سجاد عطازاده، مترجم: هاپیمون جاکوب، دانشیار دیپلماسی و خلع سلاح در دانشگاه جواهر لعل نهرو هند و بنیانگذار اندیشکده «شورای پژوهش راهبردی و دفاعی» در مقاله «پایان جنوب آسیا، تنها یک نام از این منطقه باقی مانده است» که در وبسایت فارن افرز منتشر شده است، به بررسی وضعیت رو به افول کنشگری هند در منطقه آسیای جنوبی پرداخته و ضمن تاکید بر ژئوپلیتیک در حال تغییر این منطقه، خواستار آن شده تا هند نگاه گذشته مبتنیبر تفوق و تسلط خود بر این منطقه را کنار گذاشته و در عین حال برای مهار چین در این منطقه از شرکای خود، مانند ایالاتمتحده و کشورهای حاشیه خلیجفارس کمک بگیرد.
برای دههها، سیاستگذاران و پژوهشگران در غرب و مناطق دیگر اینگونه آموزش دیدهاند تا کشورهای شبهقاره هند را بخشی از یک منطقه منسجم به نام «جنوب آسیا» بدانند. این منطقه که حدود یکچهارم جمعیت جهان را در خود جای داده از هشت کشور تشکیل شده است؛ افغانستان، بنگلادش، بوتان، هند، مالدیو، نپال، پاکستان و سریلانکا. مردمان متنوع ساکن در آن به صدها زبان مختلف صحبت میکنند و از سنتهای مذهبی متعدد پیروی میکنند؛ اما درعینحال از تجربیات تاریخی مشترک -مانند استعمار بریتانیا- و همچنین ارتباطات فرهنگی مشترک- از جمله عشق به ورزش کریکت و فیلمهای بالیوودی، روابط قومیتی و سنتهای مشترک در حوزه موسیقی و آشپزی- برخوردار هستند. در اواخر قرن بیستم، رهبران کشورهای منطقه آسیای جنوبی بهدنبال تعمیق پیوندهای موجود در داخل منطقه بودند، هدف آنها چیزی بزرگتر بود؛ همگرایی مشابه آنچه در آسیای جنوب شرقی تحت راهبری انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (آسهآن) و در اروپا با محوریت اتحادیه اروپا رخ داده است. تصور آنها این بود که آسیای جنوبی نیز میتواند به یک بلوک منطقهای مهم در ژئوپلیتیک جهانی تبدیل شود.
اما این اتفاق هرگز رخ نداد. در چهار دهه گذشته، آسیای جنوبی موفق به ایجاد انسجام چندانی در حوزههای امنیتی، اقتصادی یا سیاسی نشده است. بیاعتمادی و دشمنی، بهویژه بین هند و پاکستان، همگرایی را به یک رویا تبدیل کرده است. نکته بدتر آن است که در بنیادیترین سطح نیز مفهوم تعلق به جنوب آسیا اکنون دیگر کشش گذشته را ندارد. جنوب آسیاییها دیگر برای ارتباط و همبستگی به یکدیگر نگاه نمیکنند؛ بلکه بیشتر چشم به خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی یا غرب دارند. بسیاری از جنوب آسیاییها (غیر از آن دهها میلیون نفری که در قالب دیاسپورا در سراسر جهان زندگی میکنند) حتی به این نکته فکر هم نمیکنند که در وهله اول خود را آسیای جنوبی بدانند. این اصطلاح امروز یک هویت منطقهای منسجم را نشان نمیدهد، بلکه صرفا یک مرزبندی جغرافیایی روی زمین است که بیشتر توسط افراد خارج از منطقه استفاده میشود. رویای آسیای جنوبی متحد به پایان رسیده است، البته با پیامدهای مهمی برای ژئوپلیتیک شبه قاره که سیاستگذاران و تحلیلگران منطقه هنوز بهطور کامل آنها را درک نکردهاند.
