علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز: در چندروز اخیر یک مناظره بین عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست به بهانه اولین حضور سروش در رسانههای ایران بازتاب کرده است. تغییر رویکردی که سروش در مواجهه با رسانههای ایرانی درپیش گرفته را شاید بشود خروجی تغییر رویکرد فکری او درنظر گرفت. عبدالکریم سروش که زمانی معتقد بود «انسانهای امروزی مایلند یک انسان حقمدار باشند تا یک حیوان تکلیفگرا» این روزها نسبت به رفتارهای غیرانسانی رژیمصهیونیستی منتقد شده و در واکنش به جنایات این رژیم در ضاحیه بیروت مینویسد: «انساننماهایی پیدا شدهاند که با هیچ استانداردی در زمره انسان نیستند.» اکبر گنجی نیز که منتهیالیه طیف راست و چپ سیاسی را تجربه کرده است و روزی در پاسخ به مقالهای از محسن کدیور نوشته بود: «عدالتورزی همان قدر انسانی است که ظلم و بیداد» این روزها اسرائیل را «سازمان تروریستی» و «بیرحم» خطاب میکند. اینکه چه اتفاقی افتاده است که گنجی از توصیف کردن ظلم به رفتاری انسانی و غیر مضموم، اکنون به تقبیح بیرحمی میپردازد و سروش به کسانی معترض شده که زمانی آنها را «انسان حقمدار» میدانست سوالی است که شاید وضعیت این روزهای جهان کمی پاسخش را توجیه کند.
شاید کمی عجیب باشد ولی افرادی که در دهه 70 برای ایران حکومت سکولار را تجویز میکردند این روزها واقعیت آرمانشهری را که به آن امید بسته بودند بهتر درک کردهاند. آمریکا و اروپا با تمام ادعاهای حقوق بشری اکنون بدون توجه به افکار عمومی جهان از رژیمصهیونیستی حمایت میکنند. به نظر میرسد کشتار بیش از 50 هزار انسان بیگناه در غزه و هزاران نفر در لبنان و سکوت دولتهای غربی آنقدری تأثیرات معرفتی روی بخشی از بدنه جریان روشنفکری گذاشته است که آنها حاضر شدهاند تلویحا از مواضع دهه 70 خود عبور کنند.
فارغ از تمام انتقاداتی که به رویکردهای سیاسی جریان روشنفکری وارد است، نباید از این نکته به راحتی عبور کرد که بر سر مقابله با رویکرد جنایتکارانه رژیمصهیونیستی، اجماعی نظری و عملی بهوجود آمده است. به طور حتم باید این رویکرد را حفظ و تقویت کرد.
تمسخر حقوق بشر غربی توسط عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش که زمانی مهمترین چالش در ایران را چالش میان اخلاق و حقوق میدانست و مدعی بود «بسیاری از مسائلی که در گذشته غیراخلاقی بوده، امروز تحت عنوان حق، اخلاقی محسوب میشود» این روزها تقابل سختی را با رویکرد غیراخلاقی رژیمصهیونیستی و حامیانش در پیش گرفته است. او طی صحبتهایی درباره بمباران لبنان میگوید: «ما بهجایی رسیدهایم که از انسان بودنمان شرم میکنیم، انساننماهایی پیدا شدهاند که با هیچ استانداردی در زمره انسان نیستند.» سروش عدم پایبندی مدعیان حقوق بشر به ادعاهایشان را اینگونه به تمسخر میگیرد: «کسانی که دست به این جنایتها میزنند حقوق بشر را از حفظند و چند دفعه امتحان دادهاند ولی میبینیم گرگان هار بیمهار میتازند و صدا از احدی درنمیآید و رئیس آن جنایتکاران به سازمان ملل میرود و شاخ و شانه میکشد و با کمال ننگ چنان سخن میگوید که گویی بر قله اخلاق ایستاده است! این مصیبت روزگار ماست.» سروش تیغ انتقاد را به روی سازمان ملل نیز کشیده و از بیعملی این سازمان اینگونه گلایه میکند: «شاید واقعاً اصلاح جهان به مصلح الهی نیاز داشته باشد؛ میبینیم بالاترین کاری که کردند تأسیس سازمان ملل بود اما همان هم تحقیر و تمسخر شده است.» سروش همچنین پس از بمباران بیمارستان المعمدانی توسط رژیمصهیونیستی این رژیم را «قصاب غاصب» توصیف کرده و میگوید: «هیچ کلمه خوبی جز «قصابان غاصب» و «غاصبان قصاب» برای اینها نیافتم.» او علاوه بر انتقاد با رویکردهای ضدبشری غربیها پیش از این با اپوزیسیون ایران که ترکیبی از سلطنتطلبان و تجزیهطلبان بودند نیز مرزبندی کرده بود تا نشان دهد با خوی دیکتاتوری ضدایرانی آنها همراهی ندارد.
