برای شروع، دوست داریم کمی از سیر فعالیتهای علمی خودتان برای ما بگویید.
من از اواسط سال ۱۳۷۳ یعنی ۲۹ سال قبل، فعالیت علمی خودم را در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آغاز کردم و با توجه به میدان وسیعی که با لطف و سعه صدر مثالزدنی استاد گرامی، جناب آقای رشاد در آن پژوهشگاه برای من ایجاد شد خیلی زودتر از آنچه قابل تصور بود مراحل ترقی را در آنجا طی کردم. یعنی از کارشناس شورای پژوهشی پژوهشگاه شروع کردم تا آخرین مسئولیتم در آنجا که معاون پژوهشی و همکاریهای علمی و بینالمللی بود. تجربه ۱۲ ساله بنده در پژوهشگاه بخش مهمی از زیرساختهای فکری و مدیریتی من را شکل داد. هرچند بنده در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عمدتا یک مدیر بودم اما در عرصههای گوناگون وارد شدم. از معاون پشتیبانی علمی تا رئیس انتشارات، از دبیر گروه غربشناسی تا سرپرست پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، از رئیس مرکز آموزش تا سردبیر ماهنامه تخصصی زمانه. در سال ۱۳۸۴ به دعوت استاد محترم دکتر سیدمحسن میری سفری سه ماهه به اندونزی داشتم و در آنجا به تشکیل دپارتمان پژوهش برای کالجی که متعلق به جامعه المصطفی بود کمک کردم. این سفر سهماهه هم تجربه گرانقیمتی برایم بود. پس از بازگشت، به حکم رئیس وقت فرهنگستان علوم، جناب استاد داوری اردکانی، دبیر هیات حمایت از کرسیهای نظریه پردازی، نقد و مناظره شدم و در جهت توسعه این کرسیها در دانشگاهها و جلب اعتماد اساتید به آن، تلاشهای زیادی کردم. همچنین به دعوت رئیس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جناب استاد مهدی گلشنی، به عضویت تیم پژوهش ملی ایران و جهانی شدن درآمدم و زیر نظر استاد گلشنی بزرگوار و اعضای تیم پژوهش در تالیف کتاب پژوهش ملی ایران و جهانی شدن نقش محوری ایفا کردم. بعد از مدتی، و با چشیدن تجربه ناکامیهای بسیار در عرصههای گوناگون پژوهشی، به این نتیجه رسیدم که برای تحقق ایدههای خاص علمیای که دارم، چارهای جز تاسیس یک مرکز پژوهشی غیردولتی نیست. در همین جهت، در سال ۱۳۸۷ با همراهی چند تن از استادان، مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا را با موافقت وزارت علوم راهاندازی کردم. فعالیت وسیع و متمرکز در مرکز صدرا ادامه داشت و کارهای بزرگی انجام شد بهطوریکه در چندین نوبت تقدیر و تشویق رهبر عزیز انقلاب را نیز به دنبال داشت. من یکسالی هم توفیق داشتم دانشگاه شاهد خدمت کنم و در آنجا با اعتماد رئیس محترم وقت دانشگاه، مسئولیت پژوهشکده مطالعات اسلامی آسیبهای اجتماعی را به عهده گرفتم که طی یک کار فشرده، قریب به ۳۰ پژوهش در همین مدت در آنجا کلید خورد که البته معالاسف، با قطع کمکهای وزارت کشور توام با بیاعتنایی هیات رئیسه دانشگاه به اهمیت حیاتی این حرکت، شنیدم اخیرا پژوهشکده به تعطیلی کشیده شده است. گذشت تا دو سال قبل که با حکم وزیر محترم علوم، به عنوان رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم،تحقیقاتوفناوری منصوب شدم. الان هم عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستم و در رشته خودم که فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی است کار میکنم.
اگر بخواهید نقاط عطفی را برای زندگی علمی خودتان بیان کنید مهمترین آنها کدام است؟
آشنایی و همنشینی صمیمی با مرحوم استاد علامه محمدتقی جعفری و نیز حضور تقریبا ۱۸ ساله من به عنوان مشاور در دفتر رهبر بزرگوار انقلاب و توفیق خدمت به ایشان برای من نقطه عطف مهمی در زندگی محسوب میشود. همچنین حضور دوساله در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و باز شدن یک پنجره نظری و عینی جدید به روی خودم را یک نقطه عطف تلقی میکنم.
