صادق امامی، عضو شورای سردبیری: کمتر از یک ماه پس از یورش پلیس آلمان به مراکز اسلامی متعلق به ایران و مصادره این مراکز، تهران با اعلام ممنوعیت فعالیت دو شعبه «موسسه آموزش زبان آلمانی» (DSIT) در خیابانهای یخچال و دیباجی جنوبی، این دفاتر را پلمب کرد. تصمیم به بستن دفاتر این موسسه آلمانی آن هم چند هفته پس از اقدام علیه مرکز اسلامی هامبورگ و مراکز وابسته، در رسانههای داخلی و بینالمللی، تفسیر به «اقدام متقابل» ایران شد. اگرچه برپایه حقوق بینالملل عمومی، ایران امکان اقدام متقابل در واکنش به بهانهجوییهای برلین را داشت اما حداقل به دو دلیل به نظر نمیرسد که این تصمیم، بر این پایه انجام گرفته باشد:1- اگر تهران بنای اقدام متقابل داشت، نیاز به اتلاف وقت تقریبا سه هفتهای نبود و بلافاصله دست به چنین کاری میزد. 2- تهران گزینهای بهتر برای اقدام متقابل داشت. طبیعتا به جای یک موسسه آموزش زبان، آلمانیها مراکز و موسسات دیگری در ایران دارند که تعطیلی آنها میتوانست پیام روشنتری به برلین مخابره کند. اگر تهران اقدامش را در چهارچوب حقوق بینالملل عمومی تعبیر نمیکند، پس بر چه اساسی اقدام به تعطیلی مرکز آموزش زبان آلمانی گرفته شده است؟
تحقیر در جنگ و بازنگری در روش
پیش از پاسخ به این سوال، باید سیری در تاریخ کرد. شکست در جنگ جهانی اول و به دنبال آن پیمان ورسای که در آن آلمان با ماده «گناه جنگ» به سختی تحقیر شده بود، برلین را بر آن داشت تا در سال 1925 با ایجاد یک سازمان فرهنگی به نام «دویچه آکادمی»، به «بازپسگیری جایگاه ملت آزاد آلمان در جهان از طریق کار قاطع و هدفمند» اقدام کرده و جایگاه خود را در اروپا بازیابی کند. با ظهور هیتلر و به تبع آن شعلهور شدن جنگ دوم جهانی، «دویچه آکادمی» در سال 1945 منحل شد. با پایان جنگ، مجددا آلمانیها با شکست و تحقیری به مراتب سنگینتر مواجه شدند. این بار طرفهای پیروز جنگ، با «توافق پوتسدام» که شامل خلعسلاح و تعطیلی ارتش آلمان، دریافت غرامت جنگی و پیگیری جنایتهای جنگی میشد، همه دندانهای آلمان را کشیدند تا برلین نتواند برای سومین بار جهان را به آتش بکشد. با شکست هیتلر، ظاهر ماجرا نشان میداد که فاشیسم در آلمان به پایان خود رسیده اما خوی تمامیتخواه و امپریالیستی آلمانیها، آنان را بر آن داشت تا این بار نه با جنگ سخت که با شیوههای مبتنیبر جنگ نرم، سلطه بر جوامع هدف را دنبال کنند. از این رو 6 سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، در 1951، آلمان «موسسه گوته» که برگرفته از نام شاعر برجسته آلمانی «یوهان ولفگانگ فون گوته» بود را با هدف آموزش زبان و فرهنگ آلمانی پایهگذاری کرد. یکسال بعد اولین شعبه خارجی این موسسه در یونان راهاندازی شد. در سال 1958 (1337) یعنی هفتمین سال تاسیس گوته، شعبهای از آن در ایران افتتاح شد. کمی بعد و با گسترش شعبات در سرتاسر دنیا، رالف دارندورف، در وزارت خارجه آلمان، دستورالعملی را برای سیاست فرهنگی خارجی منتشر کرد. با این دستورالعمل ماموریت گوته به شکل قابل توجهی گسترش پیدا کرد و ترویج «روابط فرهنگی غیررسمی با کشورهای خارجی و آلمانیهای مقیم خارج از کشور» را در دستورکار قرار داد. تقریبا در همان سالها، به ابتکار دیتر ساتلر، رئیس بخش هنر وزارت خارجه، گوته بهتدریج تمام موسسات فرهنگی آلمان در خارج از کشور را در اختیار گرفت. در سال 1968 گوته تحت تاثیر شورشهای دانشجویی در اواخر دهه 1960، برنامه رویدادهای فرهنگی خود را با موضوعات اجتماعی-سیاسی و هنر آوانگارد تغییر داد تا برلین، کار فرهنگی ازجمله گفتوگو و مشارکت را بهعنوان رکن سوم سیاست خارجی خود معرفی کند.
