حانیه قاسمیان، خبرنگار گروه جهانشهر: تصویری که از یحیی السنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس، در لحظه شهادتش منتشر شد، روایت صهیونیستیها را که طی یکسال جنگ توسط نهادهای صهیونیستی ساخته شده بود، بهکلی نابود کرد. آنها ادعا میکردند فرماندهان حماس در ناز و نعمتند و این مردم غزهاند که زیرگلوله قرار دارند. این ادعا توسط رسانههای وابسته و گروههای ضدمقاومتی منطقه نیز تکرار میشد.
آن مرد مجاهد به همراه دو همرزمش در منطقه تل السلطان در رفح، درحالیکه سلاح در دست داشت، به شهادت رسید و تصاویر دوربینهای کوادکوپتر صهیونیستها نشان میداد او درحال مبارزه با این وسیله با یکتکه چوب است که به نظر میرسید پس از زخمی شدن بر اثر شلیک تانک به ساختمان محل حضورش، از آن بهعنوان عصا استفاده میکرد. دست راست سنوار در آخرین لحظات بهشدت آسیبدیده بود.
این صحنه برای مبارزان فلسطینی صحنه غریبی نیست و آنها را به یاد برخی رسانههای اشغالگران میاندازد که عبدالقادر الحسینی، رهبر فلسطینی را که در نبرد القسطل در 8 آوریل 1948 به شهادت رسید، نشناختند. این موضوع یک نماد جدید برای فلسطینیها ایجاد میکند که به تاریخ مبارزاتی آنها از عبدالقادر الحسینی تا یحیی السنوار متصل است و اینگونه سنوار خود را بهعنوان ادامه طبیعی مبارزان اولیه مردمش ثبت میکند و پاسخی طبیعی به نکبت ممتد از 76 سال قبل میدهد.
یحیی السنوار در معرکه شهید شد و به تردیدها و ادعاهایی پایان داد که گمان میکردند او جاسوس بوده است. اکنون مقاومت، مغز متفکر طوفان الاقصی را ازدست داده است؛ فردی که زندگی، مبارزه و شهادتش عصاره زندگی انسان فلسطینی بود.
رهبری که معادلات را تغییر داد
یحیی السنوار در سال 1962 در اردوگاه پناهندگان خان یونس در نوار غزه به دنیا آمد و بارها توسط اشغالگران بازداشت شد. در سال 1988، به اتهام تأسیس یک دستگاه امنیتی مرتبط با مقاومت فلسطینی، به چهار بار مجازات حبس ابد محکوم شد و پس از 23 سال زندانی بودن، در سال 2011 در چهارچوب یک توافق تبادل اسیران به نام «وفای آزادگان» آزاد شد که در آن صدها اسیر فلسطینی در ازای یک سرباز صهیونیستی به نام «گلعاد شالیت» آزاد شدند.
پس از آزادی، سنوار به کار خود در داخل جنبش حماس ادامه داد و مسئولیتهای متنوعی را برعهده گرفت، ازجمله رهبری پروندههای امنیتی و نظامی و سپس به رهبری جنبش در نوار غزه منتقل شد. در سال 2017، او بهعنوان رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه انتخاب و به یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در شکلدهی به سیاستهای جنبش در سطح داخلی و خارجی تبدیل شد. سالهای رهبری یحیی السنوار مرحلهای محوری و وسیع در سیاستهای جنبش حماس بهشمار میآید که وی با رویکردهای استراتژیک متعدد که نتیجه سالها مطالعه و ارزیابی در زندان بود، تلاش کرد شکل مؤثرتری برای مقابله ایجاد و نحوه تغییر جنبش حماس و مقاومت فلسطینی را از فرسودگی در مشغلههای داخلی به ابعاد استراتژیک مسئله فلسطین منتقل کند.
سنوار در یکی از دیدارهایش، پس از تصدی رهبری حماس در نوار غزه اعلام کرد که سالهای زندانش بهعنوان کورهای داغ عمل کرده که شخصیت او را ذوب و سخت کرده است. از زمان آزادیاش از زندانهای اشغالگران، ابو ابراهیم عملی کردن دیدگاهش را برعهده گرفت؛ دیدگاهی که با همپیمانانش در رهبری جنبش به اشتراک گذاشت و کوشید آن را به یک برنامه کاری تبدیل کند که هدف آن رهایی حماس از بار تفرقه در مسائل حکومتی و توجه مجدد به تقویت عمل مقاومت بود.
