سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه به دنبال چیدن میوه درختانی است که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی طی یکسال اخیر با کشتار بیش از 40 هزار نفر در غزه و لبنان آنها را آبیاری کرده است.
آنکارا که در تمام این مدت بهعنوان یک شریک اصلی اقتصادی برای صهیونیستها عمل کرده و علاوهبر نقشآفرینی در تأمین سوخت تانکهای رژیم، به سربازانش لباسهای زمستانی رسانده است، حالا هم قصد دارد در میانه جنگ مقاومت و صهیونیستها، از پشت به مسلمانان مقاوم خنجر زده و شمال سوریه را به محل جنگ و خونریزی تبدیل کند. خبرگزاری تسنیم به نقل از منابع آگاه سوری گزارش کرده که سه گروه تروریستی جبههالشام، نورالدین زنگی (وابسته به ترکیه) و هیات تحریرالشام (جبهه النصره سابق) طی سه هفته اخیر با تلآویو به توافقاتی دست یافتهاند تا عملیات نظامی خود را از مناطق تحت تصرف خود علیه ارتش سوریه آغاز کنند.
«زاهر طحان» کارشناس سوری مستقر در حلب به این خبرگزاری گفته است ترویستها بر بسیج عناصر مسلح، انتقال سکوهای پرتاب موشک، توپخانه و تسلیحات به مناطق نزدیک به محلهای استقرار ارتش سوریه تمرکز کردهاند. در مقابل این تحرکات، ارتش سوریه نیز در روزهای اخیر مواضع خود در شمال این کشور بهویژه حلب را تقویت کرده است. گفته میشود تروریستها قصد دارند با تصرف حلب بهعنوان دومین شهر بزرگ سوریه، وضعیت این کشور را به سمت فروپاشی کامل سوق دهند. همزمان با شمال سوریه، صهیونیستها با کمک آمریکا و اردن به دنبال تحریک گروههای تروریستی در جنوب این کشور و همچنین وادار کردن «دروزی»ها به شورش علیه دولت مرکزیاند.
چرا سوریه طعمه بعدی است؟
جنگ محدود و نقطهای در وضعیت کنونی منطقه، بیمعناست. به هر رو، ابعاد جنگ براساس هدفگذاریهای دو طرف منازعه به اندازهای گسترش یافته که توسعه جغرافیایی آن ناگزیر شده است. با ادامه روند کنونی، شعلههای آتش دیر یا زود دامنگیر دمشق خواهد شد. در ادامه دلایلی که سوریه براساس آنها، طعمه بعدی غرب و متحدانش است، مورد بررسی قرار گرفتهاند.
جایگاه در سرکوب مرحلهای مقاومت
صهیونیستها ادعا میکنند جنگ یک پنجره فرصتی برای آنان جهت ضربه به دشمنان است. تلآویو و غرب از این فرصت برای ضربه به فلسطین، لبنان و یمن بهره گرفتهاند. تاکنون تنها ایران و عراق، ضربات کمتری متحمل شدهاند.
در این میان وضعیت سوریه نسبتا باثبات بوده که این نیز به دلیل جنگ مرحلهای رژیم است؛ به این معنا که این دولت نمیخواهد همزمان در جبههها درگیر جنگ شدید شود بلکه در هرمرحله به سراغ یکی از اضلاع مقاومت میرود. تلآویو در زمانی که در غزه بهشدت درگیر بود، در جبهه لبنان مماشات به خرج میداد اما از حدود دو ماه قبل، لبه عملیاتی خود را به سمت این کشور چرخاند. به این ترتیب، مرحله لبنان پس از مرحله غزه آغاز شد. مهم اما برخی طراحیهای رژیم است که در آنها سوریه و لبنان یک مرحله و نه دو مرحله جدا یا پی در پی، در نظر گرفته شدهاند. این همزمانی و یکسانی نیز به دلیل ارتباط وثیق این دو جبهه با یکدیگر است.
صهیونیستها برای اشغال جنوب لبنان، درصدد بودند از سمت جولان اشغالی و استان قنیطره وارد سوریه شده و با اشغال نوار جنوب غربی این کشور، مرزهای سوریه با جنوب لبنان را قطع کرده و در گام دوم با ورود به منطقه بقاع لبنان، مسیر ارتباط شمال و مرکز لبنان با جنوب این کشور را قطع کنند. در این صورت هم مسیر تدارکاترسانی محور مقاومت از طریق سوریه به لبنان قطع میشد و هم مسیر تدارکاترسانیها به جنوب لبنان که خط درگیری مستقیم با صهیونیستها بود، مسدود میگشت. این اتفاق به دلایلی تاکنون رخ نداده است. نخست آنکه طرح سرکوب مرحلهای اضلاع محور مقاومت پیش از 7 اکتبر طراحی شده بود و عملیات طوفان الاقصی بهعنوان اقدامی پیشدستانه در برابر آن صورت گرفت و آن را به سمتوسویی دیگر برد. اگر صهیونیستها با ضربه 7 اکتبر مواجه نمیشدند، میتوانستند با آسیب حداقلی جنگ در غزه را به سامان رسانده و با خیال راحتتری به سمت سرکوب لبنان بروند، اما عملیات پیشدستانه مقاومت غزه باعث بروز زخمهای عمیقی بر پیکره رژیم شد. از سوی دیگر، تنها یک روز پس از عملیات طوفان الاقصی، در روز 8 اکتبر 2023، لبنان نیز در خطوط مرزی جبهه دومی را علیه رژیم باز کرد.
