ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: فیلمسازان موجنویی سینمای هالیوود با وجود پا به سن گذاشتن و ورود به دهه نهم زندگی خود همچنان دوست دارند فیلم بسازند و در صحنه باقی بمانند. از طرفی اقتضائات فیلمسازی در این زمانه تغییر کرده است و افراد خوشذوق و خوشقریحه با چانهزنی و اصرار دیگر نمیتوانند سلیقهشان را به صاحبان سرمایه بقبولانند و آنطور که دوست دارند پشت دوربین قرار بگیرند و فیلم محبوب خود را بسازند. تولید در یک چرخه دستوپاگیر اداری با میدانداری «پول» و «سرمایه» قرار گرفته و دیگر کمتر میتوان به مطرح شدن کسانی همچون برایان دیپالما، اسکورسیزی، جرج لوکاس و فرانسیس فوردکاپولا در نسل جدید امید بست. اما با وجود این بعضی غولهای سینمای جریان اصلی هالیوودی زیربار این حرف که دورهشان گذشته نرفتهاند و همچنان دوست دارند از هر راهی که شده در سینما باقی بمانند. برخی از آنها برای بها دادن به علاقه و حرفه دیرینه خویش دست در جیب مبارک میکنند و بار تولید اثر را خود بر دوش میکشند. در سینمای شبهصنعتی ما اما داستان بهگونه دیگری رقم میخورد و فروختن یا نفروختن یک فیلم دلیل حضور یا عدمحضور فیلمسازان جدید و قدیم در صحنه نیست، بلکه این روابط است که میتواند روند تولید یک اثر سینمایی یا تلویزیونی را متأثر از وجود خود کند.
فرانسیس فوردکاپولا
فیلم جدید کارگردان سهگانه پدرخوانده، «مگالوپلیس» درحالی رنگ اکران عمومی را به خود دید که سازندهاش، فرانسیس فوردکاپولا برای تولید این فیلم خوندل خورد و بالاخره با سرمایه شخصی و فروش تاکستان کار را به سرانجام رساند. مگالوپلیس را نه مخاطبان عادی سینما دوست داشتند و نه قلم منتقدی به تعریف و تمجید از آن به حرکت درآمد ولی همه اینها باعث نشد کاپولا از کارش پشیمان شود. او حتی به این مسئله که فیلمش در هفته اول فقط چهارمیلیون دلار فروش کرده هم اهمیت نمیدهد، چون کاری که مدتها برای انجام آن وقت صرف کرده بود نتیجه داده و او از بابت اینکه برای به سامان رساندن کارش اهمیتی برای دستگاه عریض و طویل سرمایه و کمپانیهای تولید و پخش فیلم قائل نشده بهشدت خوشحال است. «توئیکست» اثر قبلی این کارگردان بود که در سال 2011 به اکران عمومی درآمد و با فروش 647 هزاردلاری شکست سختی را به فوردکاپولا و کارنامه نسبتا پروپیمانش تحمیل کرد. اما فیلمسازان جریان «هالیوود نو» همچون او پوستکلفتتر از آن هستند که صحنه را ترک کنند و جایشان را به رقبای جوانتر بدهند.