در این نام چه چیزهایی وجود دارد؟
«آسیای جنوبی» بهعنوان یک اصطلاح، ریشه در مناطق دوردست دارد. تحلیلگران دانشگاهی و سیاستگذاران غربی از این واژه پس از پیدایش کشورهای پسا استعماری جدید از دل هند بریتانیا در سال 1947 استفاده کردند. در طول جنگ سرد هم که ایالاتمتحده روابط نزدیکتری با پاکستان نسبت به هند ظاهرا غیرمتعهد داشت، این اصطلاح به واشنگتن اجازه میداد تا درباره این منطقه بدون تاکید بر برتری محلی هند صحبت کند. دانشگاههای غرب نیز از همین روش پیروی کردند و دانشگاهیان از جنوب آسیا بهعنوان واژهای خنثی برای توصیف هند و همسایگان آن استفاده میکردند. با گذشت زمان، خود هندیها هم شروع به استفاده از این اصطلاح در بعضی محافل خود کردند؛ با این حال تعداد کمی از مردم منطقه خود را جنوب آسیایی میدانستند. در اواخر دهه 1970، ژنرال ضیاءالرحمن که از طریق کودتای نظامی در سال 1975 در بنگلادش به قدرت رسیده بود، ایده یک سازمان منطقهای را مطرح کرد. کشورهای کوچکتر فورا از این ایده استقبال کردند؛ این در حالی بود که هند و پاکستان در ابتدا تردید بیشتری داشتند اما نهایتا تصمیم گرفتند پیشنهاد بنگلادش را پذیرا باشند. این پیشنهاد در سال 1985 با ایجاد انجمن همکاریهای منطقهای جنوب آسیا (سارک)، گروهی که شامل بنگلادش، بوتان، هند، مالدیو، نپال، پاکستان و سریلانکا بود، شکل رسمی پیدا کرد. سارک به دنبال ایجاد «فضای بهتر برای تفاهم» و تقویت همکاری بین کشورهای عضو بود.
برای حدود سه دهه، سارک از حمایت قابلتوجهی در این منطقه برخوردار بود؛ البته سطح علاقه و تمایل نسبت به آن متفاوت بود. استقبال رهبران هند از اواخر دهه 1990 نسبت به سارک افزایش یافت؛ امری که بهویژه در منش ویژه نخستوزیران این کشور، ایندر کومار گوجرال (1997 تا 1998)، آتال بیهاری واجپایی (1998 تا 2004) و مانموهان سینگ (2004 تا 2010) روشن بود. آنها درحالی این مسیر را ادامه میدادند که بسیاری در دهلینو نگران آن بودند که رقابت و مناقشات هند با پاکستان بهشدت توانایی سارک را محدود کند؛ برای آنها همگرایی منطقهای اهمیتی نداشت. رهبران پاکستانی هم مدتهاست که نسبت به سارک محتاط بودهاند زیرا بیم آن را دارند که این گروه به ابزاری برای اعمال نفوذ هند تبدیل شود؛ بااینوجود اسلامآباد همچنان در اجلاسها و سایر سکوهای مرتبط با این گروه شرکت میکند. کشورهای کوچکتر منطقه مانند بوتان، مالدیو و نپال جدیترین حامیان سارک بودهاند، زیرا معتقد هستند که عضویت آنها در چنین پلتفرم چندجانبهای، عاملیت ژئوپلیتیک بیشتری را به آنها اعطا میکند.
اما پس از یک دوره اولیه فعالیت، سارک به طرز خطرناکی در آستانه خارج شدن از حیز انتفاع قرار گرفته است. از 18 جلسه سران سارک که تاکنون برگزار شده است، شش جلسه در شش سال اول تاسیس این نهاد برگزار شده است. این گروه بین سالهای 2005 تا 2014 تنها شش نشست برگزار کرده و در دهه گذشته هم هیچ اجلاسی نداشته است. در دوران اوج این گروه از دهه 1990 تا دهه اول قرن بیستویکم، کشورهای عضو چندین ابتکار بلندپروازانه، ازجمله منطقه تجارت آزاد جنوب آسیا (موافقتنامه تجارت آزاد امضا شده در سال 2004)، اتحادیه گمرکی، بازار مشترک منطقهای و یک اتحادیه اقتصادی و پولی مشترک را مطرح و دنبال کردند، اما با گذشت زمان این جاهطلبیهای بزرگ کنار رفت. پیشرفت جزئی بهدستآمده در اجرایی کردن منطقه تجارت آزاد هم از سال 2014، زمانی که پاکستان مانع امضای توافقنامه درباره وسایل نقلیه موتوری شد، متوقف شده است. سایر اشکال همگرایی منطقهای نیز رویاهای دستنیافتنی باقیماندهاند.
