زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: فضای سیاسی کشور که انتخاباتی میشود، بازار «وعدههای»انتخاباتی مثل حل مشکل سهروزه بورس و رفع کامل تحریمها و توافق با آمریکا داغ میشود. در بهترین حالت میتوان نام این اظهارات را «وعده» گذاشت؛ چراکه فاصله زیادی با برنامهریزیهای دقیق انتخاباتی دارند که نشان میدهد وعدهدهندگان یا درکی از کار اجرایی در کشور ندارند یا برای جذب رای روی فریب مخاطب حساب باز کردهاند. اما نهایتا خروجی وعدههای انتخاباتی که صرفا در حد وعده باقی میمانند و اساسا امکان اجراییشدن پیدا نمیکنند، آسیبهای بیشتری را متوجه اعتماد عمومی و فضای سیاسی کشور کرده و شیب نارضایتیهای عمومی را تندتر میکند و به مسالهای در کنار دیگر مسائل کشور تبدیل میشود. این روزها هم چند وعده عجیب و غریب از جانب برخی نامزدهای انتخاباتی مطرح شده که جدای از اینکه قابل اجرا نیستند، نشان میدهد نامزدهای انتخاباتی اشراف کاملی بر بدیهیات اداره کشور ندارند.
قیمت بنزین را میتوان نصف کرد؟
«محاسبات ما این بود که باید بنزین را تکنرخی کنیم، تمام معادلاتمان هم با 1500 تومان بسته شده است. دولت ممکن است چیزی بالغ بر 20 تا 30 همت ضررکند، ایرادی ندارد.» این بخشی از اظهارات علی زاکانی نامزد انتخابات ریاستجمهوری، در نشست انتخاباتی او در روز گذشته بود. زاکانی در حالی از نصف شدن قیمت بنزین در کشور میگوید که در حال حاضر با توجه به سرانه مصرف، کشور در مواردی مجبور به واردات بنزین شده، در سمت دیگر نیز زمزمههایی از لزوم گرانی بنزین برای کنترل مصرف و تولید آن از جانب برخی کارشناسان مطرح میشود، در چنین شرایطی مشخص است که ارزان کردن قیمت بنزین میتواند کمر دولت را بشکند و هزینههای زیادی روی دوش او بیندازد که اقدامات او در موارد دیگر را تحت شعاع قرار میدهد. زاکانی البته پیش از این هم وعده «تحویل گوشت درب خانههای مردم» را مطرح کرد که واکنشها و انتقادات زیادی را به همراه داشت. به نظر میرسد زاکانی توجه چندانی به متحمل شدن این هزینهها درمورد اجرایی شدن آن ندارد و صرفا بر این امر تکیه میکند که رضایت مردم شرط است. جدای از اینکه اساسا اجرای این وعده قابل اجرا نیست و خلف وعدهای به خلف وعدههای دیگر اضافه میکند، اما برای کنترل مصرف و قیمت بنزین راهحلهای کارشناسیشده زیادی وجود دارد که برای کنترل این بحران میتوان از آن استفاده کرد.
با ترامپ هم مذاکره میکنید؟
مسعود پزشکیان این روزها در مناظرات و میزگردها از لزوم مذاکره با آمریکا و رفع تحریمها صحبت به میان آورد، پزشکیان در صحبتهای چند وقت اخیر به این موضوع اشاره کرد که تا «افایتیاف» تعیینتکلیف نشود، نمیتوان هیچ تجارت خارجی انجام داد، پزشکیان به این موضوع هم اشاره کرد که مذاکره برای او ذلت نیست و حاضر است برای رفع تحریم مذاکره کند. اظهارنظرهایی که اگرچه کم و کیف تحقق یا عدم تحقق آن را مردم در دوران ریاستجمهوری روحانی درک کردند و در واقع «آزمودهای است که آزمودن دوباره آن خطاست». اما پزشکیان درحالی به لزوم مذاکره و انگیزهاش برای مذاکره با هرکسی برای رفع تحریمها میگوید که سوال اصلی اینجاست که اگر رئیسجمهور بعدی آمریکا ترامپ باشد هم او میخواهد با او مذاکره کند، اصلا امکان به نتیجه رسیدن و گرفتن امتیاز در گفتوگو با ترامپ وجود دارد؟ به نظر میرسد مسعود پزشکیان نیز بدون در نظرگرفتن امکان تحقق وعده انتخاباتی مذاکره را مطرح کرده است.
