فرهیختگان: مسعود پزشکیان بهعنوان یکی از شش نامزد حاضر در رقابت بر سر ریاستجمهوری، مورد حمایت و پشتیبانی جبهه اصلاحات واقع شده و از او به عنوان نماینده این طیف یاد میشود. این در حالی است که ناصر ایمانی، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است اصلاحطلبان اجماع کاملی روی آقای پزشکیان نخواهند داشت. به همین منظور و برای بررسی فضای سیاسی این دور از انتخابات با این کارشناس مسائل سیاسی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به نظر شما فضای انتخاباتی با حضور یک نامزد اصلاحطلب به چه شکل پیش خواهد رفت؟
خوب است که ما یک کاندیدا از جناح اصلاحطلب داریم. البته فعلا نمیشود آقای پزشکیان را اصلاحطلب دانست و شاید بتوان گفت وجهه اصولگراییاش بیشتر از اصلاحطلبیاش است. از طرف دیگر شاید 5 تا 6 نفر بیشتر نداشتیم که ثبتنام کردند مابقی بیشترشان اصولگرا بودند. سهمی بخواهیم نگاه کنیم از 6 نفر یک نفرشان اصلاحطلب است. اگر بخواهیم سهمی نگاه کنیم با توجه به تعداد ثبتنامکنندگان عدد خوبی برای اصلاحطلبان است؛ چراکه تعداد ثبتنامیهایشان کم بود یعنی اگر بخواهیم نسبت بگیریم به نسبت کسانی که ثبتنام کردند 5 نفر از اصولگراها و یک نفر از اصلاحطلبها نسبت خوبی است. البته به نظر من سهم زیادی است، نمیخواهم بگویم کسی این سهم را داده است. اما سهم یک نفر نسبت به تعداد ثبتنام کنندگان، سهم خوبی است.
همین نکتهای که اشاره کردید اینکه تعداد کمی اصلاحطلب ثبتنام کردهاند. اما در رایگیری جبهه اصلاحات آخوندی و پزشکیان رای آوردند. قبلتر از آن اصلاحطلبها مدام از این صحبت میکردند که حذف شدهاند. این تایید صلاحیت، آیا راه را برای بهانهگیریها میبندد؟
دفعههای قبل و انتخابات قبل هم همینطور بود. اصلاحطلبان ثبتنام نمیکردند و نیرو در میدان نمیآوردند و بعد هم وقتی کاندیدایی ثبتنام نمیکند از سمت آنها، قاعدتا کسی هم تایید صلاحیت نمیشود. بعد هم میگفتند اصلاحطلبان را حذف کردهاند. یک حالت مظلومنمایی نسبت به اصلاحطلبان همواره در انتخابات قبلی بود. اصلاحطلبان متاسفانه رویهشان این است. این هم یک رویه اخلاقمدارانه در عالم سیاست نیست. آنها وقتی که در قدرت نیستند، مدام این فریاد را میزدند که ما در قدرت نیستیم و ما را حذف کردند. وقتی قدرت را به دست میگیرند ژست اپوزیسیون گرفته و بعد اعلام میکنند نمیگذارند کار کنیم. اینها به لحاظ منطق سیاست به هم نمیخواند. اگر واقعا قصد دارید که در عالم سیاست وارد نشوید، فکر میکنید به شما اجازه حضور در عالم سیاست را نمیدهند پس چرا در هر انتخابات میگویید ما را حذف کردند؟ اگر میخواهید وارد عالم سیاست شوید و بعد آرای مردم به شما تعلق میگیرد، چه در ریاستجمهوری و چه در مجلس؛ پس مستمرا وقتی در قدرت هم هستید یک ژست مظلوم میگیرید و میگویید که نمیگذارند کار کنید؟ اگر واقعا فکر میکنید که نمیگذارند کار کنید، چرا میخواهید در قدرت بیایید؟ اگر میخواهید در قدرت بیایید، پس بیایید ثبتنام کنید. وقتی ثبتنام میکنید، طبیعی است که یکدسته یا برخیها حذف شوند. اکنون از اصولگراها چقدر در انتخابات حذف شدند؟ شما هم همینطور است. بحث اصولگرا و اصلاحطلب نیست، من این رفتارها را رفتارهای غیردموکراتیک در عالم سیاست میدانم. با همه این حرفها شما اگر دقت کنید، بعد از انقلاب اسلامی بیشتر زمام قدرت در دست جریان اصلاحطلب بود. هیچوقت این را عنوان نمیکنند. هم 10 سال اول انقلاب، باز هم قدرت در دست این جریان بود. ما هم دفاع میکنیم. من منتقد نیستم. تنها منتقد این هستم که چرا وقتی قدرت دست شما بود، این را انکار میکردید؟ چرا خودتان را موقع پاسخگویی کنار میکشید؟ هر مشکلاتی که امروز نظام با آن مواجه است، بخش عمدهای از آن را باید شما پاسخگو باشید. 10 سال اول انقلاب تا رحلت امام قدرت بهطور مطلق در دست شما بود. دولت و حتی مجلس و قوه قضائیه هم دست شما بود. اگر نگوییم دوره اول، اما دوره دوم قطعا در اختیار این جریان بود. بعد هم 8 سال دولت آقای خاتمی، بعد هم 8 سال دولت آقای روحانی بود. بههرحال قدرت بهطور عمده دست شما بود. ژست اپوزیسیون گرفتن و مظلومنمایی به نظر من فرار رو به جلو بوده و معلوم است که به لحاظ سیاسی، اخلاق سیاست را نمیدانند یا میخواهند بهنوعی مرد رندی کنند! این کار کار درستی نیست. بیایید در انتخابات شرکت کنید. بسیار هم کار پسندیدهای است. قاعدتا عدهای رد صلاحیت میشوند و عدهای تایید صلاحیت میشوند. اکنون نگاه کنید، چهرههای شاخص اصولگرایی نه به این معنا که افراد مهمی هستند نه، بلکه قصدم این است که بگویم وقتی چهرههای شاخص اصلاحطلب شما رد صلاحیت شدهاند، دقت کنید میبینید با همه شاخصهایی که اصلاحطلبها داشتند باز هم اصولگرایان شاخصهای مهمتری را دارا بودند اما بههرحال رد شدند. اینکه درست بود یا غلط، آن مساله مرتبط با عملکرد شورای نگهبان است.
ما استقبال میکنیم اصلاحطلبان در هر انتخاباتی بیایند، کاندیدا معرفی کرده و شرکت کنند. بیایند و در قدرت شرکت کنند. در بخشی از قدرت یا همه قدرت، درصورت تمایل و رای مردم مشارکت کنند و قرار بگیرند. اما اگر در قدرت قرار میگیرید، ژستهای آنچنانی نگیرید و مظلومنمایی هم نکنید. خودتان را هم تدارکچی ندانید. یکی از روسای جمهور اصلاحطلب که نمیخواهم اسمش را بیاورم، میگفت ما یک تدارکاتچی بیشتر نیستیم. دیگر از این کلمات بهکار نبرید! بیایید و در قدرت شرکت کنید. قدرت را به دست بگیرید. مسئولیتش را بپذیرید و بگویید ما از این مقدار تورم، رشد نقدینگی، بیکاری و قیمت ارز؛ این میزان را مسئول هستیم. هر مقداری که مسئول هستید. قصدم نیست که بگویم مسئولیت همه مقدار قیمت ارز و بیکاری و... با شماست، نه؛ بخشی که مسئولیت دارید را به عهده بگیرید و بعد هم در قدرت قرار گیرید. این نمیشود که جلو بیایید و اگر رد شدید، بگویید که ببینید آقا ما را از قدرت حذف کردند! تازه گاهی ثبتنام هم نکردهاید. بعد هم اگر رای مردم به شما تعلق گرفت، میگویید که نمیگذارند کار کنیم.
