میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: 100 روز از آغاز تهاجم همهجانبه و بیمحابای رژیمصهیونیستی به باریکه غزه میگذرد و این رژیم به جز به تصویر کشیدن صحنههای تخریب هولناک منطقه غزه و آوارگی میلیونی مردم و کشتار دهها غیر نظامی که شامل هزاران زن و کودک هم میشود، نتوانسته مدارک و شواهدی دیگری را برای پیروزی خود در این جنگ ارائه دهد. در واقع نه خبری از دستگیری رهبران برجسته حماس بوده، نه گروگانی آزاد شده و نه حتی به محل دستگیری آنها دسترسی فراهم شده است. پس از گذشت 100 روز نهتنها هیچ چشماندازی از پیروزی وجود ندارد، بلکه حتی برای زمان خاتمه این جنگ و شرایط پیشروی آینده هم هیچ تصویر روشنی قابل ترسیم نیست. اوضاع در داخل رژیم نیز بهشدت آشفته است. با وجود اینکه پیشبینی میشد که پس از حملات مقاومت، جناحهای مختلف سیاسی به شکلی یکپارچه و یکدست، صرفا به دنبال نجات اسرائیل از این بحران عظیم باشند، اکنون و پس از 100 روز نبرد دشوار، آشفتگیهای سیاسی بهمراتب بیش از روزهای اول جنگ شده و کابینه اضطراری بیبی به قول معروف به «تار مویی» بند است. با همه این اوضاع و احوالات، روبهرو شدن با شکایتی بینالمللی که اتهام نسلکشی را در خود جای داده است، برای تلآویو نقل همان حکایت «قوز بالای قوز» است. این شکایت آنقدر رسواکننده، حساس و غیرقابل چشمپوشی بوده که برای اولین بار رژیمصهیونیستی را وادار ساخته تا برای پاسخگویی در برابر یک محاکمه بینالمللی حاضر شود. اما ناگفته نماند که حتی همین حضور و پاسخگویی نیز در سایه برخی پوششهای سیاسی و نظامی انجام میگیرد؛ چنانکه بسیاری همزمانی و مقارنت حمله آمریکا و متحدانش به یمن را با شروع دادگاه بینالمللی رژیمصهیونیستی کاملا در ارتباط میدانند.
بررسی محتوای شکایت آفریقایجنوبی از رژیمصهیونیستی
مدتهاست که موضوع حملات بیمحابای رژیمصهیونیستی و اقدامات وحشتناکی این رژیم در برابر فلسطینیها در کانون توجه جامعه جهانی قرار گرفته است، حتی پیش از اینکه این شکایت رسمی مطرح شود بسیاری از مقامات سیاسی در گوشه و کنار جهان و همچنین سازمانها و حقوقدانان بینالمللی نسبت به عملکرد اسرائیل در غزه هشدارهای متعددی داده بودند. درنهایت این دولت آفریقایجنوبی بود که در 29 دسامبر سال گذشته میلادی (8 دیماه) شکایت مستقیم خود نسبت به اقدامات اسرائیل در غزه را به یکی از «عالیترین» و «اصلیترین» مراجع قضایی سازمان ملل متحد یعنی، «دیوان دادگستری بینالمللی» (آیسیجی) مستقر در لاهه ارجاع داد. سیریل رامافوزا، رئیسجمهور آفریقایجنوبی در مورد انگیزه این شکایت میگوید: «مخالفت ما با کشتار مداوم مردم غزه، ما را بهعنوان یک کشور متقاعد کرد تا به دیوان بینالمللی دادگستری رجوع کنیم.» شکایت دولت پرتوریا از رژیمصهیونیستی نیز شامل دو بخش میشود؛ نخست بررسی ادعای «نسلکشی» مردم غزه توسط اسرائیل بر مبنای «کنوانسیون نسلکشی 1948سازمان ملل متحد» و دوم صدور فرمان برای توقف فوری عملیات نظامی اسرائیل در غزه.
