زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: مهدی مثل بچههای عادی نبود. تقریبا تا شش سالگی زبان باز نکرد. سالهای ابتدایی را سخت گذراند چون مانند بچههای عادی نیست. اما معلولیت ذهنی هم نداشت و نمیتوانستیم او را برای آموزش به مدارس استثنایی بفرستیم.» دستهای از کودکان هستند که ضریب هوشی بین 70 تا 90 دارند و قدرت یادگیریشان از سایر همسالانشان کمتر است. همچنین قدرت رقابت با کودکان همسن خود را ندارند اما در عین حال قدرت هوشیشان از کودکان آموزشپذیر یا همان عقبمانده ذهنی بالاتر است.
ازجمله خصوصیات کودکان مرزی این است که توانایی انجام مهارتهای سادهای مانند بستن بند کفش، مسواک زدن، پریدن با دو جفت پا یا حتی روسری بستن را ندارند. همچنین ممکن است گفتار و قدرت تکلمشان هم دچار اختلال باشد و از همه مهمتر، میزان شناخت کودکان مرزی معمولا پایینتر از سن عقلیشان است. بنابراین در یادگیری مهارت مانند کودکان عادی نیستند و وقتی برای آموزش در کنار کودکان عادی قرار میگیرند، به دلیل عدم توانایی در رقابت دچار سرخوردگی میشوند. همچنین در عین حال این کودکان از لحاظ ضریب هوشی از کودکان و نوجوانان دارای معلولیت ذهنی جلوترند و در دسته معلولیت ذهنی نیز جا نمیگیرند. از طرفی دیگر در دستهبندی مدارس توسط آموزشوپرورش، آموزشوپرورش مدارسی برای کودکان عادی دارد و مدارس خاص کودکان استثنایی. یعنی اساسا در دستهبندی نوع مدارس یا خروجی و مدرکشان، مقوله کودکان مرزی مطرح نیست؛ هرچند در کشور تعداد این دسته از کودکان، نسبت به جمعیت کشور بالا نیست اما این نادیده گرفتن کودکان مرزی امروزه چه مشکلاتی به دنبال داشته است؟
خانواده نوجوان مرزی:برای تحصیل فرزندم از شهرستان به تهران مهاجرت کردیم
مهدی مکرمی یکی از کودکان مرزی است که سالهای قبل روند تحصیلی پرچالشی را پشت سر گذاشته. مدارس کودکان عادی، به دلیل نمرات پایینش به سختی او را برای تحصیل میپذیرفتند و از سوی دیگر هم مدارس کودکان استثنایی، اصلا کودکان مرزی را ثبتنام نمیکنند. امسال ولی متولیان مدرسهای که مهدی در او تحصیل میکند، چالش جدیتری را پیش روی او، خانواده و تعدادی دیگر از هممدرسهایهایش رقم زدهاند. علی مکرمی، پدر مهدی مکرمی به «فرهیختگان» میگوید که برای تحصیل فرزندش، از دامغان به تهران مهاجرت کرده؛ چراکه در کل کشور تنها یک مجتمع آموزشی مختص کودکان مرزی وجود دارد که شامل مدارس ابتدایی، متوسطه اول و هنرستان با دو رشته گرافیک و عکاسی است و از قضا این مجموعه مدارس، غیرانتفاعیاند. فرزندش مهدی سال آخر رشته عکاسی است. سه سال گذشته وقتی که پدر مهدی متوجه میشود امکانات کافی برای تحصیل مهدی در شهرستان وجود ندارد و دیگر مهدی هم نمیتواند در مدارس عادی با کودکان عادی در دامغان تحصیل کند، تصمیم میگیرد که به تهران مهاجرت کند و مهدی را برای تحصیل به مجموعه «مدارس فراگیران مرزی» بسپرد. این مجتمع آموزشی، رسالت خود را آموزش به کودکان مرزی معرفی میکند و مدعی است که از طریق همکاری معلمان مدارس استثنایی و معلمان خبره، روشی آموزشی مخصوص به دانشآموزان مرزی را دارد. درحالی که اساسا در دستهبندی مدارس آموزشوپرورش، چنین عنوان و رسالتی تعریف نشده و طبق گفته خانواده کودکان مشغول تحصیل در این مدارس، مدرک دیپلم این نوجوانان با عنوان دانشآموز عادی صادر خواهد شد.