سروش، با اشاره به کنفرانسی که در دانشگاه جرج تاون واشنگتن با حضور چهرههایی همچون رضا پهلوی، نازنین بنیادی و مسیح علینژاد شکل گرفت، اینگونه کنایه میزند: «این افراد تلاش داشتند به نوعی نقش رهبری برای آینده ایران را به خود اختصاص دهند؛ با این تصور که شهرت رسانهای آنان به معنای محبوبیت میان مردم ایران است.» سروش با انتقاد از آگاهی محدود این افراد از مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران، تصریح کرد که این چهرهها نه با مردم ایران و ارزشهای آنان ارتباط دارند و نه به دیانت و سنتهای آنها احترام میگذارند. او افزود که بیشتر این افراد، حتی سابقه زندگی در ایران را ندارند و با ارزشها و مشکلات مردم آشنا نیستند؛ با این حال، مدعی رهبری برای کشورند و تصور میکنند که میتوانند وضعیت ایران را بهبود ببخشند.
سروش همچنین منفعتطلبی این افراد را مورد اشاره قرار داده و میگوید: «اهداف و حمایتهای این افراد بیشتر از منابع و سیاستهایی ناشی میشود که مشخص است از چه سمت و سویی به آنها میرسد.»
اکبرگنجی؛ از حکومت سکولار تا مبارزه با مدعیان سکولاریسم سلطنتی
اکبر گنجی روزگاری منادی تشکیل حکومتی سکولار در ایران بود. او با این امید بر روی یکی از صندلیهای کنفرانس برلین نشست ولی این روزها علیه رژیمصهیونیستی و حامیان غربی آن موضعگیری میکند تا نشان دهد حداقل به نسخه سکولار تجویزشده از جانب غربیها دیگر امیدی ندارد. او همزمان رضا پهلوی را به باد شدیدترین انتقادها گرفته تا با رویکردهایی که سکولاریسم را از مسیر ارتجاع و بازگشت به دیکتاتوری دنبال میکنند، مرزبندی کرده باشد. پس از آنکه رضا پهلوی به امید سهم بردن از براندازی حکومت دست به دامان اسرائیل شد و از حمله اسرائیل علیه مردم ایران حمایت کرد بسیاری از بدنه روشنفکری اپوزیسیون نیز این رویکرد او را مورد انتقاد قرار داد. اکبر گنجی نیز به عنوان منتقد صریح رضا پهلوی به این رویکرد تاکنون بارها واکنش نشان داد. او که رضا پهلوی را «رضا پالانی» خطاب میکند در متنی علیه او مینویسد: «خائن به وطن جز غش کردن یکسویه در آغوش اسرائیل هیچ کار دیگری بلد نیست. رضا پالانی متنی علیه ایران و نظامیان ایران با کلی تعریف و تمجید از اسرائیل منتشر کرده است. در تاریخ فقط و فقط از او و سلطنتطلبان به عنوان خائن به ایران و مزدور اسرائیل یاد خواهد شد.» اکبر گنجی اقدامات جنایتکارانه اسرائیل را نیز بارها مورد انتقاد قرار داده است. او که این رژیم را «بزرگترین سازمان تروریستی جهان» خطاب میکند با انتشار ویدئویی از خوشحالی سربازان اسرائیلی مینویسد: «جشن ارتش نازی پس از کشتار بیش از ۴۳ هزار فلسطینی که ۷۳ درصد آنها زن و بچه هستند» او به حملات رژیمصهیونیستی به لبنان نیز اینگونه واکنش نشان میدهد: «میخواهند که هیچ لبنانی در جنوب لبنان حضور نداشته باشد و قصد هم ندارند مناطق قبلی اشغالی لبنان را تخلیه کنند. در واقع اسرائیل مخالف قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل است.» گنجی رویکرد کشورهای غربی در حمایت از اسرائیل را نیز بارها مورد انتقاد قرار داده است. او درباره چرایی حمایت انگلستان از این رژیم مینویسد: «انگلیس یکی از تأمینکنندگان اصلی تسلیحات برای اسرائیل است. اگر بپذیرد که جنایات جنگی اسرائیل نسلکشی است، پای خودش هم به عنوان مشارکت مستقیم در نسلکشی گیر میافتد.» او کاندیداهای هردو حزب آمریکا در انتخابات را بابت حمایت از اسرائیل مورد انتقاد قرار میدهد. گنجی درمورد ویدئویی از صحبتهای هریس او را منافق صهیونیست توصیف کرده و مینویسد: «برای یهودیان یک جور و برای مسلمانان به گونه دیگری سخن میگوید. اما در عمل فقط حامی اسرائیل است.» او در چند وقت اخیر در کانال خود تشریح فساد اخلاقی ترامپ را به عنوان یکی از اصلیترین محورها انتخاب کرده و ترامپ را اسلامستیز و مسلمانستیز توصیف میکند تا به این طریق به اظهارات دروغین او واکنش نشان داده باشد؛ اظهاراتی که طی آن رئیسجمهور پیشین آمریکا برای جلب رأی مسلمانان خود را حامی صلح توصیف کرده و از حمایت مسلمانان و اعراب از خود گفته بود.