نمایندگان حقوقی دادگستری آفریقای جنوبی مستندات و ادله خود درمورد نقض کنوانسیون نسلکشی از سوی رژیمصهیونیستی را همراه با شکایت خود به دادگاه ارائه دادند؛ اما از آنجا که نسبت به تداوم اقدامات اسرائیل در غزه نگرانیهای جدی وجود داشت، خواهان اظهارنظر موقتی و سریع دادگاه برای توقف فوری عملیات اسرائیل در غزه شدند. دادگاه روزهای پنجشنبه و جمعه هفته گذشته را به این منظور تعیین کرد و جلسه استماع اظهارات دو طرف برگزار شد. انتظار میرود که دادگاه بینالمللی در طی دو یا سه هفته آینده نظر خود را درمورد لزوم توقف جنگ اعلام کند اما اظهارنظر قطعی درمورد وقوع نسلکشی ممکن است چندین سال به طول بینجامد.
کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل چه میگوید؟
کنوانسیون نسلکشی که نام کامل آن «کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایات نسلکشی» است در سال 1948 میلادی و به اتفاق آرا در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. اغلب کشورها آن را امضا کرده، به تصویب رسانده یا مورد پذیرش قرار دادهاند. فلسفه ایجاد این کنوانسیون نیز به ماجرای هولوکاست و بحثهای مرتبط با قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم و همچنین به موضوع قتل عام ارامنه بازمیگشت. برای جلوگیری از وقوع مجدد چنین رخدادهایی در این کنوانسیون تعریف ویژهای برای نسلکشی در نظر گرفته شد: «اقداماتی که بهمنظور نابود کردن کامل یا جزئی یک گروه «ملی»، «قومی»، «نژادی» یا «مذهبی»، از طریق بهکارگیری روشهایی چون کشتن، آسیب جدی جسمی و روانی بر گروه هدف یا ایجاد «شرایطی از زندگی» که با هدف نابودی کامل یا جزئی آنها انجام میگیرد بهعنوان نسلکشی تعریف شده است. «این کنوانسیون به کشورهای عضو این حق را داده است که برای جلوگیری از وقوع یک نسلکشی یا توقف آن از کشور یا کشورهایی دیگر به دیوان بینالمللی شکایت کنند؛ یعنی همان اقدامی که اکنون آفریقایجنوبی علیه اسرائیل انجام داده است. اما نکته مهم این است که با وجود پذیرش کنوانسیون نسلکشی از سوی اکثریت کشورها، دستورات و احکام دیوان بینالمللی در این زمینه فاقد ضمانت اجرایی است و کشورها میتوانند از اجرای آنها خودداری کنند؛ آن هم بدون اینکه با تبعات جدی در این زمینه مواجه شوند.
ادله و مستندات ارتکاب نسلکشی توسط رژیمصهیونیستی
آفریقایجنوبی در پرونده شکایت خود علیه رژیمصهیونیستی بر چند مورد اتکا کرده است؛ نخست اینکه عملکرد حماس یا حمله آن به اسرائیل به هر شکلی که انجام شده باشد به هیچ عنوان اقدامات کنونی اسرائیل در مجازات دستهجمعی شهروندان غیر نظامی را توجیه نمیکند. وزیر دادگستری آفریقایجنوبی در این زمینه میگوید: «هیچ حمله مسلحانهای به قلمرو یک کشور، هرچند بزرگ و جدی باشد... نمیتواند نقض کنوانسیون را توجیه کند.» بنابراین اقداماتی همچون محرومیت عمدی مردم غزه از دسترسی به منابع حیاتی چون سوخت، دارو، غذا و آب آشامیدنی برابر با اقدام به نسلکشی است. اظهارات نظامیان و مقامات سیاسی رژیمصهیونیستی درمورد مردم غزه یکی دیگر از نکاتی است که در این شکایت مورد توجه قرار گرفته است. آفریقایجنوبی در این دادگاه مدعی شده که «نقشه نابودی غزه از سوی ارشدترین مقامات دولت اسرائیل صادر شده است. «آنها در این زمینه مستنداتی از اظهارات و مصاحبههای رئیسجمهور، نخستوزیر و دیگر مقامات رژیمصهیونیستی را به دادگاه ارائه دادهاند. «یورونیوز»در این زمینه به نقل از یکی از مدرسان حقوق بینالمللی میگوید: «پرونده شکایت آفریقایجنوبی ادعا میکند که «قصد نسلکشی حتمی» که یک شاخصه بسیار بهخصوص برای اثبات حمایت از نسلکشی محسوب میشود، با الگوی رفتاری ارتش اسرائیل و همچنین بیانیههای