میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: «در این دوره دیگر نمیتوان حرفی از ۸۰ یا ۹۰ درصد مخاطب بهمیان آورد. این دوره در همه دنیا تمام شده است؛ چراکه مخاطبان دیگر محتوای تلویزیونی چه فیلم، سریال و برنامه را منحصرا از قاب نمایشگر تلویزیون دنبال نمیکنند و اصطلاحا از برودکست بهسمت برودبند رفتهاند.»
این بخشی از صحبتهای محسن شاکرینژاد، رئیس مرکز تحقیقات صداوسیماست که برنامههای پخششده در رادیو و تلویزیون را در قالب رسانههای برودکست قرار میدهد و انواع رسانههای تعاملی را که مخاطبانش در انتخاب و گزینش تماشای برنامهها اختیار دارند در دسته رسانههای برودبند جای داده. اصلیترین ایراد در صحبتهای وی این است که استریمها (ازجمله تلوبیون) را با پلتفرمهای مجازی در یک دسته قرار میدهد و تلویزیون را روبهروی آنها تعریف میکند. بهعبارتی او تماشای آنلاین تلویزیون در گوشی تلفن همراه را نه در امتداد تماشای تلویزیون در صفحه منازل، بلکه در یک دستهبندی دیگر کنار اسکرول کردن اینستاگرام و تلگرام یا تماشای VOD قرار داده که عمدتا پخش زنده ندارد و شبیه زدن دکمه پخش در دستگاههای صوت و تصویر منازل است.
شاکرینژاد با همین پیشزمینه ذهنی در ادامه میگوید: «توجه به همه ظرفیتهای مخاطبان در بسترهای مختلف مقتضیات عصری است که در آن قرار داریم. در این عصر دیگر نمیتوان فضایمجازی را نادیده گرفت و فقط مخاطب برودکست را مورد ارزیابی قرار داد. عدهای از مردم ممکن است از تلویزیون محتوا را دنبال کنند و شاید عدهای بیشتر به دلایل مختلفی، این محتوا را از فضایمجازی، تلوبیون و بسترهای دیگر دنبال کنند. به همین خاطر همه ظرفیتها را درنظر گرفتهایم. توجه مخاطبان در گونههای مختلف نمایشی متفاوت است، یعنی مخاطبان سریال یا برنامهای را بیشتر در تلویزیون دیدهاند یا سراغ فضای مجازی برای تماشای آن مجموعه رفتهاند. اما این نکته وجود دارد که امروز مردم تلویزیون را فقط در قاب تلویزیون نمیبینند.»
او درحالی این صحبتها را عنوان میکند که اساسا چیزی به اسم «تماشای تلویزیون در فضای مجازی» وجود خارجی ندارد. آیا مردم در توییتر (همان شبکه X) یا اینستاگرام و تلگرام، تلویزیون میبینند؟ اینکه سوتی یک مجری، تهور یک میهمان یا بخشی بانمک از برنامهای تلویزیونی در فضای مجازی دیده یا حتی وایرال شود، بهمعنای بالا رفتن آمار مخاطبان تلویزیون نیست، بلکه تماشای آن بریده ویدئویی را باید به حساب آمار مصرف همان پلتفرم، مثلا اینستاگرام یا تلگرام گذاشت.
رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما بیاینکه کوچکترین تحقیقی در پسزمینه صحبتهایش باشد، عنوان میکند که «در این دوره دیگر نمیتوان حرفی از ۸۰ درصد و ۹۰ درصد مخاطب به میان آورد. این دوره در همه دنیا تمام شده است.» اما این حرف در تناقضی آشکار با آمارهای جهانی قرار دارد و مشخص است یکی از مدیران تلویزیون برای توجیه دور شدن این مجموعه از وضعیت ایدهآل، سعی میکند تعاریف رسمی از وضعیت ایدهآل را تغییر دهد.
