سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر: «دلوی» که حماس در 7 اکتبر به چاه رژیمصهیونیستی انداخت هنوز به انتهایش نرسیده است. 100 روز از جنگ گذشته اما روزبهروز با ادامه جنگ، مشکلات رژیم و متحدانش بیشتر میشود. امروز دیگر صحبت از فروپاشی رژیم نیست بلکه تحلیلها پیرامون درگیریها و تنشهایی است که میتواند برای همه ساکنان کره زمین فاکتور شود. صهیونیستها خود بهتر از همه میدانند حماس از خط پایان عبور کرده اما رژیم به آخر خط رسیده است. فارس نوشته ناحوم برنیع، نویسنده صهیونیست در گزارشی با عنوان «همزیستی با شکست» در روزنامه یدیعوت آحارانوت نوشته است: «غزه، بیروت نیست و السنوار عرفات نیست. او دنبال پناهندگی در تبعید نیست، بلکه برای جشن پیروزی در غزه آماده میشود.» عاموس هارئیل، تحلیلگر نظامی روزنامه هاآرتص نیز با اشاره به از هم پاشیدگی کابینه اسرائیل و ضعف در اداره جنگ کنونی غزه، نوشته است: «روحیه مبارزاتی جنبش حماس همچنان پابرجاست و ارتش اسرائیل همچنان از «تحقق اهداف اعلامیاش و ثبت یک پیروزی» برای خود دور بوده و در چنین شرایطی در حال بیرون کشیدن نیروهایش از غزه است.» بوی شکست مشام صهیونیستها را پر کرده و آنها دیگر مفری برای فرار از شکست ندارند اما مساله آنجاست که این شکست معمولی نیست و آنها در جنگ چیزهای زیادی را از دست دادهاند. موضوعاتی به دنبال وقوع جنگ «طوفان الاقصی» تغییر کردهاند که دیگر بههیچعنوان راهی برای بازگرداندنشان وجود ندارد.
کارنامه 100 روز جنگ
باختهای اثرگذار و حساس همیشه در حافظه ملتها و اقوام باقی میمانند. بهعنوان نمونه آمریکاییها با وجود برتری بر انگلیس همچنان در حافظه خود شکستهایشان از این کشور را به یاد میآورند. این درحالی است که دو کشور در وضعیت خصومت با یکدیگر قرار ندارند، پس تکلیف شرایط خصومت مشخص است. عملیات 7 اکتبر نتایجی به بار آورده که برای مدتها در ذهن صهیونیستها باقی میماند. ریشه آنچه در 7 اکتبر زده شد، فراتر از 1200 کشته بود. شمشیر حماس در آن روز بدون آنکه دستش به پایتخت رژیم برسد چنان ریشه ساختار دولت را زد که مقامات غربی پیاپی به فلسطین اشغالی میآمدند تا صهیونیستها سرپا بمانند. با این وجود ضربات قابل ترمیم نیستند. در صدمین روز جنگ نتایجی به بار آمده که با تداوم زمان درگیریها بهبود نمییابد بلکه عمیقتر میشود. در ادامه به برخی از این ضربات اشاره شده است.
ضربه به استقلال دولت یهود
دولت یهود با افزایش قدرت بازیگری آمریکا در شئون داخلی آن، درحال از دست دادن استقلال خود است. یهودیان عمر دولت حشمونیان را تنها در محدوده نزدیک به 8 دههای که این حکومت مستقل بود، محاسبه میکنند و مابقی را که به صورت دولتی وابسته به امپراتوری روم به حیات خود ادامه داد، جزئی از تاریخ دولت یهود نمیدانند. از اینرو از بین رفتن استقلال یا تضعیف آن، دولت یهود را به سمت نابودی سوق میدهد. درگذشته با وجود نفوذ بالای دولت آمریکا در رژیم، صهیونیستها با لابی خود اثرگذاری بالایی در واشنگتن داشتند اما امروزه به دلیل فشار شرایط، کاخ سفید و دیگر کاخهای غربی مجبور شدهاند بخشی از بار مسئولیت دولتی و کشوری را در فلسطین اشغالی برعهده بگیرند. نتیجه نهایی این وضعیت از بیرون رفتن استقلال دولت یهود است. کمترین نتیجه این مداخلات، از بین رفتن استقلال یهودیان فلسطیننشین به وسیله نفوذ یهودیان غربنشین خواهد بود که میتواند به تجزیه قوای صهیونیسم منجر شود.
