میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: آیا شرطبندی با قمار فرق دارد؟ آیا شرطبندی یا هر چیز دیگری که بتوان بهعنوان نامی برای آنچه در نظر گرفت که این روزها حولوحوش بسیاری از رقابتها خصوصا فوتبال شکل گرفته، کارکردی جز سرگرمی ندارد و پولی که به آن وارد میشود سرمایهگذاری نیست، بلکه هزینهای برای تفریح است و قرار نیست درمجموع کسی منتظر سودآوری آن باشد یا اینکه این سازوکار در ذهن کسانی که به این چرخه وارد شدهاند تعریف یک پروژه مالی مشخص را دارد و دارای حسابوکتاب مخصوص به خودش است؟ اصلا دلیل اینکه عدهای از مردم به سمت این نوع فعالیتها سوق داده میشوند چیست؟ از هنرمند باسابقهای مثل شادمهر عقیلی و حتی کسی مثل امیرحسین مقصودلو که اگرچه در اقیانوس حواشی غوطهور است، به هر حال مایه اصلی شهرتش به دلیل موزیکهایی است که ساخته، تا دوستدختر سابق فلان خواننده و چند نفر دیگر که هیچ هنر خاصی ندارند و برای یک دعوای اینستاگرامی یا دستگیری توسط پلیس به دلیل دختربازی و امثال اینها جرقه اولیه شهرت مجازیشان زده شد، خیلیها در تبلیغ و جاانداختن سایتهای شرطبندی فعال بودهاند. طبیعتا تجارت بزرگی پشت این جریان وجود دارد که مازاد بر تجارت اصلی فوتبال است و قرار هم نیست که طرفین شرطبندی صرفا پول را به یکدیگر بدهند، بلکه قرار است چیزی در این میان نصیب گروه بزرگی از ذینفعان شود و امثال شادمهر عقیلی، تتلو، دنیا جهانبخت، داوود هزینه، پویان مختاری، وحید خزاعی و میلاد حاتمی فقط تابلوهای جریان هستند، نه همه آن.
این هم واضح است که به پا شدن چنین بساط بزرگی به دو سمت ماجرا نیازمند است. یک سمت آنهایی هستند که میتوانند این بساط را علم کنند و در مقابل آنهایی قرار میگیرند که به این بازی تن میدهند و پولهایشان را برای شرطبندی میآورند. باید توجه کرد خود ورزش فوتبال لااقل در این مورد بهخصوص بیگناه است و اگر فوتبال هم نبود، از بورس اوراق بهادار تا تجارت هرمی سکههای طلا و انواع فعالیتهای دیگر که حتی رسما و به لحاظ حقوقی نمیتوان رویشان نام قمار یا شرطبندی گذاشت، بودند و چنین بساطی با هزارویک بهانه دیگر هم میتوانست علم شود که بارها و بارها شده است. این داستان دوسویه است و یک سوی آن افرادی هستند که امثال آنها را در هر زمان و زمینی میتوان یافت و با هر جور استدلال و هشداری ممکن نیست که از وسوسه پول بادآورده خلاص شوند و دامنشان را از این وادی بیرون بکشند و سوی دیگر کسانیاند که هر بار با یک حقه و با یک چهره جدید وارد میدان میشوند تا منفعت خودشان را ببرند و این بار از پدیدهای استفاده کردهاند که به آن گفته میشود سلبریتیسم. در ادامه به رابطه دوسویهای که پدیده قمار یا شرطبندی را به وجود میآورد پرداخته شده تا این نتیجهگیری که راهحل نهایی این قضیه صرفا آگاهسازی فریبخوردگان نیست و باید قانون و قضا و مجریان آن در این زمینه ورود کنند، بیشتر روشن شود.
