فرهیختگان: مرکز تحقیقات استراتژیک که بعد از دوره هاشمیرفسنجانی با عنوان مرکز بررسیهای استراتژیک کار خود را ادامه داد در دومین تغییر عنوان خود چندروز گذشته از جانب پزشکیان به معاونت راهبردی تغییر نام داد و مدیریت آن به محمدجواد ظریف، رئیس شورای راهبری انتقال قدرت دولت چهاردهم سپرده شد. این مرکز که در ابتدا با هدف انجام مطالعات راهبردی در زمینه مسائل داخلی و خارجی و ارائه نتایج به رئیسجمهور تاسیس شد طی زمان بیش از آنکه با وجهه علمی خود شناخته شود شمایلی سیاسی پیدا کرد و همین امر نیز قدرت این مرکز مهم را تاحدی کاهش داد که همه دولتها یا آن را نادیده گرفتند یا به سمت تغییر ساختار آن رفتند. اینکه در نخستین اقدامات مسعود پزشکیان در زمان تصدی ریاستجمهوری این مرکز به معاونت راهبردی تغییر نام داده است این معنی را به ذهن متبادر میکند که دولت جدید نیز ساختار گذشته را مطلوب ندانسته و عزم تغییر در آن را دارد. به بهانه تغییر عنوان مرکز و انتخاب متصدی جدید آن بد نیست ظرفیتهای این نهاد و کمکی که ظریف میتواند در مسئولیت جدید خود به دولت داشته باشد بررسی شود.
فرصت ظریف برای رفع مهمترین ضعف دولت
نبود کلانگفتمان یکی از گزارههای مهمی بود که از ادبیات تبلیغاتی مسعود پزشکیان در انتخابات برداشت میشد. این گزاره زمانی در افکار عمومی تثبیت میشد که رئیسجمهور نیز چندین مرتبه اعلام کرد که برنامه جز سیاستهای کلی نظام و برنامه توسعه هفتم برای مدیریت کشور ندارد. اینکه فردی خود را به اجرای اسناد بالادستی کشور مقید بداند امری مثبت و شایسته تقدیر است اما چگونگی تحقق اهداف تعیینشده نیز امری مهم است که رئیسجمهور باید در مورد آن نگرشی داشته و دیدگاه اولیه خود را بیان کند. این دیدگاه میتواند متکی بر مطالعات تیمهای پژوهشی خود رئیسجمهور یا مطالعاتی باشد که طراحان سایر برنامهها انجام دادهاند. تکرار عبارت «نمیدانم» توسط پزشکیان با هر نیتی که به کار گرفته شده باشد شخص رئیسجمهور را فاقد ایده نشان میدهد. پزشکیان نیز با علم به همین موضوع تاکید داشت تا در دولتش کار کارشناسی را اولویت داده و متخصصان را به کار بگیرد. اگرچه بخشی از افکار عمومی استفاده از متخصصان را به معنی سپردن وزارتخانهها و معاونتها به افراد دارای سابقه علمی و کارشناسی فهمیده است اما فعال کردن ظرفیت کارشناسان از مسیرهای دیگری نیز میتواند صورت پذیرد که از جمله آن اهمیت دادن به نظرات علمی متخصصان است. با چنین نگاهی ارتقای مرکز بررسیهای استراتژیک به معاونت ریاستجمهوری را میتوان اقدامی مثبت ارزیابی کرد؛ چراکه به ظاهر دسترسی متخصصان به رئیسجمهور را سهلتر ساخته و احتمال به کارگرفته شدن نظراتشان را بالاتر برده است. اکنون محمدجواد ظریف در جایگاهی قرار گرفته که به او قدرت پوشاندن خلأ گفتمانی و کارشناسی دولت را داده است. تجمیع نظرات کارشناسی درمورد چالشهای مختلف داخلی و خارجی و ارائه راهکارهای عملیاتی به رئیسجمهور هم میتواند جایگاه معاونت راهبردی یا همان مرکز بررسیهای سابق را از یک نهاد تشریفاتی به یک نهاد عملیاتی ارتقا دهد و هم وجههای علمی به فعالیتهای دولت ببخشد. ظریف در راستای تحقق این هدف اما باید حواسش باشد در دامهایی که پیش از این مرکز بررسیها را به حاشیه بردهاند گرفتار نشود.