عمومی برخی نمایندگان و مقامات اسرائیلی مطابقت دارد.» اما جدا از اقدامات آفریقایجنوبی پیش از این هم ادلههایی در اثبات اقدام اسرائیل به نسلکشی مطرح شده بود. در شکایتی که از سوی چند شخصیت حقیقی و حقوقی فلسطین با عنوان «مشارکت در نسلکشی» از بایدن رئیسجمهور به دیوان عالی آمریکا ارجاع داده شده است، ادله و مستنداتی درخور توجهی ارائه شد. در این راستا ویلیام شاباش از متخصصان برجسته حقوق بشر در حوزه نسلکشی ویژگیهای اظهارات دولت اسرائیل، حملات مرگبار و محاصره کامل را نشانههایی از نسلکشی معرفی میکند. جان کاکس، ویکتوریا سنفورد و بری تراختنبرگ سه اندیشمند برجسته دیگری در حوزه مطالعات نسلکشی و هولوکاست هستند که در همین شکوایه اقدامات رهبران اسرائیلی را با دیگر نسلکشیهای تاریخ معاصر قابل قیاس میدانند. بهکارگیری تعابیری همچون حیوانات انساننما که مستحق حمایتهای بشری نیستند از سوی ارتش رژیمصهیونیستی نیز نشان میدهد تاکید بر آسیب عمومی قرار دارد و نه دقت مورد ادعای اسرائیل و درنهایت باید به اظهارات اخیر یکی از وزرای کابینه نتانیاهو درمورد کوچ دستهجمعی مردم غزه اشاره کرد که با واکنش بسیاری از جمله متحدان نزدیک این رژیم مواجه شد.
توجیهات رژیمصهیونیستی در رد ادعای نسلکشی
اسرائیل اگر چه رسما به عضویت دیوان بینالمللی درنیامده یا کنوانسیون را مورد تصویب رسمی قرار نداده است اما با توجه به عضویت آن در سازمان ملل بهنوعی بهطور خودکار کنوانسیون را پذیرفته است؛ بهخصوص با توجه به ماهیت تشکیل آن که با هولوکاست مرتبط است. شاید به همین دلیل است که پس از شکایت آفریقایجنوبی به دیوان بینالمللی رژیمصهیونیستی برای اولین بار حاضر شد تا در برابر یک دادگاه بینالمللی قرار گرفته و به دفاع از خود بپردازد این درحالی است که پیش از آن بهطور معمول از پذیرش درخواستها و احکام دادگاههای بینالمللی سرباز زده و آنها را به حمایت یکجانبه از فلسطینیها متهم میکرد.
اما توجیهات و استدلالهای رژیمصهیونیستی برای مبرا دانستن خود از اتهام نسلکشی بر چند محور متمرکز شده است. نخست حمله به دولت طرحکننده، یعنی آفریقایجنوبی و ایراد اتهاماتی درمورد ارتباط این کشور با حماس و دیگر گروههای فلسطینی. دوم تاکید بر این موضوع که حماس شروعکننده حمله بوده و اسرائیل صرفا درحال دفاع از خود است و البته در این بین کوشش زیادی به خرج میدهد تا در شرایط پیچیده نظامی از وارد آمدن تلفات به غیرنظامیان جلوگیری کند. علاوهبر این بر اعلام تروریستی بودن حماس از سوی برخی کشورها همچون آمریکا و انگلیس تمرکز زیادی نشان میدهد و آن را توجیهی برای اقدامات کوبنده خود در غزه میداند. قیاس این پرونده با موضوع «افترای خون» یک مورد دیگر از دفاعیات جالب رژیمصهیونیستی است. در واقع تلآویو مصمم است که این پرونده را با اتکا بر مقایسه آن با افترای خون به چالش بکشد. «افترای خون» واژهای است که در دایرهالمعارف هولوکاست به کار گرفته شده و ادعاهایی را توصیف میکند که زمانی نازیها به یهودیان نسبت میدادند؛ بدین اوصاف که یهودیان از خون کودکان غیریهودی و معمولا مسیحی برای اهداف آیینی خود استفاده میکردند. بنابر توصیف دائرهالمعارف هولوکاست، نازیهای آلمان از افترای خون برای شیطانی جلوه دادن یهودیان استفاده زیادی میکردند. «اسرائیل از یادآوری پرونده افترای خون دو هدف را دنبال میکند؛ اول اینکه ادعاهای آفریقایجنوبی و دیگران درمورد نسلکشی از جانب اسرائیل را مانند توصیفات دائرهالمعارف هولوکاست از افترای خون، پوچ و بیارزش اعلام کند و دوم یکبار دیگر رنجهای یهودیان در دوره جنگ جهانی دوم را به رخ غربیها کشیده و مسئولیت دائمی آنها در قبال اسرائیل را به آنها تذکر دهد.»