نه حمله پیشدستانه مقاومت غزه و نه باز کردن همزمان جبهه لبنان، هیچکدام توسط صهیونیستها محاسبه نشده بود و آنها را در باتلاقی بزرگ فروبرد. درنتیجه تلآویو پس از یکسال درگیری در غزه توانست نقطهثقل عملیاتی خود را به سمت لبنان منتقل کند، آن هم در شرایطی که عمده پایگاههای مرزی رژیم در طی زدوخوردهای مرزی یکساله با مقاومت لبنان آسیب دیده و جنگ طولانی در غزه باعث فرسایش منابع انسانی و تسلیحاتیاش شده بود. با تمام تفاسیر، تلآویو نقشه پیش از 7 اکتبر خود را به هرشکل اجرایی کرد؛ هرچند نتایج مدنظر را بهطور کامل کسب نکرده است. اگر لبنان با تمام اقدامات صورت گرفته و با تأخیر قابل توجه طعمه دشمن شد، آنها به سمت سوریه نیز حرکت خواهند کرد. سوریه یک هدف اصلی است.
مرکز ثقل تدارکاتی
سوریه جبهه اصلی پشتیبانی مقاومت در منطقه شامات به حساب میآید. هرچند عدهای طبق نقشه، یک خط زمینی تدارکاتی از ایران به سمت شامات رسم میکنند که از عراق نیز عبور میکند اما خط تدارکاتی تهران، سالها بدون توجه به عراق به کار خود ادامه داده و مرکز اصلی آن سوریه بوده است. در طی دهه 1360 (1980 میلادی) ایران درگیر یک جنگ عظیم با رژیم صدام حسین در عراق بود اما با توجه به ارتباط با نظام سوریه موفق شد از گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی حمایت کند. پس از اشغال عراق توسط آمریکا و سقوط رژیم صدام، همچنان این سوریه بود که نقطهثقل حمایت و تدارکات برای مقاومت در منطقه شامات بود. از این رو، مهمترین مرکز برای محور مقاومت، سوریه است و به تبع آن مهمترین هدف غرب و رژیم برای ضربه نیز به شمار میرود. یکی از دلایل مرکزیت سوریه در محور مقاومت، قضیه فلسطین است. به همین دلیل مقاومت لبنان نیز در این زمینه جایگاه ویژهتری نسبت به مقاومت عراق یا یمن یافته است.
کینه از اسد به دلیل پایداری
غرب و صهیونیستها به همراه متحدان منطقهایشان، کینهای بزرگ از نظام سوریه دارند. این گروه از دولتها، طی چند سال ائتلاف درصدد ساقط ساختن نظام حاکم بر سوریه بودند اما ناکام ماندند. این عدم توفیق برای جبههای که تمام کشورهای عضو ناتو و اغلب کشورهای اسلامی و عربی در آن حاضر بودند، یک شکست حیثیتی بزرگ و بیآبرویی عظیم بود. ناکامی این زنجیره به هم پیوسته از دولتها، بهعنوان یک شاخص مهم در نظام بینالملل عمل کرد؛ جایی که نهتنها هژمون جهانی، بلکه دهها کشور قدرتمند و ثروتمند دیگر به همراه او از پیشبرد دستور کار خود بازماندند و بزرگترین رقبای این جریان شامل ایران و روسیه به پیروزی رسیدند. غرب به دلیل این ضربه حیثیتی و مؤثر از سوریه کینه دارد و در کمین فرارسیدن روزی است که بتواند ضربهای محکم و شاید نهایی به این کشور بزند.
