فیلمسازان سینمای جهان بارها با ایده مبارزه با فساد و رفع تبعیض توانستهاند قصه بگویند، قهرمان و ضدقهرمان بسازند و از همه مهمتر نگاهها را متوجه یک اختلال سیستمی در جامعه خودشان کنند. آنچه در ادامه میخوانید دو نمونه از آثاری است که در جهان ساخته شده و توجه افکار عمومی را به اختلالات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی معطوف کرده است.
(هندوستان) اختلاس 1992: داستان هارشاد مهتا
برخلاف آن تصویر عمومی درباره سینمای هند، این سریال ۱۰ قسمتی، بدون رقص و آواز، بدون اکشن، بدون کمدی، بدون داستان دردسرهای ازدواج و حتی بدون باران و درخت و تصاویر کارتپستالی بالیوودی است. هارشاد مهتا کاراکتر اصلی سریال، از دلالان سهام در بمبئی است. او پشت بزرگترین کلاهبرداری مالی هند قرار میگیرد و این سریال قرار است در مورد این فساد در فضای بورس هندوستان حرف بزند. آخرین جملاتی که در قسمت نهایی سریال میشنویم، از زبان سوچیتا دالال، روزنامهنگار تایمز است که میگوید: «بعد از این اختلاس، دولت قوانین زیادی برای بانکها و بازار سهام وضع کرد. خیلی چیزها عوض شد، ولی در عین حال هیچچیز تغییر نکرد! مثل سایر نقاط جهان، ذهنهای جنایتکار و باهوش، به خرابکاری در سیستم ادامه دادند و اختلاسها ادامه پیدا کرد.» بعد از پایان داستانی روایت، صحنهای از مصاحبه حقیقی خود هارشاد مهتا نمایش داده میشود که میگوید: «کل این اختلاس یا هرچیز دیگری که اسمش را میگذارید، مثلا فساد و بینظمی و... ، کار یک نفر نیست، کار یک گروه از افراد هم نیست، کل تجارت همین است.» بله، این همان نگاهی است که هانسل مهتا، کارگردان سریال هارشاد مهتا به ماجرای اختلاس او در سال ۱۹۹۲ داشته و باعث شده مردم هندوستان تا این حد مجموعه را بپسندند. این یک روایت علیه اقتصاد کازینویی است و حتی میشود گفت علیه کلیت بورس. هندیها این نتیجهگیری هانسل مهتا را دوست داشتند که آدم کازینویی خوب و بد و آدم کازینویی قانونمدار و قانونشکن وجود ندارد. بلکه ذات اقتصاد کازینویی، غیرمولد و فاسد است.
(آمریکا) محرمانه لسآنجلس
این فیلم به داستان گروهی از افسران اداره پلیس لسآنجلس در سال ۱۹۵۳ میپردازد و وجه مشترک فساد پلیس و سلبریتی هالیوود را روایت میکند. عنوان فیلم به نشریه کانفدنشال اشاره دارد که فعالیتش را در دهه ۱۹۵۰ آغاز کرد. عبارت «محرمانه» که در عنوانبندی فیلم هم آمده، به روزنامهای با همین نام در فیلم اشاره دارد. یکی از سررشتههای ماجرای فیلم و بهعبارتی یکی از سررشتههای دولتشهری که فیلم نشان میدهد، همین روزنامه است. سررشته دیگر، مرد بسیار ثروتمندی بهحساب میآید که تولیدکننده فیلمهای درجه دو سینمایی است. دادستان شهر و رئیسپلیس آن، سررشتههای دیگر هستند و تمام این مجموعه فاسد است. داستان حقوقبشری فیلم از ضربوشتم بازداشتیهای مکزیکیتبار در اداره پلیس شروع میشود. مخاطب در ابتدا به پلیسها برای این رفتار خشنشان حق میدهد، اما در ادامه پردهها یکییکی میافتند و حقیقت ماجرا کمکم آشکار میشود. زیربناهای شهری که قابل تعمیم به کل جامعه آمریکا طراحی شده، از رسانههای خبری، رسانههای سرگرمیساز بهخصوص سینما، سیستمی که افراد را برده جنسی و معتاد جنسی میکند، قانونگذار شهر و مجریان قانون تشکیل شده است. این شبکه پیچیده یک اتحاد ارگانیک مستحکم بین اجزای خودش برقرار کرده و هرکسی که داخل چرخدندههای آن بشود و جزء ارگانیسم اصلی قرار نگیرد، مهره مزاحمی است که باید حذف شود.