به دنبال آن در دوران ویلی برانت، مفهوم «فرهنگ گسترده» اساس فعالیتهای موسسه گوته را تشکیل داد. مجموع این رفتارها باعث شد تا در آن دوران، در جهان دوقطبی، کشورهای بلوک شرق ماموریت جدید گوته را در چهارچوب «تبلیغات غربی» و «ابزاری برای جاسوسی» بخوانند.
گوته در ایران
پیش از انقلاب در ایران، گوته علاوهبر آموزش زبان آلمانی، فعالیتهای گستردهای در حوزه فرهنگ داشت که یکی از آنها برگزاری محفل شبانه شعر و سخنرانی به مدت 10 شب در سال 1356 بود. با پیروزی انقلاب، گوته به دلیل فعالیتهای فرهنگی در چهارچوب ارزشهای غربی، تعطیل شد. گفته شده که چند سال بعد با رایزنیهای سفارت آلمان، انستیتو گوته توانست در ایران برای ترویج زبان آلمانی مجددا فعالیت کند اما پخش یک ویدئوی هتاکانه در تلویزیون آلمان غربی در 15 فوریه 1987 (26 بهمن 1365)، باعث شد تا ایران برای همیشه تصمیم به تعطیلی انستیتو گوته بگیرد؛ اتفاقی که در سال 1366 افتاد.
فعالیت با موسسه پوششی
علیرغم تلاشهای برلین، تهران با بازگشایی مجدد گوته موافقت نکرد تا آلمانیها برای تداوم اهداف و عقب نماندن از موسسات رقبای خود بهویژه انگلیس و فرانسه، بهمنظور دور زدن قوانین ایران و همچنین محدودیتهای اعمالی، به جای در، این بار از پنجره وارد شوند. در سال 1995 (۱۳۷۴) سفارت آلمان، بدون دریافت مجوز از نهادهای مربوطه در ایران، موسسه زبان آلمانی (DSIT) را تاسیس کرد. برخلاف گوته که علاوهبر آموزش زبان، امکان فعالیتهایفرهنگی در کشورها را نیز داشت، موسسه آموزش زبان آلمانی در تهران، همانگونه که از نامش پیداست، ظاهرا هدفش تدریس زبان آلمانی بود. این موضوع به صراحت در سایت سفارت آلمان در تهران آمده است که این موسسه «برای پیشبرد و حمایت از تفاهم بین آلمان و ایران در سال 1995» تاسیس شده است. طبق نوشته وبسایت سفارت، در مدت کوتاهی این موسسه تبدیل به «مرکز مهمی برای آموزش و بازآموزی زبان آلمانی» شد. بررسی اخبار آن سالها چنین نشان میدهد که ایران در سال 1996، مجوزی 4 ساله برای فعالیت این موسسه صادر کرده است. در سال 2000 (1379) این مجوز فعالیت منقضی شد و موسسه میبایست برای ادامه فعالیت، درخواست مجوز میکرد. در اردیبهشت سال 1383 (آوریل 2004) «دایکو پوتسل»، رایزن مطبوعاتى سفارت آلمان در گفتوگو با شرق ادعا کرد «مجوز ادامه فعالیت انستیتو زبان آلمانى وابسته به سفارت آلمان صادر شده است.» شرق نوشته بود «مقامات ایران با ادامه کار این مرکز مخالفت نکرده بودند و توافقهایى برسر ادامه کار این انستیتو صورت گرفته بود.»
