امیرابراهیم جلالیان، نویسنده: در جامعه وانفسایی که جوهر قلم رو به خشکیدن است و از داستان و داستاننویس حمایتی نمیشود، برخی افراد با ذهنی کاسبکارانه، جامعه ادبی و فرهنگی را به سمتوسوی دیگری میبرند. هیچگونه جانبداری از مولفان و نویسندگان داخلی نمیشود و بیشتر در جهت حمایت از کتب خارجی و ترجمهاند! آنهایی که برای چاپ و نشر یک کتاب چندین سال مولف را در صفهای طولانی نگاه میدارند تا هم کتاب از سکه بیفتد و خاک بخورد، هم نویسنده دیگر حال و هوا و حس نوشتن از وجودش برود، حالا چند سالی است رو کردهاند به صوتی کردن یا درواقع نابود کردن ادبیات، تا منزلت و جایگاه باارزش رمان و خالق اثر کمرنگ شود و در جهت منفعت شخصی، کتاب و کتابخوانی را به باد فراموشی بسپارند تا بوی قلم و دوات و کاغذ تدریجا محو شود. آخر این چه سبک و روشی برای زیادهخواهی است؟! پس کتابخانهها و کتابفروشیها جمع شوند و سیدیخانه یا کلوپ فروش کتاب صوتی جایگزین بشود!
در دهههای گذشته نوار قصه برای کودک و نوجوان استفاده میشد آن هم برای شنیدن قصههای فانتزی تا شخص به خواب خوش برود، نه برای گوش دادن به داستانهای جدی و رمانتیک و آثاری فاخر که از این گوش بشنوی و از آن گوش دربرود. چرا باید جایگاه و شکل همهچیز تغییر کند؟ خواندنی، شنیدنی شود و دیدنی، نوشتنی و دهها تغییر و تحولات بیمعنی که به روند رشد کمکی نمیکنند هیچ، بلکه تخریبکنندهاند. کتابهایی که سالها ذهن و فکر و وقت و خلاقیت نویسنده را درپی داشته و با فرازونشیبها و ممیزی و مشکلات چاپ و پخش دستوپنجه نرم کرده حالا امروزه همانها دستمایه نادرست و اشتباه شده و مبدل به پادکست صوتی میشوند. بهواقع تمام زحمات و تجربیات درنهایت به یک صدا تبدیل شده و باد او را خواهد برد. حتی در دنیای غرب هم روشی اینچنین مرسوم نیست. گرچه هم باشد، مگر کجای فرهنگ و ادبیات و حتی جامعه ما تحت تاثیر غرب است که در این ورطه دچار غرب زدگی شویم؟ اینجا حتی برای کپیرایت هم حق و حقوق و ارزشی وجود ندارد! کتابهای صوتی مدتهاست توسط اغلب افراد جامعه مورد استفاده قرار میگیرد اما همچنان برای اکثریت کتابخوانهای قهار و حرفهای حتی مردم عام، این نوع روش جذابیت چندانی ندارد و آن را جایگزین قاطعی برای کتاب کاغذی نمیدانند چنانکه متفقالقول میگویند تورق کتاب، بوی کتاب، سطور کتاب و حس کتاب جایگزینی ندارد.
نکته مهم اینکه در ادبیات جهان به خالق اثر ارج و اعتبار میدهند و آثارشان مورد تشویق و حمایت قرار گرفته میشود و مهمتر، فیلمسازان ترغیب به ساخت اثر اقتباسی میشوند. به اعتقاد من کتابی که شکل تصویری به خود میگیرد همیشه قابل لمس و احساس کردنی است و روح دارد و البته ماندگار میشود. دههها میگذرد و فیلمها و سریالها که براساس رمان تولید شدهاند همچنان لذتبخش و چشمنوازند و قطعا در ذهنها خواهند ماند. کدام رمان یا کتابی که به شکل شنیداری و صوتی در میآید، میماند و بیبدیل خواهد شد؟ اینها درنهایت بیمایه و یکبار مصرف، لابهلای روزمرگی گم میشوند. حقیقتا صوتی کردن کتاب، تحول نیست. این واژه، گولزنک و اشتباهی است که وارد این عرصه شده.
