علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز: «این نامه را به جوانانی مینویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزه برانگیخته است.» نامه رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای آمریکا در با این جمله آغاز شد. این اولین نامه ایشان خطاب به جوانان اروپایی یا آمریکایی نبود و پیش از این هم دو نامه دیگر توسط ایشان خطاب به این جوانان نوشته و منتشر شده بود. رهبر انقلاب در این نامه به تاریخی که در حال ورق خوردن است اشاره کردهاند. این موضوع از آنجا نشات میگیرد که امروز بر خلاف گذشته بخش بزرگی از جامعه جهانی نسبت به مساله فلسطین آگاهی پیدا کردهاند و روزبهروز بر تعداد معترضان نسبت به جنایتهای رژیمصهیونیستی افزوده میشود. همچنین این نامه با کمپین«add yours» در اینستاگرام نیز همزمان شده که نزدیک به 50 میلیون کاربر در شبکه اجتماعی اینستاگرام آن را بازنشر و یک رکورد قابل توجه در این شبکه اجتماعی ثبت کردهاند.
سمت درست تاریخ کجاست؟
ازجمله مواردی که به مساله فلسطین اهمیت ویژهای میدهد تاریخی بودن ریشه آن است. رژیمصهیونیستی در سال 1327، با اشغال سرزمین فلسطین اعلام موجودیت و از همان زمان جنایتهای خود را علیه مردم فلسطین آغاز کرد و روزبهروز بر شدت آن افزود. لابیهای صهیونیستی اما اجازه مخابره آنچه که در فلسطین رخ داده بود را به رسانههای جهانی نمیداد و رژیمصهیونیستی در سایه سکوت و انفعال غرب، دههها به نسلکشی مسلمانان بیگناه پرداخت. بنابراین نسلهای جدید آمریکایی و اروپایی تحت چنین سانسورهای شدیدی، قادر به فهم درست وقایعی که در گوشهای از دنیا در حال رخ دادن بود، نبودند.
هفت اکتبر اما نقطه پایانی بر این سکوت و سانسور دیرینه گذاشت. گروههای مقاومت منطقه در کنار مقاومت فلسطین برای شکست این حصر دستبهکار شدند. بهدنبال این اتفاق رژیمصهیونیستی عملیاتهای جنایتآمیز خود را تشدید کرد و قدرتهای نظامی دنیا ازجمله ایالات متحده آمریکا با ارسال تسلیحات برای ارتش نتانیاهو، دفاع خود از جنایتهای این رژیم را علنی کردند. صهیونیستها در طول جنگ غزه حتی به مراکز درمانی هم رحم نکردند و بیمارستانهای بیتالحنون و الدوره، بیمارستان مرکزی نوار غزه را بمباران کردند. آنها همچنین یکی از بزرگترین جنایات جنگی را رقم زده و با حمله به بیمارستان المعمدانی بالغ بر هزار نفر از مردم را قتلعام کردند. بنابراین رسانههای بینالمللی اگر قصدی بر سانسور این اخبار هم داشتند، با این حجم از جنایت دیگر قادر به انجام آن نبودند.
