فرهیختگان: این روزها که آوازه تلاش و مظلومیت کارگران معادن بهویژه معادن زغالسنگ به بهانه حادثه ناگوار معدن طبس به گوش همه مردم ایران رسیده است بد نیست مروری داشته باشیم بر تقدیر شهید سلیمانی درمورد کارگران کرمانی معادن زغالسنگ که مهارتشان در دوران دفاع مقدس کمک زیادی به رزمندگان کرد. در ادامه به بهانه حادثه ناگوار طبس برای توصیف هویت پراهمیت معدنکاران و خدمتی که در شئون مختلف به کشور داشتهاند گریزی به آرشیو نشریات محلی زدهایم و مصاحبه یکی از نشریات دانشجویی با شهید سلیمانی درمورد سختی و اهمیت کار کارگران معادن زغالسنگ را از دل آرشیوهای کاغذی بیرون کشیدیم تا نقش برجسته کارگران معادن، این خادمان سختکوش ایران و انقلاب و صاحبان اصلی آن را توصیف کرده باشیم. توصیفی چنین از زبان شهید سلیمانی که یکی از خادمان بزرگ اسلام و ایران است باعث میشود تا درکی واقعی از زندگی پرمشقت کارگران معادن داشته و خدمات آنها به میهن اسلامیمان را قدردان باشیم. در ادامه متن صحبتهای شهید سلیمانی در این مصاحبه را از نظر میگذرانید.
خدا را شکر که با برگزاری یادوارهای برای شهدای معادن زغالسنگ فرصتی برای پرداختن به یکی از بخشهای محروم صنعتی کشور فراهم آمده این را به دو دلیل عرض میکنم:
اول اینکه خودم به داخل تونل رفتهام و سختی کار را دیدهام. دوم اینکه رشادتهای کارگران و مسئولان زغالسنگ را در دفاع مقدس دیدهام. به دلیل سختی فضای کاری که در معدن زغالسنگ وجود دارد میتوان گفت یکی از بامعنویتترین و مخلصترین مراکز صنعتی کشور است. میزان همکاری این دوستان در زمان جنگ قابل بیان نیست. افرادی که ساعتها در این معدن تاریک و با شیب تند به کاری پرداختند و هیچ کس زحمات زیاد آنان و حقوق کمشان را مشاهده نکرد. آن زمان افرادی در این تونلها به علت ریزشها به شهادت میرسیدند و در همان تونلها دفن میشدند.
زمانی که من رفتم در یکی از این معادن وقتی که از این شیب تند پایین میرفتم و در لابهلای این معدن میخزیدم و به اعماق تاریک زمین میرفتیم، اولین چیزی که به ذهن من نفوذ میکرد و بر زبان من جاری میشد این بود که این مکان با سختترین کمینهای زمان جنگ برابری میکند. بعد این افراد با این سختکوشی وارد عرصه دفاع مقدس شدند. اینها انسانهایی غیرقابل ترسیمند. اینها بودند که جنگ را یاری کردند و در واقع در سختکوشی کار این افراد با افرادی که در صنعتهای دیگر که با امکانات مدرن به کار میپردازند، قابل مقایسه نیست. همانگونه بودند که داوطلبانه تبدیل میشدند به حامی جنگ، به پشتیبان جنگ، به یاریکننده جنگ و میآمدند جزء لشکری میشدند که در عملیاتها جزء چهار پنج لشکر اصلی بود، به مقاومت میپرداختند و همواره و سوزنده به تعقیب و تنبیه دشمن میپرداختند و در عملیاتهای مختلف چون کربلای ۴، کربلای ۵ و والفجر ۸ مقاومت کردند. در لشکر یک بخش فنی بود. آن بخش فنی چند وظیفه را به عهده داشت: اول وظیفه پشتیبانی فنی، دوم وظیفه حل برخی از مشکلات خدماتی لشکر در جنگ، سوم وظیفهای مانند انسانهای دیگر داشتند و آن رزمندگی بود. در کرمان ۴۳ معدن بیشتر نبود ولی حضور پررنگ این افراد در لشکر به حدی بود که آقای ابوالحسنی در جایی اعلام کردند که ما نفهمیدیم زمانی لشکر ثارالله در معادن زغالسنگ ادغام شده بود یا معادن زغالسنگ در لشکر ثارالله حضور داشت؟ حضور این افراد مخلص به حدی بود که سنگرها و تونلهای زمان جنگ، کار همین کارگران شرکت زغالسنگ بود.
