فرهیختگان: بیست و هفتمین نشست از سلسله نشستهای «دانشگاه؛ خانه گفتوگو» با وقفه کوتاهی هفته گذشته با حضور استادان دانشگاهی برگزار شد. موضوع این نشست «بررسی ابعاد جنایات رژیمصهیونیستی در غزه و لبنان» بود و در آن شخصیتهای مختلف سیاسی نظیر محمود محمدی، سرپرست معاونت بینالملل و امور دانشجویان غیرایرانی دانشگاه آزاد، مصطفی مصلحزاده، سفیر پیشین ایران در اردن و علیاکبر سیبویه، سفیر سابق ایران در عمان در کنار دیگر استادان نکات و دیدگاههای خود را مطرح کردند. بخشهایی از این نشست را در ادامه از نظر میگذرانید.
مجری: مجاهدان بزرگی چون اسماعیل هنیه، شهید سیدحسن نصرالله و شهدای بزرگی از کشور عزیزمان در این راه تقدیم شدهاند که خونشان موجب برچیده شدن بساط صهیونیسم از جهان خواهد شد. در این نقطه حساس زمین که فلسطین اشغالی باشد و در این شرایط حساس، بشریت ظلم را بهعینه میبیند که برخی همراهی و برخی مقاومت میکنند. موضوع این نشست بررسی ابعاد جنایت اسرائیل در غره و لبنان خواهد بود.
محمود محمدی، معاون بینالملل و امور دانشجویان غیرایرانی دانشگاه آزاد: در شروع اشاره به چند نکته فضا را برای شناخت شرایط کنونی جهان و ایران باز میکند. ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران، بعد از پیروزی انقلاب تاکنون، نظمی در منطقه و جهان عرضه نکردهایم. با پیروزی انقلاب اسلامی خود را اثبات کردهایم که ملتی بیدار، زنده و آگاه با پیشینه تمدنی کهنیم که میتوانیم برای سرگذشت خودمان تصمیم بگیریم و ارادهمان را بر زندگی و سرزمینمان حاکم کنیم، بنابراین انقلاب اسلامی- که توسط امام خمینی(ره) انفجار نور لقب گرفت- این نور را به این سرزمین تاباند. اما سالها درگیر جنگ تحمیلی بودیم که حاصل این جنگ اثبات توانمندیهای ازخودگذشتگی، ایثار و وفاق ملی بود که ما سربلند و عزتمند از جنگ بیرون آمدیم. اما در این سالها فرصتی برای بروز و ظهور منطقهای و مشارکت در ایجاد نظم منطقه و نظم جهان برای ما پیش نیامده بود.
واقعهای که از چند سال گذشته اتفاق افتاده و در 7 اکتبر و اخیرا توسط جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد، نقش جمهوری اسلامی ایران و عظمت ملت ایران را در سراسر جهان اسلام ارتقا بخشید. اگر نگاه ما نگاه جهان اسلامی باشد، در جهان اسلام هم بهلحاظ ارزشهای سرزمینی، ملی و فرهنگی و هم بهلحاظ ارزشهای اعتقادی، دینی و مذهبی ایران جایگاه برتری را داشت. چهبسا میدانید بسیاری از شخصیتهای مذهبی جهان اسلام در عملیاتی که جمهوری اسلامی علیه رژیمصهیونیستی انجام داد باافتخار از تشیع و ایران نام بردهاند. به این معنا که نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در جهان و معادلات بینالمللی پررنگ شده و معنابخش است، یعنی اگر ما نسبت به امنیت منطقه منفعل باشیم یقینا تهدید امنیت سراغ ما درخانههایمان خواهد آمد.
در سنوات گذشته اتفاقات بدی که در منطقه به طرق مختلف افتاد، چه حضور نظامی ناتو و چه داعش، نشان از این داشت که اگر نیروهای انقلابی و ازخودگذشته مانند سردار سلیمانی در منطقه به مقابله و مصاف تهدیدات امنیت ملی سرزمین ما نمیرفتند این تهدیدات در خانههای ما اتفاق میافتاد. از آن بعد نقش و تاثیرگذاری ما در معادلات منطقهای را مشاهده کردید، به این معنا که نظم جهان و منطقه درحال تغییر است و جمهوری اسلامی ایران در این نظم جدید نقش ارزشی دارد، چون منطقه ما منطقهای است که متعلق به پایگاه ادیان الهی است و ملتهای مسلمان در منطقه طی قرون گذشته به طرق مختلف تحقیر شدهاند و الان موقع سربلندی، عزت و افتخار ملتهای مسلمان بهخصوص تشیع است. در این میان بسیاری از علمای اهل تسنن از اقدامات ایران تشکر کردهاند، بنابراین اگر به تاثیرگذاری نظم ایران توجه کنیم که بهوسیله این سرزمین و رهبران و ملت ما در منطقه و جهان اتفاق میافتد، خودمان را یک ملت برجسته و تاثیرگذار میبینیم.
توصیه من در گام اول این است که از این منظر به قضیه نگاه کنیم. اگر از منظر مسائل غیرارزشی بنگریم ممکن است مسائل دیگری هم مطرح شود. اما اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم که ما چه نقش تأثیرگذاری در ثبات امنیت منطقه و نظم جدید منطقه جهان و چه تأثیری در معادلات بینالمللی داریم که میتوانیم خود و ارزشهای خود را ارائه دهیم و از ستمدیدگان و آسیبدیدگان مثل ملت فلسطین دفاع کنیم، جای ارزشگذاری است.
نکته دوم اینکه دانشگاه آزاد درپی منویات مقاممعظمرهبری و ریاست محترم دانشگاه پیوسته نسبت به اینگونه مسائل واکنش مثبت نشان داده و در واحدهای مختلف دانشگاهی در استانهای مختلف، هفته همبستگی با ملت فلسطین به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید با دانشجویان و دانشآموزان فلسطینی برگزار میشود. اما نکتهای که درخصوص ابعاد این فاجعه وجود دارد، این است که از یکطرف این نظم درحال شکلگیری است و از سوی دیگر جنایت و نسلکشی به اوج خود رسیده که آمار و ارقام آن بسیار نگرانکننده است. اگر مقابله جمهوری اسلامی با این جنایات وحشیانه رژیمصهیونیستی نبود، قطعا ابعاد جنایات گستردهتر میشد، یعنی اگر ما بخواهیم از جنایات بیشتر پیشگیری و این بیم را ایجاد کنیم که هرگونه جنایت میتواند با واکنش جهان اسلام مواجه شود، راه ایجاد آن این است که ما در این قضیه پیشگام باشیم. بنابراین پیشگامی ما در وعده صادق2 به این معناست که ما باید نشان دهیم در دفاع از حق و عدالت بهعنوان مبانی اصلی انقلاب اسلامی جدیایم. خوشبختانه رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه به زبان عربی نیز خطبهای ایراد کردند که تأثیر گستردهای در جهان اسلام داشت، بنابراین ما ملت تاثیرگذاری هستیم بهخصوص در شرایط جدید نظم نوین، ما نقشآفرینی میکنیم. این نقشآفرینی بههرحال ممکن است همراه با برخی دیدگاهها و نقطهنظرات مثبت یا منفی باشد. مهم اثرات مثبتی است که برای این سرزمین، جهان اسلام، تشیع و نسلهای آینده خواهد داشت که ما دربرابر ظلم، بیعدالتی و جنایتهایی که از 100سال پیش بر این ملت تحمیلشده بیتفاوت نبودهایم و نیستیم.
