصههای آن
در راستای پیمایش مؤثر در چشمانداز پس از انتخابات، درک جناحهای مختلف در صحنه سیاست ایالات متحده ضروری به نظر میرسد؛ لیبرالها، محافظهکاران، ناسیونالیستها، انترناسیونالیستها، بازرگانان آزاد، حمایتگرایان داخلی، جهانیگرایان، طرفداران «اول آمریکا»، مداخلهگرایان و انزواگرایان. این ائتلافهای در حال دگرگونی در میان این گروههاست که جهت سیاست خارجی ایالات متحده در آینده را شکل خواهد داد.
دولت دموکرات تحت اداره بایدن علیرغم مخالفت شدید با ترامپ و سیاستهای او، به شکل تناقضآمیزی بسیاری از ابتکارات مهم ترامپ در فاصله سالهای 2017 تا 2021 را ادامه داده است. این تداوم به ویژه در زمینههایی چون سیاستها در برابر قدرتهای بزرگ، جهانی شدن و جنگهای خارجی مشهود است. این روند بازتابدهنده یک ارزیابی مجدد داخلی بنیادین از منافع و اولویتهای جهانی آمریکاست که از خطوط حزبی فراتر میرود.
1. ادامه تحول در نقطه تمرکز سیاست خارجی آمریکا
دولت ترامپ تغییر قابل توجهی در تمرکز سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد کرد و از تلاشهای ضدتروریسم و ملتسازی به سمت مقابله با رقبای استراتژیک، به ویژه چین و روسیه تغییر جهت داد. این تغییر جهت تا حد زیادی در دولت بایدن حفظ شده است که میتواند نشاندهنده اجماعی دوحزبی در ارزیابی تهدیدات اصلی در حوزه امنیت و رونق ایالات متحده باشد.
2. به چالش کشیدن اصول پذیرفتهشده تجارت آزاد و جهانی شدن
چالش ترامپ با اصول کاملا پذیرفتهشده تجارت آزاد و جهانی شدن نیز تأثیرات ماندگاری برجای گذاشته است. دولت بایدن جنبههایی از سیاست صنعتی را پذیرفته و قول داده است که نظم اقتصاد جهانی را در راستای نفع طبقه متوسط آمریکا بازسازی کند. این تغییر نشاندهنده نقطه انحراف قابل توجهی از دههها آزادسازی اقتصادی به رهبری ایالات متحده است.
3. زوال چندجانبهگرایی اقتصادی در سطح جهان
افول چندجانبهگرایی اقتصادی که کاهش نفوذ سازمان تجارت جهانی ((WTO نماد اصلی آن محسوب میشود، یکی دیگر از میراثهای دوران ترامپ است که در دوران بایدن نیز تداوم پیدا کرد. این روند احتمالا در آینده ادامه خواهد یافت و اگر ترامپ با برنامههایی برای افزایش قابل توجه تعرفهها به قدرت باز گردد، ظرفیت تغییرات چشمگیرتر از این هم وجود خواهد داشت.
4. تداوم رویکرد جدید در مسائل مرتبط با جنگ و صلح
به رغم برخی لفاظیهای متفاوت، به نظر میرسد که میان دو حزب اصلی همگرایی فزایندهای در این رابطه وجود دارد. اگر ترامپ به دنبال راهی برای خروج از افغانستان بود، بایدن تصمیم گرفت تا در عرض چند ماه پس از به عهده گرفتن مسئولیتش در کاخ سفید، از افغانستان خارج شود. هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان اکنون خواهان اجتناب از مداخله مستقیم نظامی در خارج از کشورند، چنانکه حمایت روزافزون آنها از یافتن راهحلی برای درگیری اوکراین، مشهود به نظر میرسد.
5. تغییر نگرش نسبت به چگونگی مشارکت در اتحادهای بینالمللی
در حالی که ممکن است هریس و ترامپ در ابراز مواضع رسمی در این رابطه متفاوت به نظر برسند، هر دو احتمالا متحدان را برای تقسیم عادلانهتر بار در ساختارهای دفاع جمعی، تحت فشار خواهند گذاشت. این نشاندهنده تغییر گستردهتر تفکرات ایالات متحده در حوزه هزینهها و منافع تعهدات جهانی این کشور است. در حالی که هریس ممکن است ارائه درخواست از متحدان و دشمنان را به شکلی زیبا و مناسب انجام دهد، ترامپ در این زمینه سختگیر خواهد بود.
این موضع در حال تحول ایالات متحده در ارتباط با قدرتهای بزرگ، جهانی شدن و اتحادها، سایر قدرتهای بزرگ را ناچار میکند تا ارزیابی مجددی در مواضع خود انجام دهند. این فشار بر آنها در جهت سازگاری، احتمالا در دوران رئیسجمهور بعدی و بدون ملاحظه تعلقات حزبی وی، تشدید خواهد شد؛ چراکه ایالات متحده همچنان به بازتعریف نقش خود در عرصه جهانی ادامه خواهد داد.
لزوم درک واقعیتهای جدید سیاست خارجی آمریکا
انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا فقط انتخاب میان دو نامزد و یا دو حزب نیست؛ این رخداد نشاندهنده یک برهه حساس در تحول مداوم سیاست خارجی آمریکاست. صرف نظر از نتیجه انتخابات، تأثیر پایدار رویکرد ترامپ نشاندهنده یک دگرگونی اساسی در نحوه تعامل ایالات متحده با جهان است. در جایگاه ذینفعان و ناظران جهانی، درک این تغییرات و آماده شدن برای دوره جدیدی از روابط بینالملل مبتنی بر آمریکایی که بیشتر درونگرا است، از نظر اقتصادی رویکرد ملیگرایانه دارد و از نظر استراتژیک بر قدرتهای بزرگ تمرکز دارد، بسیار حیاتی به نظر میرسد. اما چالش بقیه جهان این خواهد بود که در مسیر این چشمانداز تازه حرکت کنند و منافع خود را با واقعیتهای دیدگاه در حال تغییر آمریکایی متعادل کنند. برای کشورهایی مانند هند این امر ممکن است چالشها و فرصتهایی را به دنبال داشته باشد که مستلزم دیپلماسی زیرکانه و ارزیابی واقعبینانه از اولویتهای استراتژیک آنها در نظم جهانی است؛ همان نظمی که به طور فزایندهای به سوی پیچیده شدن در حرکت است.