سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل: ارتش رژیمصهیونیستی همزمان با آغاز تهاجم زمینی به لبنان، در پوشش آن درصدد اجرای یک طرح اشغالگرانه بزرگ در نوار غزه برآمده است. بر اساس طرح قرار است شمال غزه از جمعیت فلسطینی تخلیه شود. «اسامه حمدان»، از رهبران جنبش حماس روز گذشته (دوشنبه 24 مهر، 15 اکتبر) گفت: «اشغالگران اجرای طرح ژنرالها را از ابتدای ماه اکتبر کنونی آغاز کردهاند.» منظور از طرح ژنرالها، طرحی است که گروهی از نظامیان بازنشسته در تدوین آن نقش داشته و در آن برای تسلط رژیم بر شمال غزه برنامهریزی کردهاند. این طرح زیر نظر «گیورا آیلند» رئیس سابق بخش عملیات ارتش رژیم و مشاور نظامی نتانیاهو در جنگ غزه، تهیه شده است. روزنامه «یدیعوت آحارونوت» گزارش کرده این طرح دارای دو مرحله است؛ مرحله نخست مربوط به کوچاندن ساکنان باقیمانده در شمال غزه بهسمت جنوب و تبدیل شمال به یک منطقه نظامی بسته بوده و مرحله دوم سرایت چنین اقدامی به دیگر مناطق غزه است. حمدان به شبکه الجزیره گفته است «طرح ژنرالها تنها برای تحریک احساسات اسرائیلیهاست.» او معتقد است: «اشغالگران با نشان دادن قدرت حداکثری آتش خود علیه مردم نوار غزه به دنبال تراشیدن دستاوردی برای ارتش خود هستند.» با وجود فشارهای مختلف به تلآویو و خروج صدها هزار نفر از ساکنان شمال غزه، همچنان در حدود 400 هزار فلسطینی در این منطقه باقیماندهاند. صهیونیستها برای اجبار این افراد جهت تخلیه شمال، میخواهند آنها را تحت فشارهای سنگینتری قرار دهند. خبرگزاری «آسوشیتدپرس» گزارش کرده بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی تصمیم دارد کمکرسانی به شمال غزه را متوقف کند که در این صورت دسترسی صدها هزار فلسطینی به آب و غذا قطع میشود. در ادامه گزارش این خبرگزاری آمده تلآویو مهلتی یک هفتهای به ساکنان شمال غزه خواهد داد و در پایان این مهلت کسانی که در خانههایشان باقی بمانند مبارز تلقی شده و احتمال دارد مورد حمله قرار گیرند.
اهداف
رژیم از اشغال شمال غزه اهداف مختلفی دارد که تلاش شده در این بخش شناسایی و مورد بررسی قرار گیرند.
1. نوار غزه شامل پنج استان است که بزرگترین استان آن غزه است. شهر غزه مرکز این استان است. این شهر همچنین مرکز سراسر منطقه نوار غزه نیز به حساب میآید.
دو استان از پنج استان این باریکه، در شمال محور نتزاریم قرار داشته و در صورت اشغال کامل، ضمن کاسته شدن شدید از میزان مساحت، با جدا شدن استان و شهر غزه بهعنوان مرکزیت و عامل هویتی، ضربهای جدی به فلسطین وارد میشود. به عبارتی دیگر این ضربه دوگانه بوده و جغرافیایی-هویتی به حساب میآید.
2. صهیونیستها برای مشروعیتبخشی به اشغال شمال نوار غزه سعی دارند آن را منطقه «حائل» میان شهرکهای صهیونیستنشین غلاف غزه و مناطق فلسطینینشین نوار غزه معرفی کنند. تلآویو ادعا دارد چنین اقدامی برای جلوگیری از حملات راکتی و همچنین تکرار واقعهای مشابه 7 اکتبر، ضروری است.