این اتفاقات تا جایی ادامه پیدا کرد که روز یکشنبه 6 خرداد منطقه رفح در جنوب نوار غزه بمباران و چادرهای آوارگان فلسطینی به آتش کشیده شد. جامعه بینالملل به این جنایت واکنش نشان داده و آن را محکوم کردند تا جایی که حتی وزیر امور خارجه آمریکا هم خود را به صف معترضان به این جنایت رساند و گفت: «آمریکا مخالف حمله گسترده اسرائیل به رفح است.» همچنین امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه که از سرکوبگران اعتراضات حمایت از فلسطین است، در واکنش به این حمله گفت: «من از حملات اسرائیل که بسیاری از آوارگان را در رفح کشته است خشمگین هستم. این عملیات باید متوقف شود. هیچ منطقه امنی در رفح برای غیرنظامیان فلسطینی وجود ندارد. من خواستار احترام کامل به قوانین بینالمللی و آتشبس فوری هستم.» علاوهبر این چهرههای مشهور جهانی فعال در حوزههای هنری و ورزشی که تاکنون برای خود نقشی در این فضا تعریف نکرده بودند هم جنایتهای ناتمام رژیم اسرائیل را محکوم کرده در گفتوگوها و کنفرانسهای خبری نسبت به آن واکنش نشان دادند. بنابراین با فشارهای رسانه و آگاهیبخشیهای صورتگرفته، تصورات نتانیاهو از جنایت در سایه بر هم خورده و حالا دیگر دنیا شاهد اسناد و مدارک دال بر این جنایات است. بهمنظور بررسی این روند با محمدمهدی عباسی، پژوهشگر مسائل آمریکا گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
دانشجویان آمریکایی؛ جزئی از محور مقاومت
محمدمهدی عباسی، پژوهشگر مسائل آمریکا در توضیح نامههای منتشرشده از سوی رهبر انقلاب و تفاوتشان گفت: «نامه سوم برخلاف دو نامه اول که فضای تدوینی و تدافعی داشت کاملا بحثش تهاجمی بود. یعنی در آن فضا یک انگارههایی نسبت به اسلام، قرآن و جمهوری اسلامی وجود داشت و نامههای قبلی تلاش داشت تا این انگارهها را اصلاح کند و یک روایت متفاوت، یعنی آن روایت درست را ارائه کند. اما الان ماجرا اینطور نیست. یک جریانی در آمریکا شکل گرفته و فضا به شکلی جلو رفته که اتفاقا ما ادعا میکنیم که ببینید در آمریکا محور مقاومتی شکل گرفته و بیداری اتفاق افتاده. یعنی فضا کاملا تهاجمی است. اتفاقا اگر بخواهیم تعبیر خودمانی بگوییم این جریان حتی یک یارگیری از داخل آمریکاست که به نوعی یک جبهه جهانی علیه صهیونیست تشکیل شود. این موضوع مهمی است که تفکیک دو نامه قبلی و این نامه را ترسیم میکند.
همین بیداری که بعد از 7 اکتبر در بین جوانان آمریکایی و غرب شکل گرفته بهخاطر این است که نسل زد یا حتی قبلتر که سن وسال بیشتری دارند با روایت متفاوتی از روایت رسانههای جریان اصلی و مدیاهای آمریکا بزرگ شدهاند. یک روایتی همیشه از طرف سیانان، فاکسنیوز و انبیسی از منطقه و روابط رژیمصهیونیستی و آمریکا ارائه میدادند و نسل جدید جدای از این روایت با روایت متفاوتی روبهرو شده چون شبکههای اجتماعی را دارد. در شبکههای اجتماعی صرفا آن روایت جریان اصلی نبوده و مثلا بعد از هفت اکتبر فضای آماری را دیده که 35هزارنفر کشتهاند که هفتاد درصدشان زن و کودکند. یا تاثیر لابی «ایپک» که بزرگترین لابی صهیونیستی در فضای سیاسی آمریکاست و حتی خود رئیسجمهور آمریکا هم به آن وابسته است را دیده. این مساله مهمی است و نسل جوان کاملا روایت متفاوتی را دیده و به نوعی این بیداری و آگاهی شکل گرفته که ماحصلش را در اعتراضات دانشجویی ماه می(اردیبهشت ماه) دیدیم. حتی نظرسنجیها هم نشان داد که 70 درصد جوانان زیر 30 سال در آمریکا منتقدهای جدی سیاستهای این کشور در جنگ غزه بودند و مطالبه جدی آتشبس و توقف همکاری دانشگاههایشان با شرکتهای صهیونیستی را داشتند. چنین فضایی باعث شده دانشجو به این نتیجه برسد که بیاید و اعتراض کند. نامه رهبری هم دقیقا در این پازل تعریف میشود که در رابطه با این بیداری صحبت میکنند و آنها را به نوعی جزئی از محور مقاومت میدانند.»
