مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: شخصیت در کل فیلم، بارها سیگار را از جیبش بیرون میآورد، اما نمیکشد. درنهایت جایی که فکر میکند توانسته کاری انجام دهد و تأثیری مطابق میلش بگذارد، با خیال راحت از پنجره اداره پلیس بیرون را نگاه و سیگارش را دود میکند. این رفتاری است که پلیس فیلم کوتاه «مرتد» از خود نشان میدهد. مردی که شکل و شمایلش تا حدی او را پلیسی خشن معرفی کرده و رفتارش با زیردست و مجرمان هم مهر تأییدی است که او، پلیس جدی و بدونملایمتی است. اما ناگهان در واپسین دقایق آخر فیلم، ما چرخش شخصیتی 180 درجه از این تیپ شخصیتی میبینیم. چیزی که نهتنها در کل فیلم انتظارش را نداشتیم، بلکه حتی خلاف روند داستان فیلم است. مردی که به چشمهای اشکی مجرم پرونده چشم دوخته و برای ایجاد تعلیق با مکثهای زیاد، درنهایت لب از لب وا میکند و اجازه میدهد مجرم اداره پلیس را ترک کند. بعد انگار راضی از تصمیم و حکمی که صادر کرده لب پنجره میرود و سیگارش را بالاخره روشن میکند. اما حال شخصیت اصلی فیلم با حال بیننده یکی نیست. مخاطب سردرگم است. نمیداند به حکم شرعی که در فیلم بیانشده فکر کند یا امید داشته باشد که پلیس به وظیفهاش عمل کرده است و نظم و حقوق شهروندی را برقرار میکند.
در خلاصه فیلم آمده است: «این همه جای پرتوپلا این اطراف هست، چرا درست اومدی روبهروی دوربین اقبالی رو کشتی؟» این جمله انتخاب بدی برای خلاصه یک فیلم کوتاه نیست؛ چراکه کل 28 دقیقه زمان پخش فیلم، مخاطب منتظر است از سرنوشت قاتل خبردار شود. میگویم سرنوشت قاتل؛ چراکه حدس زدن اینکه چه کسی قاتل است، انتخاب سختی نیست. به همین دلیل مخاطب با فهمیدن اینکه چه کسی قاتل است، دچار شوک نمیشود، بلکه از واکنش پلیس تعجب میکند. پلیس در اینجا برای خودش حکمی صادر کرده و یکی از مظنونان پرونده را رها میکند. این در صورتی است که تا قبل از آن، با دو مضمون دیگر پرونده رفتارهای نسبتاً تندی داشته. این تغییر رفتار بازیگر نقش پلیس، مخاطب را متعجب میکند و چون لحظات پایانی فیلم است، او را شوکه به حال خودش رها میکند.
شماره ۴۲۵۸ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
سیگاری که در جای درست روشن شد