نگاه سیاسی و گعدهای به مرکز بررسیها ممنوع
نظرات کارشناسی زمانی اعتبار علمی پیدا میکنند که نه در گعدههای سیاسی تولید شده باشند و نه به صرف وابستگیهای سیاسی ترویج شوند. مهمترینی آفتی که مرکز بررسیهای استراتژیک در طول سالهای متمادی به آن دچار شده است تبدیل آن به پاتوق و تریبون برخی گروههای سیاسی بوده است؛ امری که باعث شده تلاشهای علمی که با نیتهای غیرسیاسی نیز به این مرکز ارائه میشوند یا در همان ابتدای امر با نگاهی غیرعلمی حذف شده و مورد بررسی قرار نگیرند یا برچسب سیاسی و غیرعلمی را متحمل شوند که در نتیجه یا به مرحله اجرا نمیرسند یا اگر برسند نیز عزمی در اجرای دقیق آن وجود ندارد. نتیجه امر باعث شده در انبوه چالشهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که کشور به آن دچار است آخرین مرکزی که به نظرات آن رجوع میشود مرکز بررسیهای استراتژیک باشد. رویکرد سیاسی دیگری که دسترنج مرکز بررسیها را ذبح میکند نگاه سیاسی خود رئیسجمهور به آن است. اگر رئیسجمهور بخواهد برای مهار چهرههای سیاسی آنها را در این نهاد مستقر کند نهایتا تلاش آنها را نیز نادیده گرفته و نظراتشان را مورد توجه قرار نمیدهد.
ظرفیت علمی کشور با نگاه فعالانه محقق میشود نه استراحتگاهی
علاوهبر نگاه سیاسی عامل دیگری که باعث میشود ظرفیت علمی مرکز بررسیهای استراتژیک به کار گرفته نشود نگاه استراحتگاهی مدیران به آن است. این نگرانی بهویژه زمانی که متن توجیهی ظریف درمورد چرایی پذیرش این مسئولیت را مرور میکنیم تشدید میشود. در این متن که در شبکههای اجتماعی منتشر شده وزیر خارجه اسبق ایران در همان ابتدا میگوید که برای جلوگیری از دلخوری افرادی که اصرار به حضور او در دولت دارند ناچار شده این مسئولیت مشورتی که حالا رسمیت یافته را بپذیرد. اگرچه ظریف در ادامه نکاتی را مطرح میکند که بیانگر دیدگاه فعالانه او در استفاده از ظرفیت معاونت راهبردی محسوب میشود اما به هرحال آنچه درمورد ناچاری خود در پذیرش این مسئولیت گفته جدیت ظریف در اجرایی کردن این نگاه و فعال کردن ظرفیت مرکز بررسیها را با ابهام مواجه کرده است. پیش از این نیز در برخی دولتها روسای مرکز بررسیهای استراتژیک پس از چندی میز ریاست آن را ترک کرده و عزم گرفتن سمتی دیگر کردند و همین امر باعث به وجود آمدن این تلقی شده است که در نگاه برخی مدیران مرکز بررسیها صرفا جایگاه تشریفاتی و استراحتگاهی دارد. بهطور مثال ذاکر اصفهانی در دولت دوم احمدینژاد از ریاست مرکز بررسیها به استاندار اصفهان تغییر سمت داد و منتقدان همین انتصاب را دلیلی بر آن میدانستند که ذاکر اصفهانی از ابتدا برای ارائه راهبردهای اساسی به رئیسجمهور، به مرکز بررسیهای استراتژیک نیامده بود. مشابه چنین اتفاقی در دولت سیزدهم نیز رخ داد. محمدصادق خیاطیان که آبان ماه 1400 ریاست مرکز را برعهده گرفته بود تنها 2 سال بعد مسئولیت این مرکز را به مصطفی زمانیان داد و خود راهی صندوق نوآوری و شکوفایی شد تا بر صندلی مدیریت این صندوق بنشیند.
خاتمی چگونه ظرفیت مرکز را به نفع خود فعال کرد
توقع گفتمانسازی از مرکز بررسیها صرفا با توجه به اختیارات و امکاناتی که این مرکز برای فعال کردن شبکه نخبگان در اختیار دارد به وجود نیامده است. استفاده برخی جریانها از این ظرفیت اکنون تجربه تاریخی را در پیش چشم قرار داده است که اثبات میکند تبدیل مرکز بررسیها به شبکه گفتمانسازی یا استراحتگاه سیاسیون بیش از هر چیزی به نوع نگاه مدیران آن بستگی دارد. در دولت نخست سازندگی با ابتکار مرحوم هاشمیرفسنجانی نهادی تحت عنوان «مرکز تحقیقات استراتژیک» ایجاد شد. بعد از گذشت هشت سال «مرکز تحقیقات استراتژیک» با روی کارآمدن دولت اصلاحات به ریاست سیدمحمد خاتمی، با حفظ ساختار خود و براساس مصوبه شورایعالی اداری از نهاد ریاستجمهوری جدا و به مجمع تشخیص مصلحت نظام منتقل شد. این مرکز اکنون با نام «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» شناخته میشود.