البته این موضوع هیچگاه از جانب ایران تایید نشد و شرق نیز نخواست آن را به نقل از رایزن مطبوعاتی منتشر کند. نکته قابل توجه درباره فعالیت موسسه اینجاست که حتی در خبرهای منتشر شده در رسانههای غربی، هیچ نامی از «موسسه زبان آلمانی» نیست و آنها از فعالیت مجدد موسسه گوته در ایران گفتهاند. این در صورتی است که پرونده گوته در سال 1366 برای همیشه بسته شد اما با این حال و با توجه به اینکه (DSIT)، درواقع همان گوته با تابلوی جدید بود، همه آن را با نام گوته میشناختند. این مرکز در غیاب گوته عهدهدار تمام وظایف گوته همچون برگزاری امتحانات آن شده بود. DSIT تنها در سال 2009، بیش از 5 هزار زبانآموز در دورههای ابتدایی، متوسطه و پیشرفته داشته است. با وجود تعطیلی موسسه گوته در ایران و فعالیت DSIT، آلمانیها همچنان مصر به بازگشایی مجدد گوته بودند. این موضوع به اندازهای برای برلین مهم بود که تیرماه سال 1379 در جریان سفر سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران به آلمان در سال 2000 و دیدارش با «گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان، شرودر خواستار بازگشایی مجدد شعبهای از انستیتو گوته در ایران شد. اما چرا گوته در این سطح برای آلمانیها مهم بود که با وجود ایجاد یک موسسه پوششی، باز هم خواهان فعالیت مجدد آن بودند.
چرا گوته مهم است؟
گوته بزرگترین سازمان حاکمیتی فرهنگی آلمان برای صدور فرهنگ و ارزشهای آلمانی در کشورهای مختلف و بهویژه کشورهای هدف برلین در راستای تقویت سیاست خارجی فرهنگی برلین است. این موسسه اگرچه در سال 1976 طی توافقنامهای با وزارت خارجه، عنوان یک «سازمان فرهنگی مستقل» را به خود گرفته اما همچنان بخش عمدهای از بودجهاش را از وزارت خارجه آلمان دریافت میکند. در سال 2007 برای اولین بار در بیش از 10 سال، پارلمان آلمان بودجه این موسسه را افزایش داد. در اهمیت فعالیتهای این موسسه همین بس که در کنار تامین 60 درصد بودجهاش از سوی وزارت خارجه آلمان، در بسیاری از پروژههایش از سوی شرکتهای بزرگ آلمانی یا بینالمللی مانند ایرباس، آئودی، BMW، زیمنس و فولکس واگن تامین مالی میشود. «تاتیانا لانشینا» پژوهشگر دانشگاه ملی تحقیقات و مدرسه عالی اقتصاد HSE مسکو در مقالهای با عنوان «موسسه گوته و قدرت نرم» در مجله تحقیقات سازمانهای بینالمللی، از همکاری نزدیک وزارت خارجه آلمان و موسسه گوته خبر داد و نوشت وزارت خارجه «دفتر خارجی موسسه گوته را به جلسات و مشاورههای مربوط به فعالیتهای موسسه دعوت میکند و آن را در جریان دستورات و گزارشهای جدید هیاتهای خارجی قرار میدهد. همچنین موسسه گوته درباره دستاوردهای خود به وزارت خارجه آلمان گزارش میدهد و مرتبا با مقامات وزارت خارجه دیدار میکند.»