مسیر ابراهیم و پروژه بلندپروازانهاش آسان نبود، بلکه راهی دشوار و پر از موانع به شمار میرفت. او با تفکرات سنتی، محاسبات سود و زیان و تاریخ پرحاشیهای از اختلافات سیاسی که بر روابط داخلی فلسطینیها حاکم بود، مواجه شد و همچنین با یک صحنه منطقهای پیچیده که حماس از آن رنج میبرد و در معرض نوعی انزوای شدید و محاصره قرار داشت.
یحیی السنوار با برپایی بنیانهای پروژهاش و تقویت آن و همچنین با گشودن افقهای جدید از طریق گشایشی بیسابقه به نیروهای منطقهای و نیروهای ملی و اسلامی فلسطینی، موفق به عبور از موانع شد. او همچنین روابطی از نوع ائتلاف و ارتباط بیسابقه با دیگر گروههای فلسطینی ایجاد کرد که بر پایه محوری بودن صحنه نبرد با اشغالگران بنا شده بود.
از دورههای مواجهه مقاومت با حملات صهیونیستی در سالهای 2012، 2014 و 2021 و همچنین تظاهراتهای موسوم به «راهپیمایی بازگشت»، آثار استراتژی یحیی السنوار و توانایی بینظیر او در نقض انتظارات متعارف در صحنه فلسطینی و الگوی حاکم بر فعالیت فلسطینیها پس از پایان انتفاضه در سال 2005 به تدریج نمایان میشود.
از دنیای افسانهها
یحیی السنوار را میتوان مردی استثنایی توصیف کرد؛ این موضوع هنگامیکه بهدقت مسیر او را دنبال میکنیم، مشخص میشود. اگر ما این دوره را تجربه نکرده بودیم و داستانهای او را نمیدیدیم و حرکات و مواضع او را نظاره نمیکردیم، گمان میکردیم آنچه دربارهاش روایت میشود به افسانهای خیالی نزدیکتر است. چگونه ممکن است مردی در دهه ششم زندگیاش که پس از گذراندن بیش از ۲۰ سال در زندانهای صهیونیستی آزادشده، از زندگی آسوده و لذت بردن از باقیمانده عمرش صرفنظر کند و از همان لحظه نخست آزادیاش به بازگشت به نقش خود در صفوف مقاومت و رویارویی با اشغالگران بپردازد؟
استثنایی بودن یحیی سنوار در این است که او رهبری است که شجاعت میدانی و سیاسی را در هم میآمیزد. او رهبری است که به مرزهای غزه رفته و همراه با تظاهراتکنندگان در مرزهایی پر از تکتیراندازان اشغالگر، فریاد میزند: «بهسوی قدس میرویم، همراه با میلیونها شهید» و دهها هزار نفر از مردمش را با خود همراه میکند. او بهطور علنی آمریکا و طرحش برای تصفیه قضیه فلسطین را به چالش میکشد و بر این نکته اصرار دارد که مردم فلسطین هرگز نمیتوانند با این تلاشها سازش کنند.
او رهبری است که ماشین کشتار صهیونیستی بهطور صریح به او هشدار داده است. او مردی است که میتواند درحال حرکت بمیرد و اینکه ترور او اولویتی بالاتر از هرگونه آتشبس دارد. پس از جنگ مشهور به «سیف القدس» در سال 2021، او انتخاب کرد که در یک کنفرانس خبری اعلام کند بهطور علنی به خانهاش بازمیگردد؛ درحالیکه میدانست اشغالگران میتوانند او را ترور کنند.
برای ماهها، اشغالگران تلاش کردهاند از همه ابزارهای خود برای تحریک علیه رهبر «طوفان الاقصی» و طراح آن استفاده کنند. صهیونیستها سعی کردهاند تا حمایت عمومی را علیه او برانگیزند و او را بهگونهای به تصویر بکشند که گویی در جایی امن و در ناز و نعمت زندگی میکند و مردمش را به حال خود رها کرده است تا طعم مرگ، ویرانی، گرسنگی و آواره شدن را بچشند. رژیمصهیونیستی در این کمپین از همه ابزارها و روشهای تبلیغاتی و مهندسی اجتماعی استفاده کرده و تمام صداها را در این تلاش ناامیدکننده بسیج کرده است.