نباید بهدنبال اثر کوتاهمدت این نامه باشیم
عباسی در ادامه به عجله برخی تحلیلگران برای شناخت آثار این نامه اشاره کرد و گفت: «الان خیلی زود است که بخواهیم درباره اثر نامه صحبت کنیم؛ اشتباهی که صورت میگیرد این است که به دنبال اثر کوتاهمدت آن باشیم. نامههای این تیپی را نباید در فضای کوتاهمدت تحلیل کرد، بهویژه که موضوع ایجابی است و یک فضای ذهنی در آمریکا صورت گرفته است که نه به صهیونیست و نه به روابط آمریکا و اسرائیل گفتند؛ یعنی چنین مطالبهای بین دانشجویان بوده از آن طرف در فراز پایانی نامه به قرآن دعوت شده است؛ یعنی یک فضای ایجابی که بیایید و این الگو را بپذیرید. این یک موضوع زمانداری است که بخش زیادی از آن مستلزم اصلاح تصویر ایران است. شاید تصویر صهیونیست در ایران بهویژه در بین جوانان منفی باشد اما همچنان بخشی از جوانان در آمریکا تصویر منفی را نسبت به ایران دارند و این هم باید در تحلیلها لحاظ شود. تصویر هم باید اصلاح شود و اگر میخواهیم به آن تاثیر بلندمدت هم برسیم این یکی از ملزومات ماجراست. به نظرم نباید در کوتاهمدت نامه را تحلیل کرد و باید به اثرات بلندمدت آن تاکید کرد که به نوعی دعوت به قرآن و دعوت به این است که بیایند و زیر یک الگوی واحد قرار گیرند.
بهنظرم نامه اول خیلی موفق و پررنگ بود. اما اگر بخواهیم نامه دوم را در فضای نقد نگاه کنیم باید بگویم تاثیراتی داشت اما تحلیل جدی که نسبت به نامه دوم وجود دارد این است که نظام توزیع نامه دوم خیلی ضعیف بود که این هم به خود نامه و محتوای آن برنمیگردد و طبیعتا برای اینکه آن نامه به گوش مخاطب غربی و به گوش جوان آمریکایی و اروپایی برسد مستلزم یک نظام توزیع هوشمندانه است. بخشی از آن به خاطر این است که ظرفیتهایی وجود نداشت یعنی مجموعههای رسانهای مقصر بودند و ارتباطگیری ایجاد نشد. بخش دیگری هم این بود که آن موقع این ظرفیت شبکههای اجتماعی نبود؛ بنابراین نامه دوم خیلی نتوانست به آن شکلی که باید به نامه اول برسد. حداقل نامه دوم را مثل نامه اول موفق نمیدانم. اما بالاخره طیفهایی بودند بهویژه همین تشکلات عربتبار و مهاجران تاثیراتی از این نامه داشتند اما به دلیل ضعف نظام توزیع آن تاثیری که باید وجود نداشت. ظرفیتهای داخلی ظرفیتهای رسمی است و همان موقع ظرفیتهای رسمی مختلفی فعال شدند اما یک سریngoهایی بودند که تلاش داشتند این نامه را به گوش جوانان اروپا و آمریکا برسانند، مثلا یکی از همان تشکیلاتی که عرض کردم تشکیلات صامدون بود که در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا فعال بود؛ همین حوزه به نوعی ایفای نقش کرد. چهرهها هم چهرههای تاثیرگذاری آمدند و پای این ماجرا بودند و در بحث انتشار این نامه کمک زیادی کردند یا همین تشکیلات برونمرزی خودمان مثل شبکههای پرستیوی و العالم توانستم تا حد قابلتوجهی ایفای نقش کنند؛ با این حال آن نظام توزیعی که باید اتفاق میافتاد که کاملا مردمی باشد و طیفهای مختلف را درگیر کند متاسفانه اتفاق نیفتاد.»
رسانههای آمریکایی چارهای جز پوشش اخبار فلسطین ندارند
این پژوهشگر مسائل آمریکا با بیان اینکه الان فضای رسانهای آمریکا در انحصار یک جریان خاص نیست، گفت: «دو طیف رسانه تعریف میشوند که مقابل رسانه جریان اصلی است و بخشی از آن شبکههای اجتماعی توییتر، فیسبوک و تیکتاک هستند و بخشی از آن هم رسانههای آلترناتیو هستند. به این رسانهها رسانه جایگزین گفته میشود، مثل دموکراسینو و.... این فضا، فضای پررنگی است و بخش دیگری از آن بهخاطر افرادی است که در ساختار سیاسی غرب آمدهاند و نگاههای متفاوتی دارند. این خیلی در نگاه جوانان تاثیر داشته و این افراد در کنگره آمریکا علیه رژیمصهیونیستی صحبت میکنند، مثل «رشیده طلیب» یا سناتورهایی مثل آقای «برنی سندرز» و خانم «الیزابت وارن» منتقد جدی روابط آمریکا با رژیمصهیونیستی هستند. البته ممکن است این انتقاد صرفا از بعد اخلاق هم نباشد. مثلا آنها معتقدند که روابط با رژیمصهیونیستی برای ما منفعتی ندارد. این باعث شده است که آن روایت ناصحیح به نوعی به حاشیه برود و حتی یک جاهایی همان رسانههای جریان اصلی بیایند و نقطه نظرات این سناتورهای منتقد را پوشش دهند. یعنی این موضوع آنقدر در فضای سیاسی آمریکا به جریان قابل توجهی تبدیل شده است که رسانههای دیگر باید درموردشان صحبت کند. بهطور خاص در مورد همین قرارداد تسلیحاتی اخیری که دولت آقای بایدن با رژیمصهیونیستی داشت، نزدیک به 90 نماینده آمریکا نامه زدند و به این قرارداد اعتراض کردند. پس این مساله وزن قابلتوجهی دارد و رسانه مجبور است پوشش دهد و دانشجو هم متوجه آن میشود.»
