سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: ما شاهدیم که اپوزیسیون ایران و برخی پایگاههای فکری نزدیک به آن بهصورت رادیکال معتقدند مساله رفح و فلسطین اولویت نیست و ما باید به ایران توجه کنیم. این دیدگاه بهسرعت با نقدهایی از ایدههای اخلاقی نقض میشود. بهقدری مساله رفح واضح است که حتی غربیها و بسیاری از کشورهای دنیا به این مساله بهمثابه هولوکاست جدید نگاه میکنند، یعنی مساله خشونت و جنایت بسیار وسیعتر از آن است که بتوان گفت فرد ایرانی در جغرافیای ایران به مساله فلسطین در این لحظه توجهی نکند و خیلی ساده بگوید این مساله من نیست؛ چراکه همانگونه که انسان اتریشی یا فرانسوی یا ایتالیایی و حتی ژاپنی و ایرانی در جنگجهانی دوم نمیتوانست بیان کند که هیتلر و خشونت وسیع آن به ما ربط ندارد، در این لحظه هم چنین ایدهای اصلا ممکن نیست.
اما آنچه نگرانی جدید را شکل داده، پرسش از چرایی اعتراض در شرایط بهاصطلاح مشابه است. (هرچند این شباهتسازی خود ایدهای نادرست است) یعنی بخشی از ناقدان معتقدند اگر فردی درباب اوکراین اعتراض کند، الان حق دارد در باب فلسطین هم اعتراض کند یا مثلا اگر درباب یمن اعتراض کرده، حالا میتواند درباب مثلا ایغورها در چین اظهارنظر کند. این یکسانانگاری اعتراض و دیکتاتوری فرم اخلاقی که پیشفرض اعتراض است، بهنوعی وضعیتی غیرسیاسی و کاملا استعماری است که همه حوادث عالم را صرفا در فرمی میبیند که بهنوعی فرم اخلاقی با پیشفرضهایی ثابت است؛ یک چنین فرمی به هیچ عنوان نمیتواند اعتبار داشته باشد. چرا ذینفعان در جنگها یا وضعیتهای گوناگون یکی نیستند؟ درگیری در اوکراین اساسا هیچ ربطی به فلسطین ندارد. تاریخ تصرف فلسطین یک وضعیت خاص است که برگرفته از ۷۰ سال مبارزه و ظهور گفتمانی به نام اسلام سیاسی و اجتماعی است و قطعا با درگیریای که در اوکراین شکل گرفته، متفاوت است.
در اوکراین بهنوعی جنگ پساجنگ سرد است. دخل و تصرف غربیها در اوکراین و جدلهای تاریخی بین روسیه و غربیها به هیچ عنوان نمیتواند با مساله فلسطین مشابه باشد که بخواهیم انتظار رفتار اخلاقی یکسانی را دارا باشیم. درواقع ایدهای که قصد دارد همه امور را به تصرف اخلاقی در بیاورد، ایدهای با نظم آمریکایی است که از لنز جنگ سرد برخاسته و خیلی سریع دوست دارد برای آنکه مساله دخالت و جنگهای خشن آمریکاییها را یا حمایت تمامقد آنها از صهیونیستها را سادهسازی کند، مساله را بهگونهای طرح کند که نظم آمریکایی مستقر یا تهی از هرگونه خشونت است یا این نظم بهنوعی خشونتی را داراست که در سایر کشورها هم رقم زده میشود.
در همین لحظه یک آمریکازایی یا دفاع در ناخودآگاه از ایده آمریکاییها دیده میشود که قصد دارد با مشابهتسازی سهم خشونت آمریکایی جهان را خنثی کند. اساسا به هیچ وجه نمیتوان بیان کرد حتی اگر روسیه و پوتین در جنگی پر از بیعدالتی باشند، میتوان او را مانند بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی نقد کرد یا جنایتی را که عربستان و آمریکاییها در یمن انجام دادند با مثلا وضعیتی که در آفریقا درحال شکلگیری است، یکسان دانست. این جنگها یا این شرایط جدید جهانی در حالتی بین واکنش و سرکوب متفاوتند. آنچه نظم آمریکایی از کودتا تا جنگ رقم زده، نوعی سرکوب تمامعیار است که در سرتاسر دنیا وجود دارد. آمریکاییها از خاورمیانه تا شمال آفریقا با دخالت وسیعی درحال هدایت ایدئولوژی خود هستند. این وضعیت هیچ گاه با مثلا دفاعی که حتی قذافی هنگام انقلاب لیبی از خود کرد، یکسان نیست؛ چراکه قذافی هرچند فرد محبوب یا اخلاقی نبود اما در لحظه دفاع از خود یا بهگفته غربیها سرکوب مردم، با حمله غربیها و ناتو روبهرو بوده است. اینکه در ایران فردی از روی ایده اخلاقگرایی با نظم آمریکایی بگوید فلان جریان حق ندارد از جامعه دفاع کند؛ چراکه هنگام سرکوب مردم در لیبی در سکوت بوده، بهنوعی ندیدن و نفهمیدن ماهیت تفاوت در لیبی با ایران و سوریه است. چگونه در مکانی که غرب بهصراحت از حمله نظامی بهعنوان کمک به مردم لیبی بحث میکند میتوان درباره سرکوب بحث کرد؟ این سادهانگاری همان ایدهای است که آمریکاییها پس از جنگ سرد آن را غالب کردهاند و دوست دارند با نوعی اخلاقگرایی از جنایتهای شکلگرفته تاریخزدایی یا سیاستزدایی کنند. آنها سعی دارند کشوری را که در سرتاسر دنیا یا درحال جنگ یا کودتا بوده با مثلا سایر کشورها و حتی برخی دیکتاتوریها یکسانانگاری کنند. این یکسانانگاری نوعی ترویج ایدئولوژی آمریکاییهاست.
حال شاید پرسش شود این مساله چگونه به دفاع از ایرانیت ربط دارد؟
ایرانیان برای دفاع از کشور خودشان اگر با لنز نظم آمریکاییها به جغرافیای محدود خود قائل شوند و سعی کنند با همان ایده اخلاقگرایی به آن توجه کنند، به یکی از چرخدندههای نظم آمریکایی بدل میشوند. این مساله قطعا با مفهوم ایرانیت در تاریخ تعارض دارد. ایرانیها حتی بعد تصرف کشور توسط اعراب و مغولها به نظمی اجباری تن ندادند و همیشه سعی کردهاند ایرانیت خود را در یک مقاومت با دقت حفظ کنند و هیچگاه در تاریخ با لنزی از بیرون خود را تعریف نکردهاند. دقیقا در این لحظه است که مساله دفاع از ایرانیت معنی پیدا میکند. ایرانیان نباید با گزارههای اخلاقی که نظم آمریکایی آن را بهگونهای طراحی کرده که نوام چامسکی در اثر خود آن را جدل با عقلگرایی معاصر یاد میکند، دنیا را ببینند. چامسکی معتقد است آمریکاییها قصد دارند از طریق دیسیپلینهای سیاسی با روتوش علمی در جهان اثبات کنند هرگونه تصویری بیرون از نظم ما بیخردی است. این تصویری است که اجازه حمله آمریکا به عراق و افغانستان را صادر میکند. اگر ما بهعنوان ایرانی قصد داریم ایرانیت خود را حفاظت کنیم باید قطعا از این سادهسازی عبور کنیم تا بتوانیم از نظم انسان ایرانی و ایرانیت دفاع کنیم.