ضربه به «ساختار» و «امنیت» خانه یهود
یهودیان پیش از اشغال فلسطین، دو ایده داشتند. یک ایده تشکیل دولت یهود و دیگری یافتن وطن یا خانه امن برای یهودیان بود. در وطن امن یهودیان کسر بزرگی از جمعیت را تشکیل میدادند و با قوم و نیروی معارضی نیز مواجه نبودند. براساس این ایده، در کشوری که بهعنوان وطن امن انتخاب میشد، دولت یهود تشکیل نمیشد. تحولات اخیر سرزمینهای اشغالی علاوهبر کاهش استقلال دولت یهود به دلیل افزایش مداخلات آمریکا، به دلیل برهم ریختگی ساختارهای دولتی، باعث ضربه به دولت یهود شده است. همچنین به علت وجود زمینههای درگیری میان فلسطینیها و یهودیان، این سرزمین حتی در صورت فروپاشی دولت یهود، قابل استفاده بهعنوان خانه یهود نیز نخواهد بود. تا پیش از این دولت رژیم با وجود فراز و نشیبها، به لحاظ کلی آسیبی ندیده بود و امنیت نیز برقرار بود.
گره خوردن تحولات فلسطین به جهان
صهیونیستها تلاش داشتهاند از یک آزادی عمل برای ضربه به دیگران نهتنها در فلسطین اشغالی بلکه در سراسر منطقه برخوردار باشند. امروز در اتصال میان منطقه و سرزمین فلسطین، این آزادی عمل در هردو سو سلب شده است. حملات از محیط پیرامونی رژیم به سرزمینهای اشغالی و همچنین به منافع صهیونیستها در دریا این موضوع را نشان میدهد. گره خوردن تحولات فلسطین به منطقه و جهان، به دلیل ضربه مستقیم از محیط خارجی به صهیونیستها، آزادی عمل آنان را محدود میکند اما با اثرگذاری بر دیگر کشورها، باعث میشود آنها نیز وارد صف مهارکنندگان رژیم شوند. درحال حاضر، غرب برای بازگشت امنیت به دریاها، باید صهیونیستها را وادار به پایان جنگ و محاصره کند. این گره خوردن میتواند در آینده منجر به انفعال صهیونیستها شود که نتیجه آن انباشت قدرت فلسطینیهاست.
ضربه به جمعیت دژ نظامی
رژیمصهیونیستی مناسبترین دژ نظامی غرب در منطقه است. هرچند آمریکا بدون حضور صهیونیستها موفق به اشغال افغانستان و عراق شد و توانمندیهای نظامی عظیمی در منطقه دارد اما به لحاظ بقاپذیری و نزدیکی سربازان به محل زندگی، فلسطین اشغالی ویژگیهایی برتر دارد. برای تفاوت آن، میتواند به نتایج شکست اشاره کرد. با وقوع انقلاب در ایران، آمریکا مجبور شد از آن عقبنشینی کند. عقبنشینی ویژگی نیروهای نظامی است اما اگر رژیمصهیونیستی یا هر جمعیت دیگری که در یک جغرافیا مستقر است، شکست بخورد آیا مجبور به عقبنشینی فوری از آن جغرافیا میشود؟ قطعا خیر. این عقبنشینی فوری حتی برای سازهای مصنوعی در قالب رژیمصهیونیستی نیز به سختی قابل تصور است. از اینرو، رژیمصهیونیستی با حضور هفت میلیون یهودی در اتصال با ارتش و امکانات نظامی، یک دارایی و دژ نظامی مهم غرب در منطقه است. به زعم غرب، آنها شاید مجبور به خروج نیروهای نظامیشان از منطقه شوند یا به دلیل هزینههای بالا آن را به صرفه ندانند اما رژیم این ضعف را برای آنها پرکرده و یک دژ نظامی آماده برای این جبهه در غرب آسیاست.