خلیلی، عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد تهران مرکزی: من عزیزی را از دست دادم که برای من از برادر عزیزتر، گرانبهاتر و مهمتر بود. در سال ۱۳۶۲ از طرف نیروی قدس بهعنوان مشاور به لبنان اعزام شدم و چهار سال و شش ماه در آنجا مستقر بودم و هر آنچه که الان به نظر دوستان میرسانم حاصل آن چهارسال و نیم است. مختصر آمار و گزارشهای این سالها را میدهم تا درد و عمق فاجعه را متوجه شوید و به دانستنیهایتان اضافه شود.
قبل از انقلاب ایران، بنا بر شعاری که حضرت امام داشت، «هر جا مسلمانی در فشار و زجر باشد، ما نیز هستیم. هرجا که پرچم لا اله الله لازم باشد ما نیز هستیم.» عنوان صدور انقلاب از لبنان شروع شد. در جنوب لبنان بخشی شیعهنشینند و بخش بزرگی از شیعیان در یکسوم شهر بیروت به نام ضاحیه مستقرند که جمعیتی حدود یک میلیون نفر را تشکیل میدهند. از این جمعیت یکمیلیوننفری تقریبا ۹۵ درصد شیعه و بقیه سنی و تعدادی نیز مسیحی مارونیاند. حزبالله به دبیرکلی شیخ صبحی طفیلی تشکیل میشود. این شیخ قبل از اینکه رهبری حزبالله را به عهده بگیرد با تعدادی دیگر از علمای لبنان عضو جنبش «امل» بود. جنبش امل سازمانی بود که امام موسی صدر ایجاد کرده بود و آن سازمان سالهای سال به رهبری امام موسی صدر علیه اسرائیل و بعضا علیه مسیحیهای مارونی در جنوب لبنان شامل ضاحیه و نبطیه تا شمال اسرائیل فعالیت میکرد. جنبش امل بعد از امام موسی صدر تغییرات سیاسی پیدا کرد و مقداری از آن جوهره اسرائیلستیزی این جنبش کاهش پیدا کرد؛ لذا ضرورتا تشکیل حزبالله خودنمایی کرد. شیخ صبحی طفیلی از علمای لبنان و ساکن شهر بعلبک بود. در شهر بعلبک رئیس یک مدرسه علمیه نیز بود. شیخ در بین مردم و در بین فقها و شیعیان نفوذ زیادی داشت. حزبالله لبنان با تعدادی از شیعیانی که درگذشته عضو جنبش امل بودند، تشکیل شد. سیدحسن نصرالله نیز تقریبا یک سال یا یک سال و نیم عضو جنبش امل بود و بهخاطر اینکه ذهنیتی که از اسلام داشت در آن جنبش دیده و به آن پرداخته نمیشد، از جنبش امل جدا شد و به حزبالله پیوست. سیدحسن نصرالله در سال ۱۳۶۲ بهعنوان یک شخص معمم و شخصی که جایگاهی در بین مردم شیعه لبنان داشت بهسرعت جذب تشکیلات رهبری حزبالله شد. زمانی که ایشان عضو رهبری حزبالله شد، سپاه وارد لبنان شده و در شهر بعلبک مستقر شده بود. پادگانی در شهر بعلبک به نام «سکنه امام علی» وجود دارد که سپاه در آنجا مستقر میشود. کنار سکنه امام علی مدرسه علمیهای که شیخ صبحی طفیلی در آنجا مستقر بود، وجود داشت. شیخ صبحی طفیلی با گرایشهای بسیار شدید علیه دولت لبنان امکان ادامه رهبری را نداشت. شورای حزبالله لبنان سیدعباس موسوی را بهعنوان رهبری حزبالله انتخاب میکنند. سیدعباس موسوی در سال ۱۳۶۳ در نبطیه، قبل از مراسم بزرگداشت شهیدان که بسیاری از افراد ایران آمده بودند و در آن جلسه شرکت کرده بودیم، به سمت مراسم حرکت میکند که هواپیماهای اسرائیل ماشین سیدعباس موسوی را هدف قرار میدهند و در بین نبطیه و بیروت ایشان شهید میشوند. بعد از شهادت سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله رهبری حزبالله را به عهده میگیرد. با آمدن سید حسن نصرالله هم سپاه و هم ایران راجعبه اقداماتی که میبایست علیه اسرائیل انجام میشد به امنیت رسیدند و هم مردم لبنان عنایت بیشتری به حزبالله پیدا کردند و جذب حزبالله شدند. در آن زمان جنگی آغاز شد و اسرائیل فضا را مناسب دید و تانکهای خود را از شمال اسرائیل، جنوب لبنان، نبطیه حرکت داد و تا پایتخت بیروت آمد و بیروت را تصرف کرد. از آن به بعد سیدحسن نصرالله به عملیات سیاسی و نظامی ورود پیدا کرد. جمله معروف حضرت امام که «راه قدس از کربلا میگذرد» از آنجا شروع شد که عدهای از مسئولان در ایران معتقد بودند الان زمانی است که باید نیروهای نظامی ایران برای عملیات وارد لبنان شوند و با اسرائیل بجنگند. جبههای داخلی که ما با صدام به طول ۸۰۰ کیلومتر داشتیم، مشکل پیدا میکرد و نیروهای ما تقسیم میشد و این شعار خواسته اسرائیل بود که به کمک آمریکا میخواستند در جنگ با عراق ایران را ضعیف کنند. حضرت امام هوشمندانه وارد صحنه شد و فرمودند راه قدس از کربلا میگذرد و دستور دادند به جبهه عراق بیشتر باید پرداخت. در آن زمان مستشاران ایرانی فقط جهت آموزش در کنار حزبالله قرار گرفتند. این آموزشها خیلی خوب انجام شد. سپاه فقط آموزش میداد و آنچه که الان میبینید نتیجه آن آموزشهاست. ضاحیه جنوبی بیروت منطقهای که حدود ۹۰۰ هزار نفر جمعیت شیعه دارد متصل به دریای مدیترانه است. ساختمانهای بسیاری که بعد از جنگ بیست و سهروزه خراب شده بودند، مجددا با حمایت حزبالله، سوریه، ایران و بخشی عربستان -نه کامل، آن موقع جبهه پایداری برقرار بود که عربستان در آن جبهه حضور داشت اما بعدا تغییر مسیر داد و کمکهای خود را قطع کرد- ساخته شد و حزبالله در آنجا مستقر بود و هست.