گوته در حال حاضر دارای 157 موسسه در 98 کشور جهان و 12 موسسه منطقهای است. این موسسه با بیش از 3500 نفر کارمند (2800 نفر در خارج از کشور و حدود 700 نفر در دفتر مرکزی) توانست در سال 2019 برلین را در قدرت نرم به جایگاه سوم جهان برساند. در همین سال، آلمان از منظر قدرت نظامی در جایگاه دهم و از منظر دیپلماسی، در جایگاه هفتم جهان قرار داشت. قدرت نرم به یک کشور این امکان را میدهد تا بتواند توجه سرمایهگذاران را به خود جلب کند و خود را در سطح بینالمللی شکوفا سازد. از همین رو پس از عدم اجابت درخواست بازگشایی موسسه گوته، سفارت برلین در تهران با استفاده از کارمندانش، به بهانه آموزش زبان، موسسه زبان آلمانی را افتتاح کرد. در ابتدا موسسه آموزش زبان آلمانی(DSIT) ظاهرا به وظیفه اصلی خود که آموزش زبان آلمانی است میپرداخت اما رفتهرفته دایره حوزههای فعالیت خود را به اندازهای گسترده کرد که تمام ماموریتهای گوته را پوشش میداد. اگرچه گوته و حتی موسسه زبان آلمانی در بین افکار عمومی به موسسات تدریس زبان شناخته میشوند اما اصلیترین فعالیت این موسسه که در پشت پرده و بدون مجوز انجام میگرفت، در حوزه فیلم، موسیقی و تئاتر تبلور پیدا میکرد.
سفارت آلمان با علم به غیرمجاز بودن فعالیت در حوزههای فرهنگی، تلاش داشت تا به صورت پنهانی و بدون برجا گذاشتن ردپایی از خود، در رویدادهای فرهنگی ایران نقشآفرین باشد. نمونهاش جلسه آقای «گوست» وابسته فرهنگی سفارت آلمان در ایران با برخی نویسندگان و روشنفکران برای فعالیتهای فرهنگی در ایران بوده است. پس از اینکه این جلسه توسط نیروهای امنیتی شناسایی و عوامل حاضر در آن دستگیر شدند، طرف آلمانی ادعا کرد این جلسه برای گفتوگو درباره «تجدید فعالیت انستیتو گوته» بوده است. به نظر نمیرسد این ادعا با واقعیت تطابق داشته باشد؛ چراکه زمان برگزاری این جلسه 25 جولای 1996 (4 مرداد 1375) یعنی پس از آن بود که آلمانیها از فعالیت مجدد گوته ناامید شده بودند و از همین رو موسسه آموزش زبان آلمانی را دایر کردند و در آن مشغول فعالیت بودهاند. علیرغم نداشتن مجوزی حتی برای آموزش زبان آلمانی، DSIT با انجام تبلیغات گسترده و اعتباربخشی به خود با استفاده از نام گوته و همچنین ارائه خدماتی همچون تسهیل خروج نخبگان، سالانه نزدیک به 10 هزار زبانآموز ایرانی را جذب میکرد و نزدیک به 15 هزار نفر در لیست انتظار داشت. دفتر تهران با این تعداد زبانآموز، پس از دفتر مونیخ، بالاترین رکورد زبانآموز را به خود اختصاص داده است.
