علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز: «کفش سلیمانی هم از سر ترامپ باارزشتر است.» این شاید یکی از ماندگارترین جملههایی است که از شهید نصرالله به یاد داریم. حتی مترجم همزمان او هنگام ترجمه آن نتوانست جلوی ترکیدن بغض خود را بگیرد. این سخنرانیها با اینکه معمولا بیش از یک ساعت طول میکشید اما مخاطب را میخکوب خود میکرد و نوعی کلاس درس رسانهای بود. تسلط بیبدیل دبیرکل حزبالله لبنان بر فن سخنوری جذابیتی ایجاد میکرد که کمتر کسی از نشستن و گوشدادن به صحبتهایش خسته میشد. صحبتهای شهید نصرالله طی سالهای گذشته توسط تلویزیون و همراه با ترجمه یک مترجم همزمان پخش میشد. توجه متفاوت این مترجم به کلماتی که سیدحسن نصرالله داشت باعث میشد که او بیشترین قرابت را به زبان کلامی و بدنی این شهید داشته باشد. شنیدن صدای این مترجم بدون صدای سیدحسن نصرالله در پسزمینه سخت است با این حال با سلطان مقدم، مترجم همزمان او گفتوگو کردیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
دوست و دشمن از لبخند سید لذت میبردند
یکی از هنرهای سید که همه به آن اذعان داشتند، هنر سخنوری، خطابهگویی و سخنرانی است. مقدم میگوید هرکسی نمیتواند این هنر را داشته باشد: «شاید خیلیها زبان گویایی داشته باشند اما هنر استفاده از آن را نداشته باشند. این یک هنر است. برخی میگویند با آموزش و کلاس میشود اما به نظر من این خدادادی، درونی و ویژگی خاص فرد است. یعنی خدا تاثیر و نفوذ کلام را در برخی از افراد قرار میدهد. ما در تاریخ داریم بعضی از منبریها و وعاظ جهان شیعه، سطح مقبولیت و مخاطبانشان فرق میکند. هیچکسی نمیتواند بگوید مرحوم حاج احمد کافی یا مرحوم فلسفی منبرهای خلوتی داشتند. همه اذعان داشتند سخنرانیهایشان گیرایی خاصی داشت. این در بحث وعاظ فارسیزبان بود. در بخش عربزبانها من خیلی برخورد داشتم. همه از سخنرانیهای آتشین جمال عبدالناصر یاد میکنند. میگویند او هم آدمی بود که فیالبداهه میتوانست صحبت کند اما هیچکس همانند شیرینی و حلاوت و چهره زیبا و در عین حال پرابهت سیدحسن را حداقل در تاریخ معاصر ما به خاطر ندارد. یعنی ایشان در عین اینکه چهره پرصلابت و باهیبتی داشت، وقتی لبخند میزد، چه دوست و چه دشمن از چهره زیبا و ترکیب صورت ایشان لذت میبردند.»
موساد زبان بدن نصرالله را تحلیل میکرد
سیدحسن نصرالله علاوه بر تسلط بر قدرت زبان کلامی، زبان بدن معناداری نیز داشت، همانطور که این روزها با توجه به حذف تصاویر او توسط برخی پلتفرمها، کاربران تصویر انگشت اشاره او را بازنشر میکنند. مقدم در این باره توضیح داد: «یک واحد در سازمان موساد اسرائیل وظیفه تجزیهوتحلیل و آنالیز زبان بدن سید را داشت. مثلا چرا سید اینجا این دستش را بالا آورد یا چرا آنجا آن انگشتش را آنطور کرد یا چرا اینجا چشمک زد. حتی ایشان یک بار بشکن زد و اینها را تجزیه میکردند و بر اساس آن کدهایی مینوشتند و تحلیل میکردند که سید الان در چه وضعیتی است. خیلی برایشان مهم بود که به درون سید نفوذ کنند. سالیان سال بود که اینها به دنبال سید بودند و ما از حضور سید در بین مردم محروم شده بودیم. ایشان مجبور بودند در پناهگاههای خاصی سکونت کنند و در بین مردم نبودند. در نهایت متاسفانه در چند روز اخیر به هدفشان رسیدند و ایشان به آن درجه و مقام الهی رسید و موفق شد مثل اجداد پاکش، شهید از دنیا برود.»
