ابوالقاسم رحمانی، دستیار سردبیر: طبق روال چند سال اخیر، مدتی مانده تا تغییر و تحول در دولت یا مجلس، گزارشی در حوزههای مختلف آماده میکنیم تا شاید در تعیین و تشخیص اولویتها، برای تصمیمگیران و سیاستگذاران مفید فایده باشد. این بار هم ناظر به وضعیت پیشآمده و انتخابات زودهنگام پیشرو و تغییر و تحول در دولت همان مسیر را پیش گرفته چند خطی درباره وضعیت آموزشوپرورش کشور، وضع موجود و وضعیت مطلوب نوشتم تا شاید دولت چهاردهم، در مسیری متفاوت از بقیه، با درس گرفتن از کمبودهای قبلی و تقویت نقاط قوت آنها، بتواند وضعیت مطلوبتری را در این حوزه رقم بزند. البته الان که در حال نوشتن این چند خطم، اسامی نهایی نامزدها از سمت شورای نگهبان اعلام شده و تا حدی میشود پیشبینی کرد چه رویکرد و دیدگاهی منبعد از این فرمان حکمرانی کشور را به دست میگیرد. با این اوصاف و فارغ از اینکه کدام شخص یا جریانی سکاندار دولت خواهد بود، شرحی بر وضعیت نظام آموزشی کشور، آموزشوپرورش و چالشها و فرصتهای آن مینویسم. پیشتر در گزارشهایی که در حوزه آموزشوپرورش نوشتم یک تقسیمبندی کلی از شبکه مسائلی که آموزشوپرورش با آنها مواجه است، ارائه کردم که اینطور بود؛ نیروی انسانی (معلمان)، دانشآموزان و مدارس. ناظر به همین صورتبندی، در ارتباط با هرکدام از اینها چند خطی پیشروی میکنیم.
طبق اطلاعات موجود در سالنامه آماری سال تحصیلی 1402-1401 وزارت آموزشوپرورش، تعداد معلمان، دانشآموزان و مدارس در کشور از این قرار است:
تعداد کل معلمان: 552 هزار و 464 معلم
دوره ابتدایی: 269 هزار و 360 معلم
دوره متوسطه اول: 127 هزار و 152 معلم
دوره متوسطه دوم: 155 هزار و 952 معلم
کمبود: حدود 400 هزار معلم
برای شروع طبق ترتیبی که بالاتر گفتیم، سراغی از وضعیت معلمها میگیریم. طبق اطلاعات و آمار موجود و همچنین اظهار و اعلام مسئولان نظام آموزشی کشور، درحالحاضر آموزشوپرورش با کمبود 400 هزارتایی معلم مواجه است. کمبودی که در ارتباط با آن به کرات توضیح دادیم و اصلیترین علت هم نوع نگاه وزرا و سیاستگذاران نظام آموزشی کشور به مساله تامین معلم در ادوار مختلف بوده است. اما خب به هر شکل و دلیلی این کمبود درحالحاضر گریبانگیر آموزشوپرورش، دانشآموزان و خانوادههاست. هر ساله در آغاز سال تحصیلی اخبار و حواشی زیادی پیرامون نبود و کمبود معلم در مدرسههای سراسر کشور منتشر میشود و هر ساله هم تصمیمگیران با روشهای مختلفی سعی در حل مشکل دارند. اما خب راهحلی که توسط دولتهای مختلف برای جبران این کمبود و کسری طی شده، محل ایرادات زیادی است. پرواضح است که هم طبق اسناد بالادستی و هم توصیه اکید رهبری در سخنرانیهای مختلف، مسیر اصلی تربیت معلم و تامین نیروی انسانی آموزشوپرورش، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و دانشگاه فرهنگیان است. اما آیا تا به امروز تمامی معلمان حاضر در مدارس از این مسیرها راهی کلاس درس شدهاند؟ آیا دانشگاه فرهنگیان چنین ظرفیت و زیرساختی داشته تا پاسخگوی نیاز 400 هزارتایی باشد؟ اصلا دانشگاه فرهنگیان در جذب، تربیت و توزیع معلم تا به امروز مسیر درستی را طی کرده؟ اینها بخشی از سوالاتی است که در ارتباط با جذب، نگهداشت و توزیع نیروی انسانی خصوصا در دانشگاه فرهنگیان و کل نظام آموزشی کشور وجود دارد و هر از چند گاهی هم مورد توجه دغدغهمندان این حوزه قرار میگیرد و سر آخر نه تغییری رخ میدهد و نه اصلاحی صورت میگیرد.
