این یک واقعیت است که مناسبات صحنه بینالمللی به سرعت در حال تغییر است. این مناسبات حتی در فاصله یک سال گذشته هم تغییرات قابل توجهی داشته است. شروع جنگ اوکراین و حملات رژیمصهیونیستی به کلی اجماع بینالمللی را تغییر داده و آمریکا هم به خاطر مداخله در جنگ اوکراین و رژیمصهیونیستی، مثل سابق توانایی حل چالشهای جهانی را ندارد. باید توجه داشت آمریکای امروز شباهتی به آمریکای 10 سال پیش و در زمان امضای برجام ندارد و جایگاه سابق را ندارد. این امری است که تیم سیاست خارجه دولت چهاردهم باید به آن توجه کند و از نگاههای انتزاعی فاصله بگیرد. در گفتوگویی که با حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل بینالملل داشتیم، وی به چالشهای منطقهای و بینالمللی حال حاضر اشاره کرد و نقدهایی هم به رویکرد وزیر دولت روحانی وارد کرد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایده کذایی احیای برجام را به پزشکیان فروختند
حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل بینالملل معتقد است کمپین انتخاباتی پزشکیان ایده غلطی را به او فروخت و گفت: «در رقابتهای انتخاباتی، ایدهای را به غلط به پزشکیان فروختند. یک گعده کذایی احیای مذاکرات برجام را به ایشان فروختند. با مشورتهایی که کارشناسان غرب، که در راس آنها ظریف و کمپین تبلیغاتی پزشکیان قرار داشت؛ اول، برای ایشان تبیین نکردند صحنهای که میخواهید مذاکره و گفتوگو کنید، چه صحنهای است و این صحنه با 10 سال پیش که مذاکرات برجام اتفاق میافتاد، تفاوت دارد. دوم، به ایشان نگفتند که اگر بگویید الان اولویت من مذاکره است، شاید بتوانید رای مردم را جذب کنید ولی برگبرندهتان در مذاکره خارجی را از بین میبرید و اگر همین الان پای میز مذاکره بنشینید، یک به هیچ عقبید.»
ظریف میداند نمیتواند رای اعتماد بگیرد
غلامزاده در ادامه به این موضوع اشاره کرد احتمالا ظریف به خاطر هزینهای که معرفی او بهعنوان وزیر خارجه برایش به همراه خواهد داشت، گزینه وزارت خارجه نخواهد بود و توضیح داد: «پزشکیان علیالقاعده ظریف را در وزارت خارجه نخواهد گذاشت و خود ظریف هم چون میداند نه میتواند رای بیاورد، نه میتواند دستاورد خوبی داشته باشد، ترجیحش این است پشت صحنه باشد و در مقام ارزیابی و مواخذه مثل استیضاح و رای اعتماد قرار نگیرد. لذا احتمال زیادی وجود دارد عراقچی گزینه اصلی وزارت خارجه باشد؛ همسویی خوبی با ظریف دارد، چهره متعادلتری در ساختار حاکمیت شناخته میشود و سابقه مذاکره هم دارد و نفر دوم مذاکرات بوده. نکته مهم اما این است آیا ایشان قرار است در سطح وزیر، مذاکره کند یا خیر. در دوره رئیسی این ملاحظه را داشتند و باقری معاون وزیر در مذاکرات قرار گرفت و مذاکرات در سطح وزیر انجام نشد و در سطح معاون وزیر انجام شد. به همین خاطر، عراقچی بهعنوان مذاکرهکننده ارشد مطرح نخواهند شد. قاعدتا به خاطر ملاحظهای که شورای امنیت ملی در نظر خواهد گرفت، به نظر نمیرسد مذاکرات در سطح وزیر خارجه اجرا شود. این چالش اولیه داخلی است و تبیین صحنه داخلی است.»