نصرالله هوشمندانه مخاطبشناسی میکرد
مترجم دبیرکل حزبالله لبنان هیچیک از سخنرانیهای ایشان را تکراری و مثل سخنرانی قبلی نمیداند: «در روزهای ماه محرم، مثلا امروز یکجور صحبت میکرد و واژههایی را استفاده میکرد و دو شب بعد که سخنرانی داشت، سعی میکرد تکراری نباشد. یعنی یک کلیشه ثابت نداشت. تنها قسمت ثابت سخنرانیهای ایشان ابتدای سخنرانیهایش بود که بسمالله میگفت و صلوات میفرستاد و به اهل بیت سلام میداد. این همیشه ثابت بود. درباره همین هم دعوا وجود داشت. ایشان در آخر این بخش میگوید: «و علی نبینا محمد ابن عبدالله و علی آله و علی صحبه المنتجبین.» یعنی «اصحاب و یاران برگزیده» پیامبر را هم همیشه در آن کلیشه میگفت. خیلی از برادران اهل سنت خوششان میآمد. این کار درستی است اما برخی از مخالفان از سید ایراد میگرفتند که چرا این را میگویی؟ اما خود اهل سنت کل صحابه را قبول ندارند و مطلق صحابه مورد تایید نیستند. برخی از صحابه خیانت کردند و اصلا سوره قرآن در این باره نازل شده. سورهای در قرآن هست که به برخی از یاران منافق پیامبر اشاره میکند. آقای نصرالله میگویند «منتجبین». این تکه کلام ایشان هوشمندانه است. صحابه چند هزار نفرند. تنها انتقاد ما به برخی از صحابه است که به اهل بیت و اسلام ضربه زدند. بنابراین نمیشود گفت که هر صحابهای که پیامبر را دید اهل بهشت و جنت رضوان است. این تکهکلامها را همیشه هوشمندانه و دقیق استفاده میکردند. مثلا به بحث انقلاب اسلامی یا ولایت فقیه که میرسید، جملات و عبارات خاصی را به کار میبرد که عربها تعجب میکردند که از کجا این حرفها را میآورد. در مورد انقلاب اسلامی بارها میگوید انفجار نور، خمینی کبیر و ما سرباز ولی فقیهیم. با اینکه خودشان عالم برجستهای بودند. حالا برخی میگویند به درجه اجتهاد رسیده اما من اطلاعات دقیقی ندارم اما خودش را در برابر ولی فقیه آنقدر کوچک میبیند و عباراتی به کار میبرد که واقعا ذهن مخاطب قفل میشود که سید با این علم و فضل و کمالات، چطور خودش را در برابر ولی فقیه کوچک میکند. این فن بیان و هنر سید را میرساند. البته این هم انتظار ما از سید است. بالاخره خودشان عرب زبانند و عربزبانها سلیقه مخاطب عرب را بهتر از ما میدانند. یعنی میداند الان عربها از چه چیزی خوششان میآید و تحت تاثیر چه چیزی قرار میگیرند. مثلا یک فارسیزبان با یک شعر حماسی فردوسی تحت تاثیر قرار میگیرد یا یک شاعر آلمانی؟ معلوم است که سلیقه مخاطب ایرانی شعر فارسی را میپسندد. عربها هم همینگونهاند. اما سید با زبان و ادبیات و مخاطبشناسی دقیق خودش سخنرانی میکرد. شبکه ماهوارهای المنار که وابسته به حزبالله است و با اینکه تحریمش کردند الان تقریبا 30 سال است روی آنتن میرود. الان این شبکه مخاطب بسیاری در جهان عرب دارد. ترکیب رنگ یا برخی موسیقیهای خاص یا برخی صداهای خاطرهانگیز در آن شبکه پخش میشود که عربها میخکوب میشوند. مخصوصا شیعیان عرب کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، خیلی مجذوب آن شبکه و هنر رسانهای بچههای حزباللهاند. اینها خیلی تاثیر دارند. سید هم دقیقا هدفمند و هوشمند مخاطبشناسی میکرد.»