احتمال تغییر جهت اعتراضات از دانشگاه به خیابان
عباسی در ادامه به تعطیلات تابستانی دانشگاهها اشاره کرده وگفت: «متغیر جدی وجود دارد و باید در تحلیلها به آن توجه شود و این است که برخی در روزهای اخیر میگفتند احتمالا بعد از این نامه یا موجهای دیگری که قرار است رخ دهد، اعتراضات دانشجویی تشدید میشود. مساله مهم این است که الان بحث امتحانات در دانشگاههای آمریکاست و فصل تابستان است. در این فصل دانشگاهها در همه جای دنیا تعطیل هستند.
این عامل مهمی است در فروکش کردن بخش مهمی از اعتراضات اما نکته مهمتر این است که شاید در سطوح دیگر شاهد اعتراضات باشیم. جنگ غزه جنگ مهمی است و براساس نتایج نظرسنجی گالوپ دوسوم مردم آمریکا مطالبه جدی آتشبس دارند و موسسات دیگر هم آن را تصریح میکنند. اگر این مطالبه اتفاق نیفتد و محقق نشود در سطوح مختلف شاهد اعتراضات خواهیم بود. یعنی شاید به دلیل تعطیلی دانشگاه در این سطح نباشد اما در سطح خیابانها شاهدش خواهیم بود. مثل اعتراضات چندصدهزارنفری خیابانی که در هفتههای اول بعد از هفت اکتبر در واشنگتن دیسی دیدیم و گفتند بزرگترین تجمع ضد جنگ در 20سال اخیر بود.»
چرا این نامه الان منتشر شد؟
عباسی معتقد است که ملاحظات جدی در انتشار نامه وجود داشت و این ملاحظات مد نظر شخص رهبری هم بود. وی در توضیح این ملاحظات گفت: «یک نگرانی جدی وجود داشت که وقتی این نامه منتشر شود در جامعه آمریکا فضا امنیتی است و آمریکا ۱۶ سازمان اطلاعاتی و امنیتی دارد. اینها منتظر هر فرصتی هستند که اعتراضات دانشجویی که کاملا خودجوش است ماحصل سالها بیداری که علیه صهیونیست آمریکا شکل گرفته را به کشورهایی مثل ایران روسیه و چین منتسب کنند. شاید اگر این نامه در هفتههای اول اعتراضی مثلا در همان ۱۸ آوریل که دانشگاه کلمبیا شروع کرد منتشر میشد میتوانست این بهانه را به دست ساختار اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بدهد و فضا را به سمت سرکوب ببرد. همین الان هم که منتشر شده میبینیم که سناتورهای مختلف سوءاستفاده کرده و به دانشجویان آمریکا به تعبیر خودشان میگویند ببینید آیتالله از شما حمایت کرده. یعنی چنین فضایی در هفتههای اول میتوانست شکل بگیرد و مانع تداوم جنبش دانشجویی در آمریکا شود به نظرم این ملاحظه قابل توجهی بود. ملاحظه دوم هم این است که فضا باید مقداری جلو میآمد و آن فضای سلبی پررنگ میشد تا بعد از آن دعوت به قرآن و این الگوی واحد که میتواند نجاتبخش همه باشد مطرح شود که انشاءالله در بلندمدت اثرات مثبتی داشته باشد.»