لیبرالیسم در مدارس ایران
یکی از نگران کنندهترین برنامههایی که موسسه (DSIT) در قالب آموزش زبان آلمانی در حال پیشبرد آن است، دو طرحBKD (Bildungskooperations Deutsch) و PASCH است. این دو برنامه، بر یک حوزه متمرکز هستند؛ تربیت دانشآموزان با باورهای غربی. البته این تنها آلمانی ها نیستند که چنین برنامهای را در ایران دنبال می کنند. آمریکاییها نیز با روشهای گوناگون تلاش بر تعلیم دانشآموزان ایرانی با آموزههای غربی دارند. پیش از این «فرهیختگان» در گزارش «لانه شبکهسازی آمریکا» از تلاش بنیاد آمریکایی اوراسیا (Eurasia Foundation)برای ایجاد مدارس آنلاین آموزش شهروندی خبر داد و نوشت این مدارس به جای دانشآموزان، بهصورت متمرکز آموزش معلمهای مدارس دولتی و غیرانتفاعی را دنبال میکند تا آنان را به سمت ایجاد شبکههای فشار بر حکومت برای «تغییر قوانین کشور» بهویژه در حوزه آموزشوپرورش هدایت کند و درنهایت بتواند الگوی آموزش شهروندی در ایران را که «براساس پایبندی به ایدئولوژی دینی» تعریف شده را به آموزش «شهروندی دموکراتیک» تبدیل کند. در آن گزارش به آموزش سند 2030 در مدارس در قالب «کارگاه سند توسعه پایدار» و از طریق معلمان اشاره شده بود. در یکی از گزارشهای بنیاد بهصراحت آمده «بیش از 70 معلم» درحال حاضر مفاهیم دورهای بنیاد اوراسیا را در کلاسهای درس خود در سراسر ایران «وارد» کردهاند.
حالا آلمانیها با برنامه (BKD) دقیقا همان پروژهای را که آمریکاییها به صورت مجازی و زیرپوستی دنبال میکنند، به شکلی عیان در مدارس ایرانی پیادهسازی میکنند. این برنامه در واقع بخشی از تلاشهای گستردهتری برای ترویج زبان و فرهنگ آلمانی در سراسر جهان است. با این حال در این برنامه، تمرکز اصلی روی معلمان است. گوته در این برنامه اقدام به پشتیبانی از معلمان، مدارس و نهادهای آموزشیای میکند که زبان آلمانی را بهعنوان زبان خارجی تدریس میکنند. در این برنامه منابع آموزشی (کتاب، ابزار آموزشی و حتی تجهیزات) مطابق با نظام آموزشوپرورش و وزارت فرهنگ دولت آلمان و مبتنیبر ارزشهای فرهنگی آلمان تدریس میشود و معلمان ضمن آموختن این اصول در دورههای آموزشی، از سوی موسسه DSIT و درواقع گوته، تحت پشتیبانی فنی و آموزشی قرار میگیرند. با تربیت نسلی از معلمان زبان آلمانی مطابق با فرهنگ غربی و همچنین حمایت مالی از آنها، شبکهای از معلمان زبان آلمانی تشکیل میشود که این شبکه تضمینکننده تعلیم هزاران دانشآموزی خواهند بود که از دریچه فرهنگ و ارزشهای غربی به دنیا مینگرند.
اردوی مختلط برای بچههای مدارس
اما طرح دوم که موسوم به «ابتکار پاش» (PASCH) است، نخستینبار توسط وزارت امور خارجه آلمان در سال 2008 راهاندازی شد. به گفته مقامات آلمانی، هدف این طرح «ایجاد یک شبکه جهانی از مدارس با پیوندهای قوی با آلمان، ترویج زبان و فرهنگ آلمانی از طریق آموزشوپرورش» است. به عبارت سادهتر برنامهPASCH، شبکهای از مدارس را تشکیل میدهد که زبان آلمانی را بهعنوان زبان خارجی تدریس میکنند. در قالب این طرح سفارت آلمان، دانشآموزان را در قالب اردو بهصورت غیرقانونی به خارج کشور اعزام میکند. در این اردوها که به صورت مختلط یا در آلمان یا در مرکزی وابسته به آلمان در گرجستان برگزار میشود، دانشآموزان تحت فرهنگ غربی آموزش میبینند. فارغ از محتوای این اردوها که در تضاد با فرهنگ ایرانی است، اعزام دانشآموز به خارج از کشور بدون اخذ مجوز از نهادهای ذیربط غیرقانونی و خلاف است. حتی با فرض مطابقت کامل آموزشهای این مدارس با اسناد بالادستی ایران، سپردن مدیریت تعلیم و تربیت کشور به دست کشور بیگانه، تبعات جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت. نگرانی از آموزشهای ارائه شده به دانشآموزان ترکیهای باعث شد تا در سال 2016 یک برنامه موسسه گوته به نام «تبادل با مدارس همکار ترکیهای» تعطیل شود؛ چراکه آنکارا اصرار داشت یک ناظر ترک به اردوگاه جوانان در آلمان اعزام شود اما گوته از پذیرش این درخواست خودداری کرد تا درنهایت دولت ترکیه این برنامه را کنار بگذارد.