«دانشگاه جنوب آسیا» که توسط کشورهای سارک در دهلینو در سال 2010 راهاندازی شده است، امروزه شبح بیروحی از آن چیزی است که در ابتدا قرار بود باشد. مشکلات ویزا و محدودیتهای مالی مانع رشد این دانشگاه شده و این موسسه قادر نبوده آنطور که بنیانگذارانش تصور میکردند به تقویت حس هویت منطقهای از طریق آموزش عالی کمک کند. تلاش نخبگان و جامعه مدنی منطقه برای تشویق منطقهگرایی در جنوب آسیا از طریق سازمانهای غیردولتی، مانند «انجمن رسانههای آزاد جنوب آسیا» و «جنوب آسیا برای حقوق بشر» یا اتاقهای فکری مانند «مرکز منطقهای مطالعات راهبردی» هم دستاورد چندانی نداشته است. سارک و این سازمانها تمایلی در سطح نخبگان برای ارتباط بیشتر در جنوب آسیا ابراز میکنند، اما این تمایل نتوانسته است همگرایی معنادار در منطقه ایجاد کند. بخشی از مشکل آسیای جنوبی ناموزون بودن آن است. هند بزرگترین و قدرتمندترین کشور منطقه است، اما تسلط آن تاثیر متناقضی بر توسعه ساختارهای منطقهای داشته است. آسیای جنوبی در مرکز خود شامل هند و شش کشور دیگر است که با هند مرز مشترک داشته اما با یکدیگر مرز مشترک ندارند (استثنا در این میان افغانستان است که با پاکستان مرز مشترک دارد اما با هند مرز مشترک ندارد). از این نظر جنوب آسیا در درجه اول مجموع تعاملات بین همسایگان هند با هند و هند با همسایگانش است.
مرکزیت هند به این معنی است که دهلینو همیشه متوجه ارزش ایجاد سازههای منطقهای نیست؛ زیرا چنین ساختارهایی نمیتوانند به برتری موجود هند در این منطقه بیفزایند. با وجود اینکه تعدادی از نخستوزیران هند برای سارک ارزش قائل بودند، اما دیوانسالاری و تشکیلات راهبردی این کشور هرگز نسبت به ارزش آن متقاعد نشدهاند. آنها مدتها بیم این را داشتهاند که ایجاد ساختارهای منطقهای سبب محدودیت بالقوه تسلط هند در حیاطخلوت خود شود. از آنجایی که سارک براساس اجماع عمل میکند، رأی هند درباره امور شبهقاره بهاندازه رأی بوتان و مالدیو، کوچکترین کشورهای منطقه حساب میشود. درنتیجه حمایت تصمیمگیرندگان هندی از ایجاد ساختارهایی که میتواند نفوذ کشورشان در منطقه را تضعیف کند، منطقی نیست. این گزاره از سوی استراتژیستهای هندی و تحلیلگران سیاستخارجی این کشور نیز مطرح شده است، آنها نیز نگاهی فراتر از منطقه خود دارند و درگیریهای جنوب آسیا را وبالی بر گردن هند میدانند.
