سجاد عطازاده، مترجم: آلوف بن، سردبیر روزنامه هاآرتص رژیم صهیونیستی در مقالهای با عنوان «خودتخریبی اسرائیل، نتانیاهو، فلسطینیها و بهای غفلت» که در نسخه مارس/آوریل نشریه فارن افرز منتشر شده به تحلیل وضعیت جامعه اسرائیل و سیر تحولات جهتگیریهای سیاسی آن پرداخته است. البته روشن است که تاثیر عملیات نیروهای مقاومت در عملیات «طوفان الاقصی» آنقدر چشمگیر بوده که تحلیلهای او درباره موارد پیشگفتهشده را تحتالشعاع خود قرار داده است. شاید یکی از اصلیترین نکاتی که خواندن این مقاله آن را روشن میکند، عمق شکافهای موجود در جامعه اسرائیل است؛ طوریکه نویسنده اذعان دارد حمله نیروهای مقاومت به اسرائیل در متفرقترین وضعیت این جامعه رخ داده است. اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که خود این مقاله هم بهنوعی موید همین شکافها به شمار میرود، زیرا سردبیر روزنامه هاآرتص که بلندگوی جناح چپ اسرائیل است به تندترین وجه ممکن به نتانیاهوی راستگرا تاخته و حتی میانهگراهای اسرائیل، مانند لاپید را نیز از تیغ تیز خود مصون نگذاشته است. نکته مهم بعدی که اذعان به آن از زبان یک صهیونیست بسیار جالب به نظر میرسد، اعتراف به این نکته است که ریشه همه عملیاتهای مقاومت به تصرف سرزمین فلسطین از سوی اسرائیلیها و نادیده گرفتن حقوق آنان بازمیگردد. درحقیقت تلاش صهیونیستها برای کنار زدن موضوع فلسطین از زندگی روزمره، سبب کنار رفتن این موضوع نشده بلکه فلسطینیها را برای مقاومت تشجیع کرده است. درعینحال مولی به این مساله مهم هم اشاره میکند که شکافهای موجود در جامعه اسرائیل از عرصه سیاسی و مذهبی نیز فراتر رفته و اکنون شاهد آن هستیم که یکی از مهمترین شکافهای موجود در جامعه صهیونیستی، مابین ارتش و دولت نتانیاهو شکل گرفته و نخستوزیر اسرائیل بر این گمان است که ارتش به دنبال کنار زدن اوست. عملیات 7 اکتبر تنها عرصه سیاست داخلی در اسرائیل را دچار دگرگونی نساخته بلکه پیامدهای بینالمللی مهمی نیز داشته است که شاید برجستهترین آنها توقف یا حداقل به تأخیر افتادن عادیسازی روابط بین رژیمصهیونیستی و عربستان سعودی است. مولف نهایتا به این نکته هم اشاره دارد که اسرائیل و جامعه صهیونیستی از رخدادهای پیشین و اشتباهات گذشته خود مبنیبر نادیده گرفتن حقوق فلسطینیها درس نگرفته و در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید؛ اتفاقی که البته سبب خواهد شد اسرائیلیها هرگز روی صلح و آرامش را به خود نبینند.
یک روز روشن در آوریل 1956، موشه دایان، رئیس تکچشم ستاد ارتش اسرائیل به جنوب این کشور و به مقصد «نهال اوز»، کیبوتصی که همان اواخر در نزدیکی مرز نوار غزه تاسیس شده بود، حرکت کرد. دایان به آنجا میرفت تا در مراسم تشییع جنازه روی روتبرگ 21 ساله که صبح روز قبل توسط فلسطینیها و درحالیکه سوار بر اسب مشغول گشتزنی در مزارع به قتل رسیده بود، شرکت نماید. قاتلان جسد روتبرگ را به آنسوی مرز کشاندند. پیامد این اتفاق شوک و درد سراسری بود. اگر دایان در اسرائیل امروزی صحبت میکرد، از مصیبتنامه خود تا حد زیادی برای محکومیت ظلم وحشتناک قاتلان روتبرگ استفاده میکرد اما سخنرانی او در بافتار دهه 50 میلادی، حاوی همدردی چشمگیری نسبت به مرتکبین این اتفاق بود. دایان در سخنان خود در مراسم خاکسپاری روتبرگ اظهار داشت: «اجازه دهید قاتلان را مقصر ندانیم. هشت سال است که آنها در اردوگاههای آوارگان غزه نشستهاند و ما در مقابل چشمان آنها سرزمینها و روستاهایی را که ایشان و پدرانشان در آن زندگی میکردند را به اراضی خود تبدیل میکنیم.» اشاره دایان به [یوم] النکبه بود؛ زمانی که بیشتر اعراب فلسطینی در پی پیروزی اسرائیل در «جنگ استقلال» 1948 به تبعید رانده شده و بسیاری از آنها به اجبار به غزه منتقل گشتند، ازجمله ساکنان سرزمینهایی که درنهایت به شهرها و روستاهای یهودی در امتداد مرز با غزه مبدل شدند. دایان را به سختی میتوان حامی آرمان فلسطین نامید. کما اینکه در سال 1950 و پس از پایان نبردهای آن موقع، اخراج فلسطینیان باقی مانده در شهر مرزی مجدل را که امروز شهر اسرائیلی اشکلون نامیده میشود، سازماندهی نمود. با این حال دایان متوجه نکتهای بود که بسیاری از یهودیان اسرائیلی اکنون نیز از پذیرش آن امتناع میورزند: فلسطینیها هرگز نکبه را فراموش نمیکنند و از رویای بازگشت به خانههای خود دست نمیکشند. دایان در سخنرانی خود اعلام کرد: «نباید از توجه به نفرتی که صدها هزار عرب ساکن در اطرافمان نسبت به ما دارند و زندگی آنها را از خود مملو و مشتعل کرده، غافل شویم. این انتخاب زندگی ما است که همیشه آماده، مسلح، قوی و مصمم باشیم تا مبادا شمشیر مچ ما را زده و زندگیمان را پایان دهد.»
