حدیث ملاحسینی، خبرنگار: اخبار این روزهای سینما را که نگاه کنیم، نام فیلم «زودپز» جدیدترین ساخته رامبد جوان بسیار پررنگ است. تیترهایی که خبر از رکوردشکنی آن در اولین هفته اکران و قرار گرفتنش درصدر جدول فروش میدهند، در سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی خودنمایی میکنند. این اخبار بیش از آن که من مخاطب را مشتاق و کنجکاو به دیدن این فیلم کند هرچه بیشتر از آن دور میکند و باعث میشود نام آن را در لیست سیاه قرار دهم. این واکنش من و چهبسا بسیاری از مخاطبان دیگر، احتمالا از این برداشت نشأت میگیرد که این روزها هرآنچه که محبوبیت بیشتری دارد بدون شک کمارزش و بیکیفیت است. برداشتی که ممکن است از یک طرف پیشداورانه و به دور از انصاف به نظر بیاید. اما از سوی دیگر اگر نیمنگاهی به انبوهی از فیلمهای طنزی که محتوا و پیام بهخصوصی ندارند بیندازیم متوجه میشویم این برداشت چندان هم بیراه نیست. با این حال تلاش کردم برای لحظاتی این دیدگاه را کنار بگذارم و به مدت 108 دقیقه همدلانه به تماشای این فیلم پرفروش بنشینم و خودم را به حالوهوای آن بسپارم. فیلم زودپز سال 1367 و دوران موشکباران تهران را به شکلی طنازانه به تصویر میکشد. به همین جهت، مخاطب با اولین چیزی که مواجه میشود به سخره گرفتن محدودیتهای اجتماعی و جو حاکم بر جامعه آن روزهاست. اما این شوخیها به همین لحن و سبک و سیاق در بسیاری از فیلمهای طنزی که پیش از این با همین مضمون تولید شدهاند تکرار شدهاند، بنابراین ما در این اثر شاهد هیچ خلاقیت و نوآوری خاصی در این زمینه نیستیم. البته که مقصود این نیست که اساسا نباید و نمیتوان با محدودیتهای اجتماعی و جو حاکم بر دهه 60 مزاح کرد؛ چراکه واضح است بینندگان از چنین فیلمی با این مضمون انتظار این شوخیها و مزهپرانیها را دارند. نکتهای که جای بحث دارد، زاویه نگاه و نحوه پرداختن و شوخی کردن با مسائل آن دوران است که تبدیل به کلیشه شده است. جای سوال است که چقدر ما باید به بگیروببندهای کمیته و برخوردهایش با شادیها و پایکوبیهای مردم بخندیم؟ مگر چقدر تقابل دیالوگهای نصیحتآمیز ماموران با لودگیهای بازداشتشدگان قابلیت آن را دارد که لبخند به روی لب مخاطبان بیاورد؟ با این حال، صدای قهقهههای مردم در سینما حاکی است که چنین صحنههایی بهرغم کلیشهای بودن همچنان برای مردم دلپذیر هستند. درواقع این خندهها ممکن است به این واقعیت اشاره کند که برخی موضوعات بهخصوص آنهایی که تضاد و تصادم بین مردم عادی و مجریان قانون را نشان میدهند هرچقدر هم به شکلی تکراری دستمایه طنز قرار بگیرند باز هم خریدار دارند. نکته دیگری که وجود دارد این است که فیلم زودپز دهه 60 را با ذهنیت امروز و نه با ذهنیت آن دوران به تصویر میکشد. بدین معنا که صحنههایی همچون تلاش برای شهید جا زدن پدر خانواده بهمنظور رسیدن به امتیازاتی عمدتا مادی، امری است که در مخیله کمتر کسی در آن مقطع زمانی میگنجید؛ چراکه نگاه غالب جامعه دهه 60 به مقوله شهادت نگاهی مقدس بود که به غیر از دستاوردهای معنوی و روحانی برای خانواده شهید، عایدی دیگری برای آنان نداشت. بنابراین در این اثر حتی اگر هم تلاش شده که به دستاوردهای معنوی شهادت پرداخته شود در این زمینه موفق نبوده و نتوانسته است این دغدغه را به خوبی به مخاطب منتقل کند. در عوض آنچه که از مفهوم شهادت به نمایش میگذارد اگر نگوییم به سخره گرفتن آن است یک برند و برچسبی است که میتواند موقعیت و جایگاه اجتماعی بازماندگان را ارتقا ببخشد؛ امری که باز هم با نگاه عارفانه آن زمان در تضاد است و بیشتر به ذهنیت سودجویانه این روزها پهلو میزند. بدین ترتیب، فیلم زودپز یکسری فرمها و قالبهای دهه 60 را به عاریت گرفته و آنها را از مظروفها و محتوای امروزی پر کرده است. واضح است چنین اقدامی در جهت توجه به ذائقه مخاطب زمان حال و دلپذیر شدن آن نزد او صورت گرفته که اگر چنین نبود، ما با یک فیلم مهجور مواجه بودیم که اینچنین رکوردشکنی نمیکرد.
حال اگر بخواهیم کمی از نقاط قوت فیلم بگوییم اولین چیزی که به چشم میآید این است که آدمها با وجود دیدن موشکها از نمایی نزدیک، با چشمان وحشتزده و دهانی باز همچنان عاشق میشوند، به عروسی میروند، بچهدار میشوند و برای آینده برنامهریزی میکنند. جریان داشتن زندگی روزمره در زمان جنگ امری است که برای من مخاطبی که شاهد آن وقایع نبودم ممکن است بسی دور از ذهن بیاید اما با مطابقت دادن این فیلم با تجربه زیسته پدران و مادرانمان متوجه میشویم که قدرت زندگی از هر ویرانیای میتواند بیشتر باشد و این یک واقعیت است. در آخر، این پرسش ممکن است شکل بگیرد که چرا نام فیلم باید زودپز باشد و اساسا جایگاه زودپز در آن چیست؟ شاید در جواب بگوییم که کارگردان یک شیء را بهصورت اتفاقی انتخاب کرده و فلسفهای پشت آن نیست. اما رسیدن زودپز به نقطه جوش و درنهایت ترکیدن آن میتواند نماد جامعه ایران باشد؛ جامعهای که جنگ را تجربه میکند، پیش از آن بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته و در آینده هم آبستن رخدادهای بیشماری خواهد بود. با همه این احوال، این انفجار نقطه پایان نیست و همانطور که پیشتر گفته شد زندگی در هر صورت ادامه خواهد داشت و جامعه خودش را ترمیم میکند. پس از اتمام فیلم از سینما بیرون میآیم و همچنان به دیدگاه اولیهام مبنیبر بیارزش بودن چنین فیلمهای پرطرفداری وفادارم.
شماره ۴۲۵۴ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
بازآفرینی ناموفق دهه 60 در ۱۴۰۳