روزهای عالی/Perfect Days
کارگردان: ویم وندرس
نویسنده: ویم وندرس و تاکوما تاکاساکی
ضدژانر
این فیلم چهار داستان کوتاه را با هم ترکیب میکند و کوجی یاکوشو در نقش یک تمیزکننده توالت در آن بازی میکند.
ویژهها: برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در هفتادوششمین جشنواره فیلم کن
محمدسجاد حمیدیه، منتقد: مردی میانسال به گلهایش آب میدهد، توالتهای شهر را که از تمیزی برق میزنند تمیز میکند، چند دقیقهای فاکنر میخواند و میخوابد. این چند جمله، خلاصه فیلم آخر ویم وندرس است؛ فیلمی ملالآور و الکن که هیچ چیز آن در یادمان نمیماند.
«روزهای بینقص» روایت چند روز از زندگی یک نظافتچی توالت است؛ روزهایی شبیه به هم که به معنای واقعی کلمه، هیچ اتفاق دراماتیکی در آنها نمیافتد. فیلم تلاش میکند جهان مدرن را به تصویر بکشد و ملالآور بودنش را هم با همین موضوع توجیه میکند؛ حال آنکه این، لاغری فیلم او است که موجب ملال تماشاگر میشود نه آن جهان مدرن کاریکاتوریاش. موضعگیری وندرس دربرابر مدرنیته نیز بسیار متناقض و مخدوش است. ژست نقد مدرنیته در سراسر اثر نمایان است. گویی نظمی ماشینی بر جهان فیلم حاکم است و آدمها هر روز و در ساعتی مشخص، کاری مشخص را تکرار میکنند. در این بستر، وندرس تا میتواند شعارهای مورد نظرش را فریاد میزند. برای مثال در چند سکانس، هیرایاما موقع ناهار خوردن به یک خانم غریبه سلام میکند و او پاسخی نمیدهد؛ منتقدان هم باید با همین سکانسهای کلیشهای، فیلم را ستایش کنند که توانسته «تهی شدن انسان از احساس» را به تصویر بکشد!
اما اگر کمی دقیقتر ببینیم، این نظم کاملا بهنفع کاراکترهاست: هیرایاما با برنامه کاریای که دارد، به تمام تفریحاتی که دلش میخواهد میرسد؛ لذا در سراسر فیلم شاد است و لبخندی همیشگی بر لب دارد. اما یک روز که همکارش سر کار نمیآید، برنامههای او بههم میخورد و مجبور میشود تا دیروقت کار کند. این تنها جای فیلم است که هیرایاما خشمگین میشود. درواقع وندرس برخلاف ژست ضد مدرنیتهای که میگیرد، یک روز عالی را روزی میداند که همان نظم ماشینی در آن حکمفرما باشد! فیلم وندرس علاوهبر ناتوانی در ساخت جهان مورد نظرش، در نزدیک شدن به کاراکتر نیز ناموفق است و در میان حوصلهسربرترین آثار سال قرار میگیرد.