برایان دیپالما
برایان دیپالما در میان بزرگان موج نو هالیوود، از همه مهجورتر است، درحالیکه اگر بخواهیم نقش استعداد و سلیقه تربیتشده فیلمسازی را در میان این جمع مورداشاره قرار دهیم، کارگردان «راه و روش کارلیتو» نهتنها چیزی از دیگران کم ندارد، بلکه در بسیاری از موارد نسبت به آنها در مقام بالاتری از اهمیت قرار میگیرد. دیپالما از همان ابتدا با پشت سر گذاشتن تجربههای بدیع و خرقعادتگونه مانند «سلام مامان» و «خواهران» نشان داد که هیچکاک و راه و روش فیلمسازی او را بهخوبی فراگرفته و با افزودن روح جوان به آثار این کارگردان شاخص انگلیسی به موردی مهم در توجه به مفهوم بینامتنیت تبدیل شده است. او با ساخت آثاری همچون «تسخیرناپذیران»، قسمت اول مجموعه آثار «عملیات غیرممکن» و «صورت زخمی» ثابت کرد میتواند با هوش و ذکاوتش قلمرو فیلمهای روایی و تجاری هالیوود را به نام خودش سند بزند و با تولید فیلمهای تجربیتر نظیر «بدلکار»، «خشم»، «کری»، «انفجار» و... در هیبت فیلمسازی آشنا به سبکهای متفاوت به تصویر درآید. اما هر آدمی پاییز و زمستان دارد و بهار هم عاقبت رفتنی است. سازنده فیلم سینمایی «آدمهای عاقل» پس از اکران ناموفق و سرزنشآمیز فیلم «دومینو» در سال 2019 از سینما فاصله گرفت و بسیاری از دنبالکنندگانش را در تصور اینکه دوران وی هم به سرآمده است، ناراحت کرد. اما دیپالما چندی پیش خبر داد قصد دارد برای آخرینبار پشت دوربین قرار بگیرد و با سینما خداحافظی کند. البته هنوز هیچ خبری از سوژه فیلم آخر دیپالما، بازیگرانی که در آن به ایفای نقش پرداختهاند و زمان قطعی اکران به بیرون درز نکرده ولی پایان کار این کارگردان در سینمایی که پول و شکل عرضه فیلم بخش زیادی از موفقیت اثر و فیلمساز را شکل میدهد غمانگیز و عمیقا ناراحتکننده است. اگر اقدامی انجام دهی و مشتری نداشته باشی، بدون اینکه کسی مانعی برای کارت به وجود بیاورد باید چهارگوشه زمین را ببوسی و عالم فیلم و فیلمسازی را ترک کنی؛ هیچ تفاوتی هم میان دیپالما با آن سابقه درخشان در سینما و یک فرد عادی در این حوزه وجود ندارد.
کلینت ایستوود
کلینت ایستوود از اسامی خاص سینمای آمریکاست که ققنوسوار به حیاتش در زمین پر از دستانداز هالیوود ادامه میدهد، حتی در 94 سالگی هم قصد بازنشستگی ندارد. او در ابتدا بازیگر فیلمهای کارگردانان مهمی همچون سرجیو لئونه، دان سیگل، مایکل چیمینو، داگلاس سیرک و جان استرجس بود ولی در مقام کارگردان بهخوبی توانست گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و حسابی گل کند. مسئلهای که درمورد شمایل فیلمسازی ایستوود وجود دارد این است که هیچوقت فریفته جو غالب نشده و بر سیاق مألوف قدما، کارش را پیش برده است. او در محاصره طیف دموکرات هالیوود قرار دارد و مدام توسط آنها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم شماتت میشود ولی سوار خسته به راهش ادامه میدهد و همچون قهرمان تنهای فیلم «شجاعان تنها هستند» دیوید میلر راهش را به صحنه باز میکند. آخرین اثر سینمایی این کارگردان «گریه کن ماچو» نام داشت که فیلم بدی هم نبود و با فروش 16 میلیون دلاری در سراسر دنیا به کارش پایان داد. اکنون که درحال نگارش این گزارش هستم، ایستوود برای نمایش جدیدترین فیلم خود، «هیئت منصفه شماره 2» آماده میشود و بهزودی تولید جدیدترین اثرش را هم آغاز میکند. از این نظر ایستوود در مقایسه با فیلمسازان همنسل و همسنوسالش موقعیت بهتری را تجربه میکند و برای حضور در مراسم اسکار لحظهشماری میکند.