محسن شاکرینژاد درحالی گشادهدستانه از عبارت «مقتضیات این عصر» استفاده میکند که صحبتهایش به کوچکترین داده علمی ارجاع نمیدهند. آمار تماشای تلویزیونهای پابلیک یا عمومی در سراسر دنیا همچنان رو به افزایش است و اگر برای تلویزیون رقیبی در کار باشد، VOD است نه فضای مجازی و البته VOD هم بیشتر رقیب تلویزیونهای کابلی به حساب میآید، نه تلویزیونهای مجانی عمومی. در ادامه به تبیینهای علمی صورتگرفته درخصوص این موضوع ره گذرا میشود تا اشتباه بودن یکسری استدلالهای کلیشهای که تنها به کار مدیران کمکار برای توجیه عملکردشان میآید، مشخص شود و پس از آن بتوانیم حداقل، تصویر قابلقبول و ایدهآل یک رسانه عمومی و ملی را ترسیم و تعریف کنیم.
دوران تلویزیون تمام شد؟
اگر آمار مخاطبان رسانه ملی پایین آمده باشد، راحتترین گزاره برای تحلیل واقعیت این است که بگوییم دیگر عصر تلویزیون به سر آمده. خصوصا اگر کسی جزء مدیران یک رسانه تلویزیونی باشد و بابت افت مخاطبان او را مرتب مورد نقد و بازخواست قرار بدهند، برای تکرار این گزاره و تاکید روی آنانگیزه مضاعفی هم پیدا میکند. آیا واقعا اینطور است؟ آیا بهمحض اینکه قالب جدیدی از رسانه بهصورت عمومی مورد استفاده قرار گرفت، باید نتیجه بگیریم قالبهای گذشته به کل منسوخ شدهاند؟ این یک کلیشه تحلیلی در بین بسیاری از ایرانیهاست که مختص تلویزیون و رسانههای رقیبش در عصر جدید، ازجمله استریمها و فضای مجازی نمیشود. مثلا بهمحض اینکه کتابهای الکترونیکی وارد بازار شدند، عدهای که بعضیشان حتی جزء سیاستگذاران حوزه کتاب بودند، گفتند دیگر عصر کتاب کاغذی به سر آمده و هنوز نیز همین باور را دارند؛ حال آنکه علیرغم روندهای دیجیتالی شدن بازار کتاب، یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۱ نشان داد که ۶۸ درصد از خوانندگان جوان (۱۸ تا ۲۹ سال) در ایالاتمتحده کتابهای چاپی را ترجیح میدهند. این بهمعنای نفی رشدی نیست که بازار کتابهای دیجیتال دارد اما شتاب زدگی در قضاوت به مرعوب شدن دربرابر یک تکنولوژی جدید واقعیتهای نرمال دیگری را که جدید و نتیجتا هیجانانگیز نیستند از نظر دور میدارد. در جهان غرب که رسانههای نوین را زودتر از جوامع دیگر تجربه کردهاند، این دعواها یکقرن زودتر شروع شد و تجربهاش از سر گذشت. برای درک موضوع میتوان به همان تجربهها نگاهی انداخت، مثلا وقتی رادیو آمد، عدهای فکر کردند سینما که تا آن روز صامت بود، به محاق خواهد رفت. بعد تلویزیون آمد و در دهه ۵۰ میلادی به اوج محبوبیت رسید، عدهای فکر کردند کار رادیو و سینما و حتی روزنامهها تمام است. آنها اما بهمرور دیدند هر چیز جای خودش را دارد و آمدن قالبهای جدید رسانهای ممکن است تعداد کلی کاربران سرگرمی و محتوا را بیشتر کند و ساعات مصرفشان را افزایش بدهد، نه اینکه یکی کاملا جای دیگری را بگیرد. برای بهدست آوردن تحلیلی راجعبه وضعیت کلی تلویزیونهای پابلیک و عمومی درسراسر جهان و قضاوت درباره اینکه آیا افت مخاطبان تلویزیون ایران چیزی طبیعی است یا نه، ابتدا باید این کلیشههای ذهنی را کنار گذاشت و به آمارها و نظرسنجیهای معتبر و کلان بینالمللی رجوع کرد که تصورات نقطهای و دریافتهای شمی افراد را بههم میریزند و واقعیت را در نمای باز نشان میدهند.