چرا برای فریب کاربران سایتهای شرطبندی به سلبریتیها نیاز است؟
روند فعالیت سایتهای شرطبندی به این صورت است که چند کارشناس استخدام میشوند و برای بازیهای مختلف درصد شانس برد و باخت تیمها را مشخص میکنند. بعد با توجه به تعیین این شانسها، درصدهای مختلفی برای کاربران مشخص میشود. مثلا برای بازی دو تیم بارسلونا و ختافه که شانس برد تیم بارسلونا در آن بسیار محتملتر است، امکان شرطبندی برای کاربران اینطور خواهد بود که اگر تیم بارسلونا برنده شد، هرکس به ازای یک میلیون تومان که شرط بندی میکند، ۷ درصد آن یعنی ۷۰ هزارتومان برنده خواهد شد. اگر دو تیم مساوی کنند آن شخص ۵ برابر این عدد یعنی ۵ میلیون تومان برنده خواهد شد و اگر تیم ختافه برنده شود او ۱۲ برابر این پول را برنده میشود. این در ظاهر پیشنهاد هیجانانگیزی است و هرکسی که کمی فوتبال بداند و تیمها را بشناسد با خود فکر میکند حتما برنده این شرطبندی خواهد بود اما درحقیقت حتی اگر کسی به صورت اتفاقی در یک بازی برنده شود، در طولانیمدت این گرداننده سایت است که برنده خواهد بود. کارشناسان این سایتها، درصدهای شرطبندی را طوری محاسبه میکنند که در هر سه دسته پیروزی، مساوی و شکست، درنهایت این سایت است که برنده یکسوم سرمایهای میشود که کاربران در سایت سرمایهگذاری کردهاند.
این توضیح مختصر و شاید ناکافی از این جهت لازم بود که بدانیم سازوکار مالی این سایتها چطور است و چه چیز باعث میشود چهرههایی مشهور، تمام اعتبارشان را روی تبلیغ این سایتها بگذارند و عدهای دیگر هم به هر دری بزنند تا مشهور شوند و بتوانند پای کاربران را به این سایتها باز کنند. پای یک پول هنگفت در میان است. جامعه ما در دورهای از حیات خود مستعد فریب خوردن بابت چیزهایی مثل بلیتهای بختآزمایی بود که بعدها بهعنوان ارمغان بهزیستی و امثال آن بازتولید شدند. بعد نوبت شرکتهای هرمی بود و پس از آن موارد متعدد دیگری را میتوان سراغ گرفت که هرکدام به فراخور اوضاع جامعه ایران در آن روزگار خاص، میتوانست جواب بدهد. امروز نوبت سلبریتیهاست که به سکه رایج دوران تبدیل شدهاند. آیا کسی میداند شخصی مثل میلاد حاتمی یا وحید خزاعی دقیقا چه هنری دارند و آیا شهرت آنها هیچ توجیه معقولی دارد؟ چنین افرادی را میتوان بهعنوان مثالهایی خالص از سلبریتیسم در نظر گرفت که البته در همه موارد به این خلوص صددرصدی نمیتوان رسید. مثلا کسی هست که چند فیلم سینمایی و تلویزیونی هم بازی کرده اما تمام شهرتی که امروز دارد برای آن نیست و آن بخش مازاد شهرت او که معمولا به دلیل حاشیهسازی در فضای مجازی ایجاد میشود، جنبههای سلبریتیستی شخصیتش است. این را در مورد خیلی از خوانندهها، ورزشکاران و حتی نویسندگان و اساتید دانشگاه یا سیاستمداران هم دیدهایم. اما دنیا جهانبخت و میلاد حاتمی و وحید خزاعی و امثال آنها چنان شکل خلوصیافتهای از این وضع مبتذل هستند که دنبال کردن جدیشان به مقدار قابل توجهی از رشدنیافتگی ذهنی نیازمند است و حتی اگر اکثریت قاطع جامعه به این افراد هیچ وقعی نگذارند، نباید فراموش کرد که تنها دو درصد از ایرانیتباران داخل و خارج از کشور، بالغ بر دو میلیون نفر میشوند که رقم قابل توجهی است. اینکه سلبریتیسم چطور میتواند بهترین طعمه را برای فریب عدهای و باز کردن پایشان به سایتهای شرطبندی فراهم کند، با فهم همین نکته مشخص میشود. دنبالکنندگان جهانبخت و خزاعی و حاتمی از میان رشدنیافتهترین گروههای ذهنی جامعه هستند و افرادی که ذاتا مناسب سازماندهی توسط چنین آدمهاییاند، طبعا مناسبترین موارد برای فریب خوردن توسط سایتهای شرطبندی هم هستند.