این واقعیت که جنوب آسیا بهطور فزایندهای درحال تبدیل به عرصه رقابتهای ژئوپلیتیکی است، نهتنها احتمال همگرایی منطقهای بیشتر را کاهش میدهد، بلکه ممکن است انسجام منطقهای محدودی را نیز که اکنون وجود دارد از بین ببرد. در دهههای اخیر چین نفوذ خود را در میان همسایگان هند افزایش داده است. مثلا سریلانکا را در نظر بگیرید که بزرگترین بستانکار دوجانبه آن چین است و برای ساخت بزرگراه، فرودگاه و بندر به کلمبو وام داده است. در بنگلادش، چین از وامها و کمکهای توسعهای خود در عرصه زیرساختها برای بهدست آوردن نفوذ استفاده میکند. چین در بنگلادش نهتنها با هند، بلکه با ایالاتمتحده نیز درگیر است. کما اینکه در سال 2021 واشنگتن یک واحد شبهنظامی نخبه در بنگلادش را بهدلیل نقض حقوق بشر و قتلهای غیرقانونی تحریم کرد. در مقابل وانگ ونبین، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در سال 2023 با سرزنش این سیاست آمریکاییها اعلام کرد که «قاطعانه از بنگلادش در حفاظت از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی، پیروی از سیاستهای مستقل داخلی و خارجی و دنبال کردن مسیر توسعه متناسب با واقعیتهای ملی خود حمایت میکند.» در کل حضور رو به رشد چین در جنوب آسیا نشاندهنده تغییر واضحی نسبت به تصمیم اولیه پکن در زمان تاسیس جمهوری خلق چین، مبنیبر واگذاری جنوب آسیا به هند است. امروز چین دیگر هند را بهعنوان همتای خود نمیبیند و مایل به پذیرش برتری و تفوق هند در شبهقاره نیست. تجارت درون منطقهای در جنوب آسیا ناچیز است و تنها پنج درصد از کل تجارت منطقه را تشکیل میدهد؛ این در حالی است که تجارت درون منطقهای بین کشورهای اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا 25 درصد از تجارت کلی منطقه آسهآن را تشکیل میدهد. علاوهبر این تجارت رو به رشد چین با جنوب آسیا، تجارت هند با همسایگان خود را تحتالشعاع قرار داده است. خود ساکنان منطقه نیز مشتاق روابط قویتر نیستند. درواقع، تاریخ مشترک و میراث فرهنگی لزوما ارتباطات قوی ایجاد نمیکند، چه رسد به اینکه منتج به پیوندهای پررونق شود. طبقه متوسط رو به رشد و مرفه هند علاقه چندانی به جنوب آسیا ندارد و همچنین احساس هم نمیکند که اشتراکات زیادی با مردم کشورهای همسایه دارد. در ذهن این طبقه مشتاق با حدود 430 میلیون نفر جمعیت که بسیاری از آنها با جوامع دیاسپوریک در غرب، خاورمیانه و مناطق دیگر در آسیا ارتباط دارند، هند اهداف بزرگتری از همسایگان خود دارد. تبادلات فرهنگی در منطقه نیز رو به افول است. در سال 2019، پاکستان محتوای هندی را در تلویزیونهای محلی و کانالهای رادیویی FM ممنوع کرد. برنامههای تلویزیونی ترکیه بهطور فزایندهای خلأ موجود در پاکستان را در غیاب محتوای هندی پر میکنند. در هند بهندرت هنرمند پاکستانی در صنعت فیلم بالیوود وجود دارد و کریکتبازان پاکستانی هم دیگر در لیگ برتر هند که پردرآمدترین لیگ این ورزش است، بازی نمیکنند. جنوب آسیاییها بهاندازه گذشته در کشورهای یکدیگر کار یا تحصیل نمیکنند. از سال 1990، مهاجرتهای درونمنطقهای بهطور مداوم کاهش یافته است. بهعنوانمثال، هند مدتهاست که مقصد موردعلاقه کارگران نپالی بوده است، اما آنها اکنون به کشورهای خلیجفارس و مالزی سفر میکنند و در این میان هند تنها نقش یک نقطه ترانزیت را دارد. مردم جنوب آسیا به جاهایی میروند که میتوانند دستمزدهای بالاتری نسبت به این منطقه کسب کنند؛ استرالیا، مالزی، خاورمیانه، اروپای غربی و آمریکای شمالی. تعداد کمی از جنوب آسیاییها در کشورهای دیگر این منطقه تحصیل میکنند؛ البته بهجز در هند. دانشجویان آسیای جنوبی هنوز هم نیمی از کل جمعیت دانشجویان خارجی شاغل به تحصیل در هند را تشکیل میدهند، اما این تعداد در دهه گذشته راکد بوده است. گزارش بروکینگز هند در سال 2020 نشان داد که نرخ رشد سالانه تعداد دانشجویان خارجی اهل آسیای جنوبی که در هند به تحصیل میپردازند از 30 درصد در سال تحصیلی ۲012-2011 به تنها 9 درصد در سال 2019-2018 کاهش یافته است. این عقبنشینی هند به نفع چین بوده است. طبق گزارش بروکینگز، تعداد دانشجویان اهل کشورهای همسایه هند که در چین تحصیل میکنند بین سالهای 2011 تا 2016 176 درصد افزایش یافته است. مثلا در سال 2016، تعداد بنگلادشیهایی که در چین تحصیل میکردند سه برابر بیشتر از هند بود.