3. رژیم با توسعه اشغالگری در غزه به دنبال پوشش برخی شکستهای خود است. اهداف اعلامی تلآویو در جنگ، نابودی توان نظامی حماس، خارج کردن کنترل حکومت غزه از دستان این گروه و آزادسازی اسرای صهیونیست بوده است. در طول جنگ به شکل مداومی سوال مهم افکار عمومی رژیم از نتانیاهو این بوده که او به چه هدفی دست یافته است؟ نتانیاهو با سلطه بر شمال غزه و اشغال جغرافیا به دنبال دستاوردی ملموس و باب میل جامعه صهیونیستی است تا عدم دستیابی به اهداف جنگ را بپوشاند.
4. تلآویو قصد دارد با اعلام سلطه بر شمال به شکل رسمی و البته ادامه دادن به عملیاتهای موردی در منطقه مرکزی و جنوبی، از بار هزینههای اداره تمام نوار غزه شانه خالی کند. پیش از این گفته میشد اشغال طولانیمدت نوار غزه میتواند از جهات گوناگون برای صهیونیستها سالانه تا پنج میلیارد و 500 میلیون دلار هزینه داشته باشد؛ مبلغی که بخش زیادی از آن باید برای اداره معیشت ساکنان غزه هزینه شود. صهیونیستها برای جلوگیری از پرداخت کامل چنین هزینهای میکوشند با اعلام اشغال شمال، علیرغم تمام هزینههای حیثیتی اذهان را نسبت به تداوم حضور عملیاتی و امنیتی خود در دیگر بخشهای نوار غزه منحرف سازند.
بهطور خلاصه تلآویو قصد دارد خود را تنها در برابر شمال مسئول نشان داده و از پرداخت هزینههای حکومتی و خدماتی در باقی مناطق، خودداری ورزد.
5. پایان دادن به جنگ در غزه، به معنای شکست رژیم است. از این رو تلآویو نمیخواهد جنگ به پایان برسد تا در نقطه آخر، این سوال مطرح شود که چه کسی برنده بود و بازنده کیست؟ نتانیاهو به دنبال یک جنگ کوچک اما مداوم در غزه است.
6. تلآویو قصد دارد پس از تخلیه کامل جمعیتی شمال، با ایجاد سازوکارهایی بخشی از جمعیت متراکمشده در مرکز و جنوب غزه را پالایش کرده و اجازه حضور در شمال را به آنها بدهد. در این پالایش به افراد و خانوادههای متمایل به مقاومت اجازه حضور در شمال داده نخواهد شد. اینگونه صهیونیستها قادر خواهند بود منطقهای فلسطینینشین در غزه ایجاد کنند که تقریبا عاری از دیدگاههای مقاومتی است. روزنامه عبریزبان آحارونوت نیز مستقیما به این هدف کلان اشاره کرده و نوشته است هدف رژیمصهیونیستی از یورش به شمال غزه «ایجاد زیرساخت و فراهم کردن شرایط منطقه برای تشکیل دولتی است که زمام امور را به دست بگیرد و جایگزین حماس شود.» چنین دولتی در شمال غزه ایجاد خواهد شد و تلآویو امیدوار است از آن برای تداوم حضور در غزه یا سرایت منطقه تحت سلطهاش در این باریکه بهره گیرد.
صهیونیستها اهداف مختلفی از این اقدام دارند؛ نخستین هدف ایجاد یک منطقه کم جمعیت و مرفه در برابر منطقه جنوبی است که فقیر بوده و با ویرانیهای باقیمانده از جنگ و فشارهای امنیتی زندگی سختی خواهد داشت؛ اینگونه احتمال دارد بخشی از جمعیت جنوب به دلیل فرسایش ذهنی از مقاومت روی برگردانند. هدف دوم، ایجاد دوقطبی و دشمنی میان مردم ساکن در غزه است که به شکل طبیعی در چنین شرایطی شکل خواهد گرفت.
