محمدحسین سلطانی، خبرنگار: وقتی ریویویِ خبرنگار از مرحوم ولادیمیر ولادیمیرویچ نابوکوف پرسید: «آیا شما خود را آمریکایی میدانید؟» ناباکوف سری تکان داد و از قریحه شاعرانهاش کمک گرفت و گفت: «من آمریکایی هستم... من احساسی سرشار از غروری سرخوش و گرم در خود احساس میکنم وقتی پاسپورت سبز آمریکاییام را در مرزهای اروپایی نشان میدهم.»
نابوکوف زاده سنپترزبورگ بود، همانطور که آذر نفیسی و گلشیفته فراهانی در تهران به دنیا آمدند. نابوکوف هیچوقت دوران فشار سیاسی و اقتصادی آمریکاییها بر مردم کشورش را ندید وگرنه معلوم نبود باز هم با همین غرور از پاسپورت سبز آمریکایی خود سخن میگفت یا نه. ناباکوف وقتی سال 1977 در 78سالگی و در سوئیس عمر خود را به پایان رساند، 22 سال قبلتر اثری متفاوت، تابوشکن و قدرتمند را خلق کرد. اثری که نامش شد لولیتا و نابوکوف گفت با آن در یادها خواهد ماند.
بازتعریف انقلاب با زاویه لولیتا
وقتی ولادیمیر ولادیمیرویچ نابوکوف شخصیت هامبرت را متولد کرد و رابطه ممنوعه او را با دخترخواندهاش یعنی لولیتای 12ساله گفت، در میان غربیها واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. برخی این اثر را در زمره آثار اروتیک قرار دادند و برخی از قدرت فنی این اثر سخن گفتند. 48سال گذشت و آذر نفیسی در آمریکا کتابی را منتشر کرد که در نامش از کتاب نابوکوف سخن گفته بود. نفیسی در سال 2003 «لولیتا خوانی» در تهران را به چاپ رساند. روایت این کتاب درباره اوضاع و احوال خانم نفیسی است با شاگردانش که در فضای انقلاب فرهنگی کلاس درسشان را به خارج از کلاس منتقل میکنند. کتاب تا سال 1997 و خروج «دوباره» نفیسی از ایران به مقصد آمریکا ادامه دارد. او سرتاسر کتاب را با نگاههای سیاسی خود آمیخته است و عملاً تاریخ دوران انقلاب را از زاویه خود بازتعریف میکند.
نفیسی با آنکه متولد تهران است اما مانند نابوکوف در جوانی بار سفر به غرب را میبندد، البته این تنها شباهت نفیسی و نویسنده روسی لولیتا نیست. هر دوی آنها در خانوادهای ثروتمند و البته سیاسی متولد شدند، پدر نفیسی شهردار تهران در دوران شاه بود و پدر نابوکوف رهبر حزب لیبرال دموکراتیک مشروطه در روسیه. تمامی این خط اتصالها باعث میشود تا آثار نفیسی و نابوکوف درونمایههای سیاسیشان را فراموش نکنند. با این حال اگر بخواهیم کتاب نابوکوف را مرتبط با نفیسی بدانیم دچار اشتباهی جدی شدهایم. رنگ سیاست و حتی موضعگیری سیاسی در لولیتا خوانی در تهران بهحدی پررنگ است که باعث میشود میان این اثر و مانیفستی سیاسی نتوان تفاوتی قائل شد. لولیتا خوانی در تهران تنها موضوعش خواندن کتاب نابوکوف در جامعه اوایل انقلاب نیست، بلکه از ادبیات استفاده میکند تا بینش سیاسی خود را به مخاطب قالب کند. ماحصل این کتاب و تفاوتش با کتاب نابوکوف، عملاً این گمان را در ذهن مخاطب میاندازد که نکند نام لولیتا، تنها برای نمایش تابوشکنی در عنوان این کتاب آمده است؟ نکند اسم لولیتا، رویکردی تبلیغاتی برای کتاب نفیسی دارد؟
اسرائیل خریدار لولیتا خوانی در تهران
فارغ از این حدس و گمانها، لولیتا خوانی در تهران چندان در میان مردم ایران نچرخید، کتابی که حتی زبان تألیفی آن هم فارسی نبود. با این حال اتفاقی که لولیتا خوانی در تهرانها را دوباره این روزها سر زبانها انداخته است، خود این کتاب یا حتی کتاب نابوکوف نیست. کتابی که قرار بود اصطلاحاً روزگاری تبدیل شود به صدای خاموش زنان در ایران، حالا به چشم اسرائیلیها خوش آمده است و اران ریکلیس، کارگردان اسرائیلی فیلمی ساخته با اقتباس از کتاب نفیسی. کنار هم قرار گرفتن اسرائیلیها در کنار مسائل اجتماعی در ایران، موضوع جدیدی نیست اما اکران این فیلم در زمانی که اسرائیل مستقیماً ایران را هدف قرار میدهد، رنگ و بویی مشمئزکننده پیدا میکند. تلقی ما از تولید این اثر چنین بود که سازندگان آن رویی برای انتخاب بازیگرانی از کشورهایی که با آنها طرف جنگند را پیدا نمیکنند و یا حداقل بازیگری از کشورهای منطقه حاضر نباشد، اما فیلم اسرائیلیها نشان داد هنوز افرادی هستند که نظر جامعه جهانی درباره کودککشها برایشان مهم نباشد.