جنوب آسیا با یک مانع بسیار واضح برای سفر در داخل منطقه روبهروست؛ مرزهای سفتوسخت. فقط کشور مالدیو که بسیار توریستپذیر است، به همه اتباع اهل کشورهای سارک پس از ورود به خاک خود ویزا میدهد. البته بوتان و نپال هم با هند قرارداد سفر بدون ویزا دارند؛ اما جدای از این پیمانها، سفرهای منطقهای دشوار است. با توجه به اینکه هند تنها راه ارتباط جغرافیایی در میان بسیاری از کشورهای این منطقه است، تصمیم دهلینو برای باز کردن یا بستن مرزها سرنوشت ارتباط درون منطقهای در جنوب آسیا را تعیین میکند. جای تعجب نیست که خلأ ناشی از کاهش ارتباط بین کشورهای آسیای جنوبی در تجارت، گردشگری و آموزش از سوی چین جبران شده است. مثلا کافی است میزان رو به رشد ارتباط در تجارت، گردشگری و آموزش بین چین و بنگلادش، نپال، پاکستان و سریلانکا را در نظر بگیرید. هرقدر هند بیشتر از جنوب آسیا غافل شود، چین بیشتر آن را در آغوش خواهد گرفت. این وضعیت یک بازی حاصل جمع صفر نیست؛ بلکه یک پیروزی آسان برای چین به شمار میرود. ممکن است برای هند خیلی دیر باشد که دوباره خود را بهعنوان یک مرکز منطقهای معرفی کند.
یک منطقه نامحدود
بر اثر تصمیم بسیاری از کشورهای آسیای جنوبی برای استفاده از چین برای ایجاد موازنه در برابر هند، آسیای جنوبی دیگر همان منطقه هند محور سابق نیست. با این حال، از دست دادن تفوق منطقهای هند به این معناست که جنوب آسیا در حال از دست دادن برجستگی خود بهعنوان یک موجودیت ژئوپلیتیکی است؛ اتفاقی که براثر تقویت روابط اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی کشورهای کوچک این منطقه با چین و دوری آنها از هند رخ میدهد. بهعبارتدیگر کشورهای کوچکتر آسیای جنوبی که زمانی امیدوار بودند از همگرایی منطقهای بیشتر سود ببرند اکنون چنین همگرایی را غیرممکن کردهاند. آنها با استفاده از چین برای ایجاد موازنه در برابر در هند، انسجام و وحدت بالقوه جنوب آسیا را تضعیف کردهاند.
پایان آسیای جنوبی بهعنوان یک موجودیت ژئوپلیتیکی و یک مقوله معرفتشناختی پیامدهایی فراتر از دپارتمانهای دانشگاهی یا سازمانهای غیردولتی دارد که ممکن است مجبور باشند برنامههای خود را تغییر دهند. علیرغم تفوق هند در منطقه متفکران هندی به این باور رسیدهاند که درهمتنیدگی در جنوب آسیا جاهطلبیهای این کشور را محدود میکند. در دهه گذشته هند تمرکز راهبردی خود را از پاکستان به چین و از عرصه قارهای به عرصه دریایی تغییر داده است. این کشور فعالیت اقتصادی گستردهتری را با امضا و مذاکره چندین قرارداد مهم تجارت آزاد با کشورهای دورتر مانند سوئیس آغاز کرده است. دهلینو به دنبال فضای ژئوپلیتیک بزرگتری برای خود است. در تفکر راهبردی معاصر هند، جنوب آسیا در بهترین حالت یک مکان کوچک و در بدترین حالت یک محدودیت است. اگر هند منابع خود را بهپای بازپسگیری تفوق انحصاری خود در جنوب آسیا یا ایجاد موازنه در برابر چین در این منطقه بریزد (آنهم در شرایطی که ازنظر ژئوپلیتیکی ضعیفتر و بهنوعی محدود هم است) دستاورد چندانی نخواهد داشت. اگرچه نگرانیهای دهلینو درباره قدرت رو به رشد پکن قابلدرک است، اما تلاشهای هیجانی برای پس گرفتن جنوب آسیا یا رقابت با چین برای تسلط منطقهای بعید است که کارساز باشد. گزینه دیگری که برای هند در دسترس است همکاری با چین است؛ وضعیتی که بسیاری از همسایگان هند آن را ترجیح میدهند اما زمان زیادی نخواهد برد تا چین جاهطلب و تهاجمی به دنبال تنزل هند به جایگاه درجه دوم در آسیای جنوبی باشد. البته هند تاکنون برای تعیین و اجرای خطوط قرمز در میان همسایگان خود تلاش کرده است؛ مثلا درباره کشتیهای جاسوسی چینی که در سالهای اخیر در سریلانکا پهلو گرفتهاند. گزینه عاقلانهتر برای دهلینو این است که گستردهتر فکر کند و آسیای جنوبی را تنها بخشی از همسایگی خود و نه کل آن، بداند.