در 7 اکتبر 2023 آنچه دایان نسبت به آن هشدار داده بود، به خونبارترین شکل ممکن عملی شد. براساس طرحی که از سوی یحیی سنوار، رهبر حماس که خانواده او مجبور به ترک المجدل شده بودند، طراحی شد، شبهنظامیان فلسطینی از نزدیک به 30 نقطه در امتداد مرز غزه به اسرائیل حمله کردند. آنها با غافلگیر نمودن کامل اسرائیلیها، از دفاع ضعیف اسرائیل عبور کرده و به یک جشنواره موسیقی، شهرهای کوچک و بیش از 20 کیبوتس حمله کردند. فلسطینیها حدود 1200 غیرنظامی و سرباز را کشتند و بیش از 200 نفر را به گروگان گرفتند. نوادگان همانهایی که به تعبیر دایان از خانههای خود بیرون رانده شدند- و از همان نفرتی که او توصیف میکرد، تغذیه شده اما اکنون مسلحتر، آموزشدیدهتر و سازماندهیشدهتر بودند - برای انتقام بازگشته بودند. 7 اکتبر بدترین فاجعه در تاریخ اسرائیل به شمار میرود و یک نقطهعطف ملی و شخصی برای هر کسی است که در این کشور زندگی کرده یا با آن ارتباط دارد. ارتش اسرائیل که در توقف حمله حماس شکست خورده بود با قدرتی قاطع پاسخ داده و هزاران فلسطینی را کشته و کل محلههای غزه را ویران کرده است اما در عین بمباران غزه توسط خلبانها و پمپاژ آب به تونلهای حماس از سوی کماندوهای اسرائیل، دولت اسرائیل به دشمنی منتج به این حمله و سیاستهایی که میتوانند مانع حملهای دیگر شوند، نپرداخته است. امتناع از اظهارنظر درباره این مساله به دستور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مربوط میشود که از ارائه نظم یا دیدگاه مطلوب خود درباره دوران پساجنگ خودداری کرده است. نتانیاهو قول داده که حماس را «نابود کند» اما او بهجز نیروی نظامی، هیچ راهبردی برای از بین بردن این گروه و هیچ برنامه روشنی برای جایگزینی آن در قالب دولت دوفاکتو پس از جنگ ندارد. عدم ارائه راهبرد از سوی او تعمدی نیست. درعینحال، این اقدام یک کنش مصلحتآمیز سیاسی برای حفظ ائتلاف راستگرای او نیز به شمار نمیرود. اسرائیل برای زندگی در صلح باید بالاخره با فلسطینیها کنار بیاید و این چیزی است که نتانیاهو در طول دوران کاری خود با آن مخالف بوده است. او دوران نخستوزیری خود را که طولانیترین دوره نخستوزیری در تاریخ اسرائیل به شمار میرود، به تضعیف و به حاشیه راندن جنبش ملی فلسطین اختصاص داده است. او به مردم خود وعده داده که بدون صلح میتوانند به موفقیت نایل شوند. نتانیاهو مردم اسرائیل را با این ایده به خود جذب کرده که آنها میتوانند با هزینه اندک داخلی یا بینالمللی به اشغال سرزمینهای فلسطینی برای همیشه ادامه دهند. او حتی اکنون و در پی حمله 7 اکتبر نیز در این پیام خود تغییری نداده است. تنها کاری که نتانیاهو گفته اسرائیل پس از جنگ انجام خواهد داد، ایجاد یک «محیط امنیتی» در اطراف غزه است. یک تعبیر مودبانه برای اشغال طولانیمدت، ازجمله ایجاد یک حلقه در امتداد مرز که بخش بزرگی از سرزمینهای محدود فلسطینیها را نیز از بین خواهد برد. اما اسرائیل دیگر نمیتواند چشمان خود را روی حقیقت ببندد. حملات 7 اکتبر ثابت کرد که وعده نتانیاهو توخالی بوده زیرا علیرغم از حیز انتفاع ساقط شدن فرآیند صلح و از دست رفتن علاقه کشورهای دیگر به این موضوع، فلسطینیها آرمان خود را زنده نگه داشتهاند. فیلمهایی که توسط دوربینهای نصبشده روی بدن اعضای حماس در روز 7 اکتبر گرفته شده نشان میدهد که مهاجمان در هنگام عبور از مرز برای حمله به کیبوتسها فریاد میزنند: «اینجا سرزمین ماست.» سنوار هم عملیات 7 اکتبر را علنا یک کنش مقاومتی توصیف کرده و خود نیز حداقل تا حدی ملهم از نکبه بوده است. او 22 سال را در زندانهای اسرائیل گذرانده و گفته میشود که بهطور مداوم به همسلولیهای خود اظهار میداشته که اسرائیل باید شکست بخورد تا خانواده او بتوانند به روستای خود بازگردند.
ترومای 7 اکتبر، اسرائیلیها را از روی اجبار مجددا متوجه این نکته کرد که درگیری با فلسطینیها برای هویت ملی آنها حیاتی بوده و تهدیدی برای رفاه آنها نیز به شمار میرود. نمیتوان این مساله را نادیده گرفت یا از آن چشمپوشی نمود. ادامه اشغال، گسترش شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری، محاصره غزه و امتناع از هرگونه سازش ارضی (یا حتی به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیها) سبب به ارمغان آوردن امنیت پایدار برای کشور اسرائیل نخواهد شد. با این حال، بهبود شرایط پس از جنگ جاری و تغییر مسیر قطعا بسیار دشوار است؛ امری که دلیل آن تنها عدم تمایل نتانیاهو به حل مناقشه فلسطین نیست. این جنگ شاید در متفرقترین شرایط تاریخ اسرائیل بر این کشور نازل شده است. در سالهای منتهی به این نبرد، اسرائیل در پی تلاشهای نتانیاهو برای تضعیف نهادهای دموکراتیک خود و تبدیل آن به یک حکومت خودکامه دینسالار و ناسیونالیستی دچار ترک شده بود. لایحهها و اصلاحات مطرح شده از سوی او اعتراضات و اختلافات گستردهای را برانگیخت که کشور را قبل از جنگ در آستانه تفرق قرار داده بود و پس از پایان نبرد نیز همچنان بر آن سایه خواهد افکند. درواقع مبارزه بر سر بقای سیاسی نتانیاهو حتی شدیدتر از قبل از 7 اکتبر خواهد شد و این امر نیل به صلح را برای اسرائیل دشوارتر خواهد کرد. اما فارغ از هر اتفاقی که برای نخستوزیر بیفتد، بعید است که در اسرائیل گفتوگویی جدی برای مصالحه با فلسطینیها به وجود بیاید. افکار عمومی اسرائیل در کل به سمت راست چرخش کرده است. ایالاتمتحده هم بهطور فزایندهای درگیر انتخابات سرنوشتساز ریاستجمهوری خود است. بنابراین انرژی یا انگیزه چندانی برای احیای مجدد یک روند صلح معنادار در آینده نزدیک وجود نخواهد داشت. 7 اکتبر هنوز هم یک نقطهعطف به شمار میرود اما این به اسرائیلیها بستگی دارد که تصمیم بگیرند که این روز چه نوع نقطهعطفی خواهد بود. اگر آنها به هشدار دایان توجه کنند، میتوانند گرد هم بیایند و راهی برای صلح و همزیستی شرافتمندانه با فلسطینیان ترسیم کنند اما نشانهها تاکنون حاکی از آن هستند که اسرائیلیها به جنگ بین خود ادامه خواهند داد و اشغال فلسطین را بهطور نامحدود حفظ خواهند کرد. این شرایط میتواند 7 اکتبر را به آغاز عصر تاریکی در تاریخ اسرائیل تبدیل کند که با خشونت بیشتر و فزاینده مشخص خواهد شد. این حمله یک رویداد یکباره نیست، بلکه نشانهای است از آنچه در آینده خواهد بود.