آرزوی من ترجمه دیدار رسمی رهبری و سید بود
تسلط رهبر انقلاب به زبان عربی و همچنین تسلط سیدحسن نصرالله به زبان فارسی باعث شده بود تا معمولا دیدارهای غیررسمی آنها بدون حضور مترجم برگزار شود و به قول سلطان مقدم، رهبر انقلاب و سیدحسن نصرالله «با زبان دل» با یکدیگر گفتوگو میکردند. مقدم از آرزوی بزرگ خود در این باره گفت: «این آرزوی قلبی من بوده که یک روزی در یک دیدار رسمی، میان مقاممعظمرهبری و سید مترجم میبودم. چون خود حضرتآقا روی زبان فارسی تعصب دارند و در همه دیدارهای رسمی با عربها، با اینکه به زبان عربی مسلطند، عربی صحبت نمیکردند و مترجم میآورند. خود آقای نصرالله هم بارها من دیدم با اینکه به زبان فارسی مسلط بود، بهخاطر جایگاه و شأن رهبریت حزبالله سعی میکرد که مترجم بیاورند. من خیلی آرزو میکردم که قبل از مرگم یک بار مترجمی دیدار رهبر انقلاب با سید را انجام میدادم. اما این توفیق از ما گرفته شد.»
خطابههایش ترکیبی از دین، سیاست، جامعه و فرهنگ بود
فراز و فرودهای سخنرانی دبیرکل حزبالله از خستگی مخاطب در گوشدادن به آن جلوگیری میکرد. با وجود ترجمه همزمان این سخنرانیها، سلطان مقدم، سعی میکرد صدا و لحن خود را منطبق با این فراز و فرودها به گوش مخاطب برساند. او با بیان اینکه «من هنوز از عبارت خدابیامرز، رحمهالله یا رضوانالله استفاده نکردهام. چون هنوز خودم باور نکردهام و نمیخواهم باور کنم که سید از بین ما رفته» درباره این شیوه بهخصوص ترجمه گفت: «من همیشه حیفم میآمد که ترجمه سید خشک و در حد یک شخصیت سیاسی یا مذهبی باشد. همیشه نمک و فلفل به این ترجمه میزدم و همزمان دوبله میکردم. این هم خاص سید بود. من برای خیلی از شخصیتهای معروف جهان عرب ترجمه کردم اما نه من خیلی ذوقش را داشتم و نه از لحاظ محتوا و سنگینی مطالب به سید نمیرسیدند. سید خیلی پر بار بود. صحبتهای ایشان زیر یک ساعت نیست و معمولا آدم با دیدن و شنیدن 40 دقیقه سخنرانی خسته میشود. اما هیچ مخاطبی برای صحبتهای سید خسته نمیشود. ایشان یک تکنیک و روشی در صحبت دارند که در سخنوری کمنظیر است. مثل این قاریان قرآن که احتمالا توجه کردهاید بعضی جاها صدای خود را بالا و بعضی جاها صدایشان را پایین میآورند که به فراخور معنای آن آیه است. مثلا اگر آیه معنای عذاب و آتش داشته باشد، قاری سعی میکند که با یک دستگاه حزین و غمناک بخواند. اما اگر بشارت یا مژه داشته باشد و توصیف بهشت باشد، قاری زبردست قرآن با یک دستگاه و لحن بسیار خوبی آن را بیان میکند. شما اگر معنای آن آیات را متوجه نشوید، فقط از آن آواز و آهنگ لذت میبرید. اما وقتی که معنی را هم متوجه شوید، لذت شما چندبرابر میشود. این دقیقا درباره سید صدق میکرد. یعنی شما اگر عربی متوجه باشید و بدانید چرا مثلا سید اینجا داد زد یا بغض کرد یا اخم کرد، ناخودآگاه شما را به مانیتور میخکوب میکرد. مثلا لحن یا صوت مرحوم عبدالباسط شما را جذب میکند یا قرآنخواندن من؟ او صددرصد استاد بینظیری بود و بین قراء روی دستش هنوز نیامده است. اگر بخواهیم بین سخنوران و خطابهگویان مثال بزنیم سید اینگونه بود و حداقل نسل ما مثالش را در عصر حاضر میان عربها ندیده است. شاید بعدا بیاید اما من بعید میدانم. من صحبتهای خیلی از شخصیتهای اسلامی، دینی و سیاسی را دیده و شنیدهام. صحبتهای جمال عبدالناصر را هم شنیدهام و برخی از آنها خیلی پرحرارت بود اما اصلا به گرد پای سید هم نمیرسد. صحبتهای عبدالناصر یکنواخت و فقط سیاسی است؛ اما سید ترکیبی از دین، سیاست، اجتماع، فرهنگ، آموزش، عرفان، فلسفه و اینها بود. یعنی شما به هیچ وجه از سخنرانی او خسته نمیشدید.»