شما موسس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا هستید و اخیرا ریاست آن را به استاد دیگری منتقل کردهاید. در معرفی مرکز صدرا از جریان روشنفکری انقلاب صحبت کردهاید. فلسفه این جریان را برای ما کمی توضیح دهید.
درباره معنا و مبنای جریان روشنفکری انقلاب اتفاق نظری وجود ندارد، اما من همواره اینگونه استنباط کردهام که جریان روشنفکری انقلاب، جریانی است که به شکوفایی ظرفیتهای عقل نظری و عملی و پیوند سیستماتیک آن با دین و اجتهاد پویا، قائل است. به وجه تمدنی دین باور دارد. به ضرورت آزاداندیشی نگاه اصیل و عمیق دارد. نسبت به مقابله قاطع با نفوذ خرافات، موهومات، غلو و قشریزدگی در متن فرهنگ اسلامی حساسیت ویژه دارد. تحقق عدالت اجتماعی را گوهر شریعت تلقی میکند. مردمسالاری دینی را با همه لوازم آن مانند توزیع قدرت، قانونگرایی، مشارکت، نظارت همگانی، نقدپذیری، تنوع و تکثر سیاسی و غیره جزء ذاتی و لاینفک انقلاب اسلامی میداند. به احترام به کرامت انسانی و آزادیهای فردی و به جذب حداکثری و لزوم باز کردن آغوش انقلاب به روی همه مردم با هر ظاهر، ذائقه و سلیقهای معتقد است؛ به لزوم شکلگیری حکمرانی علمی به جای حکمرانی خودسر و ذوقی اصرار دارد یا قائل به لزوم پیوند واقعبینی با آرمانگرایی در نظام حکمرانی است. به ارتباطات و تعاملات جهانی و بهرهگیری مبتکرانه از دستاوردهای علمی و فناوری دنیا باور دارد. البته این موارد اهم آن چیزی است که در این جریان تبلور نظری یا عملی دارد.
آیا شما در عرصه علوم انسانی اسلامی دچار تطور فکری شدهاید؟
هر محققی در طول زمان و با مطالعه، پژوهش و خصوصا نقدشدن، دچار تطور میشود و من نیز یک استثنا نیستم. بنده در مفروضات اساسی علوم انسانی اسلامی، همانگونه میاندیشم که قبلا میاندیشیدم اما در تلقی از علوم انسانی و متدلوژی آن و همچنین نسبت علوم انسانی با عقلانیت اسلامی در دو بعد نظری و عملی دچار تطورات مثبتی شدهام. به ویژه تصویر روشنتر و واقعبینانهتری از ساختمان علوم انسانی و روابط و تعاملات طبقات آن با هم دارم. به طور کل، من بر روی درک تفاوت ساحت علم از فلسفه و همچنین عقلانیت عملی تاکید دارم. در گفتوگوی انتقادیای که چند ماه پیش با استاد گرامی جناب آقای دکتر علیرضا شجاعیزند داشتم نظریه خودم را اجمالا شرح دادم. در عمل نیز مانند گذشته به هیچ وجه علوم انسانی اسلامی را قابل تحمیل به دانشگاهها نمیدانم و یا با سیاسی و ایدئولوژیک شدن علوم انسانی مخالفم. بعضیها فکر میکردند ما به دنبال متوقف کردن آموزش و تحقیق در زمینه نظریههای گوناگون جهانی در علوم انسانی هستیم در حالیکه هیچوقت چنین چیزی در ذهن ما خطور نکرد. آن چیزی که برای ما اهمیت داشت، تابوشکنی و شکلگیری جریان نقد این نظریات در دانشگاه بود.
