میثم مهدیار پژوهشگر اجتماعی معتقد است عوامل زیادی باید به کار بیفتند تا یک رقابت انتخاباتی شکل گیرد. وی در این باره توضیح داد: «ابتدا باید بدانیم که اولویت دغدغههای مردم چیست و بعد ببینیم که کاندیداها درباره آن چه راهکار واقعی و ملموسی دارند و آیا پیرامون اجرای آن راهکارها سابقه روشنی دارند؟مطالعات و پیمایشهای اخیر نشان میدهد که مساله تورم، اشتغال، فساد و بیعدالتی و مسکن از مهمترین دغدغههای مردمند. قاعدتا یکی از بحثهایی که باید در مناظرهها به آن توجه شود این اولویتهاست. در مناظره اول و دوم که بحثهای اقتصادیمحور بود دیدیم که کاندیداها نه توانستند صورت مساله اصلی ناظر به این دغدغهها را شفاف کنند و نه «حرف ملموسی» برای حل این مسائل داشته باشند. البته این حرف ملموس هم صرفا داده و عدد و رقم نیست بلکه تجربه و خاطره مردم از آن کاندیدا هم مهم است که آیا میتواند این راهکارهایی که میداند را عملی کند و آیا اساسا این راهکارها عملی هستند؟ البته فرم مناظرهها که بیشتر به میزگرد میماند خیلی مساعد روشن شدن این مسائل نیستند و نیازمند مناظرههای دونفره میان کاندیداها یا میان کارشناسان و کاندیداها هستیم. مثلا یک کارشناس خبره با کاندیدا مناظره کند و زیر و بم فکر او در حوزه فرهنگی یا اقتصادی یا سیاسی را افشا کند. الان مناظرهها بیشتر پرتابکردن یک سری ایدههاست و مردم هم آن را متوجه شدهاند. هر کسی چیزی میگوید؛ «من این را رایگان میکنم، فلان قیمت را کاهش میدهم، فلان طرح را اجرا میکنم و... » مردم متوجه میشوند که بالاخره کیک اقتصاد ما یک حجم ثابتی دارد و زمانی که میگوییم میخواهیم این پرداختها را انجام دهیم باید منابعش هم مشخص باشد. مثلا از فلان منابع داخلی یا خارجی میخواهم این پروژه ملی را به سرانجام برسانم و راه رسیدن به آن منابع هم این است. اگر چنین با مردم صداقت داشته باشیم کمکم رقابت شکل میگیرد. ولی الان این فضا که بحثهای کلی و بیپشتوانه و فارغ از فضای اجتماعی طرح و بحث میشود نمیتواند شوری برانگیزاند.
ایدههای نامزدها ملموس نیست
مهدیار با بیان اینکه منابع پشتیبان اجرای طرحها باید مشخص شود گفت: «یکی منبع خارجی است. یعنی ما بتوانیم نفت بفروشیم و تامین مالی کنیم و به روزهایی برگردیم که در روز سه الی چهار میلیون بشکه نفت میفروختیم در حالی که الان نهایتا نزدیک به یک میلیون و سیصد هزار بشکه میفروشیم و یکی دیگر منابع داخلی است که یا از صادرات و مالیات به دست میآید یا از بهرهوری. کاندیداها باید در رابطه با منابع مالی تحقق شعارهایشان بتوانند به مردم توضیح دهند. بالاخره مردم قبلا شعارهای زیبایی شنیدهاند که محقق نشده است. آیا قرار است یارانه حاملهای انرژی را حذف کنند و منابع شعارها و وعدههایشان را فراهم کنند؟ منتها مردم سابقه هدفمندی یارانهها را در دولت نهم و دهم دیدند. دیدند که در دولت احمدینژاد حاملهای انرژی گران و یارانهاش به صورت مستقیم پرداخت شد اما این یارانه در بلندمدت با تورم افزایش پیدا نکرد و درنهایت مردم ضرر کردند. یا مثلا اگر قرار است بهرهوری اتفاق بیفتد تا منابع مالی و نقدینگی بدون خلق پول فراهم شود دقیقا باید مشخص شود چه اتفاقی برای اقشار مختلف میافتد. کدام بستر کوچک شود یا در کجا رشد اتفاق بیفتد؟ یا مثلا مساله مالیات اینک برای مردم دغدغه شده است. بهخصوص در دولت سیزدهم مالیاتستانی از طبقات بالا و دلالها شکل قانونی گرفت. مردم باید احساس کنند که حاکمیت حواسش به این هست که کسانی که اموال بیشتری دارند بیشتر هدف مالیاتستانی قرار گیرد و مثلا کسی که درآمدش زیر ۱۰ یا ۲۰ میلیون است قاعدتا نباید به نسبت کسانی که رانتهای میلیون دلاری دارند و ارز دولتی میگیرند و در بازار آزاد میفروشند و جنسی وارد نمیکنند مالیات زیادتری بدهد. مجراهای تامین نقدینگی برای اجرای طرحهای پیشنهادی افراد باید برای مردم ملموس باشد که به نظرم ملموس نیست.»