سخنرانی 3 ساعته را آنلاین ترجمه میکردم اما خسته نمیشدم
مقدم در ادامه با اشاره به اینکه برخی از شبکههای ماهوارهای محور مقاومت مثل العالم، المنار یا المیادین هر سال یک مصاحبه اختصاصی با سید داشتند، افزود: «به آن مصاحبه «لقاءالعام» میگفتند که یعنی دیدار سالیانه. آن دیدارها زیر سه ساعت نبود. آنها هم زنده است و بارها شده که آن سه ساعت را تنها بودم و بعضی وقتها بچههای دیگر کمکم میکردند، اما حتی زمانی که تنها بودم و سه ساعت به صورت آنلاین و همزمان صحبتهای سید را ترجمه میکردم، به خدا خسته نمیشدم. یعنی آنقدر در این سه ساعت، مطالب جدید و تغییر در تن صدا و تنوع محتوایی پیدا میشد. این مصیبت بزرگ است اما این ترور فیزیکی سید است. در این چند دهه سید بارها ترور شخصیتی شد چه در داخل و چه در خارج. آخرین باری که سخنرانی داشت، خیلیها به من میگفتند سید آمده تهران و فرار کرده. اما وقتی ایشان در قلب ضاحیه شهید شد، همه فهمیدند که این حرفها و شایعات باد هواست و چقدر به سید ظلم شد. خودشان دلشان سوخت وقتی سید در قلب ضاحیه با آن حجم از بمب سنگین آمریکایی شهید شدند. تازه فهمیدند چقدر اشتباه میکردند در اعتماد به رسانههای بیاطلاع و غیرحرفهای.»
سید روی ایران تعصب خاصی داشت
این مترجم در پایان درباره ماندگارترین قسمتی که از سخنرانی شهید سیدحسن نصرالله ترجمه کرده، گفت: «چیزی که همیشه یادم میآید و گریه میکنم درباره انتقام سردار شهید ما، حاجقاسم سلیمانی است که ایشان خیلی ناراحت بودند. آنجا که میگویند: «ما چه کسی را بکشیم که با قاسم سلیمانی برابری کند؟ ترامپ؟ سر ترامپ و کل کاخسفیدشان به اندازه کفش حاجقاسم نمیشوند. تنها راه انتقام خروج کل نیروهای آمریکایی از منطقه است. میشود گفت این کمی دل ما را خنک کند.» من حتی از داخل هم اینگونه نشنیده بودم که چنین موضعی درباره انتقام و شبیهسازی ارزش و مقام حاجقاسم گفته شود. اما یک شخصیت غیرایرانی، تعصبی به ایران و انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب و سرداران ایرانی دارد، وقتی اسم اینها را میآورد چشمانش برق میزند. لبخند به لبانش مینشیند و واقعا کمنظیر است. اینها در ذهن من حک شده است.»