زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات منجر به کم شدن شکافهای سیاسی درون آنها نشد و حتی در مواردی این شکافها را دوبرابر کرد. دعوای اصلاحطلبان تنها به سهمخواهی برای حضور در قدرت و خالصسازی از جانب برخی از آنها محدود نمانده و به نظر میرسد یکی از دشواریهای اصلی دولت دست و پنجه نرم کردن با اصلاحطلبان رادیکالی است که درک آنها از صحنه سیاسی همچنان در وقایع 20 سال گذشته محدود مانده است. در سمت مقابل اما بخشی از اصلاحطلبان که درک واقعبینانهتری از فضای سیاسی در ایران دارند، مواضع این طیف را نقد کردند. دولت مسعود پزشکیان فرصت خوبی برای اصلاحطلبان فراهم کرده تا چهره سیاسی خود را در میان مردم ترمیم کند، فرصتی که اگر در دام دعواهای سیاسی دروناصلاحطلبی بیفتد، تقریبا از دست خواهد رفت.
احتمال رفع حصر مهدی کروبی و ماجرای یک پیغام
یکی دو روزی میشود که اخباری مبنی بر احتمال رفع حصر بار دیگر در رسانهها دست به دست میشود. بعد از اینکه مسعود کرباسچی از به نتیجه رسیدن پیگیریهای رئیسجمهور برای رفع حصر خبر داد، حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی نیز در مصاحبهای اعلام کرد «پیغامهایی از جانب رئیسجمهور و رئیس قوه قضائیه» به آنها رسیده است و البته در ادامه نیز اشاره کرد که کروبی در پاسخ گفته: «اگر قرار است روزی رفع حصر صورت گیرد، هردو یعنی(او و میرحسین موسوی) باید رفع حصر شوند.» اولین سوالی که در مواجهه با این خبر مورد توجه قرار میگیرد این است که اساسا جامعه چقدر به اخباری که در مورد رفع حصر منتشر میشود توجه نشان داد؟ در نگاهی کلی میتوان گفت تقریبا نشانههای زیادی از توجه و اهمیت این خبر در میان اقشار جامعه و حتی جامعه نخبگانی نیز مشاهده نمیشود. امری که نشان میدهد، فاصله بخشی از طیف رادیکال اصلاحطلب با اقشار مختلف مردم آنقدر زیاد شده که درک درستی از دغدغه مردم وجود ندارد. به نظر میرسد، بخشی از اصلاحطلبان رادیکال همچنان در فضای سیاسی 15 سال گذشته متوقف ماندهاند و نتوانستهاند خود را با واقعیتهای سیاسی و خواست مردم همراه کنند. نکته دیگر نیز این است که بخشی از این بیتفاوتی مردم را میبایست ناشی از ناتوانی اصلاحطلبان در همراه کردن جامعه با دغدغههای خود دانست و همین هم فاصله و شکاف اصلاحطلبان با اقشار مختلف مردم و حتی نخبگان را نشان میدهد.