افراد چرا فریب سایتهای شرطبندی را میخورند؟
مدتی پیش یکی از کسانی که چند سالی در سایتهای ورزشی شرطبندی میکرد به «جوان آنلاین» گفته بود: «شرطبندی فوتبال اعتیادآور است. شاید هرکسی در نگاه اول بگوید یک بار وارد سایت میشوم و شانسم را امتحان میکنم اما بعد از مدتی به خودش میآید و میبیند نمیتواند از این شرطبندی دل بکند و در آخر هم کلی پول از این راه از دست میدهد.» او ادامه میدهد: «روزهای اول پول کمتری برای شرطبندی میدادم و کمتر خطر میکردم اما هر چقدر که گذشت دل و جرات پیدا کردم و به امید اینکه پولهای بیشتری ببرم، مبالغ بیشتری را شرطبندی میکردم. یک روز به خودم آمدم دیدم فقط شرطبندی میکنم که باختهایم را جبران کنم و متوجه شدم به جای اینکه برنده این شرطبندیها باشم بیش از ۲۰ میلیون تومان پول از دست دادهام.» او که خودش را سهیل معرفی کرده با بیان اینکه فعالیت سایتهای شرطبندی تفاوت زیادی با سایتهای قمار ندارد، میگوید: «سایتهای شرطبندی آزادانه تبلیغ میشوند و من هم از طریق همین تبلیغات به دام افتادم. به جرات میتوانم بگویم هیچکس برنده این شرطبندیها نیست و فقط گردانندگان سایتها هستند که پول به جیب میزنند. متاسفانه هرکسی با خود فکر میکند که او میتواند برنده این بازار شود اما متاسفانه به جز باخت هیچچیزی نصیبش نخواهد شد.»
میل به کسب پولهای بیزحمت و بادآورده یکی از وسوسههایی است که بهطور همیشگی با ذات و روان آدمی همراه است و از آن به راحتی نمیتوان خلاصی یافت. اگرچه در سطور بالاتر اشاره شد که سلبریتیها مناسب سازماندهی رشدنیافتهترین ذهنهای مستعدترین افراد برای فریب خوردن توسط سایتهای شرطبندیاند، اما اگر عمیقتر نگاه کنیم حتی کسانی مثل نیوتن هم نمیتوانند بر این وسوسه ذاتی بشر فائق شوند. ماجرای «حباب دریای جنوب» مثال خوبی در این مورد است. در قرن هجدهم انگلستان به دلیل جنگهای متعددی که داشت ۳۱ میلیون پوند بدهی بالا آورده بود و ۵۰ هزار پوند ذخیره داشت. شخصی به نام جان بلانت به خزانهداری انگلستان پیشنهاد داد در ازای دریافت حقوق انحصاری برای تجارت با دریاهای آمریکای مرکزی و جنوبی فورا و یکشبه این وضعیت را سامان دهد. سیل کسانی که به سمت خرید سهام از شرکت او میآمدند سرازیر شد و هرچه مطالبه خرید سهم بالا میرفت، قیمت سهام هم افزایش پیدا میکرد. کمپانی دریای جنوب اما دقیقا هیچ کاری نمیکرد و از طریق پولی که خریداران تازهوارد به آن میدادند، سود سرمایهگذاران قبلی را پرداخت میکرد.
نیوتن، فیزیکدان معروف انگلیسی که معاصر با این قضیه زندگی میکرد، فهمیده بود چنین حبابی، روزی خواهد ترکید و ورشکستگی سنگینی برای اقتصاد جزیره به بار خواهد آورد. برای همین او که در آغاز راه تمام سرمایه هفتهزار پوندیاش را به کمپانی دریای جنوب آورده بود، وقتی ارزش این سهام سه برابر شد سرمایهاش را بیرون کشید تا هنگام ترکیدن حباب در امان بماند. اما مدتی بعد با خودش گفت شاید زود این کار را انجام داده و اگر کمی بیشتر صبر میکرد، میتوانست مقداری بیشتر از این هم بهره ببرد. برای همین دوباره همه آن سرمایه را صرف خرید همان سهام کرد و این بار داراییاش به طرز غافلگیرکنندهای تماما نابود شد. چنانکه مشخص است جلوی این وسوسهها را بهطور کامل نه با توصیه عقلی میتوان گرفت، نه با توصیه اخلاقی و از دنبالکنندگان داوود هزینه و دنیا جهانبخت تا خود آیزاک نیوتن، خیلیها ممکن است مستعد افتادن در دام این وسوسهها باشند. بنابراین در این مورد غیر از آگاهسازیها و توسعه فرهنگی، ورود قاطع قانونگذار و مجریان قانون هم لازم است تا از جامعه حفاظت کنند. مساله فقط کسی نیست که فریب سایت شرطبندی را میخورد و مال و اموالش را میبازد. شاید تصور شود او سزای حرفناشنویاش را میبیند اما مساله اصلی ذات جامعه است که از طریق این سازوکار فاسد، الگوهای اصیل و بسامان پیشرفت در آن مخدوش میشوند و انرژی آن صرف طی مسیرهای بیراهه میشود.