هدف سوم، سربازگیری و تشکیل ساختارهای نظامی از میان فلسطینیهای ساکن شمال خواهد بود تا آنها بخشی از وظایف امنیتی علیه مردم جنوب را برعهده گیرند. این امر ضمن حفظ خون سربازان صهیونیست به برادرکشی میان فلسطینیها دامن میزند. چهارمین نکته مدنظر تلآویو، تبدیل شدن منطقه شمالی به پل ورود کشورهای عربی به نوار غزه است. تعدادی از کشورهای عربی همانند دولتهای حاشیه جنوبی خلیجفارس، اردن و مصر دل خوشی از دیدگاهها و گروههای مقاومتی در جهان عرب نداشته و به دنبال سرکوب آنها به هرشکلی هستند.
تعدادی از این کشورها پول بازسازی منطقه شمال را متقبل شده و همزمان هزینههای لازم برای اداره منطقه را نیز متحمل خواهند شد. نقش دیگر این دولتها ایفای وظیفه امنیتی در منطقه برای سرکوب و تحت فشار قرار دادن مقاومت در جنوب غزه خواهد بود. غرب و تلآویو از رهگذر تزریق دولتهای عربی به مناسبات شمال غزه خواهند کوشید علاوهبر تشدید درگیریهای فلسطینی-فلسطینی، بر آتش درگیریهای عربی-فلسطینی نیز بدمند.
پنجم هدف صهیونیستها، تبدیل کردن شمال به اهرمی برای خروج از فشار افکار عمومی و بینالمللی نسبت به اشغال غزه است. با شکلگیری مرکز جمعیتی در شمال و برسرکار آمدن یک شبهدولت محلی در این مرکز، به همراه ایفای نقش عربی، رژیم از مرکز توجهات خارج خواهد شد زیرا از این پس درگیریها میان فلسطینیها و عربها جریان خواهد داشت.
7. مقصد نهایی تمام طرحهای رژیم، تخلیه جمعیتی فلسطینیان از غزه است که در خلال جنگ کنونی امکان اجرای کامل و سریع آن فراهم نشد. به همین منظور صهیونیستها سیاست کنترل وضعیت را در پیش گرفته و کوشیدند به جای طرح ناکاممانده اخراج، ضربه جمعیتی به فلسطینیها وارد کنند. حذف بیش از 40 هزار فلسطینی به شکل مستقیم، کاهش عمر و در آستانه مرگ قرار دادن بیش از 100 هزار زخمی و تحمیل گرسنگی به بخش بزرگتری از جمعیت، اقدامات صورتگرفته بر مبنای این سیاست بوده است. در این میان اما صهیونیستها از طرح اصلی خود غافل نشده و میکوشند اگر امکان اجرای آن در سراسر نوار غزه فراهم نیست، به شکل محدودتری آن را در بخشی کوچکتر از این منطقه اجرایی کنند.
بر همین اساس به نظر میرسد در کنار طرح پالایش جمعیت فلسطینیها برای بازاستقرار در شمال، طرحی برای جایگزینی جمعیت نیز وجود دارد. اسامه محمود، مشاور ارشد دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش مصر در جریان مصاحبهای با شبکه «العربیه» وابسته به عربستان سعودی در پاسخ به اینکه چرا بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل قصد دارد ساکنان شمال غزه را اخراج کند تاکید کرده که نتانیاهو پس از پایان جنگ به دنبال گسترش شهرکسازی و الحاق شمال نوار غزه به رژیم است.
سوزان ابوالحوا، نویسنده فلسطینی و فعال برجسته حقوق بشر نیز به هدف نتانیاهو برای گسترش شهرکسازی اشاره کرده است. ابوالحوا معتقد است خروج رژیم از لبنان در سال 2000 و از غزه در سال 2005 اثر بدی روی بخش مهمی از صهیونیستها داشته است؛ بهگونهای که نتانیاهو با تمام آنها مخالف بوده و زمانی که در سال 2005 آریل شارون، نخستوزیر وقت تصمیم به خروج از غزه گرفت از کابینه وی استعفا داد. این محقق میگوید برای نتانیاهو و بسیاری از صهیونیستها این دو اتفاق بهعنوان شکستهایی تاریخی تلقی میشوند و به همین دلیل آنها درصدد بازگشت به این مناطق از دست رفتهاند.
