سیدمهدی طالبی، دبیرگروه جهانشهر: همزمان با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران برای انتخاب رئیس دولت، انگلیس و فرانسه نیز شاهد برگزاری انتخاباتهای پارلمانی برای برگزیدن نخستوزیر بودهاند. تنها چند ماه دیگر آمریکا نیز شاهد انتخابات ریاستجمهوری خواهد بود. این وضعیت نیازمند بررسی کاملی است. تهران بدون واکاوی تغییرات مهم در محیط بینالمللی قادر به حرکت صحیح و موثر در این محیط نخواهد بود. شاید غرب همه جهان نباشد اما تقریبا بخش عمده جبهه رویارو با تهران به حساب میآید.
نکات
نتایج انتخابات انگلیس و فرانسه به شکل زنده در دسترس قرار دارند و احتمالا انتخابات آمریکا نیز با نتیجهای مشابه به افتادن دولت در دست جریان رقیب منتهی شود. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1. پارلمان انگلیس و فرانسه تقریبا بهطور همزمان منحل شدند. پارلمان انگلیس در 2 خرداد (22 می) به درخواست نخستوزیر و تایید پادشاه این کشور منحل شد و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز پارلمان کشورش را در 20 خرداد (9 ژوئن) منحل کرد. دور نخست انتخابات پارلمانی دومرحلهای فرانسه در 10 تیر (30 ژوئن) برگزار شده و دور دوم آن نیز در 17 تیر (7 جولای) برگزار میشود. انتخابات پارلمانی انگلیس نیز در روز 14 تیر (4 جولای) برگزار شد. همزمانی التهاب سیاسی در این دو کشور که منجر به انحلال پارلمان شدند، نشان میدهد اتفاقات دو کشور میتوانند مشابهتها و ارتباطاتی با یکدیگر داشته باشند.
2. در انگلیس حزب کارگر که بازسازی شده و بار دیگر به خاستگاه چپ خود بازگشته به قدرت رسید. از سوی دیگر راستهای افراطی در دور اول انتخابات پارلمانی به حزب اول تبدیل شده و احتمال میرود در دور دوم حتی بتوانند به اکثریت لازم برای تشکیل دولت دست یابند. انگلیس پس از 14 سال از راستگرایان حزب محافظهکار به چپگرایان حزب کارگر چرخید و فرانسه نیز به مرور از چپ میانه به راست میانه و حالا بهسمت راست افراطی درحال گردش است.
3. چپها و راستهای افراطی در غرب هردو بهدنبال بهبود وضعیت اقشار ضعیف هستند. چپها خاستگاه و شعار اصلیشان بهبود اقشار فروافتاده است اما راستهای افراطی نیز بهدلیل قدرتگیری بر اثر پدیده مهاجرت دیدگاههای مشابهی دارند. راستهای افراطی معتقدند مهاجران باعث شدهاند فرصتهای شغلی بومیها از بین رفته و دستمزدهایشان کاهش یابد. به عبارتی دیگر این گروه مدافع اقشار فرودست البته از جنس بومی آن است. در سیاستخارجی نیز این دو مشابهتهایی دارند. احتمالا برخلاف راستگرایان حزب محافظهکار، حزب کارگر تمایل کمتری به هزینه در جنگ اوکراین داشته باشد. حزب راست افراطی اجتماع ملی فرانسه نیز مخالفت خود با صرف هزینه برای جنگ اوکراین را آشکارا اعلام کرده است. شباهت رفتاری این دو دسته قابل توجه و محل اعتناست.
4. یکی از دلایلی که جریانات سیاسی انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا به آن اشاره میکردند، رها شدن از قید و بندهای این اتحادیه برای برقراری روابط دوجانبه تجاری با کشورهای جهان بود. پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، لندن تصمیم داشت برای جبران موقعیت از دست رفته روی به همکاری دوجانبه اقتصادی گسترده با واشنگتن بیاورد که این اقدام بهدلیل خواستههای آمریکا و ضعف این کشور محقق نشد. با توجه به ابعاد توافق اقتصادی مدنظر انگلیس برای جایگزینی روابط با اتحادیه اروپا، تنها آمریکا و چین این قابلیت را دارند. بهنظر میرسد پس از کنار رفتن حزب محافظهکار از قدرت که به روابط با آمریکا اعتقاد داشت، حزب کارگر به همکاریهای بیشتر با چین بیندیشد. البته حزب کارگر همانند حزب محافظهکار قادر به ترجیح یک طرف بر دیگری نیست. حزب محافظهکار به دلیل روابط درون غربی و عضویت در ناتو کار آسانتری برای تقویت روابط با آمریکا داشت اما حزب چپ قادر به حرکت مشابهی نیست. از این رو حزب کارگر بهدنبال افزایش وزن چین در مبادلات خواهد بود نه ثقل یافتن این کشور در روابط تجاری خود. بر این اساس میتوان گفت احتمالا جایگاه چین در سیاستخارجی انگلیس تقویت میشود. در مقابل راستهای افراطی فرانسه گرایش غیرقابل انکاری به روسیه دارند. مسکو مدتهاست به حمایت از احزاب راست افراطی در قاره سبز پرداخته و قادر به مدیریت تحولات آنهاست. حزب اجتماع ملی و رهبر معنوی آن مارین لوپن کمکهای مختلفی از روسیه دریافت کردهاند که شامل کمکهای مالی برای تبلیغات انتخاباتی و کمک غیرمستقیم سایبری در چهارچوب حمله به زیرساختهای سایبری جریان رقیب میشود. بهطور خلاصه انگلیس بهدلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به بهبود روابط با چین گرفته است و فرانسه نیز در آستانه تقویت جایگاه روسیه در سیاستخارجی خود است.