نقش ترکیه
در تحلیل نقش ترکیه هیچگاه نباید فراموش کرد این کشور، یکی از اعضای ناتو است. عضویت در ناتو مختصاتی دارد؛ ازجمله قرار داشتن تحت فرماندهی و نفوذ آمریکا. هرچند آنها در مواردی مانند خرید سامانه پدافند هوایی اس-400 از روسیه دست به حرکات گریز از مرکز زدهاند اما در این فقره نیز تنها از سامانه روسی بهعنوان ابزار چانهزنی و نه بهعنوان بخشی از سامانه تسلیحاتی خود استفاده کردند. در وقایع اخیر آنکارا بر این تصور است که غرب و رژیم ضربهای اساسی به لبنان و سوریه وارد میآورند و همین اتفاق بستر مناسبی برای توسعهطلبی این دولت است. اردوغان میخواهد هرطور که شده با توسعه جغرافیایی ترکیه، به یک دستاورد بیسابقه برسد. در تاریخ عثمانی، امپراتوران کشورگشا اعتباری بزرگ یافتند و آتاتورک مؤسس ترکیه مدرن نیز به دلیل بازپسگیری بخشی از سرزمینهای این کشور از اشغال کشورهای غربی، اعتبار یافت. اردوغان و تیمش بر این اندیشهاند که با توسعه جغرافیایی ترکیه میتوانند جایگاه خود در این کشور را بهشدت تثبیت کرده و حضورشان در قدرت طی دهههای آتی را بیمه کنند. آنکارا قصد دارد همزمان با سرکوب مقاومت در جنوب شامات که شامل سرکوب دولت سوریه و تضعیف شدید دولت لبنان نیز میشود، استانهای شمالی سوریه را به محل تاختوتاز خود برای کشورگشایی و البته سرکوب کردها تبدیل کنند.
نکات
در صورت حمله رژیم به سوریه و شورش تروریستها، روسیه توان و یا انگیزه لازم برای مقابله را ندارد. با توجه به گرفتاری روسها در جنگ اوکراین، نیاز این کشور به ترکیه افزایش یافته است. از سوی دیگر مسکو قصد ندارد صهیونیستها را تحریک کند زیرا در این صورت لابی آنها در جهان غرب و بهویژه آمریکا علیه روسیه فعال خواهد شد. غیر از ملاحظات روسیه درخصوص ترکیه و رژیم، مسکو به دلیل هزینههای بالای مالی، انسانی و تسلیحاتی جنگ اوکراین، منابعی برای اختصاص جهت درگیریهای سنگین در سوریه ندارند.
ارتش سوریه آسیبهایی جدی دیده است. شهادت بسیاری از سربازان ارتش و بسیج مردمی، نابودی تسلیحات مانند تانکها و امحای تسلیحات شیمیایی عمده این آسیبهایند. با این وجود، سوریه مزیتهایی نیز در یک جنگ با رژیم دارد. باید توجه داشت اگر سوریه بحرانی بیش از یک دههای را پشت سرگذاشته، صهیونیستها نیز بدون آسیب نمانده و طی یکسال گذشته فرسوده شدهاند. در مقابل، سوریه میزبان دهها هزار سرباز محور مقاومت بوده و به غیر از ارتش، به حدود 100 هزار نیرو در بسیج مردمیاش دسترسی دارد.
سرایت دادن درگیریها به سوریه، جبهه عراق که در نوبت بعدی پس از این کشور قرار دارد را به ورود زودهنگام وامیدارد. غرب میخواهد پس از یکسره کردن کار سوریه، خود مستقیما به سراغ مقاومت در عراق برود. اگر گروههای مقاومت عراقی به این درگیریها ورود پیدا کنند، به معنای درگیر شدن آمریکا در تنشها خواهد بود زیرا پایگاههای واشنگتن در غرب و شمال عراق و همچنین شرق سوریه مورد حمله آنان واقع خواهد شد؛ همانگونه که در ماههای ابتدایی جنگ این گروهها نزدیک به 200 حمله علیه پایگاههای آمریکا انجام دادند.
آرایش محور مقاومت
محور مقاومت در ماههای اخیر آرایش زمینی خود را تغییر داده و هزاران نیرو را در جنوب سوریه و نزدیکی مرز با سرزمینهای اشغالی مستقر کرده است. بخش عمده این نیروها عراقی و یمنی هستند. به نظر میرسد در صورت ایجاد آشوب توسط تروریستها، نیروهای ارتش سوریه به همراه نیروهای بسیج مردمی این کشور و البته یگانهایی از محور مقاومت که پیشتر در شمال و شرق سوریه جنگیدهاند مأمور به سرکوب این شورشها شده و در مقابل یگانهای زبده ارتش سوریه به همراه نیروهای جدید عراقی و یمنی در وهله اول مأمور به سد نفوذ رژیم شده و در وهله دوم تهاجم زمینی به جولان اشغالی را آغاز کنند؛ حملهای که میتواند همزمان با یورش یگان رضوان مقاومت لبنان به سمت منطقه الجلیل در شمال فلسطین اشغالی باشد. شورشیان درهم شکسته سوریه، اگر در وضعیت کنونی علیه محور مقاومت دست به تحرک بزنند، ضمن آنکه به سرعت سرکوب میشوند، خط بطلانی بر تمام ادعاهای سالیان اخیر خود کشیده و به دلیل قرارگیری آشکار در کنار دشمن صهیونیست، در میان مسلمانان رسواتر خواهند شد. این رسوایی به بهانه کاهش جذب نیرو توسط این نیروها و حمایت گسترده مردمی از سرکوبشان، تمام میشود.