شکلگیری نظم نوین جهانی چالش فعلی نظام بینالملل است
غلامزاده به چالشی که دولت پزشکیان در عرصه بینالمللی خواهد داشت اشاره کرد و توضیح داد: «در فضای بینالملل، فضای جهان بهشدت تغییر کرده و بحثی که در شکلگیری نظم نوین جهانی دارید، بسیار جدی است. به شکلی هم نیست که در تعارفات اعتقادی و سیاسی بخواهد تعریف شود. قبل از اینکه در ایران جدی شود، مباحث آن در خارج از ایران از چندسال پیش مطرح شده است. چالشی که اروپا با آمریکا دارد. چند سالی است که در اروپا خصوصا از زمان کرونا به بعد، اروپاییها با آن مواجهاند. شما چقدر قرار است دنبالهرو آمریکا باشید و هزینههای آمریکا را بدهید. این هنوز منجر به انفکاک و استقلال عمل نشده، ولی به هرحال جزء چالشهای ذهنی است. کمااینکه در سال 2020 و کنفرانس امنیتی مونیخ، محور اصلی در موضوع اروپاییها (غربی شدن) بود؛ بحث مفصلی بود که گفته میشود غرب محور دنیا نیست. آن اولویتها را ندارد، آن آرمانها و ارزشهای غربی که مطرح بود، نه خود به آن عمل کردیم و نه دیگران قائل به اجرای آن هستند که بخواهند شبیه ما شوند. اینها چیزهایی بود که ارزشهای غربی لیبرالدموکراسی در جنگ سرد، محور شکلگیری و قدرتگیری غرب فکری به رهبری آمریکا بود. در خود آمریکا چالشهای داخلی فرهنگی و اجتماعی به جای خود اما در عرصه جهانی این چالشهای اندیشهای وجود دارد.»
بپذیریم آمریکا دیگر تنها قدرت جهان نیست
غلامزاده به این موضوع هم اشاره کرد که آمریکا در عرصه بینالمللی دیگر تنها قدرت جهان به شمار نمیرود و توضیح داد: «در عرصه قدرت جهانی و نظامی هم آمریکاییها دیگر آن توان سابق را ندارند و برای همه نیز این موضوع مشهود شده است. در نیم دهه اخیر، در جنگهای منطقهای مثل افغانستان و عراق و سوریه و مصر، آمریکا کمترین تاثیر را داشته و توفیق زیادی در مدیریت صحنه نداشته است. آمریکایی که زمانی ادعای ابرقدرت بودن در تعیینتکلیفکردن پروندههای جهانی را داشت. در چالشهای آمریکا در سیاست داخلی، رقابتهای انتخاباتی قرار دارد که وضعیت نابسامانی دارد و این هم تعارف سیاسی نیست. با معیارهای خودشان هم شرایط بغرنج است. یک رئیسجمهور مستقر دارند که در مورد سلامتش تردید وجود دارد و در مورد رقابتها نیز تردید جدی وجود دارد. رقیب او هم کسی مثل ترامپ است که به لحاظ داخلی با آن آرمانشهر جامعه آمریکا، چهره مطلوبی نیست. در موضوع ما هم بحث برجام مطرح است که تکلیفش معلوم است؛ ترامپ از مذاکرات خارج شده است. احتمال میدهم طیفی که طرفدار مذاکره هستند، قائل به این باشند ترامپ روحیه تاجرمسلکی دارد و به خاطر این روحیه تجاری راحتتر میتوان با او بدهبستان کرد و به توافق و معامله رسید که این هم بحث غلطی است. اینکه عرض میکنم صحنه واقعی را باید ببینیم یعنی ابتدا بپذیریم که آمریکا دیگر تنها قدرت جهان نیست، یکی از قدرتهایی است که در دنیا وجود دارد. همانقدر که روسیه و چین و اروپا و دیگر کشورها هستند، خود ایران است. همه اینها بازیگران موثری هستند. قدرت پخش شده و دیگر تنها در اختیار یک یا چند کشور نیست. قدرت منطقهای و ائتلافی شده و صحنه قدرت تغییر کرده است. بله زمانی آمریکا تحریم میکرد، اقتصاد را متحول میکرد و در اقتصاد کشور تاثیر میگذاشت. الان اینطور نیست. اظهارات بلینکن و مالی در سالهای قبل و دو سه سال اخیر را میبینید که گفتند ایران دو میلیون بشکه نفت میفروشد و ما نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. نه تحریمی کم کردیم و نه برخلاف آن چیزی که ظریف در تبلیغات انتخاباتی به پزشکیان گفت، آمریکا اذعان میکند که ما نمیتوانیم جلوی فروش نفت ایران را بگیریم. نکته این است که ظریف و امثال ایشان باور ندارند صحنه قدرت جهانی تغییر کرده و همچنان فرضشان این است آمریکا ابرقدرت است. به همین خاطر نمیتوانند باور کنند ایران بدون تایید آمریکا و علیرغم مقاومت آمریکا، توانسته روابط تجاریاش را توسعه دهد و صادرات نفتش را افزایش دهد، ولو با این ادعا که به قیمت ارزانتر بفروشد. حتی اگر چنین چیزی هم باشد، نرخها در قانون بودجه مشخص است. این اتهامی که ایشان میزند، قابل اثبات نیست. به هرصورت این هم یک تکنیک دورزدن تحریم و خنثیسازی تحریم است. مهم این است سازوکار برای مقابله با تحریم ایجاد شده است. وقتی این دیوار ترک اول را خورد، میشود آن را ادامه و کل تحریم را شکست داد.»