از آدمیزاد هر کاری برمیآید
وقتی نام گلشیفته فراهانی، زر امیرابراهیمی، مینا کاوانی و سینا پروانه در کنار اثر اران ریکلیس آمد در نگاه اول مخاطب مبهوت ماند که چطور میشود تو با کسانی که بمباران بیمارستان برایشان هیچ اهمیتی ندارد، در یک اثر هنری مشترک کار کنی؟ چطور میشود بازیگری که حداقل تباری ایرانی دارد با کسانی که روی ملتش اسلحه کشیدهاند رفاقت کند؟ با این حال بررسی کارنامه برخی از این بازیگران نشان از آن میدهد که موضوع ورای بازی و بازیگری و حتی انسانیت است. در شرایطی که هر روز بمبارانهای اسرائیل در غزه و لبنان توسط سازمان ملل محکوم میشود، افرادی که ژست حقوق بشری گرفتهاند حتی روی مواضع حقوق بشریشان هم نیستند و از لباس بازیگر حالا لباس نظامی عملیات روانی اسرائیل را پوشیدهاند. البته در میان بازیگران زن این فیلم، افرادی چون زر امیرابراهیمی سابقه همکاری با اسرائیلیها را در فیلم «تاتامی» را داشته است و همکاری مجدد او چندان موضوع جدیدی نیست، اما وقتی نام فراهانی و چند بازیگر دیگر به میان میآید عملا نشاندهنده آن است که مزه پاسپورتهای آمریکایی و اروپایی خوب به مذاق این بازیگران خوش آمده است.
قرار گرفتن یک بازیگر ایرانی در کنار اثری که نقد اجتماعی تندی درباره ایران دارد و توسط کارگردانی خارجی ساخته شده است چیز جدیدی نیست، حتی ساختن فیلمی که بخواهد مسلمانان را رفیق شفیق اسرائیلیها نشان بدهد هم چیز غریبی نیست، کما اینکه محسن مخملباف هم قرار است فیلمی را درباره دوستی صهیونیستها و فلسطینیها بسازد اما وقتی نام تو در کنار فیلمی قرار میگیرد که میخواهد علیه کشورت استفاده شود، مشخصاً نشان از دخالت سیاست در هنر است. دخالتی که سالها افرادی چون زر امیرابراهیمی و گلشیفته فراهانی سالها در حمایت از آن سخنرانیهای طویلی کردهاند اما این اثر با باقی آثار متفاوت است و دیگر نمیشود نگاههای غیرسیاسی و حقوق بشری را به این افراد نسبت داد ولی چرا؟ پاسخ این سؤال را میتوان از حرفهای ناباکوف پیدا کرد. نابوکوف درباره مواضع سیاسی خود میگوید: «در سیاست خارجی وقتی دچار تردید میشوم همیشه روش ساده، انتخاب راهی است که شاید بیشترین نارضایتی را برای سرخها (حاکمان شوروی) دارد.» نابوکوف در اظهارنظر خود روی کلماتی چون سیاست و خارجی تأکید میکند و این اظهارنظرها را در شرایطی عنوان میکند که روابط دیپلماتیک میان شوروی و آمریکا هنوز جریان دارد. از طرفی هم نابوکوف ژست سیاسی نبودن و مواضع حقوق بشری را هیچگاه به خود نمیگرفت و در مواضع خود کمال صداقت را به نمایش میگذاشت. با این حال گلشیفته فراهانی و دوستان تنها چیزی را که از نویسندگان بزرگی چون نابوکوف یاد گرفتهاند، ژست تابوشکنی است، صورتکی که این روزها بیشترین تکرار را در میان بازیگران جهان دارد و مبتذل بودنش برای عام و خاص نمایان شده است.
با تمام این تفاسیر، بازیگران فیلم اران ریکلیس بهحدی در نقش حقوق بشری خود فرو رفتهاند که حتی بازی در فیلم اسرائیلیها را در راستای حقوق بشر میدانند. آنچه ولادیمیر ولادیمیرویچ نابوکوف را در زمره مشاهیر قرار داد، صداقت او در بیان نگاهش بود. نابوکوف با آنکه به پاسپورت سبز آمریکایی خود افتخار میکند اما صداقت روسی خود را فراموش نکرده است. صداقتی که اگر ذرهای از آن در بازیگران لولیتا خوانی در تهران بود، با پوشیدن لباس افسران ارتش اسرائیل ارادت خود را به پاسپورتهای سبز آمریکایی نشان میدادند.