مشکل بورس 3 روزه حل میشود؟
یکی از عجیبترین وعدههای انتخاباتی که هنوز هم در خاطر جمعی باقی مانده، وعده حل مشکل سهروزه بورس توسط قاضیزادههاشمی، در انتخابات 1400 بود. این اظهارات قاضیزاده درست وقتی مطرح شده بود که مردم به وعده دولت پولهایشان را در بورس برده بودند و نوسانات آن ضررهای زیادی به مردم وارد کرد. قاضیزادههاشمی نیز با تکیه بر این دغدغه اظهار داشت که میتوان مشکل بورس را سهروزه حل کرد، امری که در حد وعده انتخاباتی باقی ماند و از آن فراتر نرفت؛ چراکه با توجه به پیچیدگیهایی که در سرمایهگذاریها و بهخصوص بورس وجود دارد مشخص است که نمیتوان یک راهحل ساده برای جبران مشکلات ارائه داد. قاضیزاده البته در اولین مناظره انتخاباتی بار دیگر به این موضوع اشاره کرد که اگر کار دست ما باشد، بهتر و سریعتر میتوانیم مشکل بورس را حل کنیم.»
ارتباط مستقیم وعدههای فضایی با بدبینی به صندوق رای
حتی در بدنه ایدئولوژیک جامعه نیز برای رای دادن و حضور پای صندوق رای انگیزههای مشخصی وجود دارد، اینکه وجه سنگین رای دادن آنها سلبی و برای رای نیاوردن نامزدی دیگر صورت گیرد یا بهمنظور حرکت کشور در مسیری که مطلوب آنهاست رخ دهد میتواند مصداق انگیزه این بدنه برای حضور پای صندوقهای رای باشد. حالا برای قشری که عموما از حضور پای صندوقهای رای رفع دغدغههای معیشتی و اقتصادی را دنبال میکنند، ارائه راهکار و وعده دادن بیشتر از دیگر مولفهها کار میکند، اینکه راهکاری از جانب نامزدها مطرح شود که طبقات مختلف جامعه احساس کنند قرار است برای کمتر شدن دغدغههای معیشتی و فشارهای اقتصادی آنها کنش و برنامهای از سمت نامزدها مطرح شود، میتواند در تقویت انگیزههای آنها برای حضور پای صندوقهای رای تاثیرگذار باشد. اما در نقطه مقابل اگر بخشی از این وعدهها ناشی از سادهسازی مسائل اقتصادی و اصطلاحا «پوچ» باشد و اساسا امکان اجرایی کردن نداشته باشد، میتواند به ضدخودش تبدیل شود و مردم را به صندوق رای بدبین میکند. خروجی مطرح کردن وعدههایی که تنها در زمان انتخابات از زبان مسئولان بیرون میآید و بعد از آغاز به کار دولت محو میشود، نگاه منفی افکارعمومی به صندوقهای رای را به دنبال دارد، آنها هوشمندانه متوجه این امر میشوند که نامزدها تنها برای کسب رای اظهارات عوامفریبانه را مطرح میکنند و این را به کل نامزدهای انتخاباتی و حتی اظهارات و ایدههایی که برنامهای متقن و دقیق برای اجرا در دولت مطرح میکنند، تعمیم دهند و حضور خود پای صندوقهای رای را ابزاری برای نامزدها بخوانند که تنها زمینه به قدرت رسیدن آنها را فراهم میکند؛ فارغ از اینکه وعدههای عملی را اجرایی کند. امری که آسیب آن در چند انتخابات گذشته در کشور متوجه فضای سیاسی کشور شده است. یکی از مولفههای اصلی کاهش مشارکت در سه انتخابات اخیر در خلف وعدهها و وعدههای سطحی مسئولان ناشی از سادهسازی مسائل پیچیده کشور است. در این میان همچنان صداهایی از تکرار وعدههایی که امکان محقق کردن آن وجود ندارد شنیده میشود. وعدههای اینچنینی میتواند، زخمهای بیشتری بر اعتماد عمومی وارد کند و انگیزهها برای مشارکت در انتخابات را نیز کاهش دهد و اثر تخریبیاش را بر صندوقهای رای در انتخابات آینده بگذارد. برای مثال در انتخابات مجلس 98 نمایندگان مجلس با وعده قراردادن دوباره مجلس در راس امور، تحقق شفافیت آرا و حل چالشها از طریق مجلس وارد بهارستان شدند اما خروجی و نگاه افکارعمومی به عملکرد مجلس یازدهم به نحوی نبود که بتواند توقعها را برطرف کند براین اساس نقش موثری برای کاهش انگیزه حضور پای صندوق رای داشت. در انتخابات ریاستجمهوری 96، نیز روحانی علیرغم تاکید بر وعده رفع تحریم و مذاکرات برجامی، با تکخطی دیدن راهحل مشکلات کشور باعث شد انگیزه بخش زیادی از جامعه برای حضور پای صندوقهای رای به یاس بدل شود. نتیجه دادن وعدههای پوچ انتخاباتی این است که بخشی از بدنه جامعه که اساسا با انگیزه حل دغدغههای معیشتی پای صندوق رای میروند، دید مثبتی به صندوقهای رای نداشته باشند.
