شما در این سالها هم مولف کتابهای زیادی درباره دفاع مقدس بودهاید و هم در گردآوری و تدوین آنها نقش بسزایی داشتهاید. مثلا کتابی به نام همه چیز درباره جنگ منتشر کردید که گفته بودید این اطلاعات برای نوجوانان و جوانانی که میخواهند به موضوع جنگ ورود پیدا کنند ضروری است. میخواهم بپرسم لزوم دانستن تاریخ جنگ با این جزئیات برای نسل ما چیست؟
جنگ حادثه نیست، جنگ واقعهای است که زمینه، متن و پیامد دارد. مثلا در بحث قرارداد الجزایر تا حدودی زمینه را مطرح کردم. گاهی جنگها باعث میشوند سرنوشت ملتها تغییر کند. ملتها برای این جنگها تاوان سنگینی میدهند؛ ممکن است یک کشور تبدیل بشود به چند کشور یا چند کشور بدل بشوند به یک کشور واحد. جنگ جغرافیا را به هم میریزد و این حادثه نیست. این اتفاقها قطعا با برنامههای قبلی است و قرار است به یک جایی برسد. لازم است با همه ابعاد آن آشنا شویم. همه جای دنیا آنچه از جنگها میماند، برای ملتها قابل احترام است، چون به قیمت جان جوانانشان تمام شده و بهعنوان یک دارایی ملی تلقی میشود. ملتها از این دارایی ملی مراقبت میکنند. هر نسلی که بیاید یک چیزی به این دارایی اضافه میکند. هنر و ادبیات جنگ در این میان جایگاه والایی دارد. همه جای دنیا سربازان جنگ پیر میشوند، اما ادبیات جنگ را جوان نگه میدارند، چون به انرژی آن برای حل مشکلاتشان نیاز دارند. ما هم همینطور هستیم. در برخی کشورها به ادبیات جنگ میگویند ادبیات ناگزیر؛ یعنی اگرجنگی نبود، ما همچنین ادبیات و هنری نداشتیم و قهرمانانمان را نمیشناختیم.
الان وضعیت ما در ارتباط با عراق فرق کرده و به نظر میآید ادبیات و سینمای جنگ هم تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته است. وضعیت تناقضآمیزی در این زمینه وجود دارد؛ اینکه کشوری چون عراق یک روز روبهروی ما ایستاده و با ما جنگیده است، اما امروز دوست ماست. تعریف ادبیات وهنرجنگ با دشمنی که امروز دوست به حساب میآید، چیست؟
سالها قبل که با اسرای عراقی مصاحبه میکردم، هیچ وقت فکر نکردم سربازی که روبهروی من نشسته دشمن است. او یک انسان مغموم و بیدفاع بود که کمک نیاز داشت. دنیای قدرتمند، صدام و نظامیانش را برای بازی کردن با دُم شیر به خاک ایران روانه کرد. نظامیان عراقی در جنگ با ایران بدبختی واقعی را فهمیدند. بعدها به موضوعهایی برخوردم که فهمیدم اشتباه نکردهام. واقعیت این است که جنگ ابتدا به ملت عراق تحمیل شد بعد به ما. آن تعلق خاطری که به عراق داریم با هیچ کدام از همسایههامان نداریم. این جنگ توان و داراییهای دوملت را تحلیل برد، اما سرمایههای ابدی که مملو از تجربههای نظامی، سیاسی، ادبی و هنری است در خاک ما به جا گذاشت.
راز ماندگاری ایرانیان در این چند هزار سال همین دفاعی بودن است؛ ملت عراق اولین قربانی این جنگ بود. بنابراین الان ادبیات جنگ عمیقتر به این مساله میپردازد، چون اطلاعات ما بالاترمیرود.
بسیاری از سربازان و افسران عراقی به خاطر اینکه با ایرانیان جنگ نکنند به جوخههای اعدام سپرده شدند و روی تابوتهای آنان نوشتند «جبان» یعنی ترسو! و تحویل خانوادههایشان دادند. براساس آمار رسمی ارتشمان، ما از 19 کشور اسیرداری کردیم.
چند سال پیش هم گروهی از نویسندگان و هنرمندان ایرانی نامهای به دبیرکل وقت سازمان ملل، جناب آقای کوفی عنان نوشتند و از او خواستند از نظامیان عراقی که نخواستند به خاک ایران تجاوز کنند و به همین خاطر به جوخههای اعدام سپرده شدند، اعاده حیثیت کند. این نظامیان انسانهایی بودند که جانشان را به خاطر صلح از دست دادند. اما حساب بعثیها و نظامیان سر سپرده صدام که سرسختانه و بیرحمانه با ما جنگیدند از بحث ما جداست.
جز روایت ما، آیا روایت دیگری هم از جنگ هشت ساله ایران و عراق در جهان وجود دارد؟ آیا امروز وقتی از جنگ ایران و عراق حرف میزنیم به یک روایت مشترک رسیدهایم؟
تعریف تجاوز را در این کتاب آوردهام. یکی از این تعاریف این است که کشوری با نیروهای مسلح خود با برنامهریزی قبلی به تمامیت ارضی کشور دیگری حمله کند. درآن زمان در برخی از محورها عراق تا 80 کیلومتر در خاک ما بود، درحالی که سازمان ملل بدون توجه به رسالت خود هر دو طرف را به خویشتنداری دعوت میکرد؛ انگار نه انگار اتفاقی افتاده و آنها دارند چهارنعل میتازند و روستاها و شهرها را ویران میکنند. اگر سازمان ملل همان موقع مستقل برخورد میکرد و صدام را به مرزهای خودش میبرد، اتفاق کویت هم روی نمیداد. اما شورای امنیت سازمان ملل متجاوز بودن صدام را مسکوت گذاشت و در 18 آذر ماه سال 1370 بود که رسما اعلام کرد عراق کشور متجاوز است.
از دی ماه سال 1359 تا دی ماه سال 1360 سازمان ملل درباره جنگ عراق با ایران سکوت کرد. چند سال اول جنگ کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل بود که بعد از تمام شدن دورهاش به اتریش رفت و میخواست رئیسجمهور بشود که پروندهاش را درآوردند و فهمیدند بازجو و افسرگشتاپو بوده است.
باید به فهم این مطالب و روشن شدن حقیقت کمک کنیم. امسال تابستان در سالگرد انفجار اتمی هیروشیما، سفری به این شهر داشتیم. ژاپنیها نمیدانستند عراق علیه ایرانیها بمب شیمیایی استفاده کرده است.
بعدها که این مساله را فهمیدند به ایران آمدند و بین سردشت و هیروشیما خواهرخواندگی ایجاد کردند. در دوران جنگ تنها یک صدا بودیم برابر صدای دنیا که ما را متجاوز و جنگطلب قلمداد میکردند. اما الان شرایط تا حدودی برای بیان حقایق جنگ مناسبتر است؛ الان میشود با طرح این مباحث به مردم دنیا گفت که این صدمات را دیدیم و این قهرمانیها را انجام دادیم.