اما بعد از یکسال از رویارویی، سنوار این کمپینها و صداهایش را شکست داده و شهادتش را به درسی جدید در شجاعت تبدیل کرده و نمونه رهبریای که باید باشد، به نمایش گذاشته است.
یک عنصر نهادی
سؤالی بزرگ در ذهن همه وجود دارد؛ «آیا شهادت یحیی السنوار، مرحلهای اساسی را که او بر آن کار کرده و قواعدش را تثبیت کرده است، میبندد؟» او در این راستا، شکل جدیدی از حضور جنبش حماس، عمل مقاومت و تأثیر آن و استراتژی مذاکرهاش را ارائه داد.
پاسخ بهوضوح این است که السنوار بر الگوی رهبری فردی تکیه نکرد، بلکه بر کار نهادی درون جنبش حماس و شراکت ملی در عمل مشترک با دیگر گروهها و نیروهای مقاومت تأکید داشت. از این طریق، السنوار به تثبیت اصول و قواعد استراتژیاش ضمن یک روش کار جمعی پرداخت که بر تمام صحنه در غزه و از طریق آن بر سیاست جنبش و روابط سیاسی داخلی و منطقهایاش تأثیر گذاشت.
بهطورکلی، جنبش حماس براساس رویکردی نهادی است که آن را طی دههها چالشها تقویت کرده و با افزایش قوام آن بهواسطه عملیاتهای ترور که شامل ترور شیخ احمد یاسین و اسماعیل هنیه میشود، این رویکرد توانسته است بر ضربات وارده بر رأس هرم غلبه و ادامه کار این گروه را بدون نگرانی از امنیتش تضمین کند.
اما در مورد ادامه رویکردی که یحیی السنوار ترسیم کرده است، این موضوع بهوضوح و بدون ابهام زمانی نمایان شد که جنبش حماس او را به اجماع بهعنوان رهبر جدید جنبش پس از شهادت اسماعیل هنیه انتخاب کرد. این امر یعنی کل جنبش، رویکرد و استراتژی السنوار را بهعنوان رویکردی برای خود برگزیده و راهی در مواجهه با چالشها و در سیاست و در روابط ملی و منطقهای انتخاب کرده است.
بدونشک شهادت سنوار تأثیری بر جنبش حماس خواهد داشت و احتمالاً منجر به تغییراتی در رهبری این جنبش خواهد شد، اما بههیچوجه بر استراتژی آن در برخورد با اشغال تأثیر نخواهد گذاشت.
ساری اعرابی، تحلیلگر گروههای مقاومت در این باره گفت: «با وجود غم عمیقی که بر دل مردم فلسطین سایه افکنده است، شهادت السنوار بهعنوان یک محرک و انگیزه اضافی برای تقویت همبستگی و استحکام در صفوف مقاومت حماس به شمار میآید. روش شهادت او درحال درگیری مستقیم با اشغالگران، پایبندیاش به رویکرد مقاومت را بدون تردید تأکید میکند و این موجب تقویت قضاوت در درون جنبش حماس و در صفوف مقاومت فلسطینی در مورد درستی مسیری میشود که انتخاب کردهاند.»
شهادت ابو ابراهیم بهعنوان تداوم طوفان الاقصی در نظر گرفته میشود؛ عملیاتی که او رهبری کرد تا صحنه ملی و منطقهای را دوباره شکل دهد و به مسئله ملی فلسطین زخم و تأثیر دوبارهای ببخشد. انتظار میرود این طوفان طبق دیدگاه السنوار ادامه یابد تا زمانی که مردم فلسطین حقوق پایمالشده خود را بازپس گیرند. نه ترور میتواند مسیر یک ملت را متوقف کند و نه غیبت رهبران میتواند مقاومت را بازدارد و حزبی را از مسیر مواجهه منصرف سازد.
درنهایت، آرزوی السنوار شهادت بود. او همیشه میگفت: «اگر ما از مرگ میترسیم، پس باید از مرگ در بستر خود بترسیم، همانطور که شتر میمیرد. ما از اینکه در حوادث رانندگی یا بر اثر سکته مغزی یا سکته قلبی بمیریم میترسیم، اما از اینکه در راه دین و وطن و مقدسات خود کشته شویم نمیترسیم. خونها و ارواح ما از خون کوچکترین شهید که جانش را فدای ما کرده، ارزش بیشتری ندارد.»