خلف وعده
در دهه 1990، نتانیاهو یک ستاره در حال ظهور در صحنه جناح راست اسرائیل به شمار میرفت. او پس از تصدی مسئولیت سفارت اسرائیل در سازمان ملل از 1984 تا 1988، توانست با رهبری مخالفان توافقنامه اسلو، طرحی که در سال 1993 برای آشتی اسرائیل و فلسطین از سوی دولت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین امضا شده بود، به شهرت زیادی دست یابد. پس از ترور نخستوزیر اسحاق رابین در نوامبر 1995 توسط یک متعصب راست افراطی اسرائیلی و انجام موجی از حملات «تروریستی» از سوی فلسطینیان در شهرهای اسرائیل، نتانیاهو موفق شد شیمون پرز، معمار کلیدی توافقنامه صلح اسلو را با اختلافی بسیار اندک در رقابتهای نخستوزیری سال 1996 شکست دهد. او بهمحض رسیدن به قدرت قول داد که روند صلح را کند کند و «با جایگزین کردن نخبگان» که از منظر او نرم و مایل به تقلید از لیبرالهای غربی بودند، با محافظهکاران اجتماعی و سیاسی، جامعه اسرائیل را اصلاح کند. با این حال، جاهطلبیهای افراطی نتانیاهو با مخالفت نخبگان قدیمی و همچنین دولت کلینتون مواجه شد. جامعه اسرائیل که در آن زمان هنوز عموما از توافق صلح حمایت میکرد، بهسرعت به برنامههای نتانیاهو روی ترش نشان داد. سه سال بعد ایهود باراک لیبرال، نتانیاهو را سرنگون کرد و متعهد شد که روند اسلو را ادامه دهد و مساله فلسطین را بهطور کامل حل کند. اما باراک و جانشینانش شکست خوردند. زمانی که اسرائیل در بهار سال 2000 عقبنشینی یکجانبه خود را از جنوب لبنان تکمیل کرد، در معرض حملات فرامرزی قرار گرفت و با افزایش گسترده توان حزبالله احساس تهدید کرد. سپس با آغاز انتفاضه دوم توسط فلسطینیان در پاییز، روند صلح با شکست مواجه شد. پنج سال بعد هم در پی عقبنشینی اسرائیل از نوار غزه راه برای حماس هموار شد تا مسئولیت این منطقه را برعهده بگیرد. مردم اسرائیل که زمانی از ایجاد صلح حمایت میکردند، اشتهای خود را برای صلح از جهت خطرات امنیتی مترتب بر آن از دست دادند. یکی از جملات رایج در آن زمان این بود: «ما به آنها ماه و ستارگان را پیشنهاد دادیم اما در مقابل بمبگذاران انتحاری و موشک دریافت کردیم» (اما این استدلال متقابل که اسرائیل امتیازات بسیار کمی ارائه داد و هرگز با یک کشور فلسطینی پایدار موافقت نخواهد کرد طرفدار چندانی نداشت). بنابراین در سال 2009، نتانیاهو به قدرت بازگشت. آن هم درحالیکه احساس میکرد محق است، زیرا هشدارهای او درباره خطرات اعطای امتیازات ارضی به همسایگان اسرائیل درست از آب درآمده بود. زمانی که نتانیاهو به قدرت بازگشت به اسرائیلیها جایگزین مناسبی برای فرمول «اعطای سرزمین در برابر صلح» که اکنون بیاعتبار شده بود، ارائه داد. او معتقد بود که اسرائیل میتواند مانند یک کشور به سبک غربی پیشرفت کند - و حتی با کل جهان عرب ارتباط برقرار کند؛ آن هم درحالیکه موضوع فلسطین را کنار گذاشته است. کلید این راهبرد «تفرقه و تسخیر» بود. در کرانهباختری، نتانیاهو همکاری امنیتی با تشکیلات خودگردان فلسطین را حفظ کرد؛ نهادی که عملا به پیمانکار دوفاکتو پلیس و خدمات اجتماعی اسرائیل تبدیل شد. او درعینحال قطر را تشویق کرد تا دولت حماس در غزه را تامین مالی کند. نتانیاهو در جمع پارلمانی حزب خود در سال 2019 گفت: «هرکسی که مخالف یک کشور فلسطینی است باید از ارائه کمکهای مالی به غزه حمایت کند؛ زیرا حفظ جدایی بین تشکیلات خودگردان در کرانهباختری و حماس در غزه مانع از تشکیل یک کشور فلسطینی خواهد شد.» این گزاره هنوز هم بر اندیشه او سایه افکنده است.