8. توازن جمعیتی میان صهیونیستها و فلسطینیها در داخل سرزمینهای اشغالی در سالهای اخیر برهم خورده و معکوس شده است. در این مدت جمعیت فلسینیها اندکی بر صهیونیستها پیشی گرفته و تلآویو نگران است این شکاف در سالهای آتی واضحتر شود. بر همین اساس صهیونیستها درصدد کنترل جمعیتی هستند. سوزان ابوالحوا معتقد است تلآویو با برنامههایی برای کنترل یا انتقال جمعیتهای فلسطینی به دنبال کاهش تأثیر جمعیتی آنها در مناطق حساس است.
تبعات اشغال و الحاق شمال غزه
اقدامات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی به ویژه در شرایط کنونی که محور مقاومت به مقابله سراسری با آن برخاسته است، بدون واکنش سنگین باقی نمیماند. در ادامه به تعدادی از این موارد اشاره شده است.
1. اشغال پایدار بخشی از شمال نوار غزه، یک تلاش مذبوحانه برای الحاق درنظر گرفته خواهد شد و برخلاف طراحی صهیونیستها، فشار بینالمللی را بر آنها افزایش میدهد.
2. این مسئله میتواند باعث ایجاد یک خشم مردمی قدرتمندتر در غزه علیه صهیونیستها شود که نتیجه آن تقویت دیدگاهها و گروههای مقاومتی است. در این صورت تلاش برای تضعیف مقاومت از طریق تشکیل دولت محلی و گروهی شبهنظامی در شمال، ناکام میماند.
3. ارتش مزدور فلسطینی در نهایت، خود تضعیف شده و همزمان مغضوب صهیونیستها نیز خواهد بود؛ همانند آنچه برای تشکیلات خودگردان در کرانه باختری شکل گرفت.
4. شهرکهای صهیونیستنشین جدید در نوار غزه، همانند قبل از سال 2005 با فشار امنیتی سنگینی مواجه خواهند بود. این حملات باعث خواهد شد تا رژیم دو کرانه باختری داشته باشد و در هرکدام شاهد عملیاتهای شهادتطلبانه علیه شهرکنشینان شود.
5. نوار غزه به یک نقطه فرسایشی دائمی برای سیاست، اقتصاد و امور نظامی رژیم تبدیل میشود.
6. تخلیه شمال به معنای فعال باقی ماندن گروههای مقاومت از جمله مقاومت لبنان در حمله به سرزمینهای اشغالی است.
7.از آنجا که هر اقدام صهیونیستها با واکنش جدی مقاومت روبهرو میشود، احتمال دارد محور تصمیم بگیرد طرحی برای آزادسازی سرزمینی در پاسخ به اشغال دائم شمال غزه، در شمال سرزمینهای اشغالی تدارک ببیند. آزادسازی شهرکهایی در شمال و یا منطقه جولان میتواند پاسخی به این اقدام رژیم باشد.
8. گسترش اشغالگری علیه فلسطینیها در غزه باعث پی بردن بخش بزرگتری از افکار عمومی بینالمللی به عملیات 7 اکتبر میشود. این مسئله به طور کلی حملات ضدرژیم را مشروعتر میسازد.
9. با توجه به شکسته شدن خطوط قرمز قبلی در خصوص حمله به سرزمینهای اشغالی و شهرهایی مانند حیفا و تلآویو در سرزمینهای 1948، اضلاع محور مقاومت حق حمله به سرزمینهای 1967، را محفوظ نگه داشتهاند. بر این اساس آنها حتی در صورت کاهش تنش با رژیم، به حملات خود علیه صهیونیستها در نوار غزه ادامه خواهند داد.