خاطرم هست، در گفتوگویی با سیدمحمد بطحایی، وزیر اسبق آموزشوپرورش داشتم، درباره مدل جذب ماده 28 سوال کردم و اینکه چرا این مدل جذب معلم در ساختار آموزشی کشور باب شد و بهجای دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، تبدیل به رویه اصلی جذب معلم شد که پاسخ داد کمبود معلم طی سالیان به جایی رسید که برای جبران راهی جز اتخاذ یک تصمیم اورژانسی نبود و این تصمیم هم جذب تعداد قابل توجهی معلم از مسیر ماده 28 بود. همان موقع بهدلیل عدم آموزش و گزینش مناسب متقاضیان معلمی از این مسیر، انتقادهای زیادی به دولت و مجموعه وزارت آموزشوپرورش شد. منتها بعد از سالها انگار همچنان همان مسیر در تامین معلم رویه است و طبق اعلام رضامراد صحرایی، وزیر آموزشوپرورش دولت سیزدهم سال ۱۴۰۲، ۵۰ هزار معلم از طریق آزمون استخدامی و ۲۵ هزار نفر از طریق دانشگاه فرهنگیان استخدام شدند و سال ۱۴۰۳، ۷۲ هزار معلم استخدام خواهیم کرد و ۲۰ هزار فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان و رجایی نیز به مدارس وارد میشوند.
طبق این آمار اعلامی، یعنی از حدود 167 هزار معلمی که طی دو سال اخیر و برای جبران کمبود معلم 400 هزارتایی جذب شده و میشوند، 122 هزار نفر از آنها، همان ماده بیستوهشتیهایی هستند که محل نقد و ایراد بودهاند.
حالا آیا راه دیگری برای عبور از این بحران کمبود معلم نبود؟ طبق بررسیهای صورت گرفته و همچنین گفتوگو با برخی مسئولان فعلی و قبلی وزارت آموزشوپرورش، این وزارتخانه میتوانست با هزینهای به مراتب کمتر، با فراخوان معلمان بازنشسته، ساماندهی نظام پرداخت و ایجاد انگیزه مالی (خیلی کمتر از معلم جدید)، از این بحران عبور کرده و مسیر تربیت معلم را از همان دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی پیگیری کند. بههرحال طبق پیگیریهایی که انجام دادیم، این مسیر احتمالا در همان دامی که باعث این کمبود معلم شد، خواهد افتاد. چون هیچ آمایش دقیقی از آینده نظام آموزشی کشور صورت نگرفته و مشخص نیست در صورت کمتر شدن دانشآموزان در آینده تکلیف این تعداد معلم جذب شده چه خواهد شد. یا حتی اینکه با این مدل جذب، 30 سال دیگر ما باز هم با همین مشکل امروز مواجهیم چون به یکباره تعداد زیادی معلم وارد نظام آموزشوپرورش کشور کردیم که همگی 30 سال دیگر به یکباره این سیستم را ترک میکنند! علاوهبر اینها و در ادامه راهکارهای پیشنهادی، چرا روی ظرفیت موجود دانشگاه فرهنگیان و سایر دانشگاههای کشور، خصوصا دانشگاههای مادر بهطور ویژهتری حساب نمیکنیم؟ تعداد زیادی از واحدهای درسی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان عملی است. چرا شبیه به رشتههای پزشکی که باید طرح بگذرانند، دو سال پایانی تحصیل این دانشجویان در کلاسها پیش نمیرود و نظارت توسط اساتید صورت نمیگیرد؟
همیشه در پاسخ به این سوال که چرا ظرفیت دانشگاه فرهنگیان افزایش پیدا نمیکند تا معلمها، آموزشدیده و معلمشده سر کلاس درس حاضر شوند، این پاسخ داده شد که دانشگاه فرهنگیان زیرساختهای لازم جهت پاسخگویی به این حجم از دانشجومعلمها را ندارد. در پاسخ به این انقلت هم باید گفت چرا دانشگاه فرهنگیان از ظرفیت فیزیکی و زیرساختی دانشگاه پیام نور بهرهبرداری نمیکند؟ سالها پیش در دولت نهم و دهم، تعداد قابل توجهی از املاک وزارت آموزشوپرورش در اختیار دانشگاه پیام نور قرار گرفت و به آنها فروخته شد، درصورتیکه میشد این ظرفیت در خدمت دانشگاه فرهنگیان قرار گیرد تا اینطور دست به دامن ماده 28 نمیشدیم. برای هیاتعلمی هم دکترمعلمهای خود دانشگاه فرهنگیان، امکان متناسب و معقولی است که میشود با یک برنامهریزی دقیق از آنها بهره برد. اینها را نوشتم، ناگفته نماند که تغییر و ترمیم وضعیت محتوای درسی دانشگاه فرهنگیان و گزینش و ارزیابی معلمان جدید هم خود مساله مهمی است که مدتهاست مغفول مانده است.
