فاطمهسادات بکائی، خبرنگار گروه فرهنگ: انگار این به رسمی در کارنامه کاری کمال تبریزی تبدیل شده که چند تا در میان روایتهایش شگفتانگیز و بعد معمولی میشود. مثلا او کمدی «لیلی با من است» و عاشقانه «شیدا» را ساخته که هنوز هم بعد از سه دهه جذاب و دوستداشتنی هستند و بعدها «ما همه با هم هستیم» و «دونده زمین» را ساخته که به نوعی گلایهمند و منتقد هستند اما نمیتوانند نظر مخاطب را به خود جلب کنند!
شاید بشود علت را در خستگی او جستوجو کرد یا در تحمل ناملایماتی که مسئولان برایش ایجاد میکنند! کمالتبریزی هر بار دلش از وضعیت کشور گرفته بوده و قلمش را برای نقد تیز کرده، با شکست روبهرو شده است. انگار او مرد ساختن در روزهای سختی نیست؛ باید حالش خوب باشد تا خوب بسازد.
فصل اول و دوم را هم در حالی ساخته که هنوز با حاشیههای توقیف مواجه نشده بود و فصل بعدی را گویی در اوج ناامیدی و بعد از دو سال وقفه آغاز کرده است. همین هم شده که فصل سوم سریال خیرهکننده سرزمین مادری به سرنوشت روزهای کمرنگتر کارنامه تبریزی تبدیل شده است.
شاید گلدرشتترین اشکال را بشود در تغییر تیم بازیگران سریال جستوجو کرد که ناگهان سطح اثر را چند پله پایین کشیده است. تغییر بازیگر در قصههای دنبالهدار یکی از نقاط آسیبزا برای هر مجموعهای است که دنبالکنندههای وفادار دارد. رشته همذاتپنداری مخاطب با چهرههایی که با آنها خو گرفته است با تغییر بازیگران ناگهان قطع میشود و به سختی میتواند در ادامه ترمیم شود. مخصوصا اگر ستارهها جای خود را به هنرمندان معمولیتر بدهند، اینجا دیگر کار برای این هنرمندان هم سخت میشوند. آنها هر چه تلاش کنند و در کار خودشان خوب باشند، باز هم باید در هر صحنه و سکانس به رقابتی سخت و ناجوانمردانه با ستارهای که قبل از آنها عهدهدار این نقش بوده مشغول باشند تا شاید کمی بتوانند نظر تماشاچی را به خودشان جلب کنند.
بعد از تغییرات سخت و خیلی زیاد بازیگرها در فصل سوم، اشکال را شاید بشود در شتابزدگی کارگردان برای عبور از فوج حوادث سیاسی آن سالهای ایران جستوجو کرد و البته گرفتار شدنش در تکرار! کمال تبریزی برای تغییرات مهم در روند زندگی شخصیتهایی که در دو فصل اول با وسواس دوستداشتنی برای جزئیات تصمیمهای آنها وقت میگذاشت، توضیح کافی ندارد و توقع دارد مخاطب به سادگی از او بپذیرد که «رهی» ماجراجو و انقلابی چرا ناگهان دست از همه دوستانش شسته و خودش را گم و گور کرده است! گیر افتادن چندباره شخصیت اصلی قصه و رها شدنش به کمک دخترعموی شوهردارش هم دیگر تبدیل به کلیشه سرزمین مادری شده و قصه را لوث کرده است. هرچند بدون اغراق باید تاکید کرد که معنای این حرف آن نیست که فصل سوم سرزمین مادری ضعیف است. همین فصل هم به سادگی آب خوردن از تولیدات این روزهای تلویزیون 10 هیچ جلوتر است. اشکالی اگر هست با در نظر گرفتن استاندارد دو فصل قبلی همین سریال و مجموع عملکرد کمال تبریزی است.
سرزمین مادری همچنان نشان میدهد که قدرت خلق داستانهای عمیق و پیچیده در کارنامه کمال تبریزی به قوت خود باقی است و بهرغم برخی نقدها، او توانسته با درک عمیق خود از تحولات اجتماعی و تاریخی، داستانی ماندگار خلق کند که به جرات بهترین اثر نمایشی ایرانی درباره تحولات تاریخ معاصر ایران است و تا سالهای طولانی همچنان توانایی جذب و تاثیرگذاری بر تماشاگران را خواهد داشت. هرچند که تلویزیون با کم لطفی به این اثر و سنگاندازیهای متعدد پیش پای شیوه پخش آن، تا جایی که توانسته در ذبح این اثر ملی تلاش کرده است اما حاصل زحمات کمال تبریزی به حدی درخشان است که مخاطب خود را به سختی هم که شده پیدا کرده است.
تجربه تماشای سرزمین مادری با این سطح درخشان از کیفیت بار دیگر نشان داد در گذشته، تلویزیون با ارائه سریالهای باکیفیت و داستانهای جذاب، میتوانست جایگاه ویژهای در دل مخاطبان پیدا کند. سریالهایی مثل سرزمین مادری و دیگر تولیدات برجسته، نمونههایی از استاندارد بالا و توجه به جزئیات بودند که همواره با استقبال گستردهای روبهرو شدهاند. این سریالها نهتنها داستانهای عمیق و تاثیرگذار ارائه میدادند، بلکه با تیمهای حرفهای و مجرب تولید میشدند که توانسته بودند تماشاگران را درگیر و حفظ کنند.
حالا اما در سالهای اخیر شاهد تغییرات عمدهای در روند تولید سریالهای تلویزیونی هستیم. ورود تیمهای جدید و کمتجربه، به همراه کاهش کیفیت در زمینههای مختلف از جمله نویسندگی، کارگردانی و بازیگری، منجر به تولید آثاری با استانداردهای پایینتر شده است. بسیاری از سریالهای جدید به جای تمرکز بر داستانهای غنی و جذاب، به تولیدات زرد و کمکیفیت تبدیل شدهاند که نمیتوانند حتی متوسطی از مخاطبان را هم به خود جلب کنند.
این وضعیت نهتنها به کاهش کیفیت تلویزیون منجر شده، بلکه تاثیرات منفی روی کاهش مخاطب هم داشته و تماشاگرانی که زمانی با اشتیاق به دنبال سریالهای باکیفیت بودند، حالا با تولیدات تکراری و سطحی مجبور به کوچ از تلویزیون به نمایش خانگی و سریالهای غیرایرانی شدهاند که استانداردهای بالاتری را ارائه میدهند.
برای برگرداندن کیفیت و جذب دوباره مخاطبان، نیاز است که تلویزیون در روند تولیدات خود بازنگری جدی داشته و با استفاده از تیمهای مجرب و توجه به نیازهای واقعی تماشاگران، به خلق آثار باکیفیت و تاثیرگذار بپردازد. تنها با ارتقای سطح کیفی تولیدکنندهها و تمرکز بر محتواهای ارزشمند و جذاب، تلویزیون میتواند به جلب و حفظ مخاطبان خود ادامه دهد و جایگاه خود را در میان رسانههای معتبر بازسازی کند البته اگر سیاستهای تحول تصمیم بگیرند که شیب تحول را بر خلاف وضع موجود تغییر بدهند.
شماره ۴۲۰۲ |
صفحه ۱۲ |
فرهنگ و هنر
دانلود این صفحه
نگاهی به سریال «سرزمین مادری»
درخشش گذشته و بحران کیفیت امروز