قرارداد برای دوره رقص معاصر
اما فعالیتهای غیرقانونی موسسه آموزش زبان آلمانی محدود به حوزه آموزش نمیشود. با توجه به نقشآفرینی اپوزیسیون ضدایرانی در صحنه سیاست، در یک دهه اخیر برلین، بیپردهتر فعالیتهای فرهنگی مدنظر خود در ایران را دنبال کرد. برگزاری و حمایت از فعالیتهای فرهنگی غیرقانونی ازجمله موضوعاتی همچون هنرهای نمایشی، رقص معاصر در پوشش موسسه زبان با تنظیم قراردادهای متعدد با سربرگ موسسه یکی از نمونه فعالیتهای غیرقانونی موسسه است. در یک نمونه از این فعالیتهای غیرقانونی در حوزه فرهنگ، نهادهای امنیتی، رد پای سفارت آلمان را در برگزاری یک جشنواره موسیقی فولکلور (موسیقی محلی) که به مدت یک هفته در یکی از استانها برگزار میشد را کشف کرد. با سفر بدون مجوز رایزن فرهنگی آلمان به استان محل برگزاری جشنواره، مشخص شد این جشنواره با پشتیبانی مالی سفارت آلمان برگزار شده است. اگرچه با هوشیاری نهادهای مسئول، رایزن فرهنگی امکان حضور و سخنرانی در آن مراسم را پیدا نکرد اما رفتار وی مغایر با کنوانسیون وین در رابطه با قوانین کنسولی بود. لذا وزارت خارجه در چندین نوبت از سفارت آلمان خواست تا از رفتارهای خلاف عرف دیپلماتیک، خودداری کند اما بیتوجهی سفارت به این هشدارها باعث شد تا تهران براساس قوانین دیپلماتیک با آنها برخورد کند. تکثر اقدامات خلاف قانون باعث شد نهادهای مربوطه در ایران، بهطور دقیقتری فعالیت موسسه وابسته به سفارت آلمان را مورد واکاوی قرار دهد و این موسسه را ملزم به پایبندی به قوانین کشور کند. لذا بر این اساس تذکرات لازم به سفارت برلین و فرصت یکماهه برای بازنگری در اقداماتش داده شد، اما دولت آلمان به یکباره و با بهانههای واهی، چند ماه پس از حمله گسترده آذرماه سال گذشته به مراکز اسلامی ایران در آلمان و محاصره 9 ساعته و توقیف اسناد، به مرکز اسلامی هامبورگ و چندین مرکز دیگر اسلامی یورش برد و این مراکز را تعطیل کرد تا عملا نشان دهد نهتنها حاضر به تغییر رویه نادرست در ایران نیست که قصد دارد سیاست تهاجمیای را در برابر ایران پیش گیرد.