در ضاحیه جنوبی بیروت چند منطقه وجود دارد که در این منطقه بنا بر مسائل امنیتی سیدحسن مکان خود را عوض میکرد و حتی افراد نزدیک به ایشان نیز از محل سکونت و محل استقرار ایشان باخبر نبودند. جلساتی که برقرار میشد بهصورت ویدئوکنفرانس بود؛ مگر اینکه به جلسات حضوری نیاز بود. چون ویدئوکنفرانس نیز مشکل امنیتی داشت نیاز بود که سران و فرماندهان حزبالله در محلی جمع شوند و نظرهای سیدحسن را گوش کنند. در لبنان یک بخش سنینشینان معروف به دروز هستند که شاخهای از اهلسنتند. یکبخشی نیز شاخهای از مسیحیت به نام مارونیاند. اینها تغذیه میشوند که در حوزههای جنوبی بیروت بمانند. هزینه زندگی این افراد را سازمانهای هوادار اسرائیل میدهد. این افراد خبرچین و نفوذیاند. حالا چقدر باید حزبالله هزینه کند که مواظب این افراد باشد که نفوذ نکنند و اطلاعات کسب نکنند، این قصه بهاندازهای پیچیده است که من یک گزارشی را بگویم، تعجب میکنید. در بیروت با ۳ میلیون جمعیت آموزشوپرورش که بیشترین سهم از کارمند، دبیر و دبیرستان و مدرسه را دارد، برای مدت زیادی دولت حقوق کارمندان را بهموقع پرداخت میکرد که کارمندان اعتصاب نکنند. حقوق این کارمندان را اسرائیل پرداخت میکرد، برای اینکه این افراد در مدارس بچهها را علیه اسرائیل آگاه نکنند. نزدیک به ۴ سال حقوق کارمندان آموزشوپرورش لبنان را اسرائیل پرداخت میکرد. صحنه جالبتری بگویم. این مواردی که خدمتتان عرض میکنم درد است. الان حزبالله در منطقه غالب است؛ اما زمانی که هنوز جنبش امل فعالیتی غالب بر حزبالله داشت، سازمان فتح که یاسر عرفات فرمانده آن بود و از فلسطین اخراج شده بودند و به جنوب لبنان و جنوب بیروت آمده بودند و میهمان لبنانیها بودند، در اردوگاههای خود توپ و تانک داشتند و وسایلشان را با خودشان آورده بودند. بیشتر خمپارهانداز داشتند. در جنوب بیروت به سمت نبطیه بین سازمان جنبش امل و سازمان فتح به رهبری یاسر عرفات جنگ درمیگیرد. یک هیات از ایران به فرمان امام تشکیل شد که به آنجا بروند. این یک تیم ۱۲نفره بود. آیتالله کروبی رئیس تیم بود. من نیز در این تیم حضور داشتم. در آنجا طی جلسهای با هر دو طرف بحث آشتی را برقرار کردیم و توافق کردیم که تعدادی از نیروهای حزبالله وارد محلهای این دو طرف درگیر شوند، اسلحه را سرشماری کنند و لیست بگیرند که این دو طرف به همدیگر شلیک نکنند. صحنه خیلی وحشتناک بود. از هر دو طرف بازدید و لیستبرداری شد، موشکهایی هر دو طرف برای استفاده در ابزار جنگی به نام کاتیوشا داشتند که ساخت اسرائیل بود. اسرائیل در اختیار هر دو طرف قرار میداد و این دو طرف نیز با هم مبارزه میکردند. این اسرائیل است. آنچه که در تهران اتفاق افتاد، بهشهادترساندن اسماعیل هنیه و شهادت سیدحسن نصرالله کار اسرائیل بود و این شهادتها ادامه دارد. در جنوب لبنان شهرکهایی ساخته شده است که در آن اسرائیلیها زندگی میکنند. این شهرکها از سکنه خالی شده و نظامیها در آنجا مستقرند. اگر نیز تعدادی با خانواده در این شهرکها مستقر باشند، خانواده نظامیهاست. یعنی شمال اسرائیل، جنوب لبنان، شهرکهای ساختهشده که نظامیان در آنها مستقرند. حزبالله هیچ ارتباط زمینی با غزه ندارد. غزه باریکهای به عرض حداکثر ۱۲ کیلومتر، حداقل ۶ کیلومتر و به طول ۳۶ کیلومتر، فقط به اسرائیل راه دارد. از جنوب به مصر راه دارد و به دریا نیز راه دارد. یعنی حزبالله مستقیم نمیتواند به آن منطقه کمکی کند. درگذشته منطقهای وجود داشت که برای سوریه بود. هنوز نیز از نظر بینالمللی برای سوریه است که اسرائیل آن را غصب کرد. فلسطینیها از نوار غزه از طریق اردن به جنوب سوریه میآمدند و از طریق این نوار خودشان را به لبنان یا سوریه میرساندند. اسرائیل نیز متوجه این ارتباط شد و این ارتباط را قطع کرد. الان جنگی که برقرار شده و دوستانمان کامل توضیح دادند که وضعیت منطقه به چه صورت است؛ اسرائیل جواب موشکهای ایران را خواهد داد؛ اما بهزودی و در این موقعیت این کار را انجام نمیدهد. الان انرژی خود را تقسیم نمیکند. هر چقدر هم بگوییم دشمن احمق است، اما مستشارهایی دارد که او را راهنمایی میکنند. در این موقع انرژی خود را تقسیم نمیکند و تمام انرژی خود را روی حمله به غزه و ضاحیه میگذارد. بعدها که از این مناطق امتیاز گرفتند و توان این مناطق را گرفتند و این مناطق رمقی برای دفاع نداشتند، بهوقت و روی فرصت در یک شرایطی جواب ایران را میدهد. این کار از اسرائیل برمیآید؛ مگر اینکه در مذاکرات سیاسی اتفاقی بیفتد. اما آمریکا و اروپا دنبال توافق نیستند. این کشورها دنبال فروش اسلحههای خود هستند و دنبال اینند که به این اسلامهراسی که خودشان به وجود آوردند، دامن بزنند و تا جایی که امکان دارد از حکام عرب امتیاز بگیرند.