خنثیسازی دستگاه نظامی
بخش زیادی از 360 تانک مرکاوا مارک-4 که بهترین وسیله زرهی صهیونیستهاست، در غزه آسیب دیده است. تعداد زیادی از سربازان رژیم کشته، معلول، زخمی، افسرده یا سرخورده شدهاند. تعداد معلولان در تخمینهای پایین، چهار هزار نفر است. تجهیزات زیادی نیز به دلیل آسیب از کار افتاده بهگونهای که آمار خودروهای زرهی هدف قرارگرفته به بیش از یک هزار دستگاه رسیده است. همزمان بحران مهمات نیز وجود دارد. مصرف مهمات ارتش بالا رفته اما به دلیل وجود مشکلات در ذخایر و تولیدات مهمات غرب که ناشی از جنگ اوکراین است، جبران آنها به سادگی امکانپذیر نیست. بر همین اساس رژیم به دلیل عمق آسیبها تا مدتی قابل توجه از توانمندی تهاجمی و دفاعی پیشین خود بیبهره خواهد بود.
قطعی شدن مهاجرتها
تقریبا نیم میلیون نفر از یهودیان طی جنگ از سرزمینهای اشغالی خارج شدهاند. طولانی شدن جنگ، نبود افقی مشخص برای پایان آن، تهدیدات خارجی و دشواری فرآیند بازسازی آسیبها میتواند به ماندن دائم این جمعیت در خارج از فلسطین اشغالی منجر شود. آنها با یافتن کار، تشکیل زندگی و ایجاد شبکه روابط در مقصد، دلایل کمی برای بازگشت به رژیم خواهند داشت.
محدود شدن منطقه سکونت
علاوهبر نیم میلیون یهودی خارج شده از سرزمینهای اشغالی، نیم میلیون نفر دیگر نیز از مناطقی مانند غلاف غزه و شمال به سمت سرزمینهای داخلیتر گریختهاند. در غزه درگیریها همچنان ادامه دارد و بازسازی مناطق اطراف این منطقه نیز پرهزینه خواهد بود. در شمال نیز شهرکنشینان بدون آنکه هدف حملات مقاومت لبنان باشند، به دلیل هراس از تکرار 7 اکتبر از این منطقه گریخته و حاضر به بازگشت نیستند. این تحولات باعث شده تا صهیونیستها که از مشکل عمق کم و جغرافیای محدود رنج میبرند، با تشدید معضلات خود مواجه شوند. فشرده شدن جمعیت یهودیان در داخل فلسطین ضمن آسیبپذیرتر کردن آنان منجر به کاهش سطح رفاه، کوچک شدن اقتصاد، افزایش هزینههای نظامی برای کنترل مرزها و بروز مشکلات اجتماعی ناشی از اختلاف میان اقشار و گروههای مختلف صهیونیست میشود.
مقاومت نابودشدنی نیست
رژیمصهیونیستی طی جنگ نوار غزه را غیرقابل سکونت کرده، 23 هزار نفر را به شهادت رسانده و دوسوم جمعیت این منطقه 2.3 میلیون نفری را آواره کرده است. با این وجود مقاومت نفس میکشد و نفس صهیونیستها را بریده است. نوار غزه محاصره بوده و به امکانات و تسلیحات خاصی مجهز نیست. صهیونیستها از حمایتهای بیسابقهای به دنبال جنگ برخوردار شدند اما علیرغم تمام این توانمندیها و آزادیها، مقاومتی که باید طبق محاسبات تاکنون نابود شده باشد، هنوز در غزه میجنگد و به تلآویو راکت پرتاب میکند. سرخوردگی ناشی از این ناکامی که میتواند باعث تصور افسانهای درباره مقاومت در ذهن صهیونیستها شود، ممکن است پیامدهای قابلتوجهی داشته باشد.