بعد از بررسی وضع موجود و مطلوب معلمها، نوبت به دانشآموزان و مدارس میرسد. در ارتباط با دانشآموزان، اطلاعات و آماری هست که اینجا با هم مرور میکنیم. آماری که در گزارشهای خود آموزشوپرورش بوده و نگاهی به آنها حتما خالی از لطف نیست.
تعداد کل دانشآموزان (بدون احتساب استثنایی، بزرگسال و نوآموز): 15 میلیون و 695 هزار و 770 نفر
دانشآموزان دوره ابتدایی: 9 میلیون و 77 هزار و 893 نفر
دانشآموزان متوسطه اول: 3 میلیون و 715 هزار و 39 نفر
دانشآموزان رشتههای نظری: یک میلیون و 828 هزار و 231 نفر
دانشآموزان فنی و حرفهای: 492 هزار و 310 نفر
دانشآموزان کاردانش: 582 هزار و 297 نفر
دانشآموزان استثنایی: 82 هزار و 731 نفر
دانشآموزان بزرگسال: 690 هزار و 6 نفر
نوآموز (پیش دبستانی): 864 هزار و 951 نفر
دانشآموزان مدارس خارج از کشور: 8 هزار و 151 نفر
دانشآموزان مدارس دولتی (بدون احتساب استثنایی، بزرگسال و نوآموز): 13 میلیون و 501 هزار و 466 نفر
دانشآموزان مدارس غیردولتی: 2 میلیون و 194 هزار و 304 نفر (16 درصد کل دانشآموزان)
دانشآموز بازمانده از تحصیل (1402 – 1401): 929 هزار و 798 نفر
با یک محاسبه ساده، کمی بیشتر از 16 درصد از دانشآموزان کشور در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند. در ارتباط با این موضوع، درباره مدارس دولتی، غیردولتی، آموزش پولی و رایگان و... بارها گپ زدیم و مقالات زیادی نوشتیم و تکرار مکررات است. منتها برای فهم این مساله که آموزش پولی دقیقا چه تاثیری در نظام آموزشی کشور دارد باید به چند مساله توجه کرد. اول اینکه وقتی درباره مدارس غیردولتی و اثرگذاری آنها بر بیعدالتی در حوزه آموزشی حرف میزنیم، حتما غرض تمام این مدارس نیستند؛ چراکه طبق گزارش خود وزارت آموزشوپرورش (که البته هیچوقت علنی منتشر نشد)، خیلی از غیردولتیها علیرغم هزینههای اضافی که دریافت میکنند، حال و روز خوبی نه در حوزه آموزش و نه پرورش ندارند. پس اینجا لازم است تفکیکی بین این مدارس قائل باشیم و آن هم اینکه وقتی حرف از تبعیض میزنیم و پای عدالت آموزشی و سلب فرصتهای برابر به بحث باز میشود، داریم درباره بعضی از مدارس خاص حرف میزنیم. همانهایی که به بهانههای مختلف مثل کادرسازی، تربیت اسلامی، تربیت نخبه و از همه جالبتر تربیت دانشآموز مسلمان انقلابی، هزینههای گزاف از خانوادهها دریافت میکنند، گزینشهای عجیبوغریبشان را هم پیاده میکنند و سرآخر دانشآموزان را جذب میکنند. همان مدرسههایی که پس و پیش نام و آوازهشان اسم یک سیاستمدار و شخص ذینفوذی هم به گوش میرسد. مضاف بر این و در راستای ارائه راهکار بعد از انتقاد، بارها گفتیم و نوشتیم و این بار هم تکرار میکنم که برای جلوگیری از