چه شد که مسئولیت پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم را پذیرفتید و چرا ریاست پژوهشگاه را ادامه ندادید؟
فکر میکردم با پذیرش این مسئولیت شرایط تحقق پروژه فکری خودم و ایدههای نویی که در علوم انسانی داشتم فراهم میشود. دوستان وزارت علوم هم با همین نیت به بنده چنین پیشنهادی را دادند. من در این دو سال از جهت شخصی بهره علمی فراوانی بردم و با دیدگاههای متنوعی روبهرو شدم که قبلا ندیده بودم اما متاسفانه وزارت علوم که فاقد یک رویکرد گفتمانی روشن است، هیچ حمایت مالی خاصی از ما نکرد. بعد از یکسال بهوضوح فهمیدم که دیگر امکان تحقق ایدههای نویی که دارم در آنجا وجود ندارد و دارم به ماشین امضا تبدیل میشوم. از طرف دیگر، بعضی دوستان افراطی در وزارت علوم دست در دست بعضی نیروهای نادان در بیرون وزارتخانه شروع به تخریب من کردند. میگفتند چرا فلانی فضای آزاداندیشی ایجاد کرده است؟ چرا باب رفت و آمد برخی از اساتید به آنجا را نمیبندد یا با افرادی که از جهت سیاسی متفاوت فکر میکنند، برخورد قاطعی ندارد؟ اینها خبر نداشتند که امثال ما در فعالیتهای علمی از کسی تقلید نمیکنیم اگر هم بنای بر تقلید داشتیم، علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و رهبر انقلاب سزاوار تقلید بودند نه یکسری افراد تندرو و تهیمایه! خلاصه مطلب، دیگر ادامه فعالیت در آنجا برایم دلپذیر نبود و لذا با اصرار از معاون محترم فرهنگی و اجتماعی و شخص وزیر علوم درخواست کردم بنده را از ریاست آنجا معاف کنند.
درواقع شما به رویههای رسمی و حاکمیتی موجود به دانشگاهها در علوم انسانی نقد جدی دارید؟
بله حتما. از نظر من ما نباید به دنبال تحمیل فکر و فرهنگ دینی یا گفتمان انقلاب به کسی در دانشگاهها باشیم. باید ظرفیت عقلانیت و منطق را با تمام توان به میدان بیاوریم و افراد را در پذیرفتن آنچه ما به زبان عقل و استدلال مطرح میکنیم، آزاد بگذاریم. بنیانهای فکر اسلامی و یا گفتمان انقلابی آنقدر عقلانی هست که نیازی به تحمیل نداشته باشد. از طرف دیگر امنیتی کردن فضای دانشگاهها و بستن فضای پرسشگری، نقد و اعتراض در دانشگاهها و سپس پروندهسازی و اخراج اساتید که بعضی آنرا میپسندند را هم خارج از دایره فکر اصیل انقلاب قلمداد میکنم و معتقدم این کارها نفعی به حال انقلاب و نظام ندارد. اگر کسی با نظام خصومتورزی کرد حسابش جداست و حتما باید مطابق قانون با او برخورد شود اما در دانشگاه نباید کسی بهخاطر نقد و اعتراض مورد فشار قرار بگیرد. در این میان، هنر ما عالمانه، منصفانه و اخلاقی کردن نقدها و اعتراضات است.
دوست داریم به برخی اقدامات متمایز خودتان در این پژوهشگاه هم اشاره کنید.