شهریه از 50 میلیون به 115 میلیون افزایش پیدا کرد
علی مکرمی میگوید چندسالی بهخاطر عدم موافقت با انتقالیاش به تهران، مهدی سال اول متوسطه را فقط سر کلاس درس مینشست و عملا هیچ چیزی آموزش ندیده بود. پس از پیگیری از طریق تایید کمیسیون پزشکی و اعلام اینکه فرزندش برای درمان و تحصیل، نیازمند امکانات بیشتر است درنهایت پس از چندسال با انتقالی مکرمی موافقت میکنند. بعد از مهاجرت به تهران، فرزندش را در مجموعه مدارس فراگیران مرزی ثبتنام میکند. برای تحصیل فرزندش نیز خودش را در تنگنای مالی قرار داده و با کار دوم در کنار کار کارمندی، امرار معاش میکند.
علی مکرمی میگوید کارمند اداره گاز است و به دلیل عدم توانایی فرزندش در رفت و آمد، مجبور شده خانهشان را به محلهای ببرد که در نزدیکی مدرسه مهدی باشد. از طرفی هم هزینه مدرسه مهدی و سایر هزینههای جاری زندگی به قدری سنگین است که او مجبور است برای تامین هزینهها، در کنار کارمندی تا 2 نیمهشب اسنپ کار کند. هنرستان غیرانتفاعی فراگیران مرزی، امسال برای شهریه از خانوادهها مبلغ 115 میلیون تومان درخواست کرده است. این درحالی است که بسیاری از خانوادههای فرزندان مرزی، از شهرستان به تهران مهاجرت کردهاند تا فرزندشان بتواند در این مدارس تحصیل کند. در عین حال اما همزمان به گفته خانوادهها حضور فرزندانشان در این مدارس، اصلا هیچ خروجی قابل ملاحظه و ملموسی نداشته است و ثبتنام فرزندانشان در چنین مدارسی، صرفا برای این است که تلاشی در راستای آموزش اولیه زیست در جامعه مانند خواندن یا نوشتن، انجام داده باشند.
مکرمی میگوید برای ثبتنام فرزندشان در سال تحصیلی اول دبیرستان، پیش از ثبتنام از آنها مبلغ 17 میلیون تومان خواسته بودند اما در ابتدای سال تحصیلی رقم درخواستی بالاتر رفته و مدرسه مهدی از آنها 38 میلیون تومان خواسته است. «وقتی قرار بود مهدی سال اول دبیرستان برود، مبلغ شهریه درخواستیشان از 17 میلیون به 38 میلیون تومان تغییر کرد. به مدیران مدرسه گفتم که 17 میلیون کجا و 38 میلیون کجا! فرقشان 21 میلیون تومان است. به ما گفتند که مصوبه آموزش و پرورش است. سال دوم یعنی پارسال از 38 میلیون به 50 میلیون افزایش یافت. امسال نیز گفتیم تا 20 الی 30 میلیون تومان افزایش شهریه خواهیم داشت. اما مدیر مدرسه اعلام کرد باید 115 میلیون شهریه بپردازید. مگر حقوق افراد چقدر افزایش پیدا کرده است که 65 میلیون تومان افزایش شهریه باید داشته باشیم؟ در این سه سال شب و روز را کار کردم تا بتوانم خرج زندگی را برسانم اما مگر تمام زندگی شهریه مدرسه مهدی است؟ آدم هزارتا گرفتاری دیگر هم دارد.»
او ادامه میدهد: «برای پیگیری به وزارتخانه رفتم. وزارتخانه به من گفت که از اداره کل و مدیرکل استان باید پیگیر شوم. اما مگر غیر این است که اداره کل هم مجوزش را از وزارت میگیرد؟ مدیر مدرسه سال گذشته به ما گفته بود که افزایش شهریه به دلیل مالیات مدرسه است. مگر از مدرسه مالیات اخذ میشود اصلا؟ آدم که نمیتواند برای افزایش درآمدش به24 ساعت شبانهروز ساعت اضافه کند. ما خانواده بچههای مرزی در هرصورت استرس و نگرانی آینده فرزندانمان را هم داریم. کسی به این مسئله اصلا توجهی نمیکند. اکنون فرزندم 18 سال دارد اما هوش او چندسال دیرتر از سن عقلیاش است.»