حمایت قاطع جهان جنوب از پرونده نسلکشی رژیمصهیونیستی
حمایت وسیع بینالمللی بهویژه در میان کشورهای حوزه جنوب جهانی از اقدام آفریقای جنوبی در گشودن پرونده نسلکشی برای رژیمصهیونیستی، یکی دیگر از دلایل مهمی است که تلآویو را به جنب و جوش واداشته و او را وادار به واکنشی متفاوت نسبت به این پرونده کرده است. بررسی مجموعه کشورهایی که از این اقدام آفریقای جنوبی اعلام حمایت کردهاند، گستردگی طیف مخالفان اقدامات اسرائیل را به خوبی آشکار میکند. مجموعه کشورهای سازمان همکاری اسلامی(بیش از 50 کشور)، اتحادیه عرب (با 22 کشور عضو)، اتحادیه آفریقا و مجموعهای از کشورهای آمریکای جنوبی مانند برزیل، کلمبیا، نیکاراگوئه و ونزوئلا؛ همگی در طیف موافقان و حامیان آفریقای جنوبی و معتقدان به نسلکشی اسرائیل در غزه قرار میگیرند. غیبت کشورهای اروپایی (به جز ترکیه)، آمریکا و درمجموع بلوک غرب یا آنچه که به جهان شمال موسوم شده در میان این اسامی پیام رسایی دارد که پیش از این در پرونده جنگ اوکراین هم به گوش رسیده بود. اختلاف نظر میان جهان شمال و جهان جنوب بر سر مسائل مختلف روزبهروز در حال تشدید است و مساله فلسطین یکی از همان موارد است. کشورهای جنوب در صدد حمایت از فلسطین و غزه برآمدهاند؛ چراکه از تبعیضها و معیارهای دوگانه جهان غرب به ستوه آمدهاند. آنها مدام از خود میپرسند که چطور اقدامات روسیه در اوکراین از دید جهان غرب جنایت جنگی و نسلکشی محسوب میشود ولی شنیعترین اقدامات اسرائیل در غزه دفاع از خود تلقی میگردد.
حمایت سازمانهای بینالمللی
شاید در دوران معاصر کمتر پیش آمده باشد که دیدگاه سازمان ملل در رابطه با رخدادی مرتبط با اسرائیل به این شفافیت باشد. از زمان حمله رژیمصهیونیستی به غزه و پس از شیوههای جنگی بهکار گرفته شده از سوی این رژیم در حمله به بیمارستانها، مدارس، اماکن غیرنظامی و آوارگی میلیونها نفر، تقریبا روزی نبوده است که یکی از شخصیتهای حقیقی یا نهادهای حقوقی سازمان ملل در مورد اوضاع غزه هشدار ندهد. انتقادات دبیرکل سازمان ملل به حدی تند و صریح بود که اسرائیل را بارها به واکنش واداشت. رژیمصهیونیستی برای نشان دادن اعتراض خود به مواضع سازمان ملل حتی به حربههایی همچون عدم تمدید ویزای اقامتی برخی کارکنان سازمان ملل هم متوسل شد. کار تا بدان جا بالا گرفت که مدیر کمیسیون عالی حقوق بشر سازمان ملل در اعتراض به تداوم عملیات اسرائیل در غزه استعفا داد، اعمال این رژیم را نسلکشی آشکار خواند و از جامعه بینالمللی در ناکامی برای توقف این رژیم انتقاد کرد. در موردی دیگر 18 کارشناس سازمان ملل در بیانیهای به صراحت اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیان غزه را مصداق نسلکشی و بیانگر قصد آشکار اسرائیل برای نابودی کامل و محو غزه دانستند. در آخرین رخداد از این دست مارتین گریفیتس، مسئول امدادرسانی سازمان ملل اظهارات اخیر وزیران اسرائیلی را برنامهریزی این رژیم برای انتقال دستهجمعی غیرنظامیان فلسطینی به خارج از سرزمین غزه توصیف کرد.