نتانیاهو بر این باور بود که میتواند از طریق محاصره دریایی و اقتصادی، موشکهای تازهمستقرشده و سامانههای دفاعی مرزی و حملات نظامی متناوب به رزمندگان و زیرساختهای حماس، تواناییهای این گروه را کنترل کند. این آخرین تاکتیک که «چمنزنی» نامیده شده بود، همراه با «مدیریت درگیری» و حفظ وضعیت موجود به دکترین امنیتی اسرائیل تبدیل شد. نتانیاهو معتقد بود نظم حاکم پایدار است. ازنظر او، این راهبرد بهینه نیز بود؛ حفظ یک درگیری در سطح بسیار پایین ازنظر سیاسی کمتر از یک توافق صلح هزینه داشت و هزینه مادی آن نیز کمتر از یک جنگ بزرگ بود. برای بیش از یک دهه به نظر میرسید که راهبرد نتانیاهو کارساز بوده است. خاورمیانه و شمال آفریقا در انقلابها و جنگهای داخلی ناشی از بهار عربی غرق شده بودند و همین مساله از برجستگی موضوع فلسطین بهشدت کاست. حملات تروریستی به پایینترین حد خود رسید و شلیک موشکهای متناوب از غزه عمدتا متوقف شد. اسرائیلیها بهاستثنای یک جنگ کوتاه علیه حماس در سال 2014، رویارویی چندانی با شبهنظامیان فلسطینی نداشتند. برای اکثر مردم و در بیشتر اوقات درگیری با حماس از دیده و ذهن بیرون بود. اسرائیلیها بهجای نگرانی درباره فلسطینیها، روی زندگی با رویای رفاه و آرامش غربی متمرکز شدند. بین ژانویه 2010 و دسامبر 2022، قیمت املاک و مستغلات در اسرائیل بیش از دوبرابر شد؛ زیرا تلآویو مملو از آپارتمانهای بلندمرتبه و مجتمعهای اداری شده بود. شهرهای کوچکتر هم برای وفق دادن خود با این رونق گسترش یافتند. تولید ناخالص داخلی این «کشور» بیش از 60 درصد رشد کرد؛ زیرا کارآفرینان فناورانه کسبوکارهای موفقی را راهاندازی کردند و شرکتهای انرژی نیز موفق به کشف ذخایر گاز طبیعی فراساحلی در آبهای اسرائیل شدند. توافقنامههای آسمان باز با دولتهای دیگر، سفرهای خارجی را که یکی از جنبههای اصلی سبک زندگی اسرائیلی بود به کالایی ارزان تبدیل کرد. آینده روشن به نظر میرسید. ظاهرا اسرائیل موفق شده بود از فلسطینیها عبور کند و این کار را بدون قربانی کردن هیچچیز - قلمرو، منابع، بودجه – برای رسیدن به توافق صلح انجام داده بود. اسرائیلیها در حقیقت موفق شده بودند خدا و خرما را با هم داشته باشند. در سطح بینالمللی نیز اسرائیل در حال شکوفایی بود. نتانیاهو در مقابل فشار باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا برای احیای راهحل دو-دولتی و توقف ساخت شهرک در کرانهباختری با موفقیت ایستادگی کرد؛ مقاومتی که تا حدی با ایجاد اتحاد با جمهوریخواهان حاصل شده بود. اگرچه نتانیاهو نتوانست اوباما را از انعقاد توافق هستهای با ایران بازدارد، اما پس از پیروزی دونالد ترامپ در ریاستجمهوری، واشنگتن از این پیمان خارج شد. ترامپ همچنین سفارت آمریکا در اسرائیل را از تلآویو به قدس منتقل کرد و دولت او هم بلندیهای جولان را بهعنوان خاک اسرائیل به رسمیت شناخت. در دوران ترامپ، ایالاتمتحده همچنین به اسرائیل کمک کرد تا توافقنامههای ابراهیم را منعقد کند و در قالب آنها روابط خود را با بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی عادیسازی کند - اتفاقی که زمانی بدون توافق صلح اسرائیل و فلسطین غیرممکن به نظر میرسید. هواپیماهای متعددی حامل مقامات اسرائیلی، روسای ارتش و گردشگران اهل این «کشور» شروع به عزیمت به مقصد هتلهای شیک کشورهای شیخنشین حاشیه خلیجفارس و بازارهای مراکش کردند.
نتانیاهو درحالیکه مساله فلسطین را کنار گذاشت، برای بازسازی جامعه داخلی اسرائیل نیز تلاش کرد. او پس از پیروزی ناگهانی در انتخابات مجدد در سال 2015، ائتلافی را برای احیای رویای قدیمی خود مبنیبر رقم زدن یک انقلاب محافظهکارانه تشکیل داد. او بار دیگر شروع به انتقاد از «نخبگان» کرده و جنگی فرهنگی را علیه نظام دولتی سابق آغاز کرد؛ زیرا آن را خصمانه برای خود و بیشازحد لیبرال برای حامیان خود میدید. در سال 2018، او قانون کلان و بحثبرانگیزی را به تصویب رساند که اسرائیل را بهعنوان «دولت-ملت قوم یهود» تعریف میکرد و در آن اعلام شده بود که یهودیان از حق «منحصربهفرد» «اعمال حق تعیین سرنوشت» در قلمرو اسرائیل برخوردار هستند. مطابق این قانون، اکثریت یهودیان اسرائیل از تفوق و ارجحیت برخوردار بوده و غیرشهودیان تابع به شمار میروند. در همین سال ائتلاف نتانیاهو فروپاشید. اسرائیل پس از این اتفاق در یک بحران سیاسی طولانی غرق شد و طی بین سالهای 2019 و 2022 دست به برگزاری پنج انتخابات زد که هر یک از آنها یک همهپرسی درباره حکومت نتانیاهو به شمار میرفتند. شدت نبرد سیاسی با باز شدن یک پرونده فساد علیه نخستوزیر تشدید شد؛ پروندهای که منجر به صدور کیفرخواست برای وی در سال 2020 و همچنین محاکمهای شد که هنوز هم ادامه دارد. اسرائیل بین «بیبیستها» و «اردوگاه فقط نه به بیبی» تقسیم شد. («بیبی« نام مستعار نتانیاهو است). سرانجام در چهارمین انتخابات در سال 2021، رقبای نتانیاهو موفق شدند «دولت تغییر» به رهبری نفتالی بنت جناح راستی و یائیر لاپید میانهرو را جایگزین او سازند. برای اولین بار، ائتلاف حاکم شامل یک حزب عربی هم بود.
با این حال مخالفان نتانیاهو هرگز پیشفرض اصلی دولت او را به چالش نکشیدند؛ این باور که اسرائیل میتواند بدون پرداختن به مساله فلسطین پیشرفت کند. بحث بر سر صلح و جنگ که بهطور سنتی یک موضوع سیاسی حیاتی برای اسرائیل به شمار میرفت به مسالهای دست چندم تبدیل شد. بنت که کار خود را بهعنوان دستیار نتانیاهو آغاز کرده بود، درگیری با فلسطین را «ترکشی در نشیمنگاه» تلآویو میدانست که اسرائیل میتواند با آن زندگی کند. او و لاپید به دنبال حفظ وضعیت موجود در برابر فلسطینیها و صرفا کنار زدن نتانیاهو از سمت خود بودند. البته این معادله غیرممکن بود. «دولت تغییر» در سال 2022 و پسازاینکه نتوانست مفاد قانون مبهمی را که مطابق با آن شهرکنشینان کرانهباختری از حقوقی برخوردار بودند که مشتمل بر همسایگان غیراسرائیلی آنها نمیشد تمدید کند، سقوط کرد. برای بعضی از اعضای ائتلاف بنت-لاپید، موافقت با این قانون یک عقبنشینی بیشازحد به شمار میرفت. سقوط دولت برای نتانیاهو که در آستانه محاکمه قرار داشت، دقیقا همان چیزی به شمار میرفت که مدتها نسبت به وقوع آن امیدوار بود. همزمان با آماده شدن «کشور» برای برگزاری یک انتخابات دیگر، او پایه رأی خود را در بین راستگرایان، یهودیان افراطی ارتدکس و یهودیان محافظهکار ازنظر اجتماعی تقویت کرد. برای کسب مجدد قدرت، او حساب خاصی روی شهرکنشینان کرانهباختری باز کرد؛ یعنی افرادی که هنوز هم درگیری اسرائیل و فلسطین را فلسفه وجودی خود میدانستند. این صهیونیستهای مذهبی کماکان به رویای یهودیسازی سرزمینهای اشغالی و تبدیل آنها به بخشی رسمی از خاک اسرائیل متعهد بودند. آنها امید داشتند که در صورت فراهم شدن فرصت بتوانند اهالی فلسطین را از سرزمینهای خود بیرون کنند. البته آنها نتوانسته بودند مانع تخلیه شهرکنشینان اسرائیلی از غزه در دوران نخستوزیری آریل شارون در سال 2005 شوند؛ اما در سالهای بعد موفق به کسب مناصب کلیدی در ارتش اسرائیل، ادارات دولتی و رسانهها شده بودند؛ دقیقا در همان زمانی که سکولارها روی پول درآوردن در بخش خصوصی متمرکز شده بودند.