ریدلی اسکات
کارگردان «گلادیاتور» و «تلما و لوئیز» هم یکی دیگر از آن پیرانهسرهای سینماست که تا اطلاع ثانوی هیچ قصدی مبنیبر خداحافظی از هنر تصویر و سینما ندارد. او بیشتر عمر خود را صرف پروژههای عظیم نظیر «بیگانه»، «پرومتئوس»، «مریخی»، «قلمرو بهشت» و... کرده، حتی شکستهای پیدرپی تجاریاش در این سالها نیز نتوانسته خللی در عزم راسخ او در کار تولید فیلم پدید بیاورد. او طرفدارانش را با ساخت فیلمهای «ناپلئون»، «خاندان گوچی» و تاحدودی «آخرین دوئل» ناامید کرد ولی امید خودش را از دست نداد؛ اسکات با قرار گرفتن در پشت دوربین قسمت دوم گلادیاتور همچنان به تاختوتاز در زمین بازی بزرگان ادامه میدهد. او چندی پیش همه را با خبر تولید گلادیاتور 3 شگفتزده کرد و گفت تصمیم دارد پس از پایان پروسه تولید مستندی که درمورد گروه راک «بیجیز» برعهدهاش گذاشتهاند سراغ ساخت این فیلم برود، ولی وی بهتر از هرکسی میداند کمپانی پارامونت تولید گلادیاتور 3 را منوط به موفقیت قسمت دوم این اثر کرده است. ریدلی اسکات در نوامبر 2024 هشتوهفتمین بهار زندگیاش را جشن میگیرد ولی بهخود قول داده تا زمانی که ادامه فعالیت برایش امکانپذیر است دوربین فیلمبرداریاش را خاموش نکند. آخرین فیلم بهنمایش درآمده این کارگردان شاخص انگلیسی ناپلئون با بازی ونسا کربی، واکین فینیکس، طاهر رحیم، مارک بونار و... بود که با فروش 221 میلیون دلاری چندان توقعات را از خود برآورده نکرد.
چه خبر از غولهای ایرانی؟
وضعیت فیلمسازان بزرگ در سینمای ما بسیار متفاوت از وضعیت بزرگان هالیوودی است. وقتی نامهای برجسته این سینما را با هم مرور میکنیم بهجرئت درمییابیم کمتر رد و نشانی از حضور آنها در سینمای امروز ایران وجود دارد. آنها یا از دنیا رفتهاند یا مهاجرت کردهاند یا اگر هستند کمتر در محافل عمومی و سینمایی حاضر میشوند. بهرام بیضایی پس از ساخت فیلم «وقتی همه خوابیم» دیگر اثری در سینمای ما تولید نکرد و در سال 1389 از ایران خارج شد. وقتی همه خوابیم در اکران سال 1387 با فروش 24703 هزار بلیت، پنجمیلیون و 600هزارتومان فروش کرد و با ایستادن در جایگاه هفتاد و دوم وداعی تلخ با سینما داشت. داریوش مهرجویی هم که پس از چندسال انتظار بالاخره توانست فیلم لامینورش را روانه اکران سال 1401 کند، در ابتدای پاییز سال قبل بهطور فجیع و دردناکی در خانهاش به قتل رسید و شوق ساختن فیلم جدید را در دل دوستدارانش برای همیشه از بین برد. مسعود کیمیایی در میان سینماگران موسوم به «موج نو» پرکارترین است و درکنار کار فیلمسازی به پرورش استعدادها نیز میپردازد. دوره آخری کارنامه کاری کارگردان «سرب» و «گوزنها» برخلاف دورههای قدیمیترش با انتقادات و سختیهای زیادی در زمینه تولید همراه بوده و او پس از موفقیت در بیستونهمین جشنواره فیلم فجر دیگر نتوانست به روزهای اوجش بازگردد. از زمانی که علی عباسی، تهیهکننده محبوب و باسواد سینمای ایران با کیمیایی کار میکرد سالها میگذرد و او اکنون برای ادامه فعالیت در این فضا باید با دیگران کار کند.