محمد قربانی، منتقد و خبرنگار: فیلم «قیف» به کارگردانی محسن امیریوسفی، در صدر جدول فروش این روزهای سینما قرار دارد. قیف به این واسطه که فیلمی متفاوت و کمتر تجربهشده در سینمای ایران است، نظر منتقدان را به خود جلب کرده و به دلیل حضور رضا عطاران و عباس جمشیدیفر بهعنوان بازیگر، استقبال تماشاگران را به همراه داشته است. حالوهوای خاص فیلم که موجب شده آن را در ژانر کمدی-فانتزی دستهبندی کنند، نوع شوخیها در فیلم و همچنین کنایههای سیاسی آن، عمده سرفصلهاییاند که در نقد فیلم قیف به آنها پرداخته میشود. همچنین امیریوسفی سعی کرده به واسطه نوع خاص فیمنامهنویسی و اجرا، به فیلمهایی نزدیک شود که با عنوان زیمووی (فیلمهای درجه Z) یا تِرَشمووی (فیلمهای آشغالی) در تاریخ سینما شناخته میشوند. در پرونده حاضر سعی داشتهایم به همه بحثهای حول فیلم بپردازیم.
تجربه آشغالسازی زیر چتر فانتزی و کمدی
مفهوم ژانر نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر، با ترجمهای تحتاللفظی و نادقیق وارد سینمای ایران شده است. تازهترین نمونه در این زمینه فیلم قیف است که سوای ادعای کمدی و فانتزی، سعی میکند خود را بهعنوان یک زیمووی معرفی کند. در این فیلم تکنیکهای متنی و تصویری روایت تعمدا زیر پا گذاشته شده و جهان اثر منطق مشخصی ندارد. اما آیا در سینمای ما زیمووی ساختن توجیه دارد؟ پاسخ منفی است. در شرایطی که آثار بسیاری از نامهای بزرگ سینمای ایران، آنقدر در این سالها ضعیف بودهاند که بهراحتی میتوان آنها را در کنار زیموویهای خارجی قرار داد، زیمووی ساختن بیمعناست. زیمووی در سینمایی معنا دارد که غالب فیلمهایش به لحاظ کیفی در حد استاندارد باشند. از طرفی زیموویها به این دلیل که قواعد منطقی، تکنیکی و داستانی رایج را زیر پا میگذارند، با سینمای پستمدرن خویشاوندی دارند. در این مورد هم وجهی برای زیمووی ساختن در سینمای ایران وجود ندارد؛ چراکه جامعه ایران بیش از داشتن وضعیتی پستمدرن، در کشاکش مدرن شدن است.
قیف مانند همتایان پستمدرنش از نقد فرار میکند؛ چراکه اینگونه فیلمها مرتبا در حال لغزیدن از دست منتقد با شعارهای فرامتنیشان هستند. بنابراین منتقد روی هر جایی از فیلم دست بگذارد، فیلمساز به راحتی میتواند با «تعمدی» خواندن همه ایرادات، از نقد طفره برود. بنابراین نقد این فیلم و دست گذاشتن روی عناصر روایی و بهکارگیری تکنیک در آن، بیفایده است. اما درباره قیف میخواهم به یک نکته ویژه اشاره کنم. این فیلم در عین حال که میخواهد آوانگارد باشد، نتوانسته چشم طمع خود به گیشه را ببندد و سازندگانش تا توانستهاند -جا و بیجا- در آن از فرمولهای سینمای کمدی این سالها استفاده کردهاند. سوال اینجاست که این تناقض از وضعیت پستمدرن جهان فیلمساز میآید یا از زرنگی او؟ قیف پر از کنایههای سیاسی و تاریخیای است که میشود با آنها ادای مخالفت با نظم سیاسی موجود را درآورد. یک کمدی-فانتزی است که با حفظ سمت زیمووی هم هست و موفق میشود با این اسامی منتقدان را سر کار بگذارد و درنهایت پر از شوخیهای جنسی است که میتواند تماشاگران کمدیهای مبتذل این سالهای سینمای ایران را به سالنهای سینما بکشاند. به این ترتیب بازی برای فیلمساز دو سر برد است: هم فیلمش میفروشد و هم لازم نیست آن را گردن بگیرد. قیف بیشتر شبیه یک کلاهبرداری است تا فیلمی آوانگارد که بتواند افق نویی را پیش روی سینمای ایران قرار دهد. هر اثر سینمایی پیش از شعارها، ادعاها و اداهایش، باید ابتدا یک فیلم باشد. بنابراین فیلمسازان ما بهتر است به جای ترجمه غلط و دمدستی ژانرها و مکاتب سینمایی و غیرسینمایی، ابتدا فیلم ساختن یاد بگیرند؛ زیمووی و فیلم پستمدرن ساختن پیشکش!