ظریف درک درستی از قواعد دیپلماسی ندارد
غلامزاده نقدی به رویکرد جواد ظریف در سیاست خارجه وارد کرد و گفت: «رویکردی که در ظریف میبینیم، در ایام انتخابات بهخصوص گفتوگویی که بین ظریف و ایزدی در مورد برجام بود، دوباره بازتاب پیدا کرده است. ظریف معتقد بود آمریکا نمیتواند، خارج شود و قواعد بینالمللی داریم و الی آخر. قواعد بینالمللی، وحی منزل نیست. مشکل این است که آقای ظریف و برخی از دوستان وزارت خارجه، تصورشان این است قواعد بینالمللی وحی منزل است و حتما باید آن را پذیرفت. همین شورای امنیت و سازمان ملل، علیه رژیمصهیونیستی قطعنامه صادر کرد. آب از آب تکان نخورد و هیچ اتفاقی هم علیه رژیمصهیونیستی نیفتاد و رژیم هم کشتار و رویکردش را تغییری نداده است. چرا؟ چون بلد است در عرصه دیپلماتیک نبرد خود را در میز دیپلماسی پیش ببرد. چون این باور را ندارد که سازمانهای بینالمللی به ما دیکته میکنند و بالاتر از ما هستند. باور درست و دیپلماتیک این است که سازمانها و روالهای بینالمللی باید در خدمت منافع ملی ما باشند. مادامی که در خدمت منافع ملی باشند، خیلی هم خوب است. به محض اینکه خلاف منافع ملی ما شد، باید از آن پرهیز کنیم و میتوانیم با آن مخالفت کنیم. این زمانی اتفاق میافتد که شما در ظرفیت داخلی خودتان قدرت را نهادینه کرده باشید. ولی وقتی موضع شما این باشد که اگر تحریمها برطرف نشود، اقتصاد درست نمیشود و این را تنها راه معرفی کنید، طبعا طرف مقابل هم میگوید من تحریمها را برنمیدارم تا از تو امتیاز بگیرم. دوستان نمیخواهند این را باور کنند. نمیدانم چه حکمتی پشت آن است ولی علم روابط بینالمللی آن را برنمیتابد.»
