مریم فضائلی، خبرنگار گروه فرهنگ: «باور کنید حالوهوایم مساعد است
این شایعات شیوه برخی جراید است
یک صبح تیتر میشوم: این شخص... [بگذریم]
یک عصر: خواندهاید... و تکرار زاید است
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
باور نمیکنید، همین شعر، شاهد است»
محمدعلی بهمنی این اثر را در سال 88 درست 38 سال بعد از چاپ اولین اثر خود منتشر کرد تا به همه دوستداران غزل دیروز و امروز و فردا بگوید با قوت به حیات و سرودن ادامه میدهد. حالا او در بستر بیماری است. رد پایش در ترانههای مختلفی دیده میشود و در آهنگهایی که با صدای خوانندههایی مانند علیرضا قربانی، حبیب، ناصر عبداللهی، همایون شجریان و... شنیده شدهاند. ترانههایی مانند «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است»، «پرنقشتر از فرش دلم بافتهای نیست بس که گره زد به گره حوصلهها را» و «در این زمانه بیهایوهوی لالپرست خوشا به حال کلاغان قیلوقال پرست!» و دیگر اشعاری که با صدای شنیدنی خوانندگان مختلف ماندگار شده است. بهمنی از زمانی که به دنیا آمد، زندگی عجیبی داشت. بزرگ شدن او در خانوادهای که از کودکی اشعار شاعران بزرگ را شنیده باعث شد در همان سن کودکی اولین شعرش را بگوید. دلسوزی او برای شعر و ادب ایران موضوعی است عیان؛ چراکه او درکنار سمتهایی که داشته، همیشه تلاش کرده به رشد موسیقی کمک کند.
با انتشار خبر بیماری بهمنی، خانوادهاش طی بیانیهای شرحی از وضعیت بیماری این شاعر اعلام کردهاند. در این بیانیه اشاره شده: «استاد محمدعلی بهمنی پس از طی شرایط بستری و درمان در اواخر خرداد سال گذشته، در فرآیند درمانهای دارویی و غیردارویی از قبیل فیزیوتراپی و کاردرمانی قرار داشتند و طی این مراحل و بهمرور زمان توانستند پیشرفت خوبی در روند درمان داشته باشند، بهطوریکه روزبهروز شرایط جسمی و ذهنیشان رو به بهبود رفت طبق توصیه پزشک روز شنبه ۲۷ مرداد سیتی تشخیصی مغز انجام شد که اگرچه زمان ارائه گزارش چند روز بعد بود اما در سیتی انجامشده علائم خاصی مشاهده نشده بود و حتی کارهای روزمرهشان را انجام میدادند. اما متاسفانه در 31 مرداد ماه بهصورت ناگهانی توانایی حرکت و تکلمشان را از دست دادند. با انجام عمل پرریسک جراحی، کماکان تحتنظر پزشک هستند.»
در ادامه گزارش، نگاهی داریم به سالها حضور او در عرصه شعر و ترانه و موسیقی که ابعاد مختلفی هم دارد.
تولد در قطار
تولد محمدعلی بهمنی بهنوعی متفاوت و عجیب رقم خورده است. او زندگیاش را خاص شروع کرد و در قطار میانشهری بهدنیا آمد، برای همین انتظار یک زندگی متفاوت و پرفراز و نشیب از او بعید نیست. محمدعلی بهمنی علیرغم تولد در دزفول، دوران کودکی را در شهرهای کرج، تهران و بندرعباس سپری کرد. مطابق گفته خود شاعر، تنها دوماه به زمان تولد او مانده بود که بهدلیل بیماری برادر دردزفول و عیادت خانواده از او، محمدعلی بهمنی و نام دزفول بهعنوان محل زندگیاش در شناسنامه درج میشود. خانواده او اصالتا تهرانی هستند اما مدتی بهدلیل شغل پدر ساکن بندرعباس شدند.