تندروها دو خواسته اصلی از نتانیاهو داشتند. اولین و بارزترین درخواست این گروه، گسترش بیشتر شهرکهای یهودی بود؛ اما درخواست دوم آنها حضور چشمگیرتر یهودیان در «کوه معبد» ، مکان تاریخی که معبد یهودیان و مسجدالاقصی مسلمانان در بخش شرقی اورشلیم در آن مستقر است، بود. از زمانی که اسرائیل موفق شد در جنگ ششروزه 1967 کنترل این مناطق را برعهده بگیرد، از بیم شعلهور شدن درگیری مذهبی، اداره آن را بهصورت «شبه- مستقل» در اختیار فلسطینیها گذاشته است؛ اما راست افراطی اسرائیل مدتهاست که به دنبال تغییر این وضعیت میباشد. هنگامی که نتانیاهو برای اولین بار در سال 1996 بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد مجوز حفر تونلی باستانشناسی در جوار مسجدالاقصی را صادر کرد تا از طریق آن بتوان به آثار باستانی متعلق به دوران «معبد دوم» دستیافت؛ این اقدام نتانیاهو سبب انفجار اعتراضات خشونتآمیز اعراب در اورشلیم شد. انتفاضه دوم فلسطین هم در پی بازدید آریل شارون، رهبر اپوزیسیون و رئیس وقت حزب لیکود، از کوه معبد رخ داد. در مه 2021، خشونت دوباره در اسرائیل شکل گرفت. محرک اصلی این بار ایتامار بن گویر، سیاستمدار دست راستی افراطی بود که در سوابق خود تجلیل علنی از تروریستهای یهودی را نیز دارد. بن گویر یک «دفتر پارلمانی» را در منطقه فلسطینینشین اورشلیم شرقی باز کرده بود؛ یعنی همان منطقهای که در آن شهرکنشینان یهودی با استفاده از اسناد قدیمی ملکی برخی از ساکنان فلسطینی را از خانههای خود بیرون رانده بودند؛ فلسطینیها نیز در پاسخ تظاهرات گستردهای برگزار کردند. پس از تجمع صدها تظاهرکننده در مسجدالاقصی پلیس اسرائیل به محوطه مسجد یورش برد. در نتیجه درگیری بین اعراب و یهودیان آغاز شد و بهسرعت به شهرهای مختلف در سراسر اسرائیل گسترش یافت. حماس از این حمله بهعنوان بهانهای برای هدف قرار دادن اورشلیم با موشک استفاده کرد؛ اتفاقی که خشونت بیشتری را در اسرائیل و دور دیگری از اقدامات تلافیجویانه تلآویو در غزه را به همراه داشت. با این حال زمانی که اسرائیل و حماس با سرعتی تکاندهنده به آتشبس جدیدی دستیافتند، درگیریها متوقف شد. قطر کماکان به تامین پول برای غزه ادامه داد و اسرائیل نیز برای بهبود اقتصاد نوار غزه و کاهش تمایل مردم این منطقه به درگیری، مجوز کار برای برخی از ساکنان این منطقه صادر کرد. هنگامی هم که اسرائیل در بهار 2023 به یکی از متحدان شبهنظامی حماس- جهاد اسلامی- حمله کرد، حماس مداخله نکرد. آرامش نسبی حاکم در امتداد مرز غزه به ارتش اسرائیل اجازه داد تا نیروهای خود را از این منطقه جابهجا کرده و بیشتر گردانهای رزمی خود را به کرانهباختری منتقل کند؛ جایی که آنها میتوانستند از شهرکنشینان در برابر «تروریستها» محافظت کنند؛ اما حملات اکتبر نشان داد که این جابهجایی دقیقا همان چیزی بوده که سنوار میخواسته است.
کودتای بیبی
در انتخابات نوامبر 2022 اسرائیل نتانیاهو دوباره قدرت را به دست آورد. ائتلاف او 64 کرسی از 120 کرسی پارلمان اسرائیل را تصاحب کرد که با استانداردهای اخیر، یک پیروزی چشمگیر به شمار میرفت. چهرههای کلیدی در دولت جدید بزالل اسموتریچ، رهبر یک حزب مذهبی ملیگرا به نمایندگی از شهرکنشینان کرانه باختری و بن گویر بودند. نتانیاهو، اسموتریچ و بن گویر با همکاری احزاب افراطی ارتدکس، طرحی برای پیریزی اسرائیلی خودکامه و دینسالار طراحی کردند. مثلا دستورالعملهای کابینه جدید اعلام میکرد که «مردم یهود دارای حق انحصاری و مسلم نسبت بهکل سرزمین اسرائیل هستند»؛ گزارهای که هرگونه ادعای فلسطینیها بر سرزمینهای ارضی حتی در غزه را نیز رد میکرد. اسموتریچ در کابینه نتانیاهو به وزارت دارایی رسید و مسئولیت کرانهباختری را برعهده گرفت و در آنجا برنامه عظیمی را برای گسترش شهرکهای یهودی آغاز کرد. بن گویر هم بهعنوان وزیر امنیت ملی منصوب شد و کنترل پلیس و زندانها به او تفویض شد. او از قدرت خود برای تشویق یهودیان برای بازدید بیشتر از کوه معبد (الاقصی) استفاده کرد. بین ژانویه و اکتبر 2023، حدود 50 هزار از این مکان بازدید کردند - آماری که بیش از هر دوره مشابه دیگری به شمار میرود (در سال 2022، 35 هزار بازدیدکننده یهودی به این مکان آمده بودند.) دولت جدید رادیکال نتانیاهو خشم لیبرالها و میانهروهای اسرائیلی را برانگیخت؛ اما باوجوداینکه تحقیر فلسطینیها در دستور کار دولت نتانیاهو قرار داشت، منتقدان او همچنان در محکومیت کابینه، سرنوشت سرزمینهای اشغالی و الاقصی را نادیده میگرفتند. در عوض آنها عمدتا بر اصلاحات قضایی نتانیاهو تمرکز کرده بودند. این قوانین پیشنهادی که در ژانویه 2023 اعلام شده بودند، استقلال دادگاه عالی اسرائیل -حافظ حقوق مدنی و حقوق بشر در کشوری که فاقد قانون اساسی رسمی است- را محدود میکرد و نظام مشاوره حقوقی را که کنترل و تعادل قدرت اجرایی را فراهم میکند، از بین میبرد. اگر این اصلاحات تصویب میشدند ایجاد یک حکومت خودکامه برای نتانیاهو و شرکای او بسیار آسان میشد و حتی ممکن بود او از محاکمه به جرم فساد در امان بماند.