اولویتگذاری روی اروپا شرط بندی ازپیش باخته است
غلامزاده در ادامه درباره اینکه روی کار آمدن چپها در برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه و انگلیس چقدر در روابط با ایران تاثیر میگذارد، گفت: «اروپا به معنی اتحادیه و چند کشور خاص، چه در دوران ترامپ چه در دوران بایدن، نشان داد که تابع و دنبالهروی آمریکاست و بهعنوان بازیگر مستقل، رفتار نمیکند. این را باید مورد توجه قرار دارد. اما چیزی که در انتخابات اخیر در اروپا میبینیم این است که، جریان راست دارد قدرت میگیرد اما افراطیهای راست و چپ دارند قدرت میگیرند. در انتخابات فرانسه اگر چپها ائتلاف نمیکردند، راست قدرت مطلق را به دست میآورد. ائتلافی کردهاند که جلوی لوپن و تیم اطرافش را بگیرند اما به هرصورت، حزب خانم لوپن و راستها به نسبت قبل، قدرت بیشتری پیدا کردهاند. چپها هم با ائتلافی که کردهاند، قدرت بیشتری پیدا کردهاند و میانهروهایی مثل آقای مکرون تضعیف شدهاند. در انگلیس هم همینطور است. در ایتالیا و مجارستان و کشورهای مختلف اروپا، دو سر رادیکال راستگرایی و چپگرایی تقویت شده و این به سمت دوقطبی رفتن را در سیاستهای اینها نشان میدهد. بخشی از این ماجرا بهخصوص کشورهایی که گرایش راست بیشتری پیدا کردهاند، به سمت ملیگرایی رفتن و پرهیز از مداخلات بینالمللی است و تمرکزی که میتواند در داخل کشور ایجاد شود. فرانسه و انگلیس هنوز به این سمت نرفتهاند و جلوی لوپن را گرفتند و حزب راست نتوانست قدرت اکثریت را پیدا کند. ولی این چالشها در دولت بعدی فرانسه وجود دارد، لذا روی اینها نمیتوان بهعنوان طرفهای مذاکره حساب کرد. کشورهایی هم نیستند که بخواهند با ایران، روابط اقتصادی خاصی داشته باشند. نهایتا در سه کشور اصلی مذاکرات در اروپا؛ انگلیس و فرانسه و آلمان، تنها در فرانسه تعدادی همکاریهای اقتصادی داشتیم. اگر بخواهیم به سمت شرکتهایی مثل پژو و رنو و شل که به ایران آمدند و بلافاصله از برجام خارج شدند و خسارت هم ندادند، برویم، خسارت محض است. چرا باید به سمت اینها برویم. با بقیه هم روابط اقتصادی خاصی تعریف نشده است. لذا اولویتگذاری روی اینها شرطبندی ازپیش باخته است. بله ظرفیتهای دیگری وجود دارد که میشود با آنها کار کرد و معطل این فضاهای سیاسی هم نیست که بخواهد تنش داخلی اینها احیانا برجام را تحت تاثیر قرار دارد. ضمن اینکه اروپاییها جزء کشورهایی هستند که سال گذشته تحریمهای موشکی و تسلیحاتی برداشته شد، خودشان مجددا علیه ایران تحریم وضع کردند و احتمالا در سال بعد هم بخواهند مکانیسم اسنپبک را فعال کنند. با این اوصاف گزینهای که احتمالا مدنظر دوستان است و میخواهند آن را بهعنوان تنها راهحل مطرح کنند، این است که امتیاز بیشتر بدهیم؛ که مذاکره کنیم، که بعد مسیر باز شود، که بخواهیم با اینها همکاری کنیم که نهایتا یک تکانه و دستاندازی بیندازند و بروند. فهم صحنه بینالمللی و سازوکارهای بینالمللی از جایگاه قدرت و خودباوری راهحلی است که میتوانیم به آن برسیم، چه بخواهیم در مورد هستهای مذاکره کنیم، چه معاهده تجاری با یکی از کشورها انجام دهیم. مهم این است که شأن و جایگاه خودمان را بدانیم. دولت آینده باید همانطور که دولت آقای رئیسی جلو رفت و شأن بینالمللی ایران را ارتقا داد، با همان روال جلو برود و اعتمادبهنفس بینالمللی جایگاه ایران را احیا کند و توسعه بدهد و براساس آن مذاکره کند.» غلامزاده اشارهای هم به پیام مسعود پزشکیان به سیدحسننصرالله داشت و گفت: «مساله این است که چقدر پزشکیان بتواند روی این موضوع سوار شود. موضع شخص پزشکیان در این موضوع، منطقی و اصولی است و کاملا در چهارچوبهای درست جمهوری اسلامی قرار دارد. ولی اگر بتواند به حرفش عمل کند و به پیام خوبی که به آقای نصرالله داد، پایبند باشد و اجرایی کند، کفایت میکند. البته که بحث سیاستخارجی در شورای عالی امنیت ملی است و موضوع منطقه هم موضوعی نیست که با تعارفات جلو برود و ما چارهای جز حمایت از مقاومت نداریم.»