5. پنج ماه دیگر آمریکا شاهد برگزاری انتخابات ریاستجمهوری است. از طرف حزب دموکرات جو بایدن نامزد شده و گزینه جمهوریخواهان دونالد ترامپ است. پیشبینیها نشان میدهد حزب جمهوریخواه پیروز این رقابت خواهد بود.
حزب دموکرات بهدلیل مشکلاتش از رقیب عقب است اما با معضل جدیدی مواجه شده که مدتها بود نهفته بوده و محل نگرانی به حساب میآمد. کهنسالی بایدن در نخستین مناظره وی با ترامپ به چشم همگان آمد تا جایی که دوسوم بینندگان او را بازنده دانستند. با این وجود رئیسجمهور آمریکا گفته قصد کنارهگیری از رقابتها را ندارد. روی کارآمدن ترامپ که گرایشهای راست افراطی و نزدیک به روسیه دارد، میتواند وضعیت در آمریکا را نیز تغییر دهد. او گرچه خواهان فشار به چین است اما شخصا مشکلی با روسیه ندارد. راستهای افراطی همراه با ترامپ ازجمله استیو بنن مشاور سابق او معتقدند تمدن غربی برای مهار چین به کمک روسیه نیاز دارد. این دیدگاه توسط برخی ساختارهای دولت عمیق آمریکا نیز تایید میشود زیرا آنها براساس یک دیدگاه قدیمی و جنگ سردی اعتقاد دارند واشنگتن نمیتواند و نباید همزمان به نبرد با پکن و مسکو بپردازد. بهبود احتمالی روابط فرانسه و آمریکا با روسیه و همچنین کاهش اصطکاک این کشور با انگلیس میتواند جایگاه مسکو در جهان را ارتقا دهد. همزمان نزدیکتر شدن لندن به پکن و احتمالا کاهش بیشتر اصطکاک پاریس با این کشور میتواند برای چین نیز خوشایند باشد.
6. باز تنظیم برخی از درگیریهای موجود میان غرب با چین و روسیه میتواند برای ایران مخاطراتی داشته باشد. غرب با کاهش تحرکاتش در برابر این دو کشور برای حفظ وحدت و توان خود نیازمند دشمن است. بر این اساس تحولات مزبور میتواند برای ایران به معنای افزایش فشار باشد.
نکاتی برای رئیسجمهور منتخب ایران
مسعود پزشکیان منتخب چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری باید قادر به شناخت و مدیریت اوضاع در سیاست خارجی خود باشد.
1. گفتوگو و رابطه دولت ایران با غرب برای رفع تحریم و موازنه جهانی کشور ایدهای خوب به نظر میرسد اما رئیسجمهور منتخب نباید با نگاه سنتی به این سمت برود. هنگامی که در لندن اتفاقی به سود چین و روسیه رخ داده و تکرار آن در پاریس و سپس با فاصلهای چندماهه در واشنگتن محتمل است، بیتوجهی به روابط با قدرتهای شرقی میتواند زیانبار باشد.
2. تحولات محیط داخلی ایران بیشتر از آنکه با تحولات چین و روسیه مشابهت داشته باشد، با تحولات محیطهای غربی شباهت دارد. تغییر پیدرپی دولتها در فواصل مختلف، برگزاری انتخاباتهای منظم و زودهنگام و رقابتی بودنشان این مساله را نشان میدهد. با این وجود شباهت نظامهای داخلی به معنای موافقت این نظامها در سیاست خارجی با یکدیگر نیست. این مساله را رفتارهای طولانیمدت غرب در منطقه نشان میدهد. آنها روابط مستحکمی با نظامیهای سیاسی متصلب و حتی رژیم جنایتکار صهیونیستی دارند اما قائل به همکاری با ایران و حتی همراهی با خواست نظرات مردم در دموکراسی ترکیه نیستند. در مقابل چین و روسیه روابط بهتری با ایران برقرار کردهاند. پزشکیان نباید تحت تاثیر هیجانات انتخاباتی و سخنانی درباره شباهت نظام سیاسی ایران به غرب به سمت این جبهه که روی خوشی برای تهران ندارد، غش کند.
3. ایران برای مهار سیاستهای خصمانه غرب نیازمند ابزار است همانگونه که چین و روسیه عمل کردهاند. تفاوت ظرفیتهای چین و روسیه در این زمینه برای فهم مساله کمککنندهاند. قدرت اقتصادی چین طرفهای مقابل را به احترام وا میدارد و روسیه در ترکیبی از قدرت سایبری، نفوذ سیاسی و اطلاعاتی که در حمایت از راستهای افراطی هویداست دشمن را به احترام مجبور میکند. ایران نیز باید در ترکیبی از ظرفیتهای داخلی و ابزارهای در دستش طرف مقابل را به رعایت احترام و حفظ منافع خود وادار کند. مذاکره بدون این دو هیچ است.
4. کاهش تنشها میان غرب با چین و روسیه، آنها را به سمت اعمال فشار بیشتر علیه ایران خواهد کشاند. آنها در این صورت نیازی به حلوفصل رابطه با تهران ندارند زیرا برای تامین نیازشان به یک دشمن و متحد ماندن حول تنش با آن دست به چنین اقدامی میزنند. عدم گرم شدن این تنشها با گفتوگو میسر نیست و نیازمند قدرت نظامی قابلتوجه در ایران و تقویت محور مقاومت است تا آنها را از اقدامات غیرعاقلانه باز دارد. در این صورت تنشهای ناگزیر کمخطرتر خواهند بود. رئیسجمهور منتخب باید نسبت به این نکته هوشیار باشد. اگر دولت ایران در برابر این صحنه تمرکز را بر مذاکره گذاشته و از تقویت توان نظامی داخلی و محور مقاومت خودداری کند وضعیت دشواری خواهد یافت.