زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: روز گذشته 14 گروه فلسطینی در چین، «بیانیه پکن» را امضا کردند که از تشکیل دولت ملی فلسطین حمایت میکرد. امضای این بیانیه در چین را میتوان ادامه مسیر دولت چین در میانجیگری در بحرانهای منطقهای دانست. علاوهبراین، حضور 14 گروه فلسطینی از جمله حماس و فتح که اختلافات سیاسی با یکدیگر داشتند ذیل بیانیهای مشترک میتواند نقش موثری در کم کردن اختلافات این گروهها با یکدیگر و متحد کردن آنها باهم داشته باشد. اتفاق مهمی که لازم است ایران نیز نقش کلیدی خود در محور مقاومت را همراه با نقشآفرینی چین اثبات کند. برای بررسی بیشتر ابعاد امضای این بیانیه و تاثیر آن در منطقه با حامد وفایی، کارشناس مسائل چین و بردیا عطاران، کارشناس بینالملل گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
حامد وفایی: چینیها بهدنبال معادله برد- برد در غرب آسیا
حامد وفایی، کارشناس مسائل چین، بیانیه پکن را ادامه مسیری دانست که در چند وقت اخیر از جانب چین دنبال شده و توضیح داد: «اتفاقی که اخیرا با حضور گروههای فلسطینی در چین رخ داده، موضوع جدیدی نیست. ماهها قبل که مسئولان فلسطینی به پکن سفر کرده بودند، چینیها اعلام کردند سطح روابطشان را با فلسطین به سطح راهبردی ارتقا دادند. پیشبینی چنین اقداماتی از جانب پکن مطرح بود و چین هم بارها تاکید کرد خواستار تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی است و تمام تلاش خودش را در این راستا انجام خواهد داد. قبل از این رسانههای چینی اخباری را منتشر کرده بودند که چینیها در تلاش هستند، گروههای مختلف فلسطینی را در کنار هم در پکن داشته باشند. در داخل فضای سیاسی فلسطین جریانات مختلف، که شاخصترین آنها در ایران هم معروفند اختلافاتی دارند که بهلحاظ سیاسی بین فتح و حماس وجود دارد، جریان حماس به ایران نزدیکتر است و گروههای دیگری هم در فلسطین هستند. چین اینگونه رصد کرده بود که یکی از موانع راه تشکیل دولت فلسطینی قدرتمند، انشقاقی است که در فضای داخلی گروههای فلسطینی وجود دارد. برهمین اساس، اخباری منتشر شده بود که چینیها در پی دعوت از گروههای مختلف فلسطینی برای برگزاری یک نشست برای نزدیک کردن مواضع آنها به یکدیگر هستند. مهمتر از این نشست، ارتقای سطح روابط چین و فلسطین بود که چندین ماه قبل اعلام شد. نکته جالبی که وجود دارد این است که در ماههای اخیر بعد از جنایاتی که اسرائیلیها در نوار غزه و مناطق اشغالی انجام دادند، شکاف عمیقی بین رژیمصهیونیستی و کشور چین ایجاد شده و چین بهصراحت جنایات اسرائیل را محکوم کرده و بر لزوم توجه اسرائیلیها به قوانین و چهارچوبهای بینالمللی تاکید کرده و چشمانداز روابط آینده رژیمصهیونیستی و چین بسیار مبهم شده است. به شکلی که خیلی از سرمایهگذاران چینی، اسرائیل را ترک کردند، هم بهخاطر مسائل امنیتی که آنجا وجود دارد و عدم تامین امنیت برای سرمایهگذاران و هم بهجهت عدم توجه رژیم تلآویو به قوانین بینالمللی.»