باید با استفاده از رسانه قدرت درونی خود را نمایش دهیم
سید اسداله طبیبزاده، عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی
اگر 7 اکتبری ایجاد شده به برکت وجود امامین انقلاب است که همزمان با انقلاب ایران، جنبش را در فلسطین آغاز کردند. با گذر زمان و رشدی که در این ایام داشتند، پس از دوره انتفاضه سنگ امروز موشکها پرتاب میشود. این اقتدار در واقع موج انقلاب ایران است که به سراسر جهان صادر شده و مقاومت امروز خطی را در جهان ایجاد کرده که همه ابرقدرتها را به لرزه درآورده و برای هر حرکت دچار نگرانیاند.
اتفاقی که در 7 اکتبر رخ داد، آن حرکتی است که یحیی سنوار انجام داد. این حرکت در انقلابهای جهان یک تحول بود. خود ایشان در 20 و چند سالی که در زندان اسرائیلیها بود هم زبان اسرائیلیها را خوب فهمیده و هم زبان رسانه را. در نتیجه در فضای این جنگ، همراه هر تفنگ یک دوربین وارد مدار میشود و از این طریق پیام مظلومیت مردم غزه، فلسطین و لبنان به جهان مخابره میشود. ما نیز باید قدری بیشتر این باور را داشته باشیم که با استفاده بهتر از رسانهها قدرت درونی را بهتر به نمایش بگذاریم.
برخی در این ایام، پس از شهادت آقای هنیه تا عملیات وعده صادق 2 در اظهارنظرها میگفتند که ایران چه میکند یا نمیکند یا زود است و... ما نباید دچار عجله شویم! خطی که رهبری ترسیم میکنند صحیحترین و بجاترین خطی است که اعمال میشود و ما باید روشنگر اجرای آن خط باشیم.
وظیفه ما ایجاد و تقویت روحیه همبستگی با مظلومان فلسطین است
محمود محمدی سرپرست معاونت بینالملل و امور دانشجویان غیرایرانی دانشگاه آزاد: وظیفه ما ایجاد و تقویت روحیه همبستگی و همدردی با مظلومان و مردم فلسطین است. درواقع اگر در گام اول روحیه همبستگی و همدردی انسانی، اسلامی و عاطفی را در جامعه تقویت کنیم، این مواردی که دوستان اشاره کردند، تحقق پیدا میکند. اینکه وفاق و همبستگی اجتماعی و اعتقادی را بتوانیم به وجود بیاوریم خیلی مهم است. اشارهای کنم به دوران دبستان خودم در شیراز و جنگی که بین فلسطین و اسرائیل اتفاق افتاد. این روحیه همبستگی در آن زمان خیلی قوی بین مردم وجود داشت و طبعا این روحیه به مراتب در جمهوری اسلامی قویتر است، به خاطر اینکه حماسهای که جمهوری اسلامی در طول تاریخ آفریده بینظیر یا کمنظیر است. با جایگاهی که ایران در منطقه و جهان کسب کرده؛ این طرف ایران و آن طرف آمریکا صحبت میکند و از ایران میخواهد حمله نکند. کشورهای اروپایی واسطه میشوند ایران حمله نکند. این اثرگذاری و قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی را نشان میدهد. چیزی که وظیفه ماست تقویت روحیه همبستگی اسلامی است، یعنی مبلغ همدردی، همبستگی و حمایت از مردم مظلوم باشیم. نکته دوم این است این روحیه همبستگی را نهتنها در دانشگاه، در جامعه بین جوانان ایجاد کنیم. در دوران ابتدایی خودم دیدم که چگونه این همبستگی توسط مبلغین و روحانیون به وسیله فعالیت تبلیغی بر منبرها انجام میشد. الان که دیگر عمومیت پیدا کرده است. حکومت و جهان اسلام و حتی جهان غرب علیه رژیم اسرائیل به پا خاستهاند اما از ایران انتظار بیشتری وجود دارد. بنابراین درخواست من این است که بتوانیم روحیه همبستگی را در جامعه تقویت کنیم و مبلغ همدردی اسلامی از لحاظ عاطفی و انسانی در جامعه باشیم.
فلسطین مهمترین مسئله دانشگاههای جهان است
مصطفی مصلحزاده، استاد دانشگاه و سفیر سابق ایران در اردن: تحول معمولا در سیستم روابط بینالملل به سادگی شکل نمیگیرد. مثلا ابتدا جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت و بعد تحول ایجاد شد. یعنی پتانسیلی مانند جنگ جهانی اول و دوم سیستم روابط بینالملل را متحول میکند و بعد زمانی که شوروی سقوط کرد و تجزیه شد باز تحولی صورت گرفت. تحولی در حد اینکه یک سوپرپاور سیستم، ناگهان سقوط میکند پتانسیلی برای تحول در روابط بینالملل است. اکنون چه اتفاقی رخ داده است که تحول روابط بینالملل تغییر کرده است؟ ظاهرا نه جنگ جهانی رخ داده و نه سوپرپاوری سقوط کرده است. چه اتفاقی افتاده است که روابط بینالملل دوره سوم تحول خود را از ابتدای قرن بیستم تا الان شروع کرده است؟
اکنون چند کانون اصلی در تحول روابط بینالملل وجود دارد. یک کانون تحول، محل جنگ اوکراین و روسیه است؛ یعنی یک سوپرپاوری مانند روسیه در مقابل ناتو قرار دارد نه اوکراین. درست است که این جنگ جهانی نیست اما خیلی جنگ مهمی است، چون ناتو درمقابل سوپرپاوری مانند روسیه قرار دارد. کانون دیگر تحول این بوده که قدرت بزرگی مانند چین درمقابل آمریکا و دردریای جنوبی چین مداوم با هم روبهرو میشوند و به تعبیر دوستان کشتیگیر، آمریکا میخواهد زیر یکخم چین را بگیرد اما چین پایش را به سمت عقب میبرد تا این اتفاق رخ ندهد. درواقع چین، تا وضع موجود هست نه زیر یکخم آمریکا را میگیرد و نه اجازه میدهد که آمریکا زیر یک خمش را بکشد، لذا یک حالت لیمیتیشن وجود دارد و فعلا اتفاقی رخ نمیدهد اما کانونی برای تحول است. کانون سوم برای تحول، فلسطین است. به نظر شما با این سه کانونی که بیان شد کدام کانون اکنون در جهان مهمتر و مؤثرتر است؟ واژه جهان را به دوشاخه نزد دولتها و نزد ملتها تقسیم کنید. قطعا فلسطین مهمتر و مؤثرتر است.