هیچ آموزش کاربردی در مدرسه به کودکان مرزی ارائه نمیشود
امیرعلی نیز متولد سال 84 است و او نیز یکی از دانشآموزان هنرستان فراگیران مرزی است. او از 4 تا 14 سالگی کار درمانی میرفت. مادر امیرعلی میگوید که در پایش سلامت اولیه ورود به مدرسه، متوجه شده است که فرزند او مرزی است. به خانواده امیرعلی نیز گفته بودند که امیرعلی میتواند در مدارس عادی تحصیل کند و از طرفی دیگر هم وقتی به مدارس استثنایی مراجعه کردهاند، مدرسه استثنایی امیرعلی را برای ثبتنام نمیپذیرفتند. امیرعلی هم تا کلاس ششم ابتدایی در مدرسه عادی تحصیل میکرد طبق گفته مادرش، خانواده با فشار بسیار بالایی روبهرو بود. امیرعلی گاهی اوقات از سوی همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگرفت یا کسی با او ارتباط نمیگرفت. همچنین خانواده امیرعلی برای آموزش نیز با سختی بالایی روبهرو بودند. از طریق مربیان کاردرمانی امیرعلی، متوجه وجود مدرسه مختص به کودکان مرزی میشوند و امیرعلی از پایه هفتم در مدارس فراگیران مرزی تحصیل میکند.
مادر امیرعلی به «فرهیختگان» میگوید: «شهریه سنگین است و از طرفی دیگر هم همزمان باید هزینه ایاب و ذهاب را بپردازیم؛ چراکه مدرسه با خانه فاصله دارد. همچنین آموزش ویژهای به فرزندانمان نمیدهند و انگار که نه راه پس داریم و نه راه پیش. انگار وقت هدر کردن است ولی چارهای نداریم و مجبوریم این مسیر را برویم. امیرعلی درحد کودکان استثنایی نیست اما الان نیز هیچ مهارت زندگی برای آیندهاش نمیبیند. دیپلم گرفتن مهم نیست اما فرزندم هیچ مربی ندارد که آموزش مفیدی به او ارائه دهد. با اینکه بسیار جستوجو کردیم ولی هیچ مرکزی وجود ندارد که آموزش کاربردی به کودکان مرزی ارائه دهد. وقتی به بهزیستی مراجعه کردیم، به ما گفتند که برای تردد و طرح ترافیک فقط میتوانند کمک کنند!»
متخصص سلامت:در برابر آموزش کودکان مرزی باید شکیبا باشیم
نگار اکبری، متخصص روانشناسی سلامت به «فرهیختگان» میگوید: «در اکثر کلاسهای عادی دانشآموزانی هستند که قادر نیستند با دیگر همکلاسیهای خود به رقابت بپردازند و درنتیجه در پایان سال تحصیلی مردود میشوند. این گروه از افراد که دانشآموزان دیرآموز نام دارند، به علت کمی رشد ذهنی قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل مانند افراد عادی و همسن و سال خود نیستند و در عین حال، میان گروههای عقبمانده ذهنی از بالاترین درجه رشد ذهنی برخوردار بوده و بزرگترین گروه از گروههای عقبمانده ذهنی را تشکیل میدهند. همچنین بهره هوشی آنها توسط اکثر محققان و متخصصان بالینی بهعنوان وضعیت نرمال هوشی در نظر گرفته شده است. اصطلاح کودک دیرآموز یا مرزی به کودکی اطلاق میشود که رفتار اجتماعی و تحصیلیاش پایینتر از معیارهای سطح سنی اوست. فردی است که به علت ناتوانی در یادگیری سریع مواد درسی نیاز به تعدیلاتی در دروس کلاسهای عادی دارد. عقبماندگی کودک به این معنا نیست که نیاز به کلاس ویژه و برنامه تحصیل متفاوت داشته باشد. بلکه این کودک، کودکی است که صرفا باید در چهارچوب کلاسش سازماندهی ویژهای انجام شود.» او همچنین ادامه میدهد: «درواقع کودکان دیرآموز به دلیل اینکه توانایی آموختن مواد درسی را کندتر و با صرف وقت بیشتری در کلاسهای معمولی دارند در مقایسه با سایر گروههای عقبمانده ذهنی و براساس تعریف نوین عقبماندگی ذهنی شاید به آنها عقبمانده ذهنی نمیتوان گفت و بیشتر آنها نیاز ویژه به توجه خاص و شکیبایی مربیان دارند.»
آمارتان را بهروزرسانی کنید
متاسفانه در این بین رقم دقیقی از کودکان کمتوان ذهنی یا همان کودکان مرزی نداریم و ارقام مطرح شده، اغلب برای چندسال گذشته است. مثلا سال 97 مجید قدمی، رئیس سازمان آموزشوپرورش استثنایی وقت با اشاره به طرح سنجش برای دانشآموزان، گفته بود: «بیش از یک سال است که این طرح در حال اجراست و بچههایی که دارای اختلالاتند شناسایی میشوند که سال گذشته یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در این طرح شرکت کردند که خروجی آن معرفی ۸ هزار دانشآموز با شرایط ویژه بود که البته از این تعداد یک میلیون و ۴۰۰ هزار دانشآموز، حدود ۶۰ هزار دانشآموز مشکل دیرآموزی داشتند.»