بیانیه پکن در ادامه اقدامات چینیها در غرب آسیاست
وفایی درباره اینکه اقدام پکن چقدر میتواند در جایگاهش بر منطقه تاثیر بگذارد، گفت: «نکته مهم این است که اقدام پکن، اقدام مستقلی نیست که بگوییم همین یک اقدام چقدر اثرگذار بوده است. چینیها از سالها قبل، منطقه غرب آسیا را جزء اولویتهای خودشان قرار دادند و ابتکاری را در چند سال اخیر از جانب شیجین پینگ تحت عنوان امنیت جهانی مطرح کردند که تمام این اقدامات و نوع واکنشی که چینیها به مسائل غرب آسیا نشان میدهند، مثل میانجیگری که میان ایران و عربستانسعودی انجام شد، کارهایی که در اراضی اشغالی انجام میدهند، مواضعشان درخصوص تحولات سوریه، حضورشان در کشور عراق، نوع روابطی که با کشور یمن دارند و تمام مسائلی که در منطقه ما انجام میشود در قالب بحث ابتکار امنیت جهانی کشور چین است و ما باید آن را درک کنیم. ادراک ابتکار چینیها و چهارچوبها و ابعاد آن به ما کمک میکند که نوع حضور چین در نظم جدید جهانی را تا حدی متوجه شویم. وقتی تاریخ معاصر چین را رصد میکنیم، میتوانیم سه دوره تاریخی را در سیاستخارجی چین که برآمده از تحولات سیاستداخلی این کشور بوده، رصد کنیم و متوجه شویم دوره اول، دوره سیاستی است که کاملا ایدئولوژیک است و میتوانیم از آن بهعنوان سیاست امنیتی دوره مائو نام ببریم که امنیت ملی چین را روی مسائل ایدئولوژیک، مسائل جهان کمونیسم، جهان چپ و مواردی از این دست متمرکز میدانست. چینیها از این دوره عبور کردند و به سیاست امنیت ملی دوره دن شیائوپینگ رسیدند. او پدر اصلاحات چین بوده و این دورهای است که درهای اصلاحات به روی کشور چین باز میشود و تحولات بزرگی را در کشور چین شاهد هستیم. در این دوره امنیت ملی چین براساس برخی از اصول اندیشههای کنفوسیوس و بعضی از مبانی توسعه محوری که جریان پیشرو حزب کمونیست چین در دستور قرار دادند، پیگیری شد و در این چهارچوب انجام میشد. دوره سوم که الان در آن قرار داریم، دوره امنیت ملی چین برمبنای ابتکار امنیت آسیایی و امنیت جهانی شیجینپینگ است. دو موردی که اشاره کردم، همان ابتکار جهانی کشور چین است که چینیها چندین سال قبل آن را بعد از ایده یک پهنه، یک راه خودشان که در زبان انگلیسی (بلت اند رود) مطرح شد و بیش از 60 کشور در آن فعال هستند و پشتیبانی مالی تحت عنوان بانک توسعه آسیایی ایجاد شد و یک سازوکار بسیار گستردهای که بسیاری از کشورها معتقدند این برنامهای راهبردی برای گسترش حضور چین در نظام بینالملل است را شاهد بودیم. در ادامه آن، طرح ایده و ابتکار آسیایی امنیت جهانی چین مطرح شد که این مساله را باید گامی در آن چهارچوب ارزیابی کنیم.»
بیانیه پکن؛ ادامه نظمسازی چین
وفایی درباره اینکه این بیانیه تبعات منفی برای چینیها دارد یا خیر، توضیح داد: «معادلهای که چینیها در سیاستخارجی خودشان، مدنظر دارند، برد- برد است و اصلی هم دارند مبنیبر اینکه همکاری ما با هیچ طرفی به زیان طرف ثالث نیست. چینیها همانطور که با طرف فلسطینی کار میکنند با طرف اسرائیلی نیز ارتباط دارند؛ هرچند بعد از اتفاقات جنگ نابرابری که اسرائیلیها راه انداختند و تجاوز و جنایتی که اسرائیل انجام میدهد، فتیله روابط با اسرائیل پایین آمده اما درمجموع سیاستخارجی چین مملو از مثالهایی است که با قطبهای متناقض کار کرده است. امروز چین همزمان با کرهجنوبی و کرهشمالی که در آتشبس به سر میبرند، روابط گستردهای دارد و همزمان با ایالاتمتحده که دشمن اول چین است بهعنوان اصلیترین شریک راهبردی خود آن را میشناسد. معادلاتی که چینیها میچینند، معادلاتی است که به سودشان خواهد بود، مگر اینکه با عدمشناخت همراه باشد که با توجه به اینکه چینیها بیگدار به آب نمیزنند، این معادله به سود آنها خواهد بود و در راستای نظم جدید جهانی و نظمسازی چین خواهد بود.»
