محمدصالح سلطانی، خبرنگار: صحنه نمایش ساده است؛ ساده تر از چیزی که برای چنین نمایشی توقع می رود. یک میز و دو صندلی در سمت راست سه صندلی و دو میکروفون در قلب صحنه و یک تریبون در سمت چپ پشت میز سمت راست و تریبون سمت چپ هم دو دوربین در عمق صحنه میبینیم و دو نمایشگر. از همان لحظه اول، پخش زنده ورود تماشاگران روی نمایشگرها آغاز می شود و حال وهوای سالن رفته رفته شکل میگیرد. طولی نمی کشد که «دادگاه» را باور میکنیم. با خاموش شدن چراغ ها بازیگران از انتهای سالن و درست از همان نقطه که ما وارد شدیم وارد می شوند دوربینهای روی صحنه به طرزی ماهرانه ورود بازیگران را قاب میگیرند و روی نمایشگرها به نمایش می گذارند. خیلی سریع همه چیز آماده آغاز اجرا می شود. قاضی پرونده، همان ابتدا رو میکند به تماشاگران و آنها را «هیات منصفه» دادگاه خطاب میکند. حالا حکمت برگه هایی که موقع ورود دریافت کردیم روشن می شود. پایان این نمایش را ما تعیین میکنیم؛ با رای هایی که توی صندوق میاندازیم و تصمیمی که برای این پرونده می گیریم نمایش خیلی زود تمام هوش و حواس تماشاگر را مال خود میکند جلسه رسمی است.
سینما در دل تئاتر
ترور هیچ چیز نیست جز یک جلسه دادگاه؛ اما یک دادگاه همه چیز تمام با پرونده ای عمیق و درگیرکننده خلبان «لارس کخ» از ارتش آلمان تنها متهم پرونده است که با وکیل خود در جلسه دادگاه حاضر شده و آن طرف خانم دادستان که مدعی العموم است. پرونده ظاهر ساده ای دارد اما هرچه جلوتر می رود ابعادی پیچیده به خود میگیرد. جمله به جمله متهم، وکیل، قاضی و دادستان میتواند مسیر قضاوت را تغییر دهد. سالن یکسره خیره به صحنه دادگاه است؛ صحنه ای که هر جزئش در حال تکمیل بخشی از پازل است. میمیک چهره ها متلک ها و جمله های معترضه به اندازه متن نمایش کار میکنند. اینجاست که هنر کارگردان در استفاده از آن دو نمایشگر روی صحنه خودش را نشان میدهد. فیلمبرداری با آن قاب بندی های طراحی شده که در قصه میفهمیم برای پخش زنده تلویزیونی دادگاه در حال انجام است) تسلط تماشاگر به صحنه را افزایش می دهد و از آن مهم تر، با تصویر برداری کارگردانی شده یک تمهید سینمایی در دل تئاتر به کار گرفته می شود. حالا ما روی صحنه نمایش و از چشم آن دو نمایشگر، فرصت تماشای قابهایی معناساز را داریم؛ تصاویری از چهره متهم، نگاه های دادستان و حتی واکنشهای تماشاگران ابراهیم امینی خوب از اندوخته سینمایی خودش برای ارتقای این نمایش بهره برده است.
صورت بندی یک مساله پیچیده حقوقی
نمایش ترور در دل یک جلسه دادگاه عملا در حال صورت بندی یک مساله پیچیده حقوقی اخلاقی است؛ مساله ای که در پی یافتن ارزش «جان انسان و مقیاس دادن به آن است؛ با سوالاتی که در همنشینی با مثال ها و موقعیت های انسانی مختلف ذهن تماشاگر را عمیقا درگیر پیچیدگی های فلسفه اخلاق میکند. تماشاگر ترور حتی اگر علاقه نداشته باشد مجبور است فکر کند و درنهایت تصمیم بگیرد؛ تصمیم درباره سرنوشت متهمی که خودش و وکیلش باور دارند یک قهرمان ملی است و دادستان میان او و تروریست ها هیچ تفاوتی قائل نیست.
اکسیر باورپذیری
رمز موفقیت ترور را باید در باورپذیری نمایش جست وجو کرد. گذشته از طراحی صحنه فکر شده ای که شرحش رفت، بازیگران ترور حضوری درخشان در این نمایش دارند. مهدی پاکدل با بدن ورزیده و صدای استوارش، نقش یک خلبان چیره دست را با تسلطی چشمگیر ایفا میکند مینو شریفی از پس ایفای نقش دادستان به خوبی یک مشرب فکری و یک ذائقه فلسفی را نمایندگی می کند و وحید رهبانی، وکیل قدرتمندی است که کفه ترازوی نمایش را با اجرای قدرتمندش به نفع موکل خود سنگین میکند. از قاضی نمایش هم نباید گذشت که با یک صورت سنگی و بدون احساس خونسردی قاضی چنین پرونده ای را خوب از کار درآورده ترور از معدود نمایشهایی است که سخت میشود در نقش آفرینی بازیگرانش نقطه ضعفی پیدا کرد.
یک نمایش کلیشه شکن
زندگی در بسیاری از موقعیت ها ما را مجبور به قضاوت میکند و نمایش ترور با پیش کشیدن یک موقعیت سخت و تامل برانگیز، به جای تنزه طلبی و گریز از قضاوت، تماشاگر خود را به فهم فلسفه کنشهای انسانی، تلاش برای درک لایه های پرشمار یک رفتار به ظاهر ساده دقت در شواهد و درنهایت رای دادن و قضاوت کردن دعوت میکند خلق این بینش در دل یک نمایش جذاب و کاملا سرگرم کننده، هنر بزرگی است که فردیناند فون شیراخ، نمایشنامه نویس آلمانی در آن به توفیق رسیده و ابراهیم امینی آن را به شکلی ماهرانه پیش چشم تماشاگرانی می آورد که احتمالا بعد از تماشای ترور، به شکلی متفاوت از کلیشه های دنیای روشنفکری جهان را تفسیر خواهند کرد.