تأثیر تحولات اخیر بر جریان روشنفکری
در پی حوادث یک سال گذشته در غرب آسیا برخی از چهرههای شاخص جریان روشنفکری غربگرا که سالها بر طبل پیروی از اصول غربی میکوبیدند و با تاکید به تشکیل حکومتی سکولار به دنبال مدلهای غربی برای پیشرفت و توسعه ایران بودند اکنون به انتقاد از جنایات علیه فلسطینیان پرداختهاند. روشنفکران و سیاسیون به این باور رسیدهاند که غرب در برخورد با نقض حقوق بشر در کشورهای خاورمیانه به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی خود بهصورت گزینشی عمل میکند و استانداردهای دوگانهای را دنبال میکند. در جریان جنگ غزه که بسیاری از مردم بیگناه جان خود را از دست دادند و زیرساختهای حیاتی فلسطین به کلی ویران شد کشورهای غربی هیچ واکنش جدی و بازدارندهای از خود نشان ندادند. این سکوت بهگونهای تعبیر شد که گویی جان و حقوق فلسطینیان و دیگر ملتهای غرب آسیا برای غرب اهمیت کمتری نسبت به منافع سیاسی و اقتصادی آنها دارد. این برخورد دوگانه سبب شد که بسیاری از روشنفکران به این نتیجه برسند که معیارهای حقوق بشری غرب، وابسته به منافع است و هنگامی که به مصالح آنان ارتباطی ندارد، سکوت اختیار میکنند.
بازنگری در اصول و رویکردهای روشنفکری
این تجربهها سبب شده که برخی از روشنفکران ایرانی به بازنگری در اصول و رویکردهای خود بپردازند و حتی اگر نه بهصورت کامل، حداقل در برخی از مواضع پیشین خود تجدیدنظر کنند. بسیاری از آنان اکنون بر این باورند که نگاه صرفاً تقلیدی و سانتیمانتالیستی به غرب نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. به نظر میرسد آنان درک کرده باشند که پیروی بدون انتقاد از سیاستها و ارزشهای غربی نهتنها راهگشا نبوده بلکه سبب تحمیل معیارهای دوگانه بر جامعه میشود. اگر به گذشته بازگردیم و به دهههای گذشته بهویژه دهه هفتاد نگاهی بیندازیم به یاد خواهیم آورد که جریان روشنفکری با تعابیر تند به تقابل با حکومت دینی میرفت و آن را عقبماندگی تعبیر میکرد. اما اکنون و با مشاهده تأثیرات منفی سیاستهای غرب در منطقه و بیتفاوتی نسبت به کشتار مردم بیگناه برخی از همین روشنفکران تلویحا به تجدیدنظر در باورهای پیشین خود پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که نقد غرب نهتنها به معنای عقبماندگی نیست بلکه نشانهای از درک واقعیات پیچیده جهان معاصر است. برای همین عبدالکریم سروش که حامیان حکومت دینی را حیواناتی تکلیفگرا خطاب میکرد و مخالفان آن را انسانهای حقگرا میدانست اکنون خود در صف اول منتقدان به جنایات و درندهخوییهای دولتهای غربی نشسته است.
برخورد به دیوار آرمانشهر غربی
حقوق بشر همواره به عنوان یکی از ارزشهای بنیادی و ابزارهای تبلیغاتی غرب در جهان مطرح بوده است. این موضوع سبب شد که بسیاری از روشنفکران غربگرا در ایران با امید به حمایتهای غرب و بهرهگیری از این ارزشها برای رسیدن به توسعه و دموکراسی رویکرد خود را با آن همسو کنند. آنان اعتقاد داشتند که پیروی از اصول و هنجارهای غربی به بهبود شرایط حقوق بشر و کاهش فشارهای خارجی کمک خواهد کرد. با این حال حوادث تلخ سالهای اخیر بهویژه در خاورمیانه نشان داده که کشورهای غربی در عمل، حقوق بشر را بیش از آنکه به عنوان یک اصل جهانی بدانند ابزاری برای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود به کار میبرند. برخورد منفعلانه غرب با قتلعام مردم بیگناه فلسطین و لبنان و عدم واکنش جدی نسبت به این وقایع شک و تردیدهایی جدیای در میان روشنفکرانی که زمانی به حمایت غرب دل بسته بودند، به وجود آورده است.