لوایح اصلاحات قضایی بدون شک فوقالعاده خطرناک بودند. آنها بحق موج عظیمی از اعتراضات را با شرکت صدها هزار اسرائیلی در هر هفته برانگیختند؛ اما در رویارویی با این کودتا، مخالفان نتانیاهو دوباره طوری رفتار کردند که گویی اشغال سرزمینهای فلسطینی موضوعی نامرتبط به شمار میرود. باوجوداینکه این قوانین تا حدی برای تضعیف هرگونه حمایت حقوقی دادگاه عالی اسرائیل از فلسطینیان تهیه شده بودند، اما تظاهرکنندگان از بیم اینکه غیروطنپرست خوانده شوند، از ذکر اشغال یا روند متوقفشده صلح اجتناب میکردند. درواقع، سازماندهندگان این اعتراضات تلاش میکردند تا تظاهرکنندگان علیه اشغالگری اسرائیل را به حاشیه برانند و از نمایش پرچمهای فلسطین در تظاهرات جلوگیری کنند. این تاکتیک موفق شد و تضمین کرد که جنبش اعتراضی براثر آرمان فلسطین «آلوده» نشده است: اعراب اسرائیلی که حدود 20 درصد جمعیت این «کشور» را تشکیل میدهند تا حد زیادی از پیوستن به تظاهرات خودداری کردند؛ اما این امر موفقیت جنبش را دشوارتر کرد. با توجه به جمعیت اسرائیل، یهودیان چپ و میانه در هنگام تشکیل دولت باید با اعراب این «کشور» شریک شوند؛ اما تظاهرکنندگان با مشروعیتزدایی از نگرانیهای اعراب اسرائیل مطابق با راهبرد نتانیاهو عمل کردند.
با خروج اعراب از زمین بازی، نبرد بر سر اصلاحات قضایی بهعنوان امری درونیهودی ادامه یافت. تظاهرکنندگان پرچمهای آبی و سفید و منقش به ستاره داود اسرائیل را حمل میکردند و بسیاری از رهبران و سخنرانان آنها از افسران ارشد نظامی بازنشسته بودند. معترضان مدارک نظامی خود را به نمایش میگذاشتند؛ امری که تغییری در روند کاهش اعتبار ارتش که از زمان حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 آغاز شده است، بهشمار میرفت. خلبانان ذخیره که برای آمادگی و قدرت رزمی نیروی هوایی بسیار مهم هستند، تهدید کردند درصورت تصویب لایحه اصلاحات قضایی از خدمت نظامی خارج خواهند شد. در نمایشی از مخالفت نهادی هم رهبران ارتش اسرائیل زمانی که نتانیاهو از آنها خواست نیروهای ذخیره خود را تنبیه کنند، با او مخالفت کردند. انقطاع نیروهای [موسوم به] دفاعی اسرائیل از نتانیاهو تعجببرانگیز نبود. نتانیاهو در طول دوران طولانی حرفهای خود بارها با ارتش درگیر شده است و قویترین رقبای او هم ژنرالهای بازنشستهای بودهاند که سیاستمدار شدهاند؛ یعنی افرادی مانند شارون، رابین و باراک، تازه بدون درنظر گرفتن بنی گانتز که نتانیاهو او را در کابینه جنگ اضطراری خود به کار گرفته اما ممکن است درنهایت منصب نخستوزیری را برعهده گرفته و جانشین او شود. نتانیاهو مدتهاست که دیدگاه ژنرالها مبنیبر اسرائیلی را که از نظر نظامی قوی اما از نظر دیپلماتیک انعطافپذیر بوده، رد کرده است. او همچنین شخصیت آنها را که بهزعم او ترسو، فاقد خلاقیت و حتی مخرب هستند، مورد تمسخر قرار داده است؛ بنابراین اصلا جای تعجب نداشت که پس از اینکه یوآف گالانت، وزیر دفاع در مارس 2023 در تلویزیون اظهار داشت شکافهای اسرائیل این «کشور» را آسیبپذیر کرده و در آستانه جنگ قرار داده است، نتانیاهو عذر او را خواست.
اخراج گالانت به اعتراضات خیابانی خودجوش بیشتری انجامید و نتانیاهو مجبور شد او را در سمت خود ابقا کند (آنها هنوز هم با وجود اینکه جنگ را با هم اداره میکنند، اما رقبای سرسختی برای یکدیگر هستند)؛ اما نتانیاهو هشدار گالانت را نادیده گرفت. او همچنین وقعی بر هشدار دقیقتری که در ماه ژوئیه توسط تحلیلگر ارشد اطلاعات نظامی اسرائیل ارائه شده و احتمال حمله دشمنان به اسرائیل را مطرح کرده بود، ننهاد. نتانیاهو ظاهرا معتقد بود چنین هشدارهایی با انگیزه سیاسی بوده و منعکسکننده اتحاد ضمنی بین فرماندهان نظامی فعلی مستقر در مقر ارتش اسرائیل در تلآویو و فرماندهان سابقی است که در خیابانها به تظاهرات مشغول هستند.