رادیکالیسم ادامه دارد؟
این اما همه ماجرا نیست. دغدغه طیف رادیکال اصلاحطلب برای رفع حصر از روزهای ابتدایی پیروزی مسعود پزشکیان در دستور کار این طیف از اصلاحطلبان قرار گرفت حتی تا آنجا که ایده وفاق را زیر سوال بردند. امری که البته با واکنش بخشی از اصلاحطلبانی که نگاه واقعبینانهتری به صحنه سیاسی ایران داشتند، همراه شد. قصه رفع حصر و شعار آن توسط طیفی از اصلاحطلبان تندرو تازگی ندارد و بیشتر از 10 سال است که از جانب این طیف دنبال میشود. این موضوع حالا بعد از پیروزی مسعود پزشکیان و با حمایت اصلاحطلبان بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است. شروع جدیتر این ماجرا با پستی که نرگس موسوی، دختر میرحسین موسوی از زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در سالروز کودتای 28 مرداد منتشر کرد، همراه شد و نرگس موسوی این دو نفر را «اسیران کودتای 88» خواند. جدای از اینکه این صحبت دختر موسوی انگشت اتهام را به سمت خود آنها میبرد اما موضعی رادیکال تلقی میشد و رنگوبوی التهابآفرینی دوباره در جامعه میداد. بعد از این پست نیز آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات در توییتر سابق یا همان ایکس به ماجرای ارسال نامه به شورای عالی امنیت ملی برای آزادی اشاره کرد و خطاب به دولت نوشت: «وفاق ملی بدون این گشایشها، پروژهای ناکام خواهد بود.» این موضعگیریها اما در درون اصلاحطلبان نیز با استقبال چندانی مواجه نشد. در چند روز گذشته عباس عبدی در نامهای خطاب به سیدمحمد خاتمی به این صحبتها پاسخ داد. عبدی اشاره کرد ترکیب جبههای که محصول 88 است نمیتواند در دوران وفاق کارایی داشته باشد و نوشت:«برخی دوستان در 88 منجمد شدهاند...گمان میکنند رفع حصر لازمه وفاق است درحالیکه روشن است وفاق مقدمه و شرط لازم رفع حصر است.» عبدی در نقطه مقابل نظر اصلاحطلبان رادیکال مثل آذرمنصوری، به این نکته اشاره کرد که آنها اساسا راه حل مشکلات را در جای اشتباهی جستوجو میکنند و هنوز در سال 88 باقی ماندهاند. به جز عباس عبدی، سیدمحمد ابطحی هم در توییتی به فشار وارد کردن به دولت از جانب رادیکالها انتقاد کرد و آن را خارج از «ادبیات اصلاحطلبانه» دانست. بعد از این صحبتها اما اظهارات فرزند مهدی کروبی درباره رفع حصر و شرط برای آزادی میرحسین موسوی از حصر منتشر شد که یک معنی مشخص دارد و اینکه این طیف از اصلاحطلبان قصد ندارند از مواضع رادیکال خود فاصله بگیرند. اظهارات مهدی کروبی با واکنش اصلاحطلبان همراه شد و عطاءالله مهاجرانی درباره آن نوشت: «شرط جناب آقای کروبی که نماد معرفت و مروت هستند، منطقی و موجه نیست. قاعده همه یا هیچ پسندیدنی نیست و از سویی اگر حصر ایشان برطرف شود، ایشان که نمیتوانند برای خود حصر ایجاد کنند.» برداشتی که میتوان از این موضع کروبی و البته رسانهای کردن آن داشت، این است که سهمخواهی از دولت پزشکیان حالا در مرحله دیگری ادامه دارد و به نظر میرسد این جو رسانهای فشارهای بیشتری را بر دولت وارد میکند و این طور به نظر میرسد که اصلاحطلبان رادیکال بیتوجه به دغدغه افکار عمومی تنها به دنبال تحقق خواستههای خود هستند. امری که نشان میدهد برخلاف شعارهای این طیف از اصلاحطلبان رادیکال که عدم شرکت در انتخابات را کنار مردم بودن تعریف میکردند، اساسا برایشان اهمیتی ندارد که در حال حاضر اولویت فضای سیاسی کشور باید چه باشد و به چه چیزهایی میبایست توجه کرد. علاوه براین، موضعگیری اخیر کروبی هزینهسازی برای دولت را نیز به همراه خواهد داشت. در شرایطی که دولت میبایست روی جلب اعتماد افکار عمومی و ترمیم شکافهای اجتماعی تمرکز کند، اصرار روی این موضوع و حتی با فرض به نتیجه رساندن آن، تنها فشار مضاعف را بر دولت تحمیل میکند و آن را از رسیدگی به کارهای مهم و در اولویت، باز میدارد. موضعگیری اخیر بعد از نامه انتقادی عبدی نشان میدهد اصلاحطلبان رادیکال قصد ندارند به ترمیم بدنه اصلاحطلبی بپردازند و همچنان برمدار رادیکالیسم حرکت میکنند.