این پیشنهاد بدان معنا نیست که هند باید دست چین را در جنوب آسیا باز بگذارد؛ بلکه دهلینو میبایست کشورها و گروههای خارج از جنوب آسیا را تشویق کند تا نقش فعالتری در منطقه داشته باشند. مثلا هند میتواند از کشورهای دوست و ثروتمند خلیجفارس دعوت کند تا با این کشور در جنوب آسیا برای کمک به مقابله با تغییرات آبوهوایی یا ارائه کمکهای بشردوستانه در بلایای طبیعی همکاری کنند. بهعلاوه، شاید دهلینو قادر باشد نقش فعالتری در مشارکت امنیتی موسوم به کواد ایفا کرده و اشکال همکاری بین این گروه و کشورهای جزیرهای کوچکتر در جنوب آسیا، مانند مالدیو و سریلانکا و همچنین کشورهای محصور در خشکی، مانند بوتان و نپال را تشویق کند. هند میتواند فعالانه با شرکای خود مانند ژاپن، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سایر قدرتهای همفکر خود برای کمک به مهار نفوذ فزاینده چین در منطقه از طریق مقابله با روایتهای اقتصادی و سیاسی چین و ارائه مدلهای توسعه شفاف جایگزین، همکاری کند. با انجام این کار هند حساسیت خود را نسبت به حیاط خلوتش گسترش میدهد و تلاش چینیها برای کسب هژمونی در این منطقه را محدود میکند. پایان آسیای جنوبی نقطه عطف کلیدی در تاریخ منطقه است و فرصتها و انتخابهای ژئوپلیتیکی را در اختیار هند و شرکای آن قرار میدهد. برای هند، کنار گذاشتن این منطقه و عدم نگرانی درباره تفوق خود در آن، این امکان را به وجود میآورد تا رابطه ژئوپلیتیکی پویا بین جنوب آسیا و مناطق و کشورهای دورتر ایجاد کند. هند نباید تعامل با همسایگان خود را متوقف کند، بلکه باید آنها را در زمینه ژئوپلیتیکی گستردهتر ببیند؛ نه صرفا بهعنوان ساکنان شبهقاره که از سر قضا با آنها همسایه است.
همین گزاره درباره ایالات متحده و متحدان آن نیز صادق است. اگرچه آنها ممکن است کشورهای کوچکتر آسیای جنوبی را بیربط یا در بهترین حالت حاشیهای نسبت به منافع گستردهتر خود بدانند، اما اکنون باید درک کنند که کشورهایی مانند بنگلادش و سریلانکا در رقابت گسترده ژئوپلیتیکی درگیر شدهاند. تشویق به مشارکت این کشورهای کوچکتر در چهارچوبها و ائتلافهای بزرگتر مانند کواد به مهار نفوذ چین کمک میکند و به این کشورها جایگزینهایی برای حمایت سیاسی و اقتصادی ارائهشده از سوی چین میدهد. کشورهای جنوب آسیا ممکن است منطقه منسجمی را تشکیل ندهند اما نقش مهمی در شکل دادن به توازن قدرت آسیایی در سالهای آینده خواهند داشت.