تزلزل در اردوگاه حامیان سنتی رژیمصهیونیستی
تشکیل پرونده نشلکشی علیه رژیمصهیونیستی با عکسالعمل متفاوتی از سوی متحدان سنتی این رژیم یعنی آمریکا و انگلیس مواجه شد. در آمریکا کاخ سفید به مانند قطعنامه شورای امنیت، قاطعانه پشت سر اسرائیل ایستاد و جان کربی سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا اعلام کرد که ایالات متحده هیچ مبنایی برای ادعاهای آفریقای جنوبی در مورد کشتار غیرنظامیان در غزه ندیده و این اتهامات را بیاساس میداند. متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز به صراحت تاکید کرد ایالات متحده نشانهای بر وقوع نسلکشی در غزه توسط اسرائیل نمیبیند. جناح جمهوریخواه هم کوشید تا در حمایت از اسرائیل چیزی از دموکراتها کم نیاورد. بر همین اساس مایک پنس، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا در واکنش به اتهام نسلکشی به اسرائیل گفت: «به نظر میرسد جامعه جهانی همیشه راهی برای انتقاد از اسرائیل پیدا میکند، بهویژه در محافلی مانند سازمان ملل.» با این حال روشن بود که در پس پرده این حمایتهای علنی و بیقیدوشرط، نگرانیهای مفرطی موج میزند. سفرهای شتابزده وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل و کشورهای منطقه کاملا گویای همین امر است که کاخ سفید دلواپسیهای بیشماری دارد. تخریب شدیدی که حمایت از اسرائیل به وجهه آمریکا در سطح جهانی وارد کرده است، درپیش بودن انتخابات ریاستجمهوری و افت شدید محبوبیت بایدن در میان رایدهندگان و بهویژه مسلمانان آمریکا (هشدار 17 تن از اعضای ستاد انتخاباتی بایدن به او در مورد پشت کردن حامیان حزب دموکرات) و درنهایت استعفای افرادی از دولت همچون طارق حبش با این استدلال که نمیتوانند عضو دولتی باشند که حامی نسلکشی اسرائیل است، تنها بخشی از دلواپسیهای کاخ سفید را شامل میشود. حالا اگر به این موارد درخواستهایی همچون محاکمه بایدن به جرم مشارکت در نسلکشی و در کنار آن تقاضای برنی سندرز، سناتور دموکرات در مورد حسابرسی از وزارت خارجه و ارائه آمار دقیق کمکهای تسلیحاتی به اسرائیل بعد از حمله هفتم اکتبر را بیفزاییم، به درستی متوجه منجلابی که کاخ سفید به واسطه اسرائیل در آن گرفتار شده خواهیم شد.