اصلاحطلبان در آستانه دودستگی؟
موضعگیری کروبی درست در نقطه مقابل یادداشت عبدی قرار دارد. این اختلاف نظر البته تازگی ندارد. عبدی اگرچه در دوران انتخابات عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی بود اما معتقد بود در انتخابات تقلبی نشده است. او البته در مصاحبهای هم صریحتر موضع خود را اعلام کرد که مخالف حضور در خیابان در جریان اعتراضات بود؛ چراکه معتقد بود: «اگر افراد را به خیابان فرامیخوانید و نتوانید کسی را کنترل کنید، نباید این کار را انجام دهید.» حالا اما شکاف اصلاحطلبان و دودستگی آنها بیش از هرچیز خود را نشان داد. دستهای از اصلاحطلبان که هیچ زمان از تحریم انتخابات استقبال نکردند و تلاش کردند تا موضعگیری تند را برخلاف مسیر اصلاحطلبی تعریف کنند و دستهای دیگر که اصلاحطلبی را با ساختارشکنی، موضعگیری تند علیه نظام حکمرانی و زیر میز زدن قابل تحقق میدانند.
برای دولت هزینه نتراشید
روی کارآمدن دولت چهاردهم و پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات، این اختلاف و شکاف درون اصلاحطلبان را وارد مرحله تازهای کرد. اگرچه اصلاحطلبان در رقابتهای انتخاباتی و برای پیروزی بر رقبا با یکدیگر متحد شدند اما این اختلافات بلافاصله بعد از پیروزی خود را نشان داد. چینش کابینه اولین مرحله کشاکش میان اصلاحطلبان بود. در یک سمت، رادیکالها خواهان حضور چهرههای تندی در مناصب حکمرانی بودند و در سمت دیگر هم رئیسجمهور به دنبال تحقق وفاق ملی در کابینه بود و برخی از چهرههای اصولگرایی را به عنوان گزینههای پیشنهادی مطرح کرد. همین هم باعث شد دعوای درون اصلاحطلبان بالا بگیرد و به رسانهها کشیده شود. به میان آمدن ماجرای حصر و گره زدن رفع حصر به شعار وفاق ملی، موضوع دیگری بود که منجر به بروز شفافتر این شکافها شد و در سمت مقابل اصلاحطلبان معتدل این گزاره را مطرح کردند که فشار به دولت میتواند مانعی برای تحقق شعار وفاق ملی باشد و البته خروجی نگاههای صفر و صدی به مسائل نمیتواند راهحل مشکلات باشد. اگر مبنای طیف رادیکال اصلاحطلب همچنان حرکت در مسیری باشد که با خواست واقعی جامعه فاصله زیادی داشته باشد و یا ایدهآلی باشد، چالش را به جایی میرساند که این طیف در کشاکش درون اصلاحطلبی به طور کامل حذف شوند و فرصت خود برای جلب نظر و همراهی مردم را از دست بدهند؛ درحالیکه میتوانستند با مطالبه منطقی و درست خواست عمومی بدنه حامی خود را افزایش دهند. ادامه این مسیر اصلاحطلبان رادیکال را به بدنهای تبدیل خواهد کرد که مدام برای دولت هزینه سازی میکنند و مطالباتی را مطرح میکنند که یا خارج از حوزه اختیارات دولت است یا اساسا موضوعیتی با واقعیت صحنه سیاسی ندارد. اگر اصلاحطلبان رادیکال از حصاری که دور خود کشیدهاند، بیرون نیایند و واقعیتها و اقتضائات سیاسی را نبینند، تبدیل به گروه بستهای خواهند شد که هرازگاهی نامهای خطاب به دولت و رئیسجمهور منتشر میکنند، به وضع موجود اعتراض میکنند و کنشی بیش از این در صحنه سیاسی نخواهند داشت.