البته مطمئنا هشدارهایی که نتانیاهو دریافت کرده بود بیشتر بر شبکه متحدان منطقهای ایران و نه حماس، متمرکز بود. اگرچه نقشه حمله حماس برای اطلاعات اسرائیل شناخته شده بود و حتی با وجود اینکه این گروه در مقابل پستهای دیدهبانی ارتش اسرائیل مانور میداد، مقامات ارشد نظامی و اطلاعاتی تصور نمیکردند که دشمن غزهای آنها واقعا قادر به اجرایی کردن آن باشد و اظهارات خلاف این تصور را کنار میزدند. درحقیقت حمله 7 اکتبر تا حدی شکست دیوانسالاری اسرائیل به شمار میرود. با این حال این واقعیت که نتانیاهو هیچ بحث جدی درباره اطلاعاتی که دریافت کرده بود، ترتیب نداد و همچنین امتناع او از سازش جدی با مخالفان سیاسی و التیام شکاف موجود در این کشور، غیرقابلدفاع است. درعوض او تصمیم گرفت بدون توجه به هشدارهای جدی و پیامدهای احتمالی، کودتای قضایی خود را ادامه دهد. او متکبرانه اظهار داشت: «اسرائیل بدون چند اسکادران نیروی هوایی میتواند کار کند، اما بدون دولت نه.» در ژوئیه 2023، اولین لایحه اصلاحات قضایی توسط پارلمان اسرائیل تصویب شد که نقطه اوج دیگری برای نتانیاهو و ائتلاف راست افراطی او به شمار میرفت (البته این مصوبه درنهایت در ژانویه 2024 از سوی دادگاه عالی اسرائیل رد شد). نخستوزیر معتقد بود بهزودی با انعقاد یک توافق صلح با عربستانسعودی، ثروتمندترین و مهمترین کشور عربی، بهعنوان بخشی از یک توافق سهگانه در قالب پیمان دفاعی بین آمریکا و عربستان، جایگاه خود را ارتقا خواهد داده و نتیجه پیروزی نهایی سیاستخارجی اسرائیل خواهد بود؛ اتحاد آمریکایی، عربی و اسرائیلی علیه ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه. برای نتانیاهو، این دستاوردی بزرگ بود که سبب محبوبیت او میشد. نخستوزیر آنقدر از خود مطمئن بود که در 22 سپتامبر در جریان سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، نقشهای از «خاورمیانه جدید» را نشان داد که اسرائیل در مرکز آن قرار داشت. این عبارت کنایهای تعمدی به پرز فقید، رقیب پیشین نتانیاهو به شمار میرفت که مبدع اصطلاح خاورمیانه جدید پس از توافق اسلو به شمار میرود. او در سخنرانی خود اظهار داشت: «گمان میکنم ما در آستانه یک پیروزی چشمگیر هستیم؛ یک صلح تاریخی با عربستانسعودی.» او تصریح کرد فلسطینیها هم برای اسرائیل و هم برای کل منطقه تبدیل به یک موضوع گذشته شدهاند. نتانیاهو ادامه داد: «ما نباید به فلسطینیها حق وتوی معاهدات صلح جدید را عطا کنیم. آنها تنها دو درصد از جهان عرب را تشکیل میدهند.» اما دو هفته بعد، حماس حمله کرد و نقشههای نتانیاهو را درهم شکست.
پس از انفجار
نتانیاهو و حامیانش تلاش کردهاند تا خود را از سرزنشهای مربوط به 7 اکتبر مبرا کنند. آنها مدعی هستند نخستوزیر از سوی روسای امنیتی و اطلاعاتی که در آخرین لحظه هشدارهای لازم مبنیبر وقوع عملیات در غزه را صادر نکردهاند، گمراه شدهاند (اگرچه حتی این هشدارها بهعنوان نشانههایی از یک حمله کوچک یا صرفا سروصدا تعبیر میشد). چند هفته پس از حمله، دفتر نتانیاهو در توییتر نوشت: «تحت هیچ شرایطی و در هیچ مرحلهای، به نخستوزیر نتانیاهو درباره اهداف جنگی حماس هشدار داده نشده بود، بلکه ارزیابی کل ردههای امنیتی ازجمله رئیس اطلاعات نظامی و رئیس شین بت، این بود که در برابر حماس بازدارندگی ایجاد شده و این گروه بهدنبال توافق است.» (او بعدا بابت این پست عذرخواهی کرد). اما هرچند بیکفایتی نظامی و اطلاعاتی تأسفآور به شمار میرود، اما نمیتواند نخستوزیر را تبرئه کند؛ آن هم نهتنها فقط به این دلیل که او بهعنوان رئیس دولت مسئولیت نهایی آنچه را در اسرائیل رخ میدهد برعهده دارد. سیاست بیپروای او قبل از جنگ برای ایجاد تفرقه بین اسرائیلیها، کشور را آسیبپذیر کرده و متحدان ایران را وسوسه کرد تا به جامعهای درهمشکسته ضربه بزنند. بهعلاوه، تحقیر فلسطینیها توسط نتانیاهو به رشد رادیکالیسم کمک کرد. تصادفی نیست که حماس نام عملیات خود را «طوفان الاقصی» گذاشت و این حملات را راهی برای محافظت از مسجدالاقصی در برابر تصرف یهودیان به تصویر کشید. حفاظت از این مکان مقدس مسلمانان بهعنوان دلیلی برای حمله به اسرائیل و مواجهه با عواقب ناگزیر و ناگوار ضد حمله ارتش اسرائیل تلقی میشود.
مردم اسرائیل نتانیاهو را از مسئولیت 7 اکتبر مبرا نکردهاند. محبوبیت حزب نخستوزیر و میزان محبوبیت خود او در نظرسنجیها بهشدت کاهش یافته اما دولت اکثریت پارلمانی را حفظ کرده است. تمایل مردم برای تغییر از نظرسنجیها نیز فراتر رفته است. نظامیگری دوباره توسط احزاب مختلف مورد استقبال قرار گرفته است. تظاهرکنندگان ضد نتانیاهو علیرغم اعتراضات خود، به انجام وظایف خود در قالب نظامیان ذخیره پرداختند و تظاهرات ضد نتانیاهو، بهجای دولت ناکارآمد اسرائیل، مسئولیت مراقبت از آوارگان شهرهای شمالی و جنوبی را برعهده گرفتند. بسیاری از اسرائیلیها با کمک کمپین بنگویر برای تسهیل مقررات تملک اسلحههای کوچک شخصی، خود را به تفنگ و اسلحههای تهاجمی مسلح کردهاند. پس از دههها کاهش تدریجی، انتظار میرود بودجه دفاعی هم تقریبا 50 درصد افزایش یابد.