اگر شما به خیابانهای خیابانهای کپنهاگ، لندن، پاریس، برلین، مادرید و حتی آمریکا دقت کنید هیچ خبری از تظاهرات درباره اتفاقات کانون یک و دو وجود ندارد و همه درباره فلسطین است. جالب این است که اروپا مادر اسرائیلی است که اکنون مرکز بحران در جهان شده است و در این جغرافیای مادر اسرائیل، حجم بزرگی از اعتراضات علیه آن شکل گرفته است. اتفاق عجیب اینکه اروپا حداقل 70 تا 80 سال زیر بمباران دیتا به نفع اسرائیل بوده تا اعلام کند که اسرائیل یک دولت دموکراتیک است و مردم آن مظلومند. 70 سال تلاش شده که این فضا در اروپا ایجاد شود. هرکس که خواست درباره این اتفاق صحبت کند زندانیاش کردند مانند روژه گارودی فرانسوی که تا خواست بگوید این موارد درباره اسرائیل دروغ است، دستگیر شد و دههها شخص دیگری مانند الوین که خواست کتابی بنویسد و بگوید این مطالب درباره اسرائیل دروغ است را دستگیرکردند. یعنی اجازه نمیدانند که کسی صحبتی غیر از این با مردم اروپا کند تا مبادا بفهمند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
در حالی که 70 سال است در اروپا اطلاعات یکطرفه به سود اسرائیل بوده، یکباره شرایط تغییر کرد. یک بار در مصاحبه تلویزیونی تعبیر رنسانس اروپایی را انجام دادم و گفتم که اروپا اکنون در معرض یک رنسانس است اما تفاوتش با رنسانسی که در قرن پانزدهم رخ داد این است که در آنجا مردم، نخبگان و تعداد زیادی از بورژواها تلاش کردند که حاکمیت کلیسا را سرنگون کنند و یک سیستم جدید ایجاد کنند و در آن رنسانس موفق شدند. در رنسانس جدید در اکثر شهرهای اروپایی، مردم علیه اسرائیل و به نفع فلسطین قیام میکنند. این یعنی رنسانس مردم علیه حاکمیت صهیونیسم بر اروپا است، نه صرفا کشورهای انگلستان، فرانسه که روژه گارودی را زندان میاندازد. بنابراین علیه حاکمیت صهیونیسم در اروپا این رنسانس به پا شده است. این رنسانس در دراز مدت سیستم سلطه صهیونیسم دراروپا را متحول خواهد کرد. همانطوری که در انتخابات فرانسه خود را نشان داد؛ یعنی هم جناح راست و هم جناح میانه مکرون از آنهایی که یک جبهه جدید تشکیل داده بودند و یکی از شعارهایشان Free Free Palestine بود شکست خورد. این جناح در انتخابات فرانسه پیروز شد و یک هشدار بسیار بزرگ است. در انگلستان هم حزب محافظهکار بعد از سالها قدرت سرنگون شد که یکی از دلایل آن ماجرای فلسطین بود. این میخواهد بگوید که یک رنسانس در حال رشد است. رشدی فوقالعاده، یعنی با تصاعد هندسی حرکت میکند. این رنسانس علاوهبر اروپا، بهگونهای درآمریکا بوده که هیچکس باور نمیکرد چنین اتفاقی علیه صهیونیست رخ دهد. اصلا تا به حال سابقه نداشته است. ممکن است که شما بگویید این اتفاق قبلا علیه جنگ ویتنام رخ داده است. در آنجا دانشجویان معترض میگفتند ما مخالف حضور آمریکاییها در جنگ ویتنامیم. اما اکنون حرفشان این نیست که چرا سربازان آمریکایی به جنگ ویتنام میروند. حرفشان این است که دانشگاههای آمریکایی نباید با نهادهای اسرائیلی قرارداد داشته باشد. اصلا هیچ ربطی به دانشجوی آمریکایی ندارد که بگوییم یک سرباز آمریکایی در ویتنام کشته میشود و شما تظاهرات کنید تا سرباز آمریکایی کشته نشود! اصلا سرباز آمریکایی در فلسطین کشته نمیشود که اینها دربارهاش تظاهرات میکنند.
این اتفاق خیلی عجیب بوده و تحول خیلی بزرگی در اروپا و آمریکا رخ میدهد و در جهان هم همینگونه است. پس باید بپذیریم مسئله اول جهان اکنون فلسطین است. این حرف را به خاطر اینکه ما مسلمانیم و در جبهه مقاومتیم نمیگویم. مسئله اول دانشگاههای جهان اکنون فلسطین است. نمیگویم همه دانشگاهها اما اگر به صورت نسبی فکر کنید مهمترین مسئله دانشگاهها که دانشجویان به خاطر آن تظاهرات میکنند فلسطین است. چند روز پیش با دانشجویان در دانشگاه سوئد تماس گرفتم و گفتند که بچهها در اینجا به نام مردم فلسطین درحیاط دانشگاه چادر برپا کردند که اتفاق عجیبی است. نکته جالب اینکه موضوع فلسطین اکنون مهمترین مسئله دانشگاههای جهان است اما در دانشگاههای ما خبری از این ماجرا نیست. این اتفاق خیلی عجیب است. باز از این منظر که مسلمانیم و عضو جبهه مقاومتیم نمیگویم، حداقل به اندازه دانشگاههای خارج و بهعنوان یک تحول در روابط بینالملل، اساتید و دانشجویان ما باید روی آن حساس باشند.
نبردی که اکنون در منطقه فلسطین شکل گرفته، نبرد بسیار عجیبی است. اگر بگویند که عجایب هفتگانه جهان چیست میگویم که اولین عجیب این نبرد است. چرا؟ در حال حاضر این نبرد در دو زاویه فلسطین و لبنان شکل گرفته است. این نبرد بین قویترین ارتش کلاسیک و چریکی جهان شکل گرفته است. شاید برخی بگویند که این حرف درست نیست و ارتش اسرائیل قویترین ارتش کلاسیک جهان نیست. پاسخ من این است که ارتش اسرائیل ادامه ارتش آمریکا است، مستقل نبوده و جزئی از سنتکام است. ارتش آمریکا یک ارتش جهانی است. آمریکا میگوید که جهان متعلق به من است و ارتش من در جاهای مختلف قرار داد. یک بخش ارتش هم در سنتکام بوده که آمریکاییها به آن خاورمیانه میگویند و اسرائیل جزئی از این ارتش است. زمانی که عملیات 7 اکتبر انجام شد فرمانده سنتکام، فرمانده مرکزی میدان بود و موضوعات زمینی و هوایی را رهبری میکرد.