نکتهای که درباره پزشکیان مطرح است، این است که او شاید آنقدرها هم در سطح ملی چهره شناختهای نیست. به نسبت دیگر چهرهها کمتر شناخته شده است. به نظرتان این ناشناخته بودنشان میتواند به نفعشان باشد یا به ضررشان؟
من اساسا نسبت به ساختار انتخاباتمان در کشور اعتراض دارم. معتقدم این ساختار باعث توسعه کشور نخواهد شد. در ابتدا این را بگویم اولا ما در انتخابات سالهای گذشته داشتیم که چهره ناشناختهای آمد و یکباره رئیسجمهور شد. مانند 76 و 84. آیا این یک مزیت محسوب میشود؟ یعنی ما باید خوشحال باشیم از اینکه یک چهره ناشناخته رئیسجمهور میشود؟ الزاما نه. الزاما نباید خوشحال باشیم. امری که در تمام این بحثها درحال فدا شدن است، کارآمدی یک رئیسجمهور است. یعنی این موضوع کمتر مورد توجه است. فضا اینگونه است که یک فرد ناشناخته میآید و اموری را مطرح میکند که به مذاق بخشی از مردم خوش است. ممکن است منجر به رایآوری فرد شود و آن فرد هم بشود رئیسجمهور. خب چه کسی قرار است کشور را اداره کند؟ آن وقت ما هستیم و یک چهره ناشناخته که صحبتهای هیجانی پیش از انتخابات را مطرح کرده و امکان عملی شدنشان وجود ندارد. آن وقت کشور میماند و رئیسجمهوری که معلوم نیست چقدر کارآمدی و توانمندی دارد. هماهنگی میان وزرا، میان قوا، کار اجرایی، مسائل بودجه، مسائل سیاست فنی و خارجی، مسائل فرهنگی و اجتماعی بسیار مهم است. متاسفانه گرفتار این مسائل شدیم که فرد گمنام است یا صاحبنام؟ نه گمنام بودنش به اعتقاد بنده ارزش محسوب میشود و نه صاحبنام بودنش. ما باید ملاکمان این باشد که چه کسی میتواند کشور را اداره کند؟ آیا آقای پزشکیان با توجه به تجربیات کارهای اجرایی و شناخت دقیق مشکلات میتواند بهتر اداره کند یا آقای پورمحمدی یا جلیلی، قالیباف، قاضیزاده هاشمی یا زاکانی؟ باید به مساله اینگونه نگاه کنیم. آیا گمنام بودن آن به نفع است؟ بستگی دارد که چقدر فضا هیجانی شود. البته من این را با تاسف میگویم. چون هیجانی شدن فضا محاسنی دارد و مشارکت را بالا میبرد. بر این مساله شکی نیست. اما نتیجه این مشارکت بالا و فضای هیجانی، چه رئیسجمهوری است؟ کدام دومین شخص کشور است؟ چه کشوری است؟ چه کسی چهار یا هشت سال دولت آینده خواهد بود؟ من این را نمیدانم. ممکن است قرعه به نام کشور بیفتد. ممکن است نیفتد. یعنی رئیسجمهور آینده ناکارآمد باشد. چهکار باید کرد؟ باید چهار یا حتی هشت سال تحمل کرد.
در صحبتهایتان گفتید آقای پزشکیان را نمیتوان اصلاحطلب دانست. البته خودش هم مشکلی با این موضوع ندارد و حتی گفته است که من اصولگرا هستم. این را چگونه میبینید؟
اصلاحطلبان الان طیفشان به اندازهای وسیع است که اطلاق یک نام اصلاحطلب روی آنها کار غلطی است. ما افرادی به نام اصلاحطلب داریم که کاملا سکولار هستند و معتقد به مبانی سکولاریسم هستند. همچنین بهصراحت هرگونه مبانی حاکمیت اسلامی را با توجه به تعریف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی رد میکنند و قبول ندارند، یعنی مبانی حکومتی که میخواهند در آن قدرت را به دست بگیرند اساسا قبول ندارند. امری به نام حاکمیت دین بر قوانین کشور و بعد هم زمامداری ولیفقیه را حتی با توجه به بیانات بنیانگذار فقید انقلاب و قانون اساسی نمیپذیرند. ما در اصلاحطلبان از این طیف داریم تا طیفهای نسبتا تکنوکرات لیبرال که نظام، ماهیت و اصول نظام و قانون اساسی را قبول دارند. البته نسبت به روشها و کارکردها هم انتقاد دارند. این طیف وسیعی از اصلاحطلبان است. شما به کدام میگویید اصلاحطلب؟ ما اصلاحطلب از آقای مجید انصاری داریم تا آقای اکبر گنجی. کدام از اینها اصلاحطلب هستند؟ واقعا سخت است. شاید بهخاطر همین است که آقای پزشکیان گفته من اصولگرا هستم. به نظر بنده آقای پزشکیان تا به الان؛ فردی است که به مبانی نظام و انقلاب معتقد است. فرد متدینی است و به این تعبیر شاید بتوان گفت که اصولگراست. اما اگر بخواهیم بگوییم که روش سیاسی اصولگرایان را در اداره کشور قبول دارند، نه. بخشی از آن را قبول ندارند و شاید منتقد جدی بخش دیگرش هم است. اما فاصله او با طیف سکولار جناح اصلاحطلب بسیار زیاد است، یعنی اصلا به آن تعبیر، اصلاحطلب نیست.