در شاعر شدن بهمنی، خانواده نقش کلیدی داشته است. بهمنی با اینکه مادر و برادران اهل شعر و ادبی داشت، اما از آن سمت پدرش به کل مخالف شاعر شدنش بود. تا جایی که با تمام شدن شیفت کاری و آمدن پدر به خانه، کتابها جمع میشد و حتی اگر کسی شعری میسرود، کتک میخورد. پدر بهمنی آنقدر مخالف شعر سرودن او بود که تا انتهای عمرش، این موضوع از پدر مخفی نگه داشته شد. برعکس پدر، مادر این شاعر، درکنار شعرخوانیهایش به زبانهای عربی و فرانسوی هم مسلط بود. از نظر بهمنی، شعر مانند سفره غذاست که همیشه در خانهشان پهن بوده است: «مادرم حافظ و سعدی و مولانا میخواند و برادرانم شاهنامهخوانی داشتند. بهنحوی در این بهره بردن از شعر اجبار هم بود. زمانی که برادرانم شعرخوانی میکردند مرا مجبور میکردند با همان سن کم گوش کنم، حتی گاهی نمیتوانستم شعر را درک کنم اما از من میخواستند برشهایی از شعر را برایشان بگویم. کافی بود حواسم پرت شود تا بازخواست شوم و گوشمالی. اینطور بود که من خواسته و ناخواسته شعر و وزن را آموختم. هرچند برداشتی از وزن در اشعار نداشتم اما بهراحتی آن را در نوشتههایم رعایت میکردم.»
آشنایی با فریدون مشیری
جدا از خانواده، یکی دیگر از افرادی که در شاعر شدن بهمنی نقش مهمی ایفا کرده، فریدون مشیری بود. بهمنی درباره آشنا شدنش با مشیری گفته: «برادران من در چاپخانهای کار میکردند و فریدون مشیری مسئول صفحه ادبی نشریهای بود که آنجا چاپ میشد. سهماه تعطیلی تابستان را من هم در آن چاپخانه کار میکردم. همانجا با مشیری آشنا شدم و در آن سن تمام هیجانم این بود که زودتر از هرکس دیگری نشریه و شعرها و نوشتههای مشیری را میخواهم.»
او بود که برای اولینبار بهمنی را به راه شعر و شاعری آورد و از او خواست در 9 سالگی شعر بگوید. بهمنی در این باره گفته است: «خودم نمیدانستم چنین قدرتی در من است. درواقع بهنوعی فریدون مشیری این استعداد را در من دید. مرحوم مشیری برخی نوشتههای من را خوانده بود و به من گفت که میتوانی شعر بگویی. بعد هم چند بار از من پرسید که شعری گفتهای؟ و من گفتم هر چقدر سعی میکنم نمیتوانم. مرحوم مشیری گفت به کسی که دوستش داری فکر کن تا بتوانی. در آن سن همه عشق من مادرم بود؛ درواقع اولین شعرم را برای مادرم گفتم.»
نتیجه این اصرار شعری شد که به گفته بهمنی، فریدون مشیری نتوانست به او ایرادی بگیرد.
«شبها که ز دیده خواب گیرد
شعرم به سروده شبانه
بینم که نشستهای تو بیدار
بر بستر طفل پربهانه
آوازه گرم لایلایت
افکنده طنین مادرانه
شاعر نه منم تویی که باشد
شعرت همه شور مادرانه»
در آن سن و سال، شور و علاقهای که بهمنی به شعر داشت باعث شد تا او در همان نشریه بنویسد. البته حمایتهای فریدون مشیری هم تاثیر زیادی روی او گذاشت. با انتشار شعر مادر، مشیری چند خطی در مجله نوشت که این شعر را پسربچهای در این سن و سال گفته است. بهمنی در این باره گفت: «این ماجرا برای من شوق کمی نبود. بیشتر اوقات به شعر میاندیشیدم و تا مدتی بیشتر رباعی و دوبیتی میگفتم. البته شروع کارم با شعر نیمایی بود. هرچند در آن سن نمیدانستم شعر نیمایی چیست و شعر «مادر» را در قالب غزل گفته بودم، اما در قالب شعر نیمایی راحتتر شعر میگفتم.»
شیفته غزل
اگر جسارت بهمنی و همنسلانش همچون منزوی و بهبهانی نبود قطعا نوگرایی در غزل بیش از چند دهه به تاخیر میافتاد. بهمنی در غزلهایش همواره چشمی به نیما دارد. عشق ازجمله مضمونهای غزل اوست. بسیاری از اهالی شعر و ادب، بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. آنچنانکه بهمنی میگوید: «جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است/ در آینه تلفیق این چهره تماشایی است».
محمدعلی بهمنی در کنار غزل، در قالبهای مختلف دیگری مانند کلاسیک، نیمایی و سپید به سرودن پرداخته است. اما شیفته غزل گفتن و غزل خواندن است و درباره این شیفتگی میگوید: «غزل، نهتنها در شعر امروز، بیتردید در شعر تمام فرداها جایگاه ویژهای خواهد داشت. غزل هستی ایرانی است و خواهد بود. آنچه که مهم است، این است که این امانت حساس را به نسلهای آینده تحویل دهیم.» در دیدگاه محمدعلی بهمنی، غزل به گونهای است که میتواند با روزگار و شرایط جدید تغییر کند.