دو سال بعد یعنی در سال99 حمید طریفیحسینی، معاون وزیر و رئیس سازمان آموزشوپرورش استثنایی در نشست بررسی برنامههای گروه دانشآموزان کمتوان ذهنی و چند معلولیتی گفته بود: «۴ هزار و ۵۸۹ دانشآموز ابتدایی چند معلولیتی، ۳۵ هزار و ۵۷۷ دانشآموز ابتدایی کمتوان ذهنی و بیش از ۹ هزار نوآموز پیشدبستانی کمتوان و چندمعلولیتی در ۱۲۰۰ مدرسه و ۵۵۰۰ کلاس درس تحت پوشش تعلیم و تربیت قرار دارند. بیش از ۵۵ درصد از دانشآموزان مدارس استثنایی، دانشآموزان کمتوان ذهنی دوره ابتدایی و بیش از ۲۹ درصد از کل دانشآموزان استثنایی، دانشآموزان کمتوان ذهنی در دوره ابتدایی هستند. همچنین براساس آمار، جذب نوآموزان کمتوان ذهنی دوره آمادگی نیز در ۱۰ سال اخیر، ۱۵۶ درصد رشد داشته است.»
آنچه که در این بین معلوم است، نامشخص بودن تعداد دانشآموزان کمتوان ذهنی و دارای اختلال مرزی است. طبق گفتههای مدیران سابق سازمان استثنایی کشور، آمار دانشآموزان کمتوان ذهنی که نه دانشآموز عادی هستند و نه دانشآموزی با معلولیت ذهنی؛ رو به افزایش بوده است. پرسش و نقد جدی در این میان این است که به جز سنجش اولیه این کودکان و ارجاع تصمیمگیری برای این دانشآموزان به خانوادههایشان، آموزشوپرورش چه برنامهای برای مهارتافزایی، تحصیل یا تعلیم و تربیت این دست از کودکان اجرا کرده است؟ نقد جدی بعدی نیز نقص آمار و بهروز نبودن آن در سالهای اخیر است. طبیعتا پس از سال 99 نیز سنجش اولیه دانشآموزان انجام شده اما در این بین چرا آماری از کودکان کمتوان ذهنی و دارای اختلال مرزی وجود ندارد؟
چرا معلولیت ذهنی کودک توسط والدین انکار میشود؟
خانواده کودکان مرزی که در مجتمع آموزشی فراگیران مرزی درحال تحصیلند، در گفتوگوهای متعددی به این مسئله اشاره کردند که در میان کودکانشان، دانشآموزانی با معلولیت ذهنی نیز وجود دارند و همچنین این دانشآموزان در یک کلاس با دانشآموزان مرزی تحصیل میکنند. در بعضی موارد نیز به دلیل اختلاف در ضریب هوشی، اختلاط این کودکان در کنار یکدیگر آسیبهایی نیز داشته و خانوادهها میگویند درگیری فرزندانشان در مدرسه بالاست. هرچند تماس خانوادهها اساسا به بهانه افزایش عجیب شهریه بود اما نحوه فعالیت این مجتمع مبهم است؛ چراکه نکته این است که ما اساسا مدرسه استثنایی غیرانتفاعی فعال در کشور نداریم و مجوز فعالیت آن برای گروه دانشآموزان عادی است.