اما برخلاف واشنگتن که علیالظاهر قاطعانه به حمایت خود از تلآویو پایبند باقی ماند، لندن واکنشی کاملا محتاطانه نسبت به این پرونده نسلکشی از خود نشان داد. دیوید کامرون، وزیر خارجه انگلیس در جمع نمایندگان پارلمان انگلیس گفت که نگران این است اسرائیل اقداماتی در غزه انجام داده باشد که ممکن است ناقض قوانین بینالمللی محسوب شود. پاسخ وی به سوالات نمایندگان پارلمان نشان داد که وی نسبت به نتیجه دادگاه برای اسرائیل بههیچوجه خوشبین نیست. درواقع همین تردید باعث شد تا جرمی کوربین، رهبر پیشین حزب کارگر از دولت بریتانیا بخواهد تا اقدام آفریقای جنوبی در گشودن پرونده علیه اسرائیل با موضوع نسلکشی را مورد حمایت قرار دهد: «بسیاری از مردم خوشحالند که دولت آفریقای جنوبی ابتکار عمل را برای ارجاع پرونده نسلکشی به دیوان بینالمللی در دست گرفته تا اسرائیل بهعنوان مسئول مرگ بسیاری از مردم کاملا بیگناه غزه محکوم شود. آیا دولت نمیتواند این مساله را درک کند و حداقل از روند درپیش گرفته شده توسط آفریقای جنوبی حمایت کند؟»
سرگیجه از نوع اروپایی
از زمانی که موضوع شکایت آفریقای جنوبی از نسلکشی توسط اسرائیل مطرح شده، اتحادیه اروپایی تقریبا در این مورد سیاست سکوت را در پیش گرفته است. عدم انسجام مواضع و دیدگاههای 27 عضو این اتحادیه بر سر این موضوع عامل اصلی این سکوت محسوب میشود. اتحادیه اروپا در رابطه با اسرائیل به چند دسته تقسیم شده است. نخست کشورهایی مانند آلمان، اتریش، جمهوری چک و بهویژه مجارستان که همچنان بر حمایت از اسرائیل پافشاری داشته و نسبت به پرونده نسلکشی ابراز تردید کردهاند. معاون صدراعظم آلمان در این زمینه معتقد است که میتوان ارتش اسرائیل را بهخاطر رفتار بسیار خشن در نوار غزه مورد انتقاد قرار داد اما این نسلکشی محسوب نمیشود. دولت مجارستان پا را از این فراتر گذاشته و اقدام آفریقای جنوبی را یک حمله قضایی به رژیمصهیونیستی توصیف کرده است اما برخی کشورهای اتحادیه با احتیاط بیشتری با این موضوع برخورد کردهاند. فرانسه اعلام کرده که از رای دادگاه بینالمللی تبعیت خواهد کرد. در اسپانیا 250 کارشناس حقوقی طوماری را برای حمایت دولت از این پرونده ارائه کردند که دولت از هرگونه اظهارنظری خودداری کرد. دولت بلژیک نیز برای بررسی جنایات جنگی احتمالی در درگیری بین اسرائیل و حماس مبلغی در حدود 50 میلیون یورو به دیوان بینالمللی کیفری(آیسیسی) برای کمک تعهد داده است.
پیامدهای پرونده نسلکشی برای رژیمصهیونیستی
همانطور که پیش از این گفته شد، تصمیمات دیوان بینالمللی فاقد هرگونه ضمانت اجرایی است و رژیمصهیونیستی حتی درصورت محکومیت، بهراحتی میتواند از اجرای احکام آن شانه خالی کند، کما اینکه پیش از این از اجرای بسیاری از احکام بینالمللی شانه خالی کرده است. اما این پرونده برای رژیم از برخی جهات که بسیار مهم هستند با موارد پیشین تفاوت دارد. اولا این موضوع با بحث نسلکشی در ارتباط است، موضوعی که با ماهیت و بنیان شکلگیری اسرائیل درهم آمیخته است. محکوم شدن رژیمصهیونیستی به نسلکشی، آن هم درحالیکه همواره خود را قربانی آن دانسته، صدمه جبران ناپذیری بر حیثیت و اعتبار آن وارد میکند. دوم اینکه رای احتمالی دادگاه بینالمللی برای توقف جنگ حتی به شکلی موقت، شکستی بزرگ برای اسرائیل و شخص نتانیاهو محسوب میشود؛ چراکه جنگ بدون دستیابی به هرگونه نتیجه روشنی برای این رژیم خاتمه یافته است. درنهایت صدور حکم محکومیت اسرائیل بر افکار جهانی بسیار تاثیرگذار خواهد بود و به حامیان این رژیم فشار مضاعفی وارد میکند تا از دست پشتیبانی بدون قیدوشرط و کورکورانه آن بردارند. فیلیپ دام از مدیران دیدهبان حقوق بشر در این رابطه چنین میگوید: «پرونده دیوان بینالمللی دادگستری فرصتی برای اتحادیه اروپاست تا دوباره پایبندی خود به «عدالت» و «پاسخگویی» را در زمینه غزه ثابت کند.»