با توجه به اینکه آقای پزشکیان آذری است، برخی اصرار دارند او را قومیتگرا معرفی کنند. برخی دیگر هم سعی میکنند این را نقطه مثبت پزشکیان بدانند. نظر شما در این باره چیست؟
ما سیاسیون و ژورنالیستها باید دقت کنیم و اجازه ندهیم تا نوعی قومیتگرایی در کشور دامن زده شود. نه در انتخاباتها و نه در هیچ موقعیت دیگری. از اول انقلاب هم به اعتقاد بنده همینطور بود. شما اگر نگاه کنید، ما در دهه اول انقلاب یک نخستوزیر آذری داشتیم. ولی هیچوقت این موضوع بر مسائل اداره کشور سایه نیفکنده بود، یعنی مثلا هیچوقت نخستوزیری که آذریزبان بود، وزرایش را آذری زبان انتخاب نکرد یا تاکید نکرد که آذریزبان است. پس از آن هم ما رئیسجمهور از کرمان، یزد، سمنان و مشهد داشتیم. هیچوقت بعد از انقلاب تلاش نشده که قومیتگرایی زنده شود. باید این فضا را به اعتقادم حفظ کرد. بر این مساله که آقای پزشکیان آذریزبان است یا سایر کاندیداها از قومیتهای دیگر نباید تاکید کرد. ممکن است که برخی از آذریزبانها به آقای پزشکیان رای دهند اما نه به این دلیل که همقومیت هستند بلکه صلاحیت او را بهتر بدانند. ممکن است هم برخی دیگر از مردم آذریزبان ما به سایر کاندیداها رای دهند. نباید روی آذریزبان بودن آقای پزشکیان تاکید کرد. چنین قاعدهای وجود ندارد.
اگر هم فرض بگیریم که رئیسجمهور شود، اینگونه نیست که مدیران کشور را تنها از آذریزبانها انتخاب کند. چنین کاری انجام نخواهد شد. ما یک ایران داریم. قاعدتا از تمام آدمهای ذیصلاح دیگر استفاده خواهد کرد. اینجا صلاحیت و کارآمدی مهم است. قومیت مهم نیست. همه قومیتها زیر چتری به نام ایران هستند.
با توجه به تایید صلاحیت آقای پزشکیان، آیا اصلاحطلبان جان دوبارهای برای حضور در انتخابات میگیرند؟ چقدر روی او اجماع وجود دارد؟
در داخل اصلاحطلبان قاعدتا به اعتقاد من، اجماع کاملی روی آقای پزشکیان نخواهد شد؛ چراکه مبانی آقای پزشکیان خیلی به مذاق برخی از اصلاحطلبان خوش نخواهد بود. آنها تعبیر دیگری از او دارند. شاید فکر کنند که به نام اصلاحطلبی قرار است کارهای اصولگرایی انجام دهد. منظورم سیاستهای جناح اصولگرا نیست. بلکه کارهای اصولگرایی است. به هرحال او در چهارچوب نظام حرکت میکند و مورد تایید همه اصلاحطلبها نخواهد بود. در هر صورت چه مورد تایید همه باشد و چه اینکه مورد تایید بخشیشان باشد، ما استقبال میکنیم. ما تمایل به این داریم که همه تفکرات سیاسی در جامعه پای میدان بیایند. در انتخابات مشارکت جدی داشته باشند و مشارکت را بالا ببرند. اما شرکت کردن همیشه یک شرط اخلاقی دارد. آن هم این است که اگر یک جریان سیاسی در قدرت شرکت میکنند، به الزامات آن قدرت هم پایبند باشد. این یکی از الزامات مهم است، یعنی نباید در قدرت بیاید و بعد بهگونهای رفتار کند که انگار نمیگذارند کار کنند. اگر نمیگذارند از اول ثبتنام نکنید. اگر ثبتنام میکنید، یعنی چهارچوب قواعد را قبول دارید. این بحث مربوط به ایران و جمهوری اسلامی نیست. هر کاندیدایی در هر کشور دیگری میخواهد در انتخابات شرکت کند، به این معناست که به چهارچوب و قواعد آن نظام معتقد است. باید به چهارچوبها ملزم باشد. اگر در چهارچوب هم قرار بگیرد، بعد هم نقزنی نکند. اینها حرف سختی نیست. میتوانند انتقاد داشته باشند ولی اگر بعد به چهارچوبهای نظام حمله کنند، به نظر من امر قابل قبولی نیست. البته آقای پزشکیان اگر موفق به کسب آرای مردم شود، به هرحال فردی است که در چهارچوب نظام حرکت کرده. شاید او به لحاظ تجربی، فرد کمتجربهای است و به لحاظ کار اجرایی جزء افراد باتجربه کماجرایی تعریف میشود.