زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: در هر کجای تاریخ مردم ایران که جستوجو کنید، چیزی تحت عنوان «وحدت در عین کثرت» را در همه برهههای ادوار و وقایع تاریخ میتوان پیدا کرد. شاید در هیچ جامعهای به اندازه ایران، مفهوم یکپارچگی در عین تفاوتهای اعتقادی، قومی و مذهبی تا این اندازه مهم نبوده است. امری که در دوران معاصر و در جهان مدرن نیز همچنان اهمیت و ارزش خود را حفظ کرده است، در ساختار و بافت جامعه ایرانی همواره شکافها و تفاوتهایی وجود داشته است. اما در طول این سالها مشترکات فرهنگی بر تفاوتها و شکافها مقدم بوده و مردم را بهعنوان یک ملت حفظ کرده است. نمود واضح و مشخص این امر ملی را میشود این روزها و سالها و در برههها و اتفاقات خاص پیدا کرد. نزدیکترین و باشکوهترین جلوه امر ملی را میتوان در ماجرای تشییع حاجقاسم سلیمانی مشاهده کرد؛ شهادت فرمانده سپاه قدس که در مشی و منش خود سعی میکرد همین امر ملی را تقویت کند و شکافهای موجود در جامعه و میان مردم را کمرنگ کرده و همچنین روی نقاط اشتراک اتکا کند. شهادت او و حضور جمعیت زیاد مردم در تشییع حاجقاسم سلیمانی تنها به جهت تعداد بالای جمعیت اهمیت پیدا نمیکرد، بلکه به جهت اینکه طیفهای مختلف مردم در تشییع وی حضور پیدا کردند، اهمیت پیدا کرد.
سوگ ملی در شهادت رئیسجمهور
اگر تقویم را ورق بزنیم و به این روزها یعنی آخر اردیبهشتماه و اوایل خرداد برسیم، اتفاق دیگر و سوگ دیگری بازهم زمینه بروز و ظهور این امر را فراهم کرده است. آیتالله رئیسی از جمله افرادی بود که در جایگاه ریاستجمهوری تلاش میکرد تا جای ممکن شکافهای اجتماعی را ترمیم کند و درست در شرایطی که اعتماد عمومی در مواجهه با دولت قبل آسیب قابل توجهی پیدا کرده و کمرنگ شده بود، تلاش کرد تا از طریق ارتباط مستقیم و چهره به چهره بهعنوان رئیسجمهور با مردم، این شکاف به وجود آمده را ترمیم کند. شهادت او نیز درست زمانی اتفاق افتاد که لحظاتی پیش از آن در یکی از روستای آذربایجانشرقی، در حاشیه افتتاح سد قیزقلعهسی، پای صحبت مردم نشسته بود. شهادت رئیسجمهور نیز یکی از اتفاقاتی بود که شکافها را در جامعه ایرانی کمرنگ کرد و یک همبستگی و همدلی را در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی در جامعه بهوجود آورد و باز هم امر ملی را پررنگ کرد. در مواجهه با شهادت رئیسجمهور علاوه بر اینکه حضور مردم و جمعیتی که در شهرهای مختلف برای تشییع رئیسجمهور به خیابانها آمدند، اهمیت داشت و قابل توجه بود، از طرفی نیز حضور طیفهای مختلف مردم، با سلایق مختلف نیز مورد توجه قرار داشت. این همبستگی و یکپارچگی ملی حتی خود را در مواجهه با شخصیتهای سیاسی نشان داد؛ بعد از شهادت رئیسجمهور تقریبا همه چهرهها و شخصیتهایی که شاید فاصله بسیاری زیادی با نظر و نگاه رئیسجمهور شهید داشتند نسبت به درگذشت وی پیام تسلیت منتشر کردند. «سوگ ملی» ناشی از شهادت رئیسجمهور اتفاقی در جامعه ایرانی رقم زد که علاوه بر اینکه همبستگی میان مردم جامعه ایجاد کرد، همبستگیای در میان مسئولان و شخصیتهای سیاسی به بهانه شهادت بالاترین مقام اجرایی کشور نیز بهوجود آورد.
