عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: گفتن این حرف تاسفآور است اما قابل پیشبینی بود که اعضای کمیسیون فرهنگی به حد نصاب نرسد. درنهایت مجبور شدند دست به کار شوند و به اجبار اعضایش را مشخص کنند. در جلسه علنی روز گذشته مجلس جزئیات طرح اصلاح ماده ۳۸ قانون آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی درخصوص تعداد اعضای کمیسیونهایی که به حدنصاب نرسیدهاند در دستور کار قرار گرفت و به گفته علی نیکزاد قرار است براساس این پیشنهاد، پس از اجرای تبصره ۳ ماده ۳۷ هیاتی متشکل از کمیسیون آییننامه و هیاترئیسه ظرف یک هفته حداقل اعضای مورد نیاز برای تشکیل کمیسیونهایی که به حد نصاب نرسیدند را تعیین کنند. کمیسیون فرهنگی اولین کمیسیونی است که هنوز اعضایش به حد نصاب نرسیده است. این روند تکراری در همه دورهها بوده و موضوع تازهای نیست. در دوره قبل هم خیلی شنیده شد که برای کمیسیونهای انرژی یا امنیت ملی صف میکشند اما کمیسیون فرهنگی آخرین نقطه ساختمان بهارستان است که اعضایش انتخاب میشوند و به حد نصاب میرسد. سادهترین پیغامی که از سمت مجلس در این فقره به مردم میرسد، این است که فرهنگ و مسائل مربوط به آن برای ما در اولویت نیست. طبیعتا فرهنگ بهعنوان پایه و اساس جامعه، نیازمند توجه ویژه است و بدون آن نمیتوان انتظار داشت مشکلات دیگر جامعه به خوبی حل شوند.
این روزها که نگاهها منتظر تشکیل کابینه دولت جدید هستند و گزینههای مختلف برای سکانداری وزارتخانهها مطرح میشوند، اینکه چه کسی میخواهد سکانداری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده بگیرد، بیشترین گمانهزنی را به خود اختصاص داده است. همه این اعلامنظرها نشان از اهمیت فرهنگ دارد. اما وقتی به مجلس میرسیم که میتواند بازوی مشورتی برای دولتها باشد، این اهمیت کاملا از بین میرود. کمیسیون فرهنگی میتواند با ورود به جزئیاتی که ممکن است دولتها از ورود به آن ناتوان باشند، هم صدای هنرمند را بشنوند هم این حرفها و خواستهها را به گوش مسئولان مربوطه برساند.
نمونه این بیاهمیتی را در خصوص کمیسیون فرهنگی مجلس دهم و یازدهم، بسیار بررسی کردیم و طبق رصدی که بر جلسات این کمیسیون در مجلس یازدهم داشتیم، کمترین کنش کمیسیون فرهنگی در حوزههایی مثل موسیقی، تئاتر و سینما بود بهطوریکه از دادههای به دست آمده از عناوین جلسات کمیسیون فرهنگی از سال 1399 تا 1402، هیچ جلسهای با فعالان موسیقی و تئاتر برگزار نشد و تنها دو درصد از مسالهمندی جلسات مربوط به حوزه سینما بود. جای تعجب است که همین میزان هم مربوط به بازدید از برنامههای جشنواره فجر یا نشست مشترک با سازمان سینمایی بوده است. کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم در طول این 4 سال تنها 3 بار با اهالی سینما دیدار و گفتوگو کرده بود که یک مورد آن دیدار با فعالان سینمایی موسسه تصویرسازان صبح صادق است. همچنین اعضای این کمیسیون در سال 1401 با جمعی از فعالان عرصه سینما که اسامی آنها در هیچ خبری اعلام نشد و یکبار هم با دستاندرکاران سریالهای «پلاک 13» و «سنجرخان» دیدار کردند. تعداد جلسات اعضای کمیسیون در حوزه کتاب هم حدودا 3 درصد بیشتر از حوزه سینماست اما این جلسات هم بیشتر مربوط به استماع گزارش عملکرد نهادهای متولی، بازدید از نمایشگاه کتاب یا نشست با برخی اهالی کتاب بوده و فقط دو جلسه (در دو سال) به بررسی طرح نحوه تاسیس کتابخانههای عمومی گذشت. حدود 65 درصد از جلسات این کمیسیون هم عمدتا مربوط به استماع گزارش یا مواردی دیگر بود. همه این بررسیها نشان میدهد فرهنگ در ذهن اعضای این کمیسیون گویی جور دیگری تفسیر میشود. همانطور که در موضوع اقتصاد یا حتی مشکلاتی که در شهرهای مختلف وجود دارد و مردم به نمایندهشان مراجعه میکنند، موضوع فرهنگ هم باید همین قدر اهمیت داشته باشد که برای تشکیل شدن کمیسیونش صف بکشند. بزرگ و همهجانبه دیدن حوزه فرهنگ از مواردی است که اعضای این کمیسیون باید به آن توجه کنند و فرهنگ را محدود به چند موضوع مشخص نکنند اما درنهایت آنچه که دیده میشود اقبال نداشتن به کمیسیونی است که اسم فرهنگ را یدک میکشد.
اینکه کمیسیون فرهنگی انتخاب نمایندگان مجلس نیست، احتمالا باید دلیلش را در جذابیتهای دیگر کمیسیونها جستوجو کرد. طبیعتا فرهنگ که شامل جزئیاتی مثل سینما، تئاتر، موسیقی، رسانه و... است به ذات خود دارای جذابیت است اما وقتی فرهنگ با این جزئیات به مجلس میرسد از اولویت خارج میشود و اقبالی به آن نیست و نمایندگان ترجیح میدهند این کمیسیون را انتخاب نکنند یا حتی کسانی که آن را انتخاب میکنند، اولویت اصلیشان فرهنگ نبوده است.
در این سالها اتفاقات متعددی در حوزه اجتماعی و سیاسی کشورمان افتاد که فرهنگ را در حوزههای مختلف تحت تاثیر قرار داد. طبیعتا اولین مواجهه کمیسیون فرهنگی با این موضوع تعامل رودررو با هنرمندان است که میتواند نقطههای کور فرهنگ در چنین شرایطی را کمی بهبود بخشد اما حتی اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس در جلسات خودشان هم درباره این موضوع صحبت نکردند و برایشان در اولویت نبود که فرهنگ در چه شرایطی قرار گرفته است.
حالا که خود مجلسیها دست به کار شدهاند که برای این کمیسیون عضو دستوپا کنند، شاید بد نباشد برای یک بار سندروم بیانگیزگی ورود به کمیسیون فرهنگی هم بررسی جدی شود. شاید به این نتیجه برسند این کمیسیون به صورت کلی از فرآیند کمیسیونهای تخصصی مجلس حذف و تعطیل شود! وقتی در کل فرآیند شکلگیری کمیسیونها اصلا فرهنگ به حساب نمیآید و بود و نبودش فرقی ندارد و حتی از صحن علنی مجلس یک لایحه هم در طول 4 سال نصیبشان نمیشود، باید گفت بهترین کار تعطیل کردن آن است.