مهمترین شهید معادن زغالسنگ، شهید طاهرنیا بود. او با ذکاوت و فکری که داشت در فاو یک طراحی را به عهده گرفت. قرار بود بین دو خط دشمن عملیاتی صورت بگیرد. این مرد با طراحی و تونلی که در لوله نفت ایجاد کرد فضایی را ساخت تا رزمندگان بتوانند به پشت خط دشمن نفوذ کنند و درنهایت نیز به درجه رفیع شهادت رسیدند. شهرستانهای کرمان هر کدام سهمی در پشتیبانی جبههها داشتند. میتوان گفت زرندیها پس از رفسنجانیها بیشترین کمک را به جبهه کردند؛ هرچند تمکن مالی چندانی نداشتند. با این وجود همین کارگران ساده زرندی بودند که بزرگترین مهدیه را در زمان جنگ ساختند که جایی برای نماز خواندن و دعا کردن بچهها بود. این افراد با کاری که انجام دادند بهترین گروه پشتیبانی و راهاندازی در جنگ را به خود اختصاص داده بودند و این امر باعث حل شدن بزرگترین مشکل جنگ شده بود. در این گروه پشتیبانی دو کار خوب انجام شده بود. اول احداث یک تعمیرگاه جامع جهت تغییر وسایل نقلیه و موتور قایق. دوم زمانبندی و سطحبندی گروه پشتیبانی جهت کار در تعمیرگاه.
این تعمیرگاه به حدی جامع و وسیع بود که اکثر ادوات جنگ را میتوانستند، تعمیر کنند و با شیفتبندی تعمیرگاه شبانهروزی و پرتلاش در خدمت جنگ بودند. تعمیرگاهی که همواره قسمتی از آن را بچههای معادن زغالسنگ تشکیل میدادند. کارگران زغالسنگ خودشان برنامهریزی میکردند و بدون اینکه اجباری داشته باشند بر سر این کار میرفتند. اساسا در جنگ ما اجباری در کار نبود، کسی بهخاطر نرفتن مواخذه نمیشد و اصلا آن زمان امتیازی نبود که به کسی تعلق بگیرد. با این حال بودند کارگرانی که کارشان را از بابت حضور در جنگ و ماندن در جبهه از دست میدادند و حقوقی نمیگرفتند ولی باز با شوق و اشتیاق به جبهه میآمدند و میجنگیدند. اصلا در زمان جنگ این امتیازها و حرفها مطرح نبود. اینها همه برای خدا بود. آدم میماند با چه زبانی تقدیر کند این قشر وقتی با لباس سیاه از معدن خارج میشدند و لباسشان را عوض میکردند با لباس خاکی به جبهه میرفتند و جانشان را در این راه تقدیم میکردند تا لباس و بدنشان به خونشان آغشته شود.
شهدای معادن زغالسنگ و از جمله شهید شفیعی و شهید طاهرنیا واقعا انسانهای عجیبی بودند. واقعا سرداران جنگ به معنی حقیقی اینها بودند. این فرماندهان به معنای واقعی روحیه عظیمی داشتند و دلسوزیها و رفاقت خاصی با دیگر کارگران داشتند. این مردان همه چیز خودشان را آماده و مهیای جنگ میکردند. پول خودشان بود، نیروی انسانی خودشان بود، فکر خودشان بود و همه چیز را خودشان مهیا میکردند. از جمعیت ۲۰ هزار نفری ۸۰ درصدشان با انتخاب خودشان در جبههها حضور داشتند و به جنگ پرداختند که ۱۲۰ نفر شهید سرافراز شرکت زغالسنگ ماحصل همین رشادتهای مخلصانه این رزمندگان است. این رزمندگان از همان ابتدا همواره سادهزیست بودند و بعضا فقیر بودند. سادگی این افراد و خانههایی که در آن زندگی میکردند انسان را یاد اصحاب صفه رسول خدا(ص) میاندازد که در عین سادگی جزء رهروان مسیر رسول الله(ص) بودند. اینها به معنی تمام، اصحاب صفه کرمان بودند. این افراد در همه چیز اول بودند. در پشتیبانی اول بودند، در کار در معادن زغالسنگ اول بودند، در جنگ اول بودند و دوشادوش بچههای جبهه به مبارزه با دشمن میپرداختند. در پایان از تمام افراد حاضر در این یادواره میخواهم که یاد این شهدا را زنده کنیم و همواره این حماسه و جانفشانی را چه داخل تونلها چه در ساختار اداری شرکت زغالسنگ بلکه در تمام ابعاد این شرکت ساری و جاری کنیم چون همیشه این شور دینی، لطافت دینی و تلاش کارگری با این افراد در تمام صحنهها و حوادث بوده است و تمام مردم ایران باید بدانند که این کارگران جزء پیشگامان جبهه و جنگ بودند و همواره تا پای جان برای آرمانشان ایستادند و خواهند ایستاد.