نمود خشم ملی در ماجرای رفح
در سطح جهانی مساله فلسطین، نسلکشی که صهیونیستها در نوار غزه به راه انداختند و جنایت انسانی که رخ داد، در واقع منجر به واکنش مردم جهان شد. در ماجرای فلسطین مردم جهان اعم از دانشجویان اروپایی، عربزبانهایی که مساله فلسطین علاوهبر موضوع انسانی برای آنها مساله جهان عرب نیز هست و همینطور مسلمانانی که مساله فلسطین را یک آرمان مقدس میدانند، علیه این نسلکشی واکنش منفی نشان دادند. این روزها به بهانه کشتاری که صهیونیستها در رفح رقم زدند، پویشی جهانی در سکوی اینستاگرام به راه افتاده که تا لحظه تنظیم این گزارش نزدیک به 40 میلیون نفر به آن پیوستهاند، در داخل ایران نیز این پویش مورد توجه چهرهها و شخصیتهای مختلفی قرار گرفت. علاوه بر اینکه چهرهها و شخصیتهای مختلف جنایتی که در رفح رخ داده را محکوم کردند. بسیاری از چهرههای فرهنگی، هنری و سیاسی ایران در مورد جنایتی که در فلسطین در حال وقوع بود، در این مدت کمتر اظهارنظری داشتند، اما این بار سکوت نکردند. اگرچه اتفاقی که در رفح رخ داد، بهانه بینالمللی داشت اما این موضوع در داخل نیز نوعی همبستگی و همنظری حول یک موضوع انسانی به وجود آورد. در شرایطی که رسانههای فارسی زبان تلاش میکردند موضعگیری در مورد فلسطین را امری حکومتی تعریف کنند و اتفاقی که در فلسطین رخ داد را به بهانه تازهای برای تعمیق شکافها در جامعه ایرانی تبدیل کنند، اما بعد از اتفاق رفح بهنظر میرسد این بحران در فضای مجازی تبدیل به موضوعی شده که خشم و واکنش بیشتر کاربران ایرانی اینستاگرام را به همراه داشت. اینبار یک خشم ملی به بهانه بزرگترین جنایت تاریخ معاصر، منجر به نمود امر ملی شده است. به همین بهانه برای بررسی اهمیت امر ملی و عوامل کمرنگ شدن یا نشدن آن در جامعه با کمیل قیدرلو، جامعهشناس گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
شهادت رئیسجمهور توانست لایههای مختلف اجتماعی را بههم پیوند بزند
قیدرلو درباره اینکه اساسا امر ملی به چه معنی است، گفت: «امر ملی، امری است که بخش بزرگی از جامعه را به نحوی که بین اقوام، زبانها، قومیتها و جغرافیاهای مختلف کشور، گونههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی معنا پیدا کند و بتواند امر مشترک و واحدی را شکل دهد و احساس مشابهی را خلق کند. از ابتدای پیروزی انقلاب تا الان، بهدلایل متعددی جامعه ما شروع به فاصله گرفتن در امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کرده است. به نحوی که میشود گفت، در بعضی از حوزههای ما این احساس ایجاد میشود که در نظام ارزشی، نظام باور و نظام هنجاری، سبک زندگی و عرصههای نمادین دچار تمایز شدهاند و گویی بخشی از جامعه صفبندی را در مقابل گروهی دیگر اتخاذ میکنند. لذا در خیلی از حوزهها پیدا کردن امر مشترک یا امری که ویژگی ملی داشته باشد؛ در عرصه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، سخت و کمیاب شده و رسیدن به آن حتی اختلافبرانگیز شده است. موضوعات خاصی میتوانند حجم انرژی لازم را برای پیوند زدن لایههای مختلف اجتماعی به یکدیگر داشته باشند تا بتوانند یک امر ملی را شکل دهند، برای مثال اتفاقی که برای آقای رئیسی رخ داد، از نمونههای آنها بود. نمونه بارز و خیلی جدی آن برای شهید سلیمانی بود؛ او این ویژگی را داشت که بتواند لایهها را به هم پیوند بزند و همه را درکنار هم قرار دهد.»