گفتار مناظرهها ناامیدکننده است
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه گفتار مناظرهها هر دوره، خود یکی از عوامل ناامیدکننده مردم میشود گفت: «کاندیداها جوری در مناظرات علیه گذشته کشور اظهارنظر میکنند گویا در این ۴۰ سال هیچ اتفاق مثبتی در کشور نیفتاده. البته غیر از جاهایی که این آقایان مسئولیتی داشتند؛ مثلا یکی در شهرداری، یکی در نیروی انتظامی، یکی در دستگاه دیپلماسی و دیگری در وزارت بهداشت یا وزارت کشور یا دادگستری بوده است، فقط همان روزهایی که این افراد آنجا مسئولیتی در آن داشتهاند کارهای خوبی انجام شده و دیگر بخشهای کشور که این افراد در آنجا مسئولیتی نداشتند هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده. این از یکطرف برای مردم یاس و ناامیدی ایجاد میکند و از طرف دیگر انتظارات ایدهآلشان را بالا میبرد. وقتی شما دائما گذشته را نقد میکنی و سپس وعده میدهی این تلقی برای مردم ایجاد میشود که پس این مشکلاتی که ما در این چند دهه با آن سر و کله زدیم مشکلات لاینحلی نیستند و خیلی راحت میشود حلشان کرد ولی حل نشده است. و اگر مدیران عوض شوند ماجرا حل میشود. در نتیجه یک یاس و ناامیدی ایجاد میشود و مردم منتظر یک معجزه و قهرمان فراتر از نیروهای بروکراسی موجود هستند که بیاید و مشکلات را حل کند و به دلیل اینکه چنین نیرویی را در این شش نفر نمیبینند بنابراین چندان برای رای دادن برانگیخته نمیشود. نظرسنجیها نشان میدهد نزدیک به 40 تا 50 درصد از کسانی که میخواهند رای دهند هنوز تصمیم قطعی نگرفتهاند و مرددند.
همانطور که اشاره کردم عوامل مختلفی لازم است تا یک شوری را ایجاد کند. اولا باید ناظر به دغدغههای مردم و دوما برای مردم ملموس باشد و مردم احساس کنند که آن فرد میتواند غدغههای ملموس را به سرانجام برساند. این سه مورد باید فراهم شود تا مردم فکر کنند قرار است اتفاقی بیفتد. مثلا مخاطب در این بحثها حتی یک جمله هم از مسکن نشنید. البته قولها و وعدههایی برای مسکن داده شد اما خیلی روشن نبود. مثلا اینکه بازار اجارهبها و خرید و فروش مسکن چطور قرار است کنترل شود؟ چطور میتوانیم تورم بالای مسکن را حل کنیم؟
چرا تبلیغات انتخاباتی از خیابان جمع شد؟
مهدیار در ادامه به کاهش محسوس تبلیغات و تجمعات انتخاباتی در خیابانها اشاره کرده و گفت: «در این سالها یکی از دلایلی که رقابتهای انتخاباتی را سرد کرده است این است که عرصه تبلیغات انتخاباتی از خیابان جمع شد. یعنی پیش از این ما تبلیغاتی در خیابان داشتیم. تراکت و پوسترهای پخش میشد و میتینگهای خیابانی برگزار میشد. قانون تبلیغات انتخاباتی که از چند دوره قبل در حال اجراست تبلیغات را به بهانه صرفهجویی محدود کرده و آن را از رونق انداخته. مثلا مناظرهها محدود به صداوسیما شده است و خود همین سازمان در حالت عادیاش با بحران مخاطب مواجه است و نظرسنجیها نشان میدهد که نزدیک به ۷۰ درصد مردم اصلا مطلع نیستند که مناظرهها در حال برگزاری است. بنابراین این شیوه انتخاب زمان و فرم مناظرات کار انتخابات را سخت میکند.
درنهایت باید عرض کنم به هر حال آقای جلیلی یا قالیباف یا پزشکیان یک سبد رای خاص دارند که الان هم با هم برابرند و هر سه نفر قابلیت این را دارند که از سبد رای مرددها جذب کنند و خود را بالا بکشند.»