مدتهاست با چین جدید مواجهیم
وفایی درباره اینکه بیانیه پکن ما را با چین جدیدی مواجه میکند، گفت: «مدتهاست با یک چین جدید مواجه هستیم و انتقادی که به سیاست ایران در این رابطه دارم این است که هنوز ابعاد و مختصات چین جدید را شناسایی نکردهایم و روابطمان آنگونه که باید باشد، نیست. توجه داشته باشید که سالها قبل، روابط ایران و چین دقیقا برهمین اساس ارتقا پیدا کرد، منتها این چهارچوب در حد شعار باقی ماند و دلایل مختلفی دارد که باید در جای خودش بررسی شود، اما این روابط به سطح بالای مشارکتی و راهبردی و جامعیت خود دست پیدا نکرده است. معتقدم ضعف ادراک نهادهای داخلی کشور ما از ظرفیتهای چین و برنامه راهبردی که چینیها دارند، عامل اصلی این موضوع بوده، بنابراین در یک دهه اخیر با چین جدیدی مواجه هستیم و لازمه کار با چین جدید، ادراک کامل از ابعاد حضور چینیها در نظام بینالملل است.»
برای برقراری ارتباط با چین؛ نیاز به برنامهریزی داریم
وفایی درباره اینکه ایران در اقدامات چین میتواند چه نقشآفرینیای داشته باشد، گفت: «با توجه به اینکه چین غرب آسیا را یکی از محورهای سیاستخارجی خود در سالهای اخیر قرار داده است، نقاط اصطکاک چین با مسائلی که با حوزه سیاستخارجی جمهوری اسلامی مرتبط است، روزبهروز افزایش پیدا میکند؛ بحث عربستان، یمن، سوریه و فلسطین. ما باید برای کار با چینیها برنامه داشته باشیم، یک دوره طولانی ایالاتمتحده جزء یکی از دو قطب اصلی دنیا بود و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن فضای رقابت جنگ سرد، آمریکا تک قدرت جهان بود. جمهوری اسلامی سیاست سلبی را در کار با ایالات متحده در نظر گرفته و نفی قدرتمداری آمریکایی در نظرش بود. امروز با جهان چندقطبی مواجهیم که یکی از قطبهای اصلی آن ایالات متحده و دیگری هم چین است، احساس این است که هنوز ما در جمهوری اسلامی برای کار با چین، درخصوص محورهای مهمی که جزء مسائل مهم در سیاست خارجی ما بوده برنامهای نداشتیم. پیش از این ما نگران بودیم که ایران ادراک داشته باشد و این تحولات را بفهمد اما اخیرا این نگرانی وجه دیگری پیدا کرده و اخیرا نگران این هستیم که ایران از تحولات جا بماند. اگر روابط اعراب با چین را رصد کنید کاملا قابل درک خواهد بود. مناسباتی ایجاد شده که اگر کشور ما خود را بهروز نکند، بیم آن میرود که از تحولات سریعی که در غرب آسیا اتفاق میافتد، عقب بماند.» وفایی درباره اینکه کنش دولت چهاردهم در مواجهه با چین باید به چه شکلی باشد، گفت: «یکی از مهمترین محورهای دولت چهاردهم کار با کشور چین است که بهطور مستقیم بر مسائل داخلی کشور ما اثرگذار خواهد بود و این نکته قابل اهمیت است که دولت چهاردهم ظرفیت خوبی را برای کار با چینیها دارد منتها این مستلزم داشتن برنامه منسجم و اجماع داخلی و ایجاد محوریت و مرکزیت واحد در داخل کشور برای کار با کشور چین است. امیدواریم کشور ما بتواند برای کار با کشور چین وارد تعامل مثبت و ایجابی با این قطب نظام بینالملل شود و منافع گستردهای را برای ملت ایران در پی داشته باشد.»