قیدرلو در پاسخ به اینکه آیا در سطح ملی دچار اختلاف شدیم یا خیر نیز توضیح داد: «این مساله جدی است که آیا واقعا در سطح عرصه ملی دچار یک اختلاف و عدم وحدت در برخی حوزهها شدهایم و پیدا کردن امر ملی سخت شده است یا نه؟ میشود گفت بله، عملا در بسیاری از حوزهها میتوانیم این سخت شدن و محدودیتها را ببینیم. در نظرسنجیها و پایشهایی که اخیرا بهصورت رسمی صورت گرفته و در همین گزارش مربوط به ارزشها و نگرشها که اخیرا انجام شد این تفکیک و تمایز ارزشی، باور و سبک زندگی و دیدگاه سیاسی را در سطوح مختلف میبینید که جامعه تفکیک و دوقلهای شده و گویا دو بخش شکل گرفته ولی همچنان موضوعات بسیاری هم که وجود دارد، نشان میدهد جامعه ایران، جامعهای دیرپا، بسیار بلندمدت و تاریخی و فرهنگش بسیار ریشهدار است. میشود گفت هنوز بخش بزرگی از موضوعات هستند که این ویژگی را دارند و اگر مردم از نظر عاطفی بهحدی از برانگیختگی برسند که آن لایههای زیرین ارزشها و هویتیشان متاثر میشود و در موضوعات مختلف میتوانند آن احساس مشترک و رویکرد ملی را درکنار هم شکل دهند، لذا این هم یکی از اقتضائات جامعه امروز ماست.»
روی تعمیق شکافهای اجتماعی جامعه ایران سرمایهگذاریشده
قیدرلو البته معتقد است در واکنشی که در اتفاق رفح در فضای مجازی بهراه افتاد، چیزی تحتعنوان امری ملی شکل نگرفته است. وی توضیح داد: «در فضای مجازی گاهی واکنشهایی را میبینیم که صوری است و عمق اجتماعی ندارند. به نظر من وقتی عمق اجتماعی دارد که در جامعه و زیست روزمره خود این همبستگی، این ناراحتی و این گفتوگو را ببینیم. در سهروز اخیر در فضای نیروهای انقلابی، ارزشی که واجد ارزشهای مشترک ما هستند که کمتر میبینیم در گفتوگو و رفتارهای روزمره مسالهای داشته باشند و بگویند چه اتفاقی برای رفح افتاده، نه اینکه نگویند همه ما بهنوعی جنایت رفح را بهعنوان فاجعه در ذهن خود داریم، ولی اینکه این را یک امر ملی پشت قصه گذاشته باشیم که باید برای رفح موضعگیری ملی کنیم، این را بهعنوان امرملی نمیبینم اما بهعنوان موضوعی که درکنار موضوعات دیگر، دغدغهها و واکنشهایی را برانگیخته میتوانم بفهمم و ببینم. البته این را با مواجهه شخصی که در دو سه روز اخیر داشتم میگویم. من حس میکنم، بیشتر این اتفاق از پویش اجتماعی که در فضای رسانهای توانسته شکل پیدا کند و انعکاسی هم در فضای اینستاگرام ایجاد کند، نبوده است اما اینکه یک امر اجتماعی باشد، درکی از آن ندارم که این یک برانگیختگی ملی را شکل داده باشد.»