از نظر بنده اسرائیل ایالت پنجاهویکم آمریکا و کشوری مستقل است. تلآویو پایتخت دوم آمریکا است. آمریکا تنها کشوری بوده که دو پایتخت، یکی در واشنگتن و یکی هم در تلآویو دارد. واشنگتن پایتختی است که فقط امور داخلی آمریکا را کنترل میکند. اما امور مربوط به خاورمیانه تصمیم مشترک واشنگتن و تلآویو است و هیچ اختلافی هم در تصمیم آنها وجود ندارد. قبل از تصمیمگیری مانند همه نهادها و کابینهها اختلافاتی دارند اما تصمیم مشترک میگیرند و هیچ اتفاقی در خاورمیانه رخ نمیدهد که تصمیم مشترک آمریکا و اسرائیل نباشد. مثلا واشنگتن به امارات قول میدهد که هواپیمای اف-35 به تو میدهم اما تو رابطهای با اسرائیل برقرار کن. امارات این کار را انجام میدهد بعد آمریکا میگوید که من نمیتوانم اف-35 به تو بدهم چون این تصمیم مشترک واشنگتن و تلآویو است. البته آمریکاییها از این نوع مکانیسم بارها برای فریب کشورها استفاده کردهاند.
البته سوال و پارادایمی که پیش میآید این است که آیا ما میتوانیم از آمریکا برای کنترل اسرائیل استفاده کنیم؟ یک پارادایم در ایران تصورش این است که ما میتوانیم از آمریکا برای کنترل اسرائیل استفاده کنیم. اما پارادایمی که من از آن صحبت میکنم کامل متفاوت است. آمریکا و اسرائیل یک پدیده و یک وحدت استراتژیکی و ساختاری دارند. اما چرا تصور پارادایم اول این است که میتوانیم از آمریکا برای کنترل اسرائیل استفاده کنیم؟ یعنی پارادایم اول به دومی میگوید شما خیلی در دیپلماسی تبحر ندارید و میگویید آمریکا و اسرائیل یکیاند. میگویند آمریکا و اسرائیل با هم اختلاف دارند. اسرائیل طرفدار جنگ است اما آمریکا طرفدار آتشبس است. اکنون برینکن میگوید ما میخواهیم آتشبس برقرار شود و در شورای امنیت هم جلسهای که برگزار میشود آمریکاییها، روسها را مسخره میکردند و میگفتند که ما طرفدار آتشبسیم.
پارادایم دوم میگوید ظاهرا پارادایم اول یک مقدار با دیپلماسی آشنا نیست. برای اینکه بخشی از دیپلماسی، فریب است و اگر نباشد دیپلماسی متوقف میشود. مانند ماجرای آمریکا و امارات. یا مثلا وقتی که یمن محاصره بود و ما میخواستیم که کشتی به حدیده ببریم وسط راه کری به وزیر خارجه کشور زنگ زد و گفت که به جیبوتی بفرستید و من 24ساعته مشکل حدیده را حل میکنم. ما این کار را انجام دادیم و جلسه شورا تشکیل شد و شورای امنیت تصمیم گرفت که این کار را نکند. وزیر خارجه به شورای امنیت کشور رفت و رئیسجمهور هم تصمیم گرفت که به جای حدیده به جیبوتی برود. بعد کری برخلاف وعدهاش هیچ کاری انجام نداد. اگر ما بخواهیم با این دیپلماسی فریب گول بخوریم به وضعیت بدی دچار میشویم. رئیسجمهور شخصا بعد از ماجرای هنیه گفت آمریکاییها گفتند شما فعلا اقدامی انجام ندهید، ما در فلسطین آتشبس میکنیم. یعنی دقت کنید که با جمله آتشبس ایجاد میکنیم چگونه ما را فریب میدهند. و ندیدیم اگر تا پنج سال دیگر هم صبر کند آمریکاییها هیچ کاری انجام نمیدهند و ایران هم مجبور شد که موشک بزند. حالا اگر کسی این دیپلماسی را نشناسد و فکر کند آمریکا با اسرائیل اختلاف دارد نشان میدهد بخشی از دیپلماسی را نمیداند. یا بعد از حمله موشکی به اسرائیل نتانیاهو گفت میخواهیم به ایران حمله کنیم اما آمریکاییها گفتند ما مخالف حمله به ایرانیم اما بایدن گفت به جای حمله به ایران ما به شما کمکهای مالی و تسلیحاتی میکنیم و اسرائیل هم قبول کرد.
جنگ هشتم سرنوشت منطقه را تعیین میکند
ببینید آمریکا و اسرائیل چه تئاتری بازی میکنند. این تئاتر چند نتیجه مهم دارد؛ اول اینکه افراد و دولتهای مختلف فریب بخورند که میان آمریکا و اسرائیل اختلاف بهوجود آمده است. دوم، اسرائیل نمیتواند اصلا به ایران حمله کند و فقط چون نمیتواند میخواهد حفظ آبرو کند؛ بنابراین میگوید من میخواهم حمله کنم و آمریکا اجازه نمیدهد. وقتی میگویم اسرائیل نمیتواند حمله کند، دلیل دارم. سند نظامی و دیپلماتیک دارم و شعار نمیدهم. سوم، آمریکا با این تئاتر توجیه میکند که اگر کمک تسلیحاتی به اسرائیل میکنم برای صلح است نه برای جنگ. متوجه شدید چقدر تئاترش جالب است؟ میگوید ببینید من این اسلحهها را به اسرائیل دادم برای اینکه میخواستم جلو حمله اسرائیل را بگیرم. یعنی چه؟ این اسلحهها را که میدهم برای چه میدهم؟ برای جنگ یا صلح؟ برای صلح. حالا میبینید این تئاتر چقدر جالب است و ما چقدر راحت فریب میخوریم؟ منظور از «ما» یعنی دنیا فریب میخورد. چون این موضوع جدی و مهم است باید بین دانشگاهیها و بسیاری از نخبگان ما موضوع اسرائیل و آمریکا حل شود. اگر حل نشود دچار همان مشکلی میشویم که باز هم از آمریکا برای کنترل اسرائیل استفاده کنیم و بازهم برای 5 بار، 10 بار، 15 بار فریب بخوریم. اسرائیل ادامه آمریکا و ارتشش ادامه آمریکا و حکومتش ادامه آمریکاست. پایتخت دوم آمریکاست. حتی این پایتخت دوم از پایتخت اول در جهان مهمتر است.