بردیا عطاران: چینیها به دنبال بازیسازی در منطقه
بردیا عطاران، کارشناس بینالملل در ابتدا به این موضوع اشاره کرد که چینیها تبحر خاصی در نادیده گرفتن اختلافات دارند و درباره این بیانیه گفت: «مهمترین محوری که این بیانیه دارد شکلگیری دولت اجماع ملی گروههای فلسطینی و اداره نواحی است که در دست فلسطینیهاست و به عبارتی مقدمهسازی و تمهید ایده 2دولتی در سرزمینهای اشغالی فلسطین است. ابتدا باید مشخص کنیم که چینیها دارند چه کاری انجام میدهند. چینیها تبحر خاصی دارند که اختلافات را نادیده بگیرند و روی اشتراکها قدم بگذارند و آنها را برجسته کنند. زمانی که چینیها روابط خودشان را با آمریکاییها اصلاح میکردند همزمان که آمریکا بر حق حاکمیت و سیادت سرزمینی چین، که مساله تایوان بوده دست میگذاشته است چینیها با نادیده گرفتن این اختلافشان با آمریکا روابط خود را با واشنگتن عمق دادند، در نتیجه تبحر آنها کوچک کردن و محدود کردن شکافها و اختلافها در برابر بزرگ کردن هماهنگی و برجستهسازی آنهاست.»
چینیها از 7 اکتبر تمایل داشتند محور صلح و آشتی باشند
عطاران درمورد بیانیهای که با حضور 14 گروه فلسطینی در پکن امضا شده به این موضوع اشاره کرد که چینیها از ابتدا به دنبال میانجیگری در این ماجرا بودند، وی توضیح داد: «چینیها از ابتدای 7 اکتبر، تمایل داشتند که محور صلح و آشتی و عقبنشینی باشند و سعی کردند از گروههای مقاومت، حماس و جهاد اسلامی گروگانها و اسرای رژیم را بگیرند و به اشغالگرها برگردانند اما اصلا به چین راه ندادند و آنها نتوانستند میانجیگری کنند. در نتیجه چینیها از ابتدای 7 اکتبر تمایل به بازیگری و کنشگری در این حوزه داشتند. موضوع دیگر این است که همزمان که چینیها تمایل دارند در منطقه غرب آسیا ثبات و نظم فعلی به هم نخورد، همزمان میخواهند ایالات متحده نگاه (ایندو پاسفیک) و با این نگاه که میخواهد تمرکز خودش را برای مهار چین در شرق اثبات کند، فرصت را از آمریکاییها بگیرند و تا حدی این بحران را ادامهدار و دامنهدار کنند، یعنی دقیقا چینیها در یک تناقض رفتار میکنند و در این نگاه که در ظاهر تناقضآلود است تبحر دارند که منافع خودشان را بین دولبه قیچی، تراز کنند.»
چینیها به دنبال بازیسازی در بحران میان رژیم و مقاومت
عطاران در ادامه به نقش چین در توافق میان ایران و عربستان اشاره کرد و گفت: «در گذشته شاهد بودیم که در اسفند 1401 چینیها نقش میانجی بین ایران و عربستان سعودی را بازی کردند تا امنیت گذرگاه انرژیشان تضمین بشود و بتوانند جایگاه خودشان را بهعنوان یک نقش بازیساز به نمایش بگذارند. این نقشی که چینیها در چهارچوب بینالمللی بازی میکنند را باید در یک قالب کلیتر دید. آن قالب کلیتر این است که چینیها میخواهند از یک بازیگر موثر در نظم کنونی بینالمللی به یک بازیساز تبدیل شوند. این با ساخت یک نظم جدید بینالمللی تفاوت دارد. آنها تمنای برهم زدن نظم بینالمللی را ندارند بلکه میخواهند در نظم کنونی یک بازیساز شوند. روایتی که چینیها از خودشان ارائه میدهند این است که ما صلحجو هستیم، میخواهیم منافع اقتصادی خود را با دنیا به اشتراک بگذاریم و ثبات را در جهان حاکم کنیم، هرکسی که بخواهد با چین بازی کند باید اهل ثبات و بهاشتراکگذاشتن منافعش باشد. اگر چنین باشد در روابط خارجی مشخصه اصلی چینیها در کنشگری میبایست میانجیگری باشد؛ در نتیجه در بحرانهای مختلف سعی میکنند نقش میانجیگرایانه را ایفا کنند. همانطور که توانستند به یک بحران شش، هفت ساله میان ریاض و تهران خاتمه دهند. حالا چینیها ادعا کردند که میتوانیم به یک بحران نزدیک به 100 ساله میان رژیمصهیونیستی و فلسطینیها خاتمه دهیم. در نتیجه این نقشآفرینی چین را میبایست در قالب آن رویایی چینی ببینیم که در آن اشتراک منافع و صلحجویی برجسته است که تمثل آن میانجیگر بودن میان تنشها منطقهای و بینالمللی است.»