قیدرلو در پاسخ به اینکه چرا با وجود اینکه هر جامعهای شکاف دارد اما شکافهای موجود در جامعه ایرانی تا این حد تعمیق پیدا کرده، گفت: «شما قلب تپنده جبهه مقاومت دربرابر کاپیتالیسم امپریالیسم جهانی، هژمونی غرب هستید. درواقع جمهوری اسلامی خود را بهعنوان بدیل، مطرح کرده و دربرابر همه امپریالسیم قرار گرفته است؛ حداقل در حد ایده. الان از ایده هم فراتر رفته و شروع به ساختارسازی کرده و در سطح بینالمللی برای این مجموعه فعالیت و مقاومت داشته و دستاوردهای غیرقابل انکاری ایجاد کرده است. همچنین توانسته صفبندی کرده و ژئوپلیتیک جهانی را متاثر کند. وقتی میخواهید چنین ساختاری را شکل دهید، معلوم است که در کشور خودتان مثل هر کشور دیگری در پدیده جهانی شدن و توسعه امر مدرن و بسط مدرنیته و فضاهای جدیدی که تجربه نشدهاند -مثل گسترش شبکههای اجتماعی- جامعه شما با پدیده نوظهور مواجه میشود اما دشمنیهایی ناظر به تغییراتی که شما بهدنبال آن هستید، از سوی امپریالیسم و هژمونیهای مختلف جهانی، علیه شما به راه میافتد. او هم روی همه شکافهای اجتماعی شما سرمایهگذاری کرده و تلاش میکنند این فاصلهگذاری را بیشتر کند. الان بانک جهانی در مورد وضعیت اقتصادی ایران، گزارشی ارائه کرده است. بانک جهانی یک سازمان انقلابی، اسلامی، ایرانی، خاورمیانهای و جهان سومی که نیست، یک نهاد جهانی امپریالیستی، کاپیتالیستی است و ساختارش برای این امر تاسیس شده است. گزارش آن در همین ماه هم منتشر شده و تیتر گزارش این است که ایران رشد پایدار و فراگیری، علیرغم گسترش تحریمها و تنشهای ژئوپلیتیک منطقهای داشته است. همچنین گفته شده ایران در سهسال گذشته 6.5 میلیون نفر را از زیر خط فقر، نجات داده تا فاصله طبقاتی را در ضریب جینی 1درصد کاهش داده و بیکاری را 2.5 درصد کم کرده است. رشد اقتصادی را به بالای 5 درصد رسانده و رشد بخش غیرنفتی را افزایش داده است. سوال این است که این دستاورد شما- که باید برای مردم شما مهم باشد- چرا حتی در میان روشنفکران شما گسترش پیدا نمیکند، حتی دانشگاهیها هم این موضوع را دست نمیگیرند؟ بلکه درباره آن سکوت میکنند یا به تخریب آن میپردازند. دلیلش این است که آنها خود را در جناح دیگری که نظم جهانی آن را پروموت میکند، تشویق و ترغیب میکند، یعنی دنیای غرب تصویر را خلق میکند و از آن طرف عدهای هم متناسب با آن تصویر در داخل خود را همراه میکنند. این اتفاق در چه صورتی رخ میدهد؟ با سرمایهگذاری سنگین در نهاد علم، نهاد دانش، در نظام رسانهای در شبکههای اجتماعی، در خلق تصویرهای دروغ در تحلیلهای غلط، در ذهنیتسازی برای نخبگان در انواع محصولاتی که تولید میشوند و گزارههایی که خلق میشوند. فکر کنید موقعیت شما را در جیپیاس غلط نشان دهد. شما تصویر غلط دارید، لذا درست است که هر کشوری دوگانگیها و شکافهایی دارد اما دشمن آن کشور در گسترده کردن این شکافها و درگیریهای آن با هم آنقدر سرمایهگذاری نمیکند، آنقدری که در ایران این را انجام میدهند. درواقع جنس شکافهایی که ما داریم، متفاوت است و مثل شکافهای دیگر نیست؛ شکافهای ما رادیکالتر، حادتر و برخوردهای ما شدیدترند.»