شما رزمایش نبرد اسرائیل را ببینید. وقتی میگوییم اسرائیل ادامه ارتش آمریکا است، یعنی قویترین تکنولوژی نظامی، تسلیحات، سیستم راداری، سیستم پدافندی و همچنین قویترین سیستم اطلاعاتی جهان را در اختیار دارد. اینها را شعار نمیدهم. وقتی میگویم قویترین سیستم پدافندی، مقداری دقت کنید. این چهارلایه پدافندی که در اسرائیل است در واشنگتن نیست. بسیاری از اینها را خود آمریکاییها ساختهاند. اما در واشنگتن نساختهاند، در تلآویو ساختهاند. لایه اول گنبد آهنین برای موشکهای کوتاهبرد است که عمدتا حماسیها و جهاد اسلامی آنها را میزنند. لایه دوم فلاخن داوود برای موشکهای میانبرد است. لایه سوم موشکهای آرو 2 و 3 یا پیکان دو و سه برای موشکهای بالستیک دوربرد است. ارتش اسرائیل قبل از اینکه ما حمله کنیم اعلام کرد ایران هرچقدر موشک بالستیک بزند، آن را بالای جو با همینها میزنیم. لایه چهارم هواپیمایf35 روی هوا است. سامانه پدافند هوایی پاتریوت برای آمریکاییهاست. قبل از اینکه ما موشکها را پرتاب کنیم، پاترویوتها را آوردند و لایه پنجم حفاظت اسرائیل شد. اسرائیلیها دو ناو به دریای مدیترانه آوردند و بعد اعلام کردند 12 سیستم را برای محافظت از تلآویو در این ناوها کار گذاشتهایم.
این لایه اصلی پدافند اسرائیل است که در واشنگتن نیست. میدانید چقدر لایههای اضافه دیگری نیز دارد؟ مثل پاتریوتهایی که آمریکا با ناوهایش آورد. خود فرانسویها مگر اعلام نکردند که ناو ما در دریای مدیترانه به پدافند اسرائیل کمک کرد؟ مگر انگلیسیها نگفتند که در هوا موشکهای ایران را در وعده صادق زدند؟ این یعنی چه؟ یعنی شما به آن چهار لایه، n لایه اضافه کنید. هواپیمای انگلیسی، هواپیمای فرانسوی و آمریکایی جدای از اف-35های اسرائیلی(البته آنها نیز آمریکاییاند و ما اسرائیلی میگوییم چون درحال حاضر در اسرائیلند.) جنگنده آمریکایی چهکار میکند؟ سیستم اطلاعاتی به کمک سیستم راداری میآید. مهمترین هواپیمای راداری جهان همین جنگنده آمریکایی است. ما در جنگ هشتسالهای که با 38 کشور داشتیم، همینها به مرز ایران میآمدند و عکس و فیلمهایی که تهیه میکردند را تحویل ستادکل فرماندهی ارتش عراق میدادند. ما بعد از جنگ این عکسها را دیدیم. نمیدانستیم چه اتفاقی میافتد. بعدا دیدیم که آمریکاییها چه عکسهایی از مرز ما را به عراقیها دادهاند. عکسهای آن به قدری دقیق بود که شماره ماشینها را میتوانستید بخوانید. درحال حاضر این را به مرز لبنان و فلسطین آورده است. میبینید چگونه کمک میکنند که این سیستم پدافندی و راداری حفظ شود؟ هیچ نقطهای از کره زمین این سیستم پدافندی و حفاظتی را ندارد، حتی واشنگتن. برای چه این کار را انجام میدهند؟ خب معلوم است که هدفش چیست. میخواهم بگویم که بدانید با چه کسی طرفید.
برخی پرسیدند چه شد که آنقدر از رهبران و فرماندهان حزبالله مردند؟ ما با این سیستم پدافندی اطلاعاتی مواجهیم. میدانید سیستم اطلاعاتی چگونه کمک میکند؟ وقتی گفتیم قویترین سیستم اطلاعات منظورم تنها موساد نبود. درحال حاضر موساد و اینتلیجنس سرویس و سیایای در یک اتاق مشترک در اسرائیل فعالیت میکنند. با استناد دقیق میگویم؛ حس نکنید شعاری حرف میزنم. مستند Zero Days را ببینید، آنجا میگوید اتاق مشترک اینتلیجنس سرویس و سیآیای و موساد باهم علیه ایرانند و حالا هم همین است. موساد تنها نیست. موساد یکی از قویترین سیستمهای جاسوسی جهان است اما زمانی که با اینتلیجنس سرویس و سیآیای باشد قویترین میشود. آیا این سیستم رقیب دارد؟
ماهوارههای فضایی دقیقا لبنان و فلسطین را کنترل میکند. مجموعهای از ماهوارهها روی این نقطه متمرکز شدهاند. ماهوارهها مطمئنا آمریکاییاند. البته اروپاییها هم کمک میکنند و اسرائیل نیز خود ماهواره دارد. پهپادها 24ساعته در فضای لبنانند. این پهپادها متر به متر لبنان را میبینند. همه این موارد به جز جاسوسهای زمینی و سیستم موبایلها و پیجرها است که تحت کنترل اسرائیل است. تمام اطلاعات شبکههای موبایلی همه اطلاعات خود را به اسرائیل میدهند. البته این اطلاعات اول در اختیار واشنگتن قرار گرفته و واشنگتن پس از آن به اسرائیل میدهد. لبنانیها برای اینکه دچار این وضعیت نشوند از موبایلهای خود استفاده نمیکردند و پیجرها را آوردند. گمان میکردند که پیجرها تحت کنترل اسرائیل نیست. چگونه پیجرها را منفجر کرد؟ ابتدا پیغامی فرستاد که میخواهم خبری مهم اعلام کنم و همه به سراغ پیجرها بروید. اسرائیل سه پیام پیدرپی به تمامی افرادی که آن 5000 پیجر را داشتند فرستاد که به سراغ پیجرها بروید، میخواهم خبر مهمی را اعلام کنم و درنهایت این پیجرها را منفجر کرد. چه کسی به پیجرهای لبنانی پیام میدهد؟ حزبالله خبر میدهد؟ معلوم است اسرائیلی است. با چنین قدرتی روبهرویید. البته اینها غیر از بسیاری از چیزهای دیگری است که اگر بخواهم بگویم، شما متوجه خواهید شد که غولی است که ظاهرا هیچکس حریفش نمیشود. شما فکر میکنید اسرائیلیها الکی ویز را ساختهاند؟ موبایلها که دستشان است و کنترل میکنند تا زمانی که اختلالی در سیستم ماهوارهای به وجود آمد، بفهمند کدام ماشین، در کدام کشور درکدام شهر از کدام نقطه به کدام نقطه میرود و درماه چندبار این مسیر را تکرار میکند. همین مقدار بس است تا بدانید با چه غولی طرفید؛ همین غولی که قویترین سیستم پدافندی، راداری و اطلاعاتی را داراست، طوری که هیچگونه امکان مقابله وجود نداشته باشد.