آمارها چه میگویند؟
آمار تماشای تلویزیونهای پابلیک عمومی درسراسر جهان رو به رشد است. برآوردهای کلانی که در این خصوص انجام شده و میزان تماشای تلویزیون را از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۹ رصد و پیشبینی کرده، میگویند تعداد مخاطبان این رسانه از سهمیلیارد و 800 میلیون نفر در سال ۲۰۲۴ به 5.5 میلیارد نفر در سال ۲۰۲۹ میرسد. این به معنای نبود فراز و نشیبهای فراوان در آمار مخاطبان تلویزیون نیست و دستوپنجه نرم کردن این رسانه با رقبایی که مهمترینشان پخش جریانی یا به اصطلاح VOD است، واضح بهنظر میرسد اما رشد کلی آمار بینندگان تلویزیون سرجای خود باقی است.
پیش از اینکه روندهای سینوسی آمار تماشای تلویزیون را بررسی کنیم که بهرغم قوسهای صعودی و نزولی، در یک خط کلی رو به بالا حرکت میکنند، باید به تفاوتی که میان فضای مجازی و فضای تلویزیون بهعنوان دو رسانه متفاوت وجود دارد، اشاره شود. تلویزیون یعنی رسانهای که به شما میگوید چه ببینید، درحالیکه فضای مجازی یک تفریح سرپایی، سریع و گزینشی است. اگر پیشنهادی هم برای تماشای نوع خاصی از محتوا در آن وجود دارد، براساس الگوریتمهایی که رفتار شخصی یک مخاطب را ثبت و ضبط کردهاند، این کار را انجام میدهد نه یافتههای کلان از ذائقه یا نیاز جمعی مخاطبان.
بیننده وایرالیهای تلویزیون متعلق به کیست؟
فضای مجازی ممکن است محتوای بسیاری از رسانههای دیگر از مکتوب گرفته تا صوتی و تصویری را در خودش استحاله کند و بهعنوان بریدههایی کوتاه به مخاطبانش عرضه کند. چیزی که در فضای مجازی اصطلاحا وایرال میشود دیگر ماهیت گذشتهاش را ندارد و تبدیل به محتوای مجازی شده، مثلا اگر چند جمله بهخصوص از گزارشی مفصل در یک ماهنامه را در فضای مجازی انعکاس بدهند، چیزی که درحال وایرال شدن است دیگر یک گزارش ماهنامهای نیست، بلکه بریدهای از آن است که متناسب با قالب مجازی انتخاب شده و ماهیت جدید خودش را پیدا کرده. در مورد تلویزیون نیز همین است. اگر بخش کوچکی از یک برنامه تلویزیونی بهدلیل عجیب یا شوکهکننده بودن در فضای مجازی وایرال شود، تعداد بازدیدهای مجازی آن قطعه ویدیوئی را نمیتوان به حساب تماشای تلویزیون گذاشت.
فضای مجازی آن ویدئو را گزینش کرده و با استحاله در خودش از آن چیزی ساخته که فرم مستقلی دارد. بنابراین تماشای تلویزیون چه در صفحه تلویزیون خانگی باشد و چه در گوشی تلفنهمراه یا تبلت میتواند همچنان جزء آمار تماشای تلویزیون بهحساب بیاید؛ اما اگر بریدهای از یک برنامه تلویزیونی در اینستاگرام و تلگرام دستگردان میشود، این جزء آمار مخاطبان اینستاگرام و تلگرام بهحساب میآید نه تلویزیون. همانطور که تصویربرداری یکنوه از مادربزرگش میتواند در فضای مجازی وایرال شود و آمار تماشای آن به همان پلتفرمهای منتشرکنندهاش تعلق میگیرد نه گوشی تلفنهمراهی که این ویدئو با آن ضبط شده یا هر چیز دیگر. رقیب جدی تلویزیون در این سالها VOD بوده که در یک مقطع بهخصوص با اشتیاق اولیهای که نسبت به ورود آن وجود داشت، رشد آماری قابلتوجهی در تعداد مخاطبان به دست آورد اما در ادامه افت آرام آن شروع شد. VOD برای ریشههای سینما هم رقیب جدی بود اما اکنون از شدت وحشتی که بابت ورود آن ایجاد شده بود، بسیار کاسته شده است. با لحاظ کردن این مقدمه میتوان سراغ تحلیل آمارهای مصرف جهانی تلویزیون رفت.