با چین جدیدی مواجه نیستیم
عطاران معتقد است رفتاری که چین در برخورد با مقاومت نشان داد ادامه همان مسیری بود که در تمام این چندسال طی کرده و توضیح داد: «چینیها بیگدار به آب نزدند. تمایل داشتند که در این قالب حرکت کنند و واقعیت این است که با یک چین جدید مواجه نیستیم و ریل همان است. تنها الان آن فرصت و دریچه برای آنها ایجاد شده است. درمورد اینکه مواجهه ایران با چین باید چگونه باشد باید توجه داشت که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مقدورات و محذوراتی دارد. یک توانمندی برای کنشگری دارد و ظرفیتهایی برای جلوگیری از اینکه منافع خودش آسیب نبیند و در مواردی هم محدودیتهایی دارد. چینیها بهصورت واضح و مشخص میدانند که بدون حضور ایران ماجرای 7 اکتبر، طوفان الاقصی و پرونده فلسطین بسته نخواهد شد و چینیها پیام واضح آن را در عملیات وعده صادق شنیدند. چین و بسیاری از کشورها که طرح 2 دولتی را جلو میبرند و پختوپز آن در سازمان ملل در حال وقوع است در نقطه مقابل ما نیز بهصراحت گفتیم که با طرح 2دولتی مخالف هستیم؛ این هم برای ما فرصت است هم تهدید. فرصت است از این جهت که میتوانیم با همراهی کردن با کشوری مثل چین در سازمان ملل گروههای مقاومت را یک گام به جلو ببریم و آنها را دارای هویت رسمی کنیم. امنیتشان را تضمین و به زیرساختهایشان کمک کنیم و پایگاه نفوذ خودمان را در سرزمینهای اشغالی تحکیم ببخشیم. از طرف دیگر ممکن است این چالش برای گفتمان ما به وجود بیاید که ما دائما گفتیم خواسته ما وجود یک فلسطین کامل است و چرا الان خلاف آن عمل کنیم. در نتیجه این مساله رویکرد 2 دولتی برای ما حاوی فرصت و تهدید است و باید این آمادگی را در سیاستمداران خود ایجاد کنیم که از فرصتها استفاده کنند و برای تهدیدها آماده باشند. این آمادگی در این لحظه وجود ندارد و ما در اتفاقاتی که برای ما میافتد، سورپرایز میشویم و گرنه صرف منعقد شدن این بیانیه در چین الزاما برای ما تهدید نیست، میتوان فرصتهایی ایجاد کند و از این فرصت هم برای تقویت گروههای مقاومت، هم برای گرفتن امتیازهای راهبردی از پکن استفاده کنیم.»
دولت چهاردهم میبایست منتظر پیامدهای احتمالی ابررویدادهای جهانی باشد
عطاران درباره اینکه موضع دولت چهاردهم در مواجهه با چین میبایست چه باشد، نیز گفت: «دولت چهاردهم نیز با توجه به ابررویدادهایی که در منطقه و سپهر بینالمللی رخ داده است؛ از انتخابات آمریکا گرفته تا تحولات 7 اکتبر چه در بحران اوکراین چه افزایش احتمال درگیریها میان اروپا و روسیه و اتفاقاتی که در روسیه درمورد اتفاقات جهانی میافتد و رویدادهایی که در آینده نهچندان دور در مورد اقتصاد جهانی میافتد، احتمال مواجهه دولت چهاردهم با پیامدهای این ابررویدادها وجود دارد. البته چنین نگاهی در بخشی از بدنه کارشناسی دولت کنونی و دولت چهاردهم وجود دارد اما اتفاقی که ممکن است باعث نگرانی باشد این است که از فرصتها بهخاطر عدم وجود آمادگی برای بحرانهای بینالمللی و منطقهای غافل شویم و با چالشها مواجه شویم.»