بهمنی سال 1350 مجموعه اشعارش را منتشر کرد. او درباره اولین مجموعه شعرش گفته است: «اولین مجموعه شعرم به نام «باغ لال» سال ۵۰ همزمان با کتاب مرحوم حسین منزوی توسط یک انتشارات چاپ شد. این همزمانی باعث شد تا کتاب در مقام مقایسه قرار بگیرد. آن موقعها مثل الان نبود. کتابها واقعا خوانده میشدند و بزرگان روی آنها نظر میدادند. نقد میکردند و جایگاه طرف را به او نشان میدادند. آن موقع فضا بهگونهای بود که طرف باید در یک کتاب خودش را معرفی میکرد. من هم با مجموعه باغ لال شناخته شدم.» در سالهای بعد، مجموعهای اشعار دیگری با نامهای «در بیوزنی»، «عامیانهها»، «گیسو، کلاه، کفتر»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» و... منتشر کرد.
دلسوزی برای ترانه و موسیقی
کارنامه بهمنی پر از فعالیتهایی است که با عرصه ترانه، شعر و موسیقی گره خورده. اولین همکاری رسمی بهمنی با رادیو در سال 1345 رقم خورد. در ادامه، شبکه استانی خلیجفارس برنامه «صفحه شعر» را با همکاری این شاعر احساسپیشه ارائه داد. در کارنامه او تجربههایی مانند مسئول چاپخانه دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات «چیچیکا» که در گویش بندرعباسی به معنی قصه است، دیده میشود. همچنین او به مرور در عرصههای مدیریت کلان هم وارد شد. محمدعلی بهمنی، پس از درگذشت مشفق کاشانی در اسفند ماه 1393 رئیس شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
چهار سال بعد، در شهریور ماه 1397 با نگارش متنی در فضای مجازی از استعفا و کنارهگیریاش از این سمت خبر داد. بعد از این استعفا، برخی رسانهها این مساله را با حاشیههای مجوز گرفتن آلبوم «ابراهیم» مرتبط دانستند. ولی بهمنی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: «این استعفا ارتباطی با موضوع مجوز آلبوم «ابراهیم» محسن چاوشی ندارد و من هیچ دخالتی در کار چاوشی برای انتشار این آلبوم نداشتم.» بهمنی ادامه داد: «متاسفانه انتشار آلبوم چاوشی ۹ ماه به تاخیر افتاد. با وجود اینکه اصلاحیههایی به اشعارش وارد شده است اما اثر بسیار باارزشی است. البته چند سال پیش به یک اثر این خواننده پاپ ایراد گرفتم آن هم به این دلیل که آن شعر در شان چاوشی و حسین صفا، شاعر اشعارش نبود. به هر حال استعفای من برای مجوز اشعار آلبوم اخیر محسن چاوشی نبوده است.» بهمنی درخصوص علت استعفایش اظهار کرد: «موضوع استعفایم مربوط به خود دفتر شعر و فعالیتهایی است که در آن صورت میگیرد. نباید دفتر موسیقی زیر بار ترانههای ضعیف برود. ما تذکر دادیم، اما دوستان حرفهای ما را نپذیرفتند. من هم گفتم چرا دادن مجوز به این اشعار ضعیف به اسم ما تمام شود؟»
نظرات بهمنی درباره موسیقی این دوره و زمانه، همیشه پر از دلسوزی بوده است. او هدفش را از رد کردن برخی موسیقیها، کمک به حیثیت کلام در موسیقی دانست. او در گفتوگویی که با تسنیم در سال 1397 داشت، درباره وضعیت شعر و ترانه در صداوسیما گفت: «صداوسیما مدت زیادی نیست که از آلبومها و تکقطعههای ارشاد بهره میبرد. الان بهطور کلی تمام استودیوهای تلویزیون بسته است و بیشتر آثاری را پخش میکنند که از مجرای ارشاد تولید میشود. صداوسیما از میان آثار تولیدشده در ارشاد، قطعههایی را پخش میکند که کیفیت بهتری دارند. حالا فکر کنید آثار نازل چه وضعیتی دارند! در حال حاضر بیشتر استودیوهای داخل تلویزیون بسته است و بیشتر آثاری که پخش میکنند خارج از تلویزیون تولید شدهاند. آنچه ما میدانیم این است که تلویزیون به دلیل نداشتن بودجه حجم تولیدهایش را کاهش داده است.»