محمدحسین سلطانی، خبرنگار: «بیا به دور از چشم قانون با هم حکم بدهیم.» برای مخاطبان فیلمهای جنایی، این جمله چندان تازگی ندارد؛ فیلمهایی که قصههایشان را روی تعارض میان قانون و انسان بنا کردهاند. «مرتد» امیر ابیلی و داود مرادیان را هم میتوان در قاعده همین فیلمها تعریف کرد. بازپرس پرونده مرتد سیگارش را روی لب بازی میدهد و قرار نیست این سیگار تا حل شدن پرونده کشیده شود. از همینجا میشود فهمید روایت مرتد قرار است خطی باشد، روایتی که چندان پرادعا نیست و تنها درتلاش است از پس سیگار یا سوژهای که برداشته برآید.
مرتد از دریچه مؤلف بودن وارد نمیشود و چنین ادعاهایی را هم ندارد. این فیلم بهگونهای دنبال آن است تا حداقلهای فرمی را به سادهترین و روانترین شکل رعایت کند و با چند سکانس، گرههای داستان را برای ما باز کند اما سؤال اینجاست، دقیقاً کدام گره؟ مرتد سریعاً به شکلهای متعدد و در مدت کوتاهی گره ایجاد میکند و بهسرعت روی دور گرهگشایی میافتد. تعدد گرهها و سرعت در روند گرهگشایی در مرتد بهقدری بالاست که انگار یک فیلم جنایی حداقل 90 دقیقهای را روی دور تند گذاشتهایم. این موضوع ناشی از عدم ارتباط میان سوژه و نوع پرداخت آن با ظرفی است که فیلمساز انتخاب کرده. میتوان بهجرئت گفت «مرتد» ابیلی و مرادیان با این همه گره کوچک و بزرگ، بهراحتی میتواند یک فیلم بلند باشد.
روایت مرتد از همان ابتدا راوی خود را مشخص میکند. قصه از این قرار است که وکیل یک شخص سرمایهدار دسیسهای علیه او میچیند و افرادی را که از او متضرر شدهاند دورهم جمع میکند تا این شخص را به قتل برسانند و برای آنکه حکم اعدام جلوی اقدام آنها را نگیرد، طراحی را بهگونهای ترتیب میدهد تا افرادی که مانند او مورد آزار و اذیت جسمی و مالی مقتول قرار گرفتهاند صرفاً در جایگاه متهم باقی بمانند و عملاً قاتل اصلی مشخص نشود. تا همینجا روایت بسیار شبیه به «قتل در قطار سریعالسیر شرق» است. در پایان فیلم قرار است بازپرس هم با این تصمیم وکیل همراه شود و مقتول را بهعنوان شخصیت منفی ماجرا بشناسد و او را شایسته آن قتل و تاراج اموال بداند. مرتد قرار است از طرف بازپرس روایت شود و بر همین اساس در تمام صحنهها ما از جانب او روایت را ببینیم. ما از بازپرس چند نکته میدانیم؛ اول آنکه او کاریزماتیک است، در کار خود جدی و بدونانعطاف است و حتی با پرخاشگری برخورد میکند. مرتد سعی دارد تا حد ممکن بازپرسش را از واقعیت دور نکند اما بهجز خشم و کنجکاوی و کلافگی برای حل ماجرا، ما او را فاقد احساس و انعطاف لازم نسبت به موقعیت شخصیتها میبینیم و عملاً به خلوت او و اثر لازمی که موقعیت باید بر او بگذارد، وارد نمیشویم. اثری که نیاز است بپذیریم چرا در پایان فیلم بازپرس واقعیت را پنهان میکند. این وضعیت باعث میشود مخاطب عملاً حل گره پایانی فیلم را بهجای آنکه حاصل روایت و قصه بداند حاصل تصمیم لحظهای و معجزهوار بازپرس در نظر بگیرد. بازپرسی که از ابتدای اثر خود را با نهایت قاطعیت نشان داده بود. عدم وقوع تغییر قابلمشاهده در شخصیت بازپرس حین حل گرههای پرونده، باعث میشود منطق مرتد تا حد زیادی زیرسؤال برود.
با توجه به قصه مرتد میتوان گفت این اثر روی دو محور میچرخد؛ اول باز شدن گره داستان و پیدا کردن قاتل و دوم تغییر در شخصیت بازپرس. در مورد اول فیلم تا حد قابلقبولی پیشمیرود. گرههایی را که وکیل ترتیب دیده را بهسرعت آشکار و حل میکند، حتی در یکی از گرهگشاییهای پایانی فیلم پیش از آنکه بازپرس به فرد اصلی چیدن این دسیسههای قتل برسد، این دوربین است که وکیل را بهعنوان فرد اصلی پشت ماجرا معرفی میکند. این اقدام از آن جهت طراحیشده تا بهجای آنکه ما با بازپرس به مغز متفکر پشت قتل برسیم، شاهد واکنش بازپرس باشیم. ابیلی و مرادیان این موقعیت را با بازپرس آغاز میکنند؛ او به دستیار خود میگوید این دو نفر که ما گرفتیم نمیتوانند پشت ماجرا باشند و فرد دیگری قصه را هدایت میکند. بعد از این دیالوگ سریعاً تصویر کات میخورد روی وکیل که تنها در ابتدای فیلم تماشاگر او را دیده. این وضعیت نشاندهنده آن است که کارگردانان فیلم، درست روی چگونگی سوژه خود تمرکز دارد و نه چیستی ماجرا؟ همین وضعیت باعث میشود بازی وکیل بهطرز معناداری برای مخاطب قابلفهم شود و شاهد یک بازی خوب از ریحانه رضی باشد. این موقعیت نشان از آن دارد که فیلمساز بهجای آنکه بهدنبال غافلگیری مخاطب باشد، اولویت را روی شرح موقعیتی انسانی میگذارد. در محور دوم ماجرا، شخصیت بازپرس از ابتدا تا انتها تغییری نمیکند و عملاً تصمیم او در پایان فیلم تبدیل به یک تصمیم لحظهای میشود.
مرتد را میتوان فیلمی قصهگو دانست که بهجای حاشیههای اضافی، بهسرعت گرههایش را مطرح و آنها را باز میکند. این وضعیت باعث همراهی مخاطب با قصه فیلم میشود اما بهدلیل فاصله کوتاه میان تعلیقهای متعدد اثر، تغییر شخصیت کاراکترها یا اتفاق نمیافتد یا در سرعت گم میشود. آنچه باعث میشود «مرتد» ابیلی و مرادیان تبدیل به اثری ماندگار نشود در تعریف ساخت فیلم کوتاه نهفته است. فیلمکوتاه به معنی سریع ساختن یک اثر نیست، بلکه معنای پرداخت مینیمال به سوژه یا انتخاب موقعیتی محدود است که بتواند تمام آنچه فیلمساز از سوژه میخواهد را شرح دهد و به نمایش گذارد، اما وقتی بهجای این تعریف، فیلم کوتاه را فیلم بلند روی دور تند بدانیم، عملاً لحظات خوب ساختهشده در اثر انسجام پیدا نمیکنند و ماندگاری اثر در ذهن مخاطب از بین میرود.