گسیل دانشآموزان دولتی و خانوادههای آنها به سمت غیردولتیها، اولین قدم جلوگیری از توسعه و تاسیس مدارس غیردولتی جدید و بعد از آن توسعه آموزش دولتی است. راستش را بخواهید اینجا هم میبایست بازگشتی به وضعیت تربیت معلم داشته باشیم. مزیت بسیاری از مدارس غیردولتی معلمان آنهاست که اغلب برگ برنده آنها در رقابت با سایرین و دولتیها هستند. آموزشوپرورش باید تمام هم و غمش را بگذارد تا از صدور مجوز تاسیس مدرسه غیردولتی جلوگیری کند و بعد از آن تا هرچقدر که میتواند مدارس دولتی را توسعه بدهد. اصلا خوشایند نیست وقتی اصل 30 قانون اساسی اینطور صراحتا حرف از آموزش رایگان برای همه زده، چه مقاومتی اینطور با توسعه مدارس غیردولتی و پولی کردن امر آموزش به دنبال انتفاع مالی و جریانی است؟ چرا هرسال سهم غیردولتیها و پولیها از رتبههای برتر کنکور فاصلهاش را با دولتیها بیشتر و بیشتر میکند؟ از وضعیت دانشآموزان گفتیم، کمی هم از مدارس بنویسیم. طبق اطلاعات موجود وضعیت مدارس و کلاسها در کشور به این صورت است.
تعداد مدارس در کل دورهها (شهر و روستا): 157 هزار و 667 مدرسه
مدارس دوره ابتدایی (بدون احتساب استثنایی، پیش دبستانی و بزرگسال): 69 هزار و 169 مدرسه
مدارس دوره متوسطه اول (بدون احتساب استثنایی، پیش دبستانی و بزرگسال): 26 هزار و 736 مدرسه
مدارس دوره متوسطه دوم (بدون احتساب استثنایی، پیش دبستانی و بزرگسال): 19 هزار و 658 مدرسه
تعداد مدارس دولتی (با احتساب استثنایی، بزرگسال و نوآموز): 110هزار و 523 مدرسه
تعداد مدارس غیردولتی (با احتساب استثنایی، بزرگسال و نوآموز): 47 هزار و 144 مدرسه
تعداد کلاسها در کل دورهها (شهر و روستا): 710 هزار و 349 مدرسه
تعداد کلاسهای دولتی (شهر و روستا): 554 هزار و 882 کلاس
تعداد کلاسهای غیردولتی: 155 هزار و 467 کلاس
طبق اطلاعی که من دارم، اخیرا تلاشهایی برای جلوگیری از توسعه مدارس غیردولتی شده اما هربار عدهای با حق وتویی که به هردلیل در این حوزه دارند، طرحها را به تاق زدهاند. آن هم با دلایل عجیبی همچون نیاز به مدارس همسان با مدارس غربی برای فرزندان برخی رجال و سیاسیون و متنفذان. نگاهی به آمارهایی که در گزارش ردیف کردیم بیندازید. طبق اطلاعات خود وزارت آموزشوپرورش چیزی حدود 43 درصد مدارس کشور غیردولتی است. هرچند از منظر پوشش تعداد دانشآموزان، کمتر پوشش دارند. اما خب تقریبا هرجایی که فکرش را هم نمیکنید، مثل قارچ سبز شدهاند. القصه اینکه نگاهی به وضعیت معلمها، از جذب تا نگهداشت و توزیع، دانشآموزان، دولتی و غیردولتی و مدرسهها، احساس خوبی نمیسازد. تلاشهایی در حال انجام هست، برای بهتر شدن وضعیت اما سرعت تحولات منفی خیلی بیشتر از اقدامات مثبت است.