اکبر هاشمیرفسنجانی پیشنهاد تشکیل و ریاست «مرکز تحقیقات استراتژیک» را به سیدمحمد موسویخوئینیها، دادستان پیشین کشور و از روحانیون سرشناس جناح چپ خط امامی داد. در نگاه اول ریاست بر این مرکز تازهتاسیس برای موسویخوئینیهایی که قبل از این سابقه حضور در سمتهای کلان کشوری را در کارنامه خود داشت، چندان ارزشمند بهنظر نمیرسید، اما برخلاف این گزاره حضور وی و سایر همفکرانش که عمدتا دانشجویان پیرو خط امام و تسخیرکننده سفارت آمریکا در سال 58 بودند، میتوانست فرصت مناسبی باشد، تا به بازسازی فکری-تشکیلاتی خود در دوران رکود سیاسیشان بپردازند. تضاد میان خروجیهای مرکز و اندیشه اصلی حاکم بر دولت سازندگی باعث شد هاشمیرفسنجانی و موسویخوئینیها به اختلافنظر جدیای بربخورند؛ اختلافاتی که درنهایت منجر به استعفا و خروج خوئینیها از مرکز شد. با چراغ سبز هاشمی یاران بازمانده خوئینیها در «مرکز تحقیقات استراتژیک» مانند علیرضا علویتبار توسط رئیس جدید اخراج شدند؛ تا یاران خوئینیها ادامه فعالیت سیاسی و اندیشهای خود را درقالب حلقههایی چون حلقه کیان و حلقه آیین پی بگیرند. خروجی این حلقهها گفتمان اصلی دولت سیدمحمد خاتمی را پس از دومخرداد 76 تشکیل داد. اثرگذاری رویکرد مرکز بررسیها در پیروزی جریان دوم خرداد باعث شد تا خاتمی پس از پیروزی در انتخابات مرکزی مشابه مرکز تحقیقات استراتژیک را که به مجمع تشخیص منتقل شد بود با عنوان مرکز بررسیهای استراتژیک در سال 78 تاسیس کند. با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد سال 76 عملا ایدئولوگهای اصلی نزدیک به دولت وی که پیش از این نیز در دوران خوئینیها سابقه حضور در «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» داشتند یا به مناصب دولتی رسیدند یا به پشتوانه رای 20 میلیونی خاتمی بهدنبال تئوریزه کردن ایدههای حکمرانی خود در روزنامههای زنجیرهای بودند. این اتفاق باعث شد طی سالهای 76 تا 84 خروجی فعالیتهای علمی مرکز بر فعالیتهای سیاسی آن بچربد. همسویی ایدئولوژیک تاجیک، رئیس وقت مرکز با رئیسجمهور و شناخت وی از مسائل و گفتمان اصلی حاکم بر دولت اصلاحات باعث شد خروجیهای مرکز بررسیها نیز بیشتر در دولت بهکار گرفته شود.
نگاه امنیتی به اداره مرکز بررسیها ممنوع
نگاه امنیتی به ظرفیت علمی مرکز بررسیهای استراتژیک دیگر آفتی است که میتواند دسترنج آن را بر باد بدهد. چنین نگاهی بیش از همه در در دوران هشتساله دولت اعتدال و توسعه بر این مرکز حاکم بود در این دوران ریاست «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» برعهده حسامالدین آشنا بود. در این هشت سال حضور آشنا در «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» با حواشی زیادی همراه بوده است؛ حواشیای که عمدتا به رویکرد امنیتی آشنا و ظهور و بروز متفاوت آشنا در شبکههای اجتماعی بازمیگردد. پروژه تاریخ شفاهی که مسئولیت اجرای آن برعهده این مرکز و حسامالدین آشنا بهعنوان رئیس آن گذاشته شده بود را میشود پرهزینهترین اقدام نهادی دانست که نهتنها آوردهای برای کشور نداشت بلکه کمر به ذبح منافع ملی در همه شئون آن بسته بود. در یک اتفاق عجیب صوت گفتوگوی سعید لیلاز با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت کشور سر از یکی از شبکههای معاند لندننشین درآورد که یک گاف بزرگ برای مرکز بررسیهای استراتژیک محسوب میشد. جدا از صحبتهای ظریف که محتوای جنجالبرانگیز آن در طرح دوگانه میدان و دیپلماسی تا مدتها محور بحث و جدلهای سیاسی قرار گرفت، نقدهای دیگری نیز به این مصاحبه وارد بود. مهمترین نقدها، این بود که چرا یک مصاحبه که قرار است به تاریخ شفاهی تبدیل شود بلافاصله بعد از ضبط و حین فعالیت دولت منتشر شد تا جایی که این انتشار زودهنگام باعث شد محتوای جنجالآمیز آن واکنش مقامات رسمی چندین کشور را نیز در پی داشته باشد.