قویترین ارتش چریکی جهان حربالله است. این ارتش چریکی چه تفاوتی با ارتش کلاسیک دارد؟ مهمترین فرقش چیست؟ همهچیز ارتش چریکی باید مخفی باشد. رهبران، فرماندهان، چریکها و تسلیحات آن زیرزمینی و مخفیاند. برخی از افراد میگویند چرا حزبالله هواپیماهای اسرائیل را نمیزند؟ نمیتواند بزند. نمیتواند ضدهوایی داشته باشد. اگر برخی مواقع پهپادها را میزند به دلیل سرعت کم آن پهپاد است. حزبالله پایگاه نظامی روی زمین ندارد. جاهایی که میبینید اسرائیل میزند دروغ میگوید که پایگاه حزبالله است. تمامی این نقاط خانه است. اسرائیل در سه روز اول به 1600 نقطه حمله کرده است. آیا حزبالله 1600 پایگاه در ضاحیه دارد؟ معلوم است که اسرائیل دروغ میگوید. تمامی این قدرت زیر زمین بوده و مشخص است که یک ارتش چریکی درمقابل یک ارتش کلاسیک چقدر محدودیت دارد. آن همه چیزش روی زمین است. شما سرچ کنید پایگاههای اسرائیل و اطلاعات فرماندهان نظامیاش چیست به راحتی میتوانید بیابید؛ اما حزبالله اینچنین نیست. اسرائیل اگر از مکان آنها باخبر شود، میزند. ناچار است که خود را مخفی کنند.
حال ببینید که حزبالله چقدر فنی، قوی و هنرمند است. اگر بالستیک بخواهد از زیر زمین بیرون آمده و شلیک شود، پهپادها و ماهوارهها متوجه آن میشوند. باید بسیار سریع باشد و قبل از فرستاده شدن اطلاعات توسط پهپادها و ماهوارهها بزند. حالا چقدر سخت است که شما بخواهید این کار را 30 تا یا 300تا کنید. برخی روزها لبنان به اسرائیل صدتا میزند. بسیار هنرمندانه است که حزبالله در این سیستم مخفی که بالای سر آن ماهوارهها و پهپادها وجود دارد و تمام سیستم کنترل میکند که موشکها از کدام نقطه زمین بیرون میاید، موشک بیرون آورده، بزند و قبل از واکنش نشان دادن سیستم اسرائیل مخفی شود. حزبالله اینگونه دارد میجنگد. با جان خودش بازی میکند. با این غول وحشی هفت سر میجنگد.
احتمالا شما میگویید این غول هفتسر را چه کار میتواند کرد؟ بهطور طبیعی هیچکس حریف این غول نمیشود. در تاریخ هرکس حریفش شده، نتوانسته مقابله کند. عبدالناصر را چهکار کردند؟ غول هفتسر عبدالناصر را زمین زد؛ عبدالناصر استعفا داد و گفت من حریف این غول نمیشوم. عبدالناصر بهخاطر اینکه نتوانست با این غول هفتسر مبازره کند سکته کرد و مرد و جانشین او دستهای خود را بالابرد و تسلیم شد. حالا میخواهم متوجه شوید که حزبالله با چه کسی طرف است. حماس و جهاد اسلامی با چه کسی طرف است. اسرائیل سال 1982 وارد لبنان شد و تا بیروت پیش رفت. در آن زمان چریکهای سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان بودند. عرفات و همه 15هزار چریکش در لبنان بودند. ارتش اسرائیل قدرت خود را به عرفات نشان داد و پس از مدتی عرفات با 15 هزار چریک دستهای خود را بالا برد و اسلحهها را تحویل اسرائیل دادند. همین کار را اسرائیل میخواست با حزبالله انجام دهد. اسرائیل وقتی گفت میخواهم به لبنان بروم و حزبالله را نابود کنم، با همین تجربه بود. یعنی گفت من یک بار در همین لبنان در همین بیروت قویترین سازمان چریکی دنیا را شکست دادهام. البته الان قویترین سازمان چریکی جهان حزبالله است. اسرائیل گفت میخواهم بروم قویترین سازمان چریکی جهان را به زانو دربیاورم. رفت، به زانو درآورد، آنها اسلحههای خود را تحویل داده و به تونس رفتند. اسرائیل گفت با حزبالله هم میخواهم همان کار را بکنم. در سال 2006 و جنگ 33روزه گفت میخواهم حزبالله را نابود کنم. این کلمه من نیست. این کلمه نخستوزیر اسرائیل است. خانم کاندولیزا رایس بهعنوان وزیر امور خارجه آمریکا چه گفت؟ گفت: «تنها حزبالله نیست که میخواهیم نابود کنیم، بلکه قرار است با این جنگ 33روزه new middle east (یک خاورمیانه جدید) را به دنیا بیاوریم و این جنگ 33روزه درد زایمان آن خاورمیانه جدید است. تا حزبالله نابود نشود، خاورمیانه جدید به وجود نمیآید. حزبالله را باید نابود کنیم تا خاورمیانه جدید متولد شود.»
33 روز جنگید و درنهایت اسرائیل به مرز برگشت و اعلام کرد که «هرچه حزبالله بگویید قبول و امضا میکنم. آتشبس با آنچه که حزبالله میخواهد. من حریف حزبالله نیستم.» پس از آن اسرا مبادله شدند. سمیر قنطار که سیدحسن نصرالله در سال 2000 گفته بود من این اسیر را حتما آزاد خواهم کرد، در سال 2006 آزاد شد. حزبالله چگونه حریف این غول هفتسر شده بود؟ تا این زمان بین این غول هفتسر -که واشنگتن و تلآویو است- و لبنان و فلسطین 8 جنگ رخ داده است. اولین جنگ در سال2000 و دومی در سال2006 بین لبنان و اسرائیل است. در سالهای 2008، 2012، 2014، 2019 و 2021 بین اسرائیل و فلسطین جنگ رخ داده است. یعنی 7 جنگ بین این غول هفتسر و این دو گروه چریکی اتفاق افتاده که 5 جنگ مربوط به اسرائیل و فلسطین و2 جنگ هم مربوط اسرائیل و لبنان است و جنگ هشتم بین لبنان و فلسطین مشترک است. در این جنگ سید گفتند که باید متحد شده و با هم علیه اسرائیل بجنگیم که جنگ سرنوشت است.
به نظر من دیگر جنگ نهمی رخ نمیدهد چون جنگ هشتم باید سرنوشت این منطقه را تعیین کند. نظر من شعاری نیست؛ زیرا از روی دلایل این حرف را بیان میکنم و علت اینکه جنگ هشتم اینقدر طول کشیده همین است وگرنه اسرائیل هیچ جنگی بیشتر از50 روز نداشته است. اسرائیل اصلا نمیتواند که با دکترین بنگورین جنگهای طولانی داشته باشد. اصلا جزء دکترین اسرائیل است که جنگها باید کوتاهمدت، در زمین حریف و پیشگیرانه باشد. پس چرا برخلاف دکترینش یک سال است که میجنگد؟ چون این جنگ سرنوشت است. این را نتانیاهو هم در سخنرانی مجمع عمومیاش گفت که ما برای موجودیتمان میجنگیم. این تمام نمیشود مگر اینکه سرنوشت یک طرف معلوم شود.