با وجود کمبود شدید بودجه، با استفاده از ذخایر مالی سالهای قبل و گرفتن اسپانسر و غیره، کارهای بزرگی در آنجا انجام شد که بعضی موارد حقیقتا بینظیر بود. خیلی از اساتید به من میگفتند ما هر روز سایت جدید پژوهشگاه و اتفاقات جذاب علمی شما را دنبال میکنیم؛ هم روحیه پیدا میکنیم و هم الگو میگیریم. ما موفق شدیم پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی را به یک مجموعه الهامبخش در زمینه تحول در علوم انسانی تبدیل کنیم. یعنی شروع کردیم به نشان دادن یک الگوی مترقی از مجموعه پژوهشی، به رغم تنوع و تکثر علمی. پژوهشگاه که البته مدیریت جشنواره بینالمللی فارابی را هم به عهده دارد و این جشنواره در حد یک پژوهشکده از ما انرژی میگرفت، در مدتی کوتاه به میدان تضارب و تعاطی و نقد افکار مختلف تبدیل شد. دهها استاد با افکار گوناگون از دانشگاههای اقصی نقاط کشور در طی ماه به آنجا میآمدند و در موضوعاتی نزدیک به مرزهای علمی دنیا و همچنین نیازها و مسائل مبتلابه کشور با همدیگر گفتوگو میکردند. ما حتی موفق شدیم یک خط گفتوگوی انتقادی با اندیشمندان درجه یک جهانی بهوجود بیاوریم و ۱۴ گفتوگوی مجازی با برخی دانشمندان و فلاسفه جهان به زبانهای رایج دنیا ترتیب دهیم که از گذشته جزء آرزوهای من بود. در پژوهشگاه پنج میز تخصصی ایجاد شد: میز تخصصی هوش مصنوعی، میز تخصصی علوم شناختی، میز تخصصی علمسنجی، میز تخصصی مهاجرت و میز تخصصی زیست دانشجویی. یک اندیشکده آکادمیک تحت عنوان اندیشکده دانشگاه ایرانی تاسیس کردیم و چند پژوهش سیاستی کوتاهمدت در تراز بالا در آنجا انجام شد. یک شبکه اینترنتی به نام دانشگاه ایرانی به همراه یک استودیو راهاندازی کردیم و بیش از ۱۲۰ برنامه ظرف یکسال در این شبکه تولید و پخش شد. یک نشریه بسیار جذاب برای مطالعه تخصصی رابطه فکر و فرهنگ با فناوریهای جدید به نام ارغواننامه و دو نشریه علمی و پژوهشی تازه در دو عرصه مطالعات دانشگاه و مطالعات فضای مجازی تاسیس شد. سه گروه علمی تازه به نامهای مطالعات علوم انسانیاسلامی، مطالعات تمدن نوین اسلامی و مطالعات حکمرانی آموزش عالی تاسیس شد و موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی تبدیل شد. ۲۲ عضو هیات علمی جدید در گروههای ۹گانه خصوصا گروههای تازه در یک فرایند قانونی پیچیده جذب کردیم. حسب فرمایش رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور محترم قزاقستان، مبنی بر شکلگیری کمیته مشترک فارابیشناسی، مسئولیت دبیرخانه علمی این کمیته را عهدهدار شدیم و علاوه بر برپایی یک کنگره جهانی پربار در تهران در برگزاری یک کنفرانس علمی فاخر در آلماتی قزاقستان با کمک رایزنی محترم فرهنگی ج. ا. ا مشارکت کردیم. همچنین نزدیک به ۶۰ عنوان کتاب علمی در انتشارات پژوهشگاه منتشر شد. من در اینجا بنا به ارائه گزارش تفصیلی ندارم اما واقعا با کمک همکاران عزیزم در آنجا به اندازه ۱۰ سال کار شد.
کمی در پایان از پروژه علمی خودتان در آینده صحبت کنید؟
رشته تخصصی بنده فلسفه سیاسی است و لذا چند سال است روی این عرصه تمرکز بیشتری پیدا کردهام. فعلا دارم روی دو ابرمساله عقلانیت عملی و همچنین عدالت اجتماعی کار میکنم و احتمالا تا سالها عمده توان خودم را به این دو مساله معطوف کنم. علاوه بر این، آسیبشناسی و اصلاح فکر دینی هم جزء دغدغههایم شده است. با این ملاحظه که من رویکرد بینالمللی و نوشتن، تدریس و سخنرانی به زبان انگلیسی را هم جزئی از پروژه خودم در نظر گرفتهام. فکر میکنم در شرایطی که جهان به شدت کوچک شده و همه سوار یک کشتی هستیم، باید ارتباطات و همافزاییهای علمی- بینالمللی و هماندیشی با دانشمندان و فلاسفه جهان را به شدت گسترش دهیم.
شماره ۴۰۵۹ |
صفحه ۱۵ |
ایده حکمرانی
دانلود این صفحه
گفتوگوی صمیمی در باب زندگی و خط سیر علمی رضا غلامی، استاد فلسفه سیاسی و مطالعات فرهنگی و تمدنی
در فهم متدولوژی علوم انسانی دچار تطور مثبت شدهام