سوالی که این روزها و با فراگیر شدن کتابهای صوتی در میان کتابخوانان مطرح میشود اینکه آیا کتاب صوتی میتواند در ترویج فرهنگ کتابخوانی نقشی داشته باشد؟ یا اصلا به صنعت نشر کمکی خواهد کرد؟
تفاوتی اساسی میان خواندن کتاب و گوش دادن به آن وجود دارد، زیرا کتابهای صوتی همانند روخوانی اجازه فکر کردن را که لازمه تفکر انتقادی و خلاق است، به مخاطب نمیدهند. اصولا گوش دادن به کتاب صوتی جزء فرآیند کتابخوانی نیست. کتابهای چاپی میتوانند دانش را گسترش دهند و حافظه را تقویت کنند. خواندن کتابهای چاپی بر مبنای بها دادن به ایده انتقادی، توانایی تحلیل و آزاد گذاشتن خواننده، برای درک و فهم و پژوهش است. کتاب صوتی پدیدهای است که موازی با سایر پیشرفتها در عرصههای مختلف ایجاد شده. کتابهای کاغذی ارزشمندی در سراسر جهان و حتی ایران وجود دارند که فقط خاک میخورند. بنابراین با این همه کتاب نخوانده از گذشتگان معتقدم انتخاب کتابهای چاپشده برای تبدیل به فرمت صوتی درست نیست.
کتاب صوتی همسو با زندگی شتابزده امروز عمل میکند و باعث ترویج کتابخوانی نمیشود. درنهایت روند انتخاب کتاب کاغذی و تبدیل شدن آن به کتاب الکترونیکی نادرست است و قاعدتا خرید و تهیه کتاب را از جامعه حذف و نقش کتابهای چاپی را در جامعه کمرنگ میکند و این درحالی است که باید کتاب را به شکلی نوستالژی در دست گرفت و مطالعه کرد تا لذت برد. اساسا نحوه ارتباط برقرار کردن با متن کتاب از طریق شنوایی و بینایی بسیار متفاوت است و امکان حواسپرتی هنگام گوش دادن فایل صوتی بیشتر از هنگام روخوانی است و همچنین امکان تداخل اطلاعات و خستگی ذهنی به دلیل اینکه زمان استفاده از صوت برای مغز انسان مدت زمان محدودتری نسبت به مطالعه و روخوانی است، بیشتر میشود. اما در مورد پادکستهای نوستالژی و تاریخی، فرهنگی و شخصیتی چنین نظری صادق نیست. موسساتی که با تحقیق و پژوهش در تاریخ و فرهنگ و هنر مملکت، اطلاعات و خاطرات طلایی گذشته را در قالب پادکست تهیه و تولید میکنند، شیوهای قابل قبول و سنجیده است که ما را با تاریخ و فرهنگ کشور و گاهی شخصیتهای سیاسی، هنری و اجتماعی آشنا میسازد و الحق که سبکی نوین و جذابی را شکل دادهاند. قطعا با شنیدن چنین خاطرات نوستالژیک در تونل زمان سیر خواهیم کرد اما در بحث ادبیات و کتاب نهتنها جذابیتی ندارد بلکه فراگیر شدن کتابهای صوتی به رشد و دگرگونی ادبیات آسیب میزند. امکان دارد یک رمان کلاسیک مثل دیکنز را به شکل صوتی درآورد که البته آن هم صدمه به اثر است اما آثار متاخرتر بهویژه آثار پستمدرن را نمیتوان به صورت صوتی ارائه داد. بهطور کلی کتاب صوتی، ارتباط مستقیم و بیواسطه خواننده با اثر را از بین میبرد و مانع ارتباطی سمپاتیک و تعامل بین آن دو میشود. من معتقدم روند رو به رشد کتابهای صوتی برای آینده ادبیات، نگرانکننده است و اگر به همین منوال پیش رود دچار سرنوشتی خاکستری میشود یا دستکم میتواند آینده ادبی را متزلزل کند و به نوعی روح و احساسی که در بطن و دل کتاب وجود دارد، از بین میرود.
شماره ۴۲۳۱ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
جذابیت کتابخوانی در دام صوت اسیر شده است