از همین رو نیز ساعت 10:30 صبح سهشنبه 30 مردادماه، پلیس با حکم قضایی به موسسه DSIT مراجعه کرد. اگرچه رسانههای وابسته به دولت آلمان مدعی ضرب و شتم کارمندان موسسه شدهاند اما یک مقام آگاه در این باره به «فرهیختگان» گفت: «پلیس در ابتدا از مدیران درخواست ارائه مجوز قانونی کرد. اگر مدیران موسسه، دارای چنین مجوزی میبودند، ادامه فعالیتشان بلامانع بود اما مدیران موسسه مجوزی ارائه نکردند.» به گفته وی، نبود مجوز باعث شد پلیس وسایل مرتبط با فعالیت غیرقانونی این موسسه از قبیل لپتاپ، هارد و تلفنهای همراه متعلق به موسسه و همچنین پروندهها و بانکهای اطلاعاتی مشتمل بر آموزش زبان و سایر آموزشهای غیرقانونی همچون فرآیند تسهیل اعزام غیرقانونی نخبگان، دانشجویان و دانشآموزان به خارج کشور و اسناد مالی و تراکنشهای غیرقانونی این موسسه را ضبط کند. آنگونه که این مقام آگاه گفته جمعآوری وسایل مرتبط تا حدود ساعت 14:30 ادامه داشت و پس از صورتجلسه و تایید آن توسط مدیران موسسه، تیمهای عملیاتی بدون هرگونه خشونت، آسیب فیزیکی، دو دفتر موسسه را پلمب کردند.»
یکی از مسائل مورد توجه که باعث تصمیمگیری درباره عدم تداوم فعالیت موسسه DSIT شد، بررسی وضعیت مالی آن بود. بهعنوان نمونه (DSIT) با آموزش سالیانه 10 هزار زبانآموز و حدود 15 هزار زبانآموز در نوبت ثبتنام، سالانه چند صد میلیارد تومان گردش مالی داشته اما حتی یک ریال مالیات پرداخت نکرده است. موضوع دیگر در این رابطه، نامشخص بودن محل هزینهکرد این درآمد قابل توجه از سوی سفارت آلمان است. براساس گزارشی که خبرگزاری میزان، داده است این دو شعبه «با نقض قوانین کشور مرتکب اعمال غیرقانونی متعدد و تخلفات گسترده مالی شده بودند.» در این گزارش آمده که «گزارشهایی از تخلفات سایر مراکز وابسته به آلمان» دریافت شده که «تحقیقات در این مورد در جریان است.»
میزان اطلاعاتی درباره «اعمال غیرقانونی» و «تخلفات گسترده مالی» اعلام نکرده است اما برخی از یافتههای نهادهای مسئول نشان میدهد موسسه در کنار آموزش زبان، قراردادهایی با برخی هنرمندان برای اجرای برنامههایی مغایر با فرهنگ و هویت ایرانی داشته است. یکی از این قراردادها، در قالب پروژهای به نام «رقص معاصر» است. رقص معاصر شکلی از رقص صحنهای است که در میانه قرن بیستم توسعه یافته و از آن زمان به بعد، یکی از گونههای غالب در آموزش رسمی رقص در سراسر دنیاست و بهخصوص طرفداران قابل توجهی در آمریکا و اروپا دارد. بخشی دیگر از درآمدهای موسسه زبان آلمانی، در تئاتر هزینه میشود. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات سفارت برای گم کردن رد پولهایی که در این زمینه هزینه کردهاند، دست به پولشویی هم زدهاند. تا بررسی جزئی اسناد موجود در موسسه، نمیتوان درباره گستردگی نفوذ سفارت آلمان در میان هنرمندان و شبکهای که آلمانیها در این زمینه ایجاد کردهاند، سخن گفت اما این احتمال وجود دارد که بخشی از پروژههای پرحاشیه فرهنگی کشور، به شکلی به سفارت آلمان و موسسه آموزش زبان آلمانی مرتبط باشد.
هنوز مشخص نیست این شعب موسسه آموزش زبان آلمانی پس از بررسی تخلفات رخ داده امکان فعالیت در ایران را خواهند داشت یا خیر اما بهوضوح مشخص است دیگر آلمانیها این اجازه را پیدا نخواهند کرد در قالب موسسه زبان آلمانی، در زمینههایی که مجوزی درباره آن ندارند، ورود داشته باشند.