فریب دادن مردم کار خوبی نیست
تجربه برگزاری نزدیک به 12 دوره انتخابات ریاستجمهوری و شنیدن وعدهها و نطقهای انتخاباتی تجربههای خوب و جالب توجهی را در فضای سیاسی کشور به ثبت رسانده، تجربههایی که در خاطر افکارعمومی هم باقی مانده است. برهمین مبنا دیگر مطرح کردن وعدههایی که با نگاه به واقعیت جامعه امکان تحقق ندارند نمیتواند بخش قابلتوجهی از افکارعمومی را فریب دهد؛ چراکه مخاطب هوشمندی لازم را دارد و متوجه میشود که تا به الان چقدر از وعدههای بیپشتوانه مردم محقق نشده است اما به نظر میرسد خوانش برخی از نامزدهای انتخاباتی از فهم و درک افکارعمومی چندان دقیق نیست. از اظهارات و وعدههای برخی از آنها رنگ و بوی فریب دادن مردم به گوش میرسد، وعدهها را بهنوعی مطرح میکنند که گویی سطح درک و برداشتی از هوشمندی افکارعمومی نسبت به شناخت وضعیت کشور قائل نیستند. در سمت دیگر برداشتی که از جنس «وعدههای انتخاباتی» میتوان داشت این است نامزدی که حالا در کارزار رقابتی به دنبال آن است که افکارعمومی را با فریب به خود جذب کند و رای آنها را در سبد خود بریزد، همین مشی و مسیر را در دولت خود ادامه خواهد داد و بنیان را برعدم صداقت با مردم خواهد گذاشت؛ امری که آسیب آن بارها متوجه جامعه، فضای سیاسی کشور و حتی انتخابات هم شده است.
نارضایتیهای انباشته جامعه را بیشتر نکنید
از بعد از آغاز به کار دولت، درست زمان اجرایی کردن وعدههای انتخاباتی فرا میرسد. نامزد پیروز معمولا در 100 روز اول تلاش میکند ریل اصلی دولت خود را مشخص کند و برای حل مشکلات و چالشهای موجود در کشور خیز بردارد. در این میان افکارعمومی منتظر میشوند تا بالاخره آنچه از جانب رئیسجمهور فعلی در دوران انتخاباتی مطرح شده بود را در میدان عمل مشاهده کنند. دولتها اگرچه چهارسالی فرصت دارند برای اجرایی نشدن وعدهها، لزوم مرور زمان و فراهم شدن بسترها را مطرح کنند اما بالاخره افکارعمومی متوجه این امر میشود که قرار است چه اقداماتی در دولت جدید مورد توجه قرار گیرد. در این میان تجربه دولتهای قبلی و وعدههایی که روی زمین ماند یا اساسا امکان اجرای آنها نبود، میتواند در نگاه مردم به کارآمدی دولت موثر باشد. در متن و بطن جامعه این روزها نارضایتی از ناکارآمدیها و مشکلات معیشتی بیش از گذشته نمود دارد، بروز این نارضایتی تنها متوجه یک دولت و یک رئیسجمهور نیست، بلکه توالی برخی نارکارآمدیها، تصمیمات اشتباه در دولتهای مختلف این نارضایتی را انباشت کرده و دولتهای بعدی نیز نتوانستند همه آن ناکارآمدیها را جبران کنند و این نارضایتی به مرور پیش رفته و سطح تحمل جامعه نسبت به مشکلات معیشتی را تا حد زیادی تقلیل داده است. در این میان ایجاد توقعاتی در میان افکارعمومی با این منظور که دولت میتواند برای مثال نرخ بنزین را تا نصف قیمت فعلی کاهش دهد، به نارضایتیهایی موضوعیت میدهد که اساسا باتوجه به شرایط فعلی کشور امکان تحقق ندارد. براین اساس مطرح کردن وعدههای غیرقابل اجرا علاوهبراینکه اعتماد عمومی به دولت جدید را کاهش میدهد، در درازمدت به فضای سیاسی کشور و اعتماد عمومی ضرباتی را وارد میکند که ترمیم آن بسیار سخت میشود.