در تحلیل بعد دیگری از ماجرا، هرچند اختلال مرزی یا کمتوان ذهنی در علم روانشناسی یک اختلال پذیرفتهشده است اما در میان خانوادههای ایرانی که فرزندی با معلولیت ذهنی دارند، خانوادههایی وجود دارد که در پذیرش معلولیت ذهنی فرزندشان مقاومت میکنند. از این رو فرزند را به مدارس خاص کودکان استثنایی نمیفرستند و با ثبتنام در مراکز غیردولتی، صورت مسئله را تغییر میدهند، در صورتی که فرزندشان نیاز به آموزش ویژه با توجه به ضریب هوشیاش دارد. خانوادهها عمدتا گمان میکنند اگر فرزندشان را در مدرسه استثنایی ثبتنام نکنند و برای تحصیل در مدارس غیرانتفاعی باشد، مسئولیتپذیری یک والد را به نحو احسن در حق او بهطور تمام و کمال انجام دادهاند. درصورتیکه تحصیل این کودک با گروهی دیگر از کودکان، جفا و کمکاری در حق کودک است و او را از فرصت آموزش متناسب با ضریب هوشیاش محروم میکند. همچنین در جنبه دیگر ماجرا، این کودکان معمولا کودکانی آسیبپذیر و حساسند. اختلاط این کودکان با کودکان عادی یا کمی با ضریب هوشی بالاتر، امکان دارد موجب سرخوردگی آنها شود. پرسش اساسی بیجواب از این خانوادهها و مسئولان مجتمع آموزشی فراگیران مرزی این است که خروجی چندسال حضور این دست از کودکان در چنین مدارسی چیست؟ آیا یک بام و دو هوایی، در نامگذاری مدرسه با عنوان مدارس کودکان مرزی و پذیرش کودکان استثنایی تخلف محسوب نمیشود؟ اگر در دستهبندی آموزشی؛ کودکان مرزی نیز در کنار کودکان عادی یا استثنایی لحاظ شدهاند، پس چرا مدارس دولتی مختص به این دسته از کودکان فعال نیستند؟
رئیس اداره مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی شهر تهران: مقولهای به نام مدرسه مرزی نداریم
احمد امانی، رئیس اداره مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی شهر تهران در گفتوگو با «فرهیختگان» با تایید تخلف این مجتمع آموزشی میگوید: «ما به مدیر این مجتمع آموزشی، رای تخلف نیز دادهایم اما مقولهای به نام مدرسه مرزی در مدارس غیردولتی نداریم، مگر اینکه سازمان استثنایی او را برای فعالیت و جذب کودکان دارای اختلال مرزی تایید کند اما اصلا چنین مجوزی برای فعالیتش داده نشده و اخطارهای متعددی به این مجتمع آموزشی دادهایم. اما اشکال جدی ماجرا از سمت خانوادههاست. مسئولان این مجتمع خانوادهها را امیدوار میکنند، حتی خانواده دارای کودک معلول ذهنی را نیز امیدوار میکنند که حضور کودکشان در این مدرسه، موجب تحول خواهد شد. پدر و مادر این کودکان نیز امیدوار میشوند و به هرچیزی برای تغییر حال فرزندشان مستمسک میشوند. این مجتمع، به نوعی خانوادهها را فریب میدهد و دروغ میگوید. البته مشکلات دیگری نیز وجود داشت و ما ورود کردیم و رای تخلف نیز دادیم.»
این مدرسه در موارد دیگری نیز تخلف داشته است
امانی توضیح میدهد: «گرفتاری اصلی ما با خانواده است. هرقدر که به خانوادهها میگوییم، کودکتان ابتدا باید به مدارس استثنایی ارجاع داده شود تا مدارس استثنایی اختلال و معلولیت کودک را بهطور دقیق تشخیص دهند، مثلا اینکه اصلا کودک آموزشپذیر است یا نه؟ یا کودک واقعا اختلال مرزی دارد ولی میتواند در مدارس کودکان عادی تحصیل کند و در شرایط بهخصوصی، امکان تحصیل داشته باشد، اما این خانوادهها عمدتا برای اینکه خیالشان را بهطور کل راحت کنند، کودکانشان را به چنین مدرسهای میسپارند و به خروجی که وعده داده شده نیز امید میبندند. اما وقتی میبینند که اتفاقی نیفتاده، آن موقع معترض میشوند. هر وقت هم با اولیای دانشآموزان این مجتمع صحبت میکنیم تا مستنداتی جمعآوری کنیم، اولیا همکاری نمیکنند. بابت شهریه هم ماجرا همین است و مدام ترسشان این است که بعدا فرزندشان را اذیت کنند. این مجتمع موارد تخلف دیگری نیز داشت. مثلا نیروی غیرتخصصی در مدارسش به کار گرفته و با بچهها برخورد مناسبی نداشته است. یا اینکه گزارشاتی در رابطه با ثبتنام بچههای استثنایی هم داشتیم که اخطار داده بودیم.»
رئیس اداره مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی شهر تهران تاکید میکند: «مجوز فعالیت این مجتمع آموزشی، برای کودکان عادی بوده است اما اسم مدرسه را مدارس مرزی انتخاب کردهاند که البته میتواند هر معنیای بدهد. من دو مکاتبه با اداره استثنایی نیز داشتهام که این مدارس را بررسی کنند و تایید یا عدم تایید این مدارس به ما ابلاغ شود اما هنوز پاسخی داده نشده است. براساس قانون تاسیس، تخلفات مدرسه باید مستند باشد اما اولیا از این جهت همکاری نمیکنند و معمولا میگویند فرزندمان قرار است آنجا درس بخواند. خیلی مواقع ما به خانوادهها قوت قلب میدهیم ولی باز هم اولیا همکاری لازم را ندارند.»