البته این اقدامات اگرچه قابلدرک هستند اما تغییر به شمار نرفته و فقط تسریع هستند. اسرائیل همچنان همان مسیری را دنبال میکند که نتانیاهو سالها آن را هدایت کرده است. هویت این کشور اکنون کمتر لیبرال و برابریخواهانه و بیشتر قومگرایانه و نظامیگرایانه است. شعار «متحد برای پیروزی» که در هر گوشه خیابان، اتوبوسهای عمومی و کانالهای تلویزیونی در اسرائیل دیده میشود، با هدف متحد کردن جامعه یهودی این کشور مطرح شده است. اقلیت عرب این کشور که بیشتر آنها از آتشبس سریع و تبادل زندانیان حمایت میکردند، بارها توسط پلیس از انجام اعتراضات عمومی منع شدهاند. دهها شهروند عرب بهدلیل پستهای خود در رسانههای اجتماعی که در آن با فلسطینیهای غزه ابراز همبستگی شده بود، مورد پیگرد قانونی قرار گرفتهاند؛ حتی اگر این پستها از حملات ۷ اکتبر حمایت نکرده باشند. در همین حال بسیاری از یهودیان لیبرال اسرائیلی احساس میکنند که از سوی همتایان غربی که از نظر آنها در کنار حماس قرار گرفتهاند، به آنها خیانت شده است. آنها درحال تجدیدنظر در تهدیدات قبل از جنگ خود برای مهاجرت از اسرائیل زیر یوغ استبداد مذهبی نتانیاهو هستند؛ شرکتهای املاک و مستغلات اسرائیلی نیز درحال پیشبینی موج جدیدی از مهاجران یهودی هستند که بهدنبال فرار از یهودیستیزی فزاینده موجود در ورای مرزها، به اسرائیل مهاجرت خواهند کرد. درست مانند دوران قبل از جنگ، تقریبا هیچ یهودی اسرائیلی به این فکر نمیکند که چگونه مناقشه فلسطین میتواند بهطور مسالمتآمیز حل شود. چپ اسرائیلی که بهطور سنتی به صلح علاقهمند بود، اکنون تقریبا منقرض شده است. بهنظر میرسد احزاب میانهروی گانتز و لاپید که نسبت به دوران خوب پیش از نتانیاهو حس نوستالژیک دارند، نسبت به جامعه جدید نظامیگرا احساس راحتی دارند و تمایلی ندارند تا محبوبیت خود را با تایید مذاکرات زمین در برابر صلح به خطر بیندازند. جناح راست نیز بیش از هر زمان دیگری با فلسطینیان دشمنی دارد. نتانیاهو تشکیلات خودگردان را با حماس مترادف دانسته و تا زمان نگارش این مقاله، پیشنهادهای آمریکا برای تبدیل این گروه به حاکم پس از جنگ غزه را رد کرده است؛ زیرا میداند چنین تصمیمی راهحل تشکیل 2دولتی را احیا خواهد کرد. دوستان راست افراطی نخستوزیر میخواهند غزه را خالی از سکنه کرده و فلسطینیان ساکن آن را به کشورهای دیگر تبعید کنند و نکبه دومی را ایجاد کنند که نتیجه آن خالی شدن زمینها برای ساخت شهرکهای جدید باشد. برای تحقق این رویا، بنگویر و اسموتریچ از نتانیاهو خواستهاند هرگونه بحث درباره ترتیبات پساجنگ در غزه را که نتیجه آن مسئولیت فلسطینیها در این سرزمین باشد، رد کند. آنها همچنین از دولت خواستهاند از مذاکره بیشتر برای آزادی گروگانهای اسرائیلی خودداری کند. این دو همچنین تضمین کردهاند اسرائیل هیچ اقدامی برای توقف حملات جدید شهرکنشینان یهودی علیه ساکنان عرب کرانه باختری انجام نخواهد داد.
البته اگر گذشته را چراغ راه خود قرار دهیم، اسرائیل کاملا هم ناامید نیست. تاریخ نشان میدهد احتمال بازگشت ترقیگرایی وجود دارد و محافظهکاران ممکن است نفوذ خود را از دست دهند. پس از حملات بزرگ قبلی افکار عمومی اسرائیل ابتدا بهسمت راست تغییر جهت داده اما سپس دوباره مسیر خود را تغییر داده و مصالحه ارضی را در ازای صلح پذیرفته است. جنگ یوم کیپور در سال 1973 درنهایت به صلح با مصر انجامید. انتفاضه اول که در سال 1987 آغاز شده، منجر به توافق اسلو و صلح با اردن شد. انتفاضه دوم هم که در سال 2000 رخ داد، با خروج یکجانبه از غزه پایان یافت. اما احتمال تکرار این پویایی کم است، هیچ گروه یا رهبر فلسطینی مانند مصر و رئیسجمهور آن پس از سال 1973 مورد قبول اسرائیل نیست. حماس متعهد به نابودی اسرائیل بوده و تشکیلات خودگردان هم ضعیف است. اسرائیل نیز ضعیف است؛ وحدت زمان جنگ آن درحال شکسته شدن است و این احتمال وجود دارد که درصورت کاسته شدن از شدت جنگ، اسرائیل بیشتر متفرق شود. مخالفان نتانیاهو امیدوار هستند با موافقت طرفداران ناامید او امسال انتخابات زودهنگام برگزار کنند. نتانیاهو هم در مقابل احساس ترس کرده و جایگاه خود را محکمتر خواهد چسبید. در ژانویه، بستگان گروگانها بهزور وارد یک جلسه پارلمانی شدند تا از دولت بخواهند اعضای خانواده آنها را آزاد کند، اتفاقی که بخشی از نبرد بین اسرائیلیها بر سر اولویت شکست حماس یا توافق با این گروه برای آزادی گروگانها به شمار میرود. شاید تنها ایدهای که روی آن وحدت وجود دارد، مخالفت با توافق زمین در برابر صلح باشد. پس از 7 اکتبر اکثر اسرائیلیهای یهودی موافق هستند هرگونه واگذاری بیشتر اراضی، سکوی پرتابی را برای ستیزهجویان فراهم خواهد کرد تا کشتار بعدی را انجام دهند.
بنابراین درنهایت آینده اسرائیل ممکن است بسیار شبیه به تاریخ اخیر آن باشد. یا بدون نتانیاهو، «مدیریت درگیری» و «چمنزنی» سیاستهای دولتی باقی خواهد ماند؛ سیاستهایی که به معنای اشغال، شهرکسازی و آوارگی بیشتر است. این راهبرد ممکن است کمخطرترین گزینه بهنظر برسد؛ حداقل برای مردم اسرائیل که از وحشت 7 اکتبر آسیب دیدهاند و نسبت به پیشنهادهای جدید صلح گوش شنوایی ندارند، اما این اتفاق فقط منجر به فاجعه بیشتر خواهد شد. اسرائیلیها اگر فلسطینیها را نادیده بگیرند آرمانها، روایات و حتی حضور آنها را رد کنند، نمیتوانند انتظار ثبات داشته باشند. این درسی است که اسرائیل باید از هشدار دیرینه دایان فرا بگیرد. اسرائیل باید با فلسطینیها ارتباط برقرار کند؛ البته اگر از نظر آنها همزیستی قابل ادامه و محترمانه است.