تلویزیون کدام مخاطبش را باید حفظ کند؟
در میزان تماشای تلویزیون، دو متغیر متضاد وجود دارد که یکی کاهشی است و دیگری افزایشی. هر دوی این متغیرها همزمان عمل میکنند اما در بلندمدت مشخص میشود که قدرت کدامیک بیشتر بوده است. به عبارتی آمار مخاطبان تلویزیون از دو جهت و به دو علت کاملا متفاوت، هم رشد پیدا میکند و هم کاهش. رشد از آنجایی پدید میآید که زیرساختهای فنی برای مصرف تلویزیون هر روز گستردهتر میشود و هر روز بیشتر از قبل به راحتی قابل دسترسی است، اما کاهش از آنجایی ایجاد خواهد شد که نسل جوان انواع سرگرمیهای جدید را تجربه میکند.
تماشای تلویزیون در سال ۲۰۲۰ به دلیل همهگیر شدن کووید-۱۹ به اوج خود رسید و در سال ۲۰۲۳ با کاهشی اندک، به میانگین جهانی ۲ ساعت و ۳۳ دقیقه در روز کاهش یافت. باید توجه داشت که تماشای تلویزیون برخلاف گذشته دیگر شکل سنتیاش را ندارد و مردم ممکن است از طریق تلفن، تبلت و لپتاپ هم آن را ببینند؛ جایی که تلویزیون رقیبی جدی به نام VOD دارد. البته وجود VOD فقط باعث کاهش تعداد مخاطبان سنتی تلویزیون نمیشود و مردم محتوای بیشتری را تماشا میکنند. استفاده از سرویس پخش جریانی (استریم) همچنان به رشد خود ادامه میدهد و از می۲۰۲۱ تا می۲۰۲۲ میلادی، ۲۱ درصد رشد داشته است و اکنون در مقیاس جهانی ۳۲ درصد از کل زمان تماشای تلویزیون را به خود اختصاص داده است.
از ابتدای سال ۲۰۲۳، خدمات استریم شاهد کاهش بینندگانش در سراسر جهان بود. در یک نظرسنجی بین مخاطبان درخصوص اینکه حداقل یک بار در هفته از کدام سرویسها استفاده میکنند، نتفلیکس تعداد کمی از آمار گذشته را از دست داد، اما پیشتازی خود را با سهم 68.3 درصدی بازار حفظ کرد. دیزنیپلاس 5.4 درصد از آمار گذشتهاش پایینتر بود و در سهم 32.3 درصد از بازار ایستاد و Hulu با 4.6 درصد کاهش به 42.6 رسید. ۸۵ درصد از مردم میگویند لااقل از یک سرویس استریم استفاده میکنند و ۱۵ درصد میگویند از هیچ سرویسی استفاده نمیکنند.
از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷، بزرگسالان در بازه سنی ۶۵ساله و بالاتر بیشترین زمان را صرف تماشای تلویزیون کردند، حدود 4.3 ساعت؛ در حالی که افراد ۲۵ تا ۳۴ساله کمترین میزان تماشای تلویزیون را در روز داشتند؛ کمی بیشتر از ۲ ساعت. افراد شاغل، چه تماموقت و چه پارهوقت، حدود 2.2 ساعت در روز تلویزیون تماشا میکردند، در حالی که آمار افراد بیکار حدود یک ساعت و نیم بیشتر، حدود 3.8 ساعت بود. از افراد ۶۵ سال و بالاتر، 80.2 درصد شاغل نبودند و این گروه حدود 4.5 ساعت در روز تلویزیون تماشا میکردند. بازنشستگی محتملترین دلیل برای این اعداد بالاتر است؛ زیرا افراد دارای جمعیت جوانتر وارد جمعیت نیروی کار میشوند و خانواده تشکیل میدهند و خانوادهها از آنها میخواهند زمان و توجه خود را از تلویزیون منحرف کرده و روی کار و زندگی متمرکز کنند. با توجه به اینکه 30 درصد از زمان پخش اخبار تلویزیون محلی به تبلیغات اختصاص داده شده است، این امر منجر به تماشای ۲میلیون آگهی تبلیغاتی تلویزیونی توسط افرادی با متوسط تا سن ۶۵ سال میشود. یک کودک در ایالات متحده سالانه ۲۰ هزار آگهی تلویزیونی ۳۰ثانیهای را میبیند. زمان صرفشده برای تماشای تبلیغات، در هنگام تماشای برنامههای ضبطشده تلویزیون کاهش مییابد. توجیه اقتصادی این تلویزیونها پخش تبلیغات بازرگانی از آنها است.
هر قالب سرگرمی مخاطب خودش را دارد
یک نکته قابل توجه دیگر این است که VOD در زادگاه اصلی آن یعنی آمریکای شمالی، بیشتر از اینکه رقیب تلویزیون پابلیک و عمومی باشد، رقیب تلویزیون کابلی است. رقیبی که کمکم از میدان بهدر میشود چون کارکرد آن با VOD همپوشانی نسبتا کاملی دارد. ما از ابتدا در ایران تلویزیون کابلی نداشتیم و بخشی از کسانی که حالا در ایران به VOD روی آوردهاند، بخشی از ساعات سرگرمیشان که بهطور بالقوه میتوانست در اختیار تلویزیون کابلی باشد را به تماشای VOD اختصاص دادهاند؛ نه اینکه لزوما جای تلویزیون را با آن عوض کرده باشند.
در آمریکای شمالی به استریمهایی که بیش از حد استفاده میشوند، به اصطلاح OTT گفته میشود. (اختصاریافته over-the-top به معنای بیش از حد بالا). استریمهای OTT شامل نتفلیکس، آمازونپرایم، دیزنیپلاس، هولو، اپلتیوی، HBO Now و پیکاک میشود.
با تاثیر روبهرشد سایتهای پخش و تلویزیون آنلاین، یک روند صعودی به سمت سایتهای پخش OTT وجود دارد که باعث ایجاد یک اثر مخرب در تلویزیون کابلی میشود. در سال ۲۰۱۳ میلادی، ۶۳ درصد از خانوادهها در ایالات متحده از سرویسهای VOD استفاده میکنند و ۲۲ درصد از این خانوادهها هر هفته از سال نتفلیکس را تماشا میکنند. در بخش انگلیسی کانادا، نتفلیکس توسط 25 درصد از خانوادهها استفاده میشود، و این برای خانوادههای دارای نوجوان به 33 درصد افزایش مییابد. نتفلیکس با داشتن توانایی تماشای اپیزودهای بدون تبلیغات در هر زمان و در هر بستر و هرجا که مصرفکننده بخواهد، روشی مصرفی را ایجاد میکنند که بینندگان تلویزیون را به شیوهای دیجیتالیتر و آنلاینتر ترغیب میکند.
باید توجه کرد که مصرف هر کدام از این کالاهای سرگرمیساز در شرایط ویژه و خاص به خود انجام میشود. مثلا کسی که در حال رانندگی است، امکان دارد به شنیدن پادکست یا رادیو روی بیاورد. او نهتنها نمیتواند در آن حالت تلویزیون ببیند یا مخاطب VOD قرار بگیرد، بلکه گشت وگذار در اینستاگرام هم برایش امکانپذیر نیست. در عوض وقتی همان شخص به مطب پزشک رسید و منتظر رسیدن نوبتش بود، احتمالا دیگر به سختی میتواند شنیدن پادکست یا رادیو را ادامه بدهد و حالاست که میشود اینستاگرام یا توییتر را چک کرد. در این مدتزمان انتظار، اگر در آن مطب تلویزیون روشن باشد، تماشای آن هم ممکن میشود؛ اما تماشای گذرا و بدون تمرکز کافی. وقتی همین شخص به منزل برگشت، هنگام آشپزی و انجام باقی کارهای منزل تماشای تلویزیون هم میتواند برایش امکانپذیر باشد، اما به جهت اینکه بتواند اینستاگرام یا توییتر را چک کند، باید کاری که در حال انجام دادنش است را رها کند. به همین ترتیب، مصرف VOD یا تماشای فیلم در سالن سینما یا مطالعه روزنامه هم آیینهای متفاوتی هستند و لزوما جای همدیگر را نمیگیرند. میبینیم که در هر شرایطی، فرد ممکن است بتواند مخاطب یکی از این قالبهای رسانهای باشد و همه آنها لزوما بهگونهای